کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش اول ● بحث روايتى رواياتى در معناى ((محكم و متشابه )) در تفسير
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم1⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
و در تفسير عياشى از جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: مردى از امير المؤمنين (عليه السلام ) خواهش كرد كه آيا ممكن است پروردگار ما را، برايمان توصيف كنى ، تا هم محبتمان به او زياد شود، و هم معرفتمان ؟ اميرالمؤمنين
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 106
خشمگين به خطبه ايستاد، و در ضمن ايراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص كرد، و فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن تو را به صفات خدا دلالت مى كند، و آنچه كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) (كه در اين باب مقدم بر تو است ) از معرفت خدا به تو پيشنهاد مى كند، و آنچه را كه در اين وادى از نور هدايت او روشن شده پيروى كن كه هدايت او نعمت و حكمتى است كه در اختيار تو قرار گرفته ، پس همين مقدار را بگير، و شكرش را به جاى آر، و در آنچه شيطان بتو تكليف مى كند كه خود قرآن علم آن را بر تو واجب نكرده ، و در سنت رسول و ائمه هدى (عليهم السلام ) هم درباره آن چيزى وارد نشده ، فريب شيطان را مخور، و علم آنرا به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (كه از قياس و وهم و عقل بشر بيرون است ) با مقياس فهم خود مسنج .
و بدان اى بنده خدا كه راسخين در علم آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ، به تمامى معارفى كه از حيطه علمشان بيرون است ، و تفسيرش را نمى دانند اقرار دارند، و مى گويند: ((آمنا به كل من عند ربنا)) خداى تعالى آنانرا با اين فضيلت ستوده كه به جز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند، و در آن گونه معارف تعمق و غور نمى كنند، و خداى تعالى اين ترك تعمق را از آنان ستوده ، و نامش را رسوخ در علم نهاده است ، پس تو نيز به همين مقدار اكتفا كن ، و در اين مقام نباش كه اقيانوس عظمت خدا را با عقل خود اندازه گيرى كنى و از هالكين شوى .
مؤلف : جمله ((اى بنده خدا راسخين در علم چنين و چنانند))، ظهور در اين دارد كه آن جناب حرف ((واو)) در جمله : ((و الراسخون فى العلم يقولون )) را ((واو استينافى )) گرفته ، نه عاطفه ، همچنان كه ما نيز از آيه همين معنا را استفاده كرديم ، و مقتضاى استينافى بودن واو اين است كه راسخين در علم ، به تاءويل متشابهات ، عالم نيستند، گرچه چنين امكانى برايشان هست ، و آيه شريفه اين امكان را نفى نمى كند.
در نتيجه اگر دليل و بيان ديگرى پيدا شود، و دلالت كند بر اينكه راسخين در علم داناى به تأويل متشابهاتند، با آيه مورد بحث منافاتى نخواهد داشت ، همچنان كه ظاهر روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) (كه به زودى خواهد آمد) همين است . و جمله : ((آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ))، خبر براى جمله
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 107
راسخين در علم ، مى باشد و خلاصه مى خواهد بفرمايد كه راسخين در علم چنين كسانى هستند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□اگر دنیا را بخواهیم، باید ناصر حقیقی را بخواهیم. اگر دنیا را میخواهیم! آخرت که دیگر معلوم است.
بله، بشارتی است برای مؤمنین که عبادت در ایام غیبت، افضل است از عبادت در حال حضور. پس چطور ما دعا نکنیم برای ظهور حضرت؟ فرمود: آیا میل ندارید که عدل در تمام دنیا مبسوط شود؟!
خدا ما را نجات دهد. خدا بفهماند به ما، الهام بکند به ما، تثبیت بکند در ما، که شکرگزار باشیم بر این طریقهای که خدا هدایتمان کرده است.
□اگر به قطعیات و یقینیات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پیمیبریم که از کدام یک از کارهایی که کردهایم، قطعاً حضرت امام زمان علیهالسلام از ما راضی است و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.
□در محضر بهجت، ج٢، ص٢٥٠□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامه_حسن_زاده_آملی
#امام_معصوم○□
□فرمود حرف این است:
که انبیا
که نبی خاتم
که اوصیای او
سفرای الهی از جنس ما هستند.
اینچنین نیست که آنها از نوعی بوده باشند و ما از نوعی.
از جنس ما هستند؛ ما از جنس آنها.
همه ابنای یک نوع.
و آنها گزاف گوی نیستند؛ معصوم اند.
یعنی حرکات و سکونشان معصوم است. آنجا که خاموش اند؛ خاموشی صواب است؛ و آنجا که دارند حرف می زنند؛ نطق صواب است.
قیام و قعودشان معصوم است؛ نیاتشان معصوم است؛ حرفهایشان معصوم است؛ آنچه را که می گیرند از بطنان هستی، در گرفتن معصوم اند؛ و آنچه را که تأدیه می کنند و می بخشند، در بخشیدن هم معصوم اند.
□و یکی از فرمایشات ائمه ی ما، پیغمبر ما، اینست و قرآن ما اینست که:
« و لکم فی رسول الله أسوة حسنة » این حرف خدا.
□و خودشان هم که به ما فرمودند، ما را ببینید و به سوی ما بیایید.
پس ما به سوی آنها بار داریم؛ راه داریم؛ اذن داریم.
□حرفهایی پیش می آید، سوال هایی پیش می آید؛ حق داریم که سوال بنماییم؛ شک و وسوسه هم برای ما پیش می آید؛ بیاید. شک و وسوسه هم خوب است. آن خودش مقدمه است که انسان را دارد بر می انگیزاند به سوی یقین.
□وسوسه خوب است؛
شک خوب است؛
تردید خوب است؛
انسان را وادار می کند به سوال، به پرسش؛ کسی اینها را مانع نشده است؛
شک پیش می آید؛
تردید پیش می آید؛
به ما چه؟ ما را به این حرفها نرسیده، اینها برای ما نیست چون می فرمود به ما که ما را ببینید و به سوی ما بیایید، حاشا که آنها پرده پو باشند.
اگر ما به سوی آنها بار نداشتیم ما را به سوی خودشان دعوت نمی فرمودند.
چون آنها مردم گزاف و هرزه نیستند.
خلاف نمی گویند؛ پس ما بار داریم، اجازه داریم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □با بحثهایی که در دروس معرفت نفس شد و در جلساتی که داشتیم بخصو
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□و لذاعلامه طباطبایی میفرمایند که در هر فعل مشروعی که سزاوار هست این فعل انجام بشود در آنجا ادب لازم هست مراعات بشود بعضی از افعال را خود شرع به ما دستور فرمود مثل نماز خواندن را، روزه گرفتند را، حج رفتن را الان ببینید یک حاجی در حج چقدر باید مؤدب باشد میبینید برای برنامه حجش دین یک برنامه رسمی گذاشته باید چگونه مسافرت کند چگونه مستطیع بشود بعد از استطاعت چگونه برود در آنجا هم چگونه احرام اینها همه تادیب کردن یک حاجی هست یعنی مؤدب کردن یک حاجی که تو میخواهی فعل حج را انجام بدهی همین طور نمیشود حالا یک کسی بگوید من می روم مکه هر جور که میخواهم احرام میپوشم به هرکجا که دلم بخواهد می روم طواف را هم هر وقت دلم می خواهد انجام میدهم سعی بین صفا و مروه را هم هر طوری که بخواهم انجام میدهم این درست است که حج رفتن یک فعلی هست خوب اما شما باید در این حج رفتن که فعل خوبی هست این را به هیئت نیکویی انجام بدهی یعنی به یک قامت و به شکلی او را انجام بدهی که بهترین قامت باشد این را میگویند ادب الان ما اگه چند نفر اینجا نشسته باشند بعد یکی پا را دراز کند یکی درازکش بشود یکی یک جور دیگر، میبینی یکی دو زانو نشسته میگوییم این شخص از همه مؤدبتر هست الان خودمون هم اینها را میگوییم دیگه این از همه مؤدبتر هست، یعنی چه؟ یعنی اگر در معاشرت اجتماعی خواستیم کنار همدیگر بنشینیم این فعل کنار هم نشستن، عمل نشستن با همدیگر یک عمل مشروعی هست برای اینکه نه عقل او را منعش میکند که شما با دوستت با فامیلت با همسایهات با مهمانت ننشین عقل هیچگاه هیچ موقع این را منع نمیکند و شرع هم هرگز این را منع نمیکند اگر یک عملی که عقل و شرع امضایش کردهاند این عمل را به بهترین صورت انجام بدهید آن را میفرمایند ادب.(۲۹)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □و لذاعلامه طباطبایی میفرمایند که در هر فعل مشروعی که سزاوار هس
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□مثلاً انسان برایش میهمان آمد اگر بخواهد پیش مهمان غذا بیاورد برود غذای ته مانده را بیاورد این یک جور است برود غذای متوسط بیاورد این یک جور است برود بهترین غذا را برای مهمان بیاورد این هم یکجور دیگر هست،حالا کدام را شما میگویید ادب هست؟ ببینید این فعل باید بر یک هیئتی یعنی بر یک روشی بر یک قامتی این کار را انجام بدهی که این قامت بهترین قامت باشد حالا بیاییم در نظام عالم مثال بزنیم تا فرمایش جناب آقای طباطبایی جا بیفتد ...(۳۰)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □مثلاً انسان برایش میهمان آمد اگر بخواهد پیش مهمان غذا بیاورد بر
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□الان خداوند زمین را ساخت، آسمان را ساخت من و شما را درست کرد، حیوانات را هم ساخت، درختها را هم ساخت، دریا را هم ساخته همه اینها را ساخته آیا شما در ساختن یک ستاره طرحی، قامتی، هیئتی، بافتی بهتر از این را دارید که ساخته بشود ؟!یک کسی در عالم میتواند طرح بدهد که اگر، یا یک کسی بیاید راجع به این فعل خداوند الان این بدن ما فعل خداوند است کار خداست این بدن ما که الان صورتی داریم می شود این بینی را بگوییم جای دیگر باشد میشد این بینی را واژگون بگذاریم می شد دندانهای پهن را بگذارند جلو دندانهای تیزی راه نداشته باشه اما اگر یک همچین چیزی درست بشود شما این کار را این عمل را به بهترین صورتش قبول دارید؟! معلوم هست خداوند طوری صورت ما را ساخته بینی موجود شده است دندانها روی حساب چیده شده،لب ها روی هم حساب شده قرار گرفته،فک روی حساب و تمام اعضا و جوارح این صورت همه روی حساب بعد می گوییم چون این عمل خدا به بهترین نحو ساخته شده و لذا این فعل مؤدبترین فعل هست چوم به یک هیئت نیکویی به یک هیئت خوش ساخته شده که بهتر از این راه ندارد و لذا هر چه کار را آدم به بهترین شکل انجام بدهد معلوم میشود این کار روی ادب پیاده شده است.(۳۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○حکیم دکتر دینانی○□
□عشق همیشه توأم با غم است اصلاً #عاشق بیغم نداریم، عاشق بیدرد شما تا حالا در این عالم دیدهای؟ #عشق توأم با دردمندی است اما عشق ملک توأم با دردمندی نیست ملک هم خدا را میشناسد در حد خودش تنزیهی است آنها عُباد حقند هم خدا را عبادت میکنند و هم خدا را دوست دارند و به یک معنی عاشق حقند اما #دردمند نیستند ملائکه #درد_فراق را حس نمیکنند همیشه در یک مقام معین هستند همیشه یا در حال رکوع یا در حال سجود یا در حال تشبیه یا در حال ورد هستند یا در حال ذکرند در یک حالت هستند. ترقی هم ندارند #فرشته تعالی و ترقی ندارد همونی که هست از ازل تا ابد همان است جبرئیل از ازل تا حالا یک ذره ترقی نکرده و مقامش بالاتر نرفته، انسان تعالی دارد مرتب این تعالی مسألهی مهمی است یعنی انسان برعکس فرشته توقف ندارد فرشته همواره در یک حال است و مقام معلوم دارد همیشه در یک مقام است اما انسان مقام معلوم ندارد مقامش نامعلوم است و همیشه در حال تعالی است و انسان کاملی که عاشق حق است دردمند است #عشاق تمام اولیا تمام عرفا. سُلاک راه حق دردمندند #درد فراق دارند اصلاً گاهی چنان ناله میزند که اون ناله عالم را میسوزاند. نالهی هجران، عطار از هجران ابدی صحبت میکند این درد غم است درد فراق است البته وصال هم هست اما #فراق هم هست. یک لحظه وصال است یک لحظه فراق است اینکه #حافظ میگوید فرشته عشق ندارد، عشق بدون درد را میگوید میخواهد بگوید دردمندانه از آن انسان است و عاشق هم همیشه دردمند است حتی عشق مجاز هم توأم با درد است و اگر عاشقی درد نداشت او شیاد و دروغگوست. انسان سلوکش و عشق الهیاش توأم با دردمندی و هجران است همان است که موجب تعالی میشود و الا اگر یک مقام و معین داشت و راحت بود در یک مقامی تا ابد میماند مثل فرشته که تعالی نداشت، تمام این مسأله تعالی انسان است تعالی هی بالا و بالا و بالاتر تا چه حد؟ تا بیپایان.
○رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
○ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت.
☑️همچنان میرو به پایانش مرس
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□همّت بلند خوب است. هر چه میتوانی، مراتب بالاتری را طالب باش امّا اظهار نکن، زیرا باطل میشود. هر چه میخواهی بشوی را در درون خودت مخفی نگهدار، به خدا عرض کن خدایا این همه بندهی خوب و اولیای بزرگ آفریدهای، من را هم مثل آنها بکن.
○همّت بلند دار که مردان روزگار
○از همّت بلند به جایی رسیدهاند
□وجود حضرت سلمان کافی است برای اینکه حجّت بر ما تمام شود که میتوانیم جزء اهل البیت علیهم السّلام شویم. اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کردهایم.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش دوم1⃣ ● روايتى درباره ((راسخين در علم )) و در تفسير عياشى از ج
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم2⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
اين كلام ظاهر در اين است كه مى خواهد شنونده را تشويق و ترغيب كند به اينكه او نيز چنين باشد، و طريقه راسخين در علم را پيش بگيرد، و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف (به جهل خود) كند، تا او نيز از راسخين در علم شود، و اين خود دليل بر اين است كه آنجناب راسخين در علم را به كسى تفسير كرده كه نسبت به آنچه مى داند پايبند است و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف مى كند، و متعرض آنچه كه از حيطه علم او خارج است نمى شود.
و مراد از امور ماوراى پرده غيب ، معانى پوشيده از فهم عامه است ، كه خدا از ((آيات متشابهات )) اراده كرده ، و به همين جهت اميرالمؤمنين جمله نامبرده را با عبارت ديگرى تكرار كرده و فرمود: ((بعجز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند)) و نفرمود: ((از رسيدن به تأويلى كه ...)) دقت بفرماييد.
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: ((ماييم راسخين در علم ، و ما تأويل قرآن را مى دانيم )).
مؤلف : اين روايت اشعار دارد كه جمله : ((و الراسخون فى العلم )) عطف بر مستثنا است ، ولى اين مفهوم ابتدايى با در نظر گرفتن بيانى كه كرديم ، و روايتى كه گذشت از بين مى رود، و خيلى هم بعيد نيست كه مراد از تأويل در اين حديث همان معنائى باشد كه از متشابه ، منظور نظر خداى تعالى است ، چون اين معنا از تأويل تعبير ديگرى از تفسير متشابه است ، و در صدر اسلام معنائى متداول ، در بين مردم بوده است .
و اما اينكه فرمود ((مائيم راسخين در علم ...)) در روايت عياشى از امام صادق (عليه السلام ) هم آمده بود كه ((راسخين در علم همانا آل محمدند)) و از نظر خوانندگان گذشت ، و روايات ديگرى هم كه در اين باب آمده همه از باب تطبيق كلى بر مصداق است ، همچنان كه روايات قبلى و رواياتى كه مى آيد نيز شاهد بر اين معنا هستند.
و در كافى هم از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت : امام ابوالحسن موسى بن جعفر (عليه السلام ) فرموده :)... تا آنجا كه فرمود: اى هشام خداى تعالى از قومى صالح حكايت كرده كه گفتند: ((ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا، و هب لنا من لدنك رحمة ، انك انت الوهاب ))
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 108
و اين قوم فهميده بودند كه گاه مى شود دلها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست بدهند، و كور و هلاك گردند.
اى هشام به درستى كه از خدا نمى ترسد مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد، و كسى كه عقلش خدائى (و فهمش از ناحيه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هيچ معرفتى منعقد نشده ، و ثابت نمى گردد، و آن چيزى كه معرفت بدان يافته حقيقتش را دريافت نكرده ، و نمى بيند، و احدى نيست كه چنين قلب و معرفتى داشته باشد، مگر كسى كه قولش مصدق فعلش ، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اينكه خداى عزوجل عقل خفى و باطن را جز به وسيله ظاهر آدمى بر ملا نمى كند، اين ظاهر آدمى است كه بر مقدار عقل او دلالت مى كند، و از آن خبر مى دهد.
مؤلف : اينكه فرمود: ((بدرستى كه از خدا نمى ترسد، مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد)) در معناى اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: ((انما يخشى اللّه من عباده العلموا)).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○(برگرفته از کتاب شریف #اقبال_الاعمال سیدابن طاووس، مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت)○□
□... اعمال خود را به معصومی که اعتقاد داری واسطه میان تو و خداوندجلجلاله در برآوردن آرزوهایت است، بسپار و به او توسل کن و با توجه به او به درگاه خدا توجه کن تا عبادات تو را خالی از نقصان و همراه با عفو و مغفرت، به خدا بسپارد...
□و هرگز به خود و طاعتت خوشبین مباش؛ زیرا چهبسیار اعمالی که با نهایت تلاش و آرزو در دنیا بهجا آوردهای، ولی بعد برای تو روشن شده است که دارای عیب و نقصان بوده است و عقل و دل از غفلت شگفتزده شدهاند.
□اقبالالاعمال، ج٢، ص٩٤٢□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□عروج انسان به معارج قرآن□
□این قرآن را بگیرید و بالا بروید که به عنوان قدوه و سرمشق شماست. این قابلیت در ما هست ، چه این کتاب صمد را به عنوان حبل الله المتین از ذات الهی تا به عالم ماده و طبیعت آویخته اند ، تا ما رااز این جا ، پله پله در عوالم وجودی بالا ببرند.
□صدرالمتالهین در فاتحه ی چهارم از مفتاح اول گوید:
وقتی کسی از وجود مجازی حسی به حقیقی عقلی و به دائره ی ملکوت رسید که : "بیده ملکوت کل شی ء " و معنای خدای به همه چیز محیط است را یافت و ذات خود را محاط به او و مقهور بر او یافت ، آنگاه وجود خودش را در نقطه ی زیر " با " مشاهده میکند و آن بایی را معاینه میکند که در بسم الله است که با جلالت قدر شیء تجلی کرده است و می بیند که چگونه این نقطه ی زیر " با " بر عاکفان در حظیره ی قدس ظاهر میشود.
□سپس می گوید:
"زینهار که ما و امثال ما از حروف قرآن جز سیاهی آنرا مشاهده نکردیم ، چون که ما درعالم تاریکی و سیاهی هستیم ، یعنی در همان وجود حسی مجازی و از کشیده شدن مداد و جوهر یعنی ماده ،جز اضداد پدید نمی آید.
همیشه در قوه ی مدرک چیزی که هم جنس اوست حاصل میشود ، زیرا که مدرِک و مدرَک هم جنس هم اند ، مثل مدرَک بَصر که الوان است و مدرَک حس محسوسات و مدرک خیال متخیلات و مدرک عقل معقولات و مدرَک نور ، نور است و آنکس که برایش از خدایش نور قرار داده نشده است ، نوری برایش نیست ولذا ما باسیاهی چشم جز سیاهی قرآن نخواهیم دید.
□آری ، اگر از وجود مجازی و این قریه ای که اهل ستمگرند درحال مهاجرت به سوی خدا و رسولش بیرون رویم و ازاین نشئه های صوری حسی و خیالی و وهمی و عقلی علمی ، مرگ را دریابیم و به وجود خودمان ودر وجود کلام خدا محو شویم و از محو به اثبات ابدی بیرون شویم و از مرگ به حیات ، یک حیات ثانویه ابدی پیداکنیم ، آن گاه از سیاهی دیدن قرآن بیرون می رویم و قرآن را در نور محض و سفیدی صرف مشاهده می کنیم که این ، درصورتی امکان پذیر است که بتوانیم آیات را از نسخه ی اصل آن و نزد کسی که علم همه ی کتاب نزد اوست فرابگیریم ."
□پس ، معلوم است که این قابلیت وجودی را داریم که ما راهم به وزان مدارج قرآن معارجی باشد و قرآن را که کتاب صمد حق است در همه ی مراتب آن دریابیم ، به تعبیر حضرت بی بی دو عالم ، فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که فرماید: " سپاس خدایی را که مرا در هیچ مرتبه ایی از مراتب قرآن متوقف نساخت و من منکر هیچ مرتبه ی آن نشدم"
□آری باید زحمت کشید و فاطمی مشرب شد و قرآن را دریافت.
□○ترجمه و شرح قصیده ی عائره ی ینبوع الحیوة |ص ۲۷۳
به بیان علامه حسن زاده ی آملی
شارح :استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان خداوند زمین را ساخت، آسمان را ساخت من و شما را درست کرد،
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن زمین دارید وقتی ببینید این دوتا را میگویید این که کنده با اون دیگری این یکی از آن بهتر کنده پس معلوم است آن در مقام کندن مؤدبتر بوده این است که لفظ ادب در همه جا می آید شما از جا تکان بخوری لفظ ادب شما را دنبال میکند اگر در مسیر راه میروی یک نفر با یک روش ناموزون راه برود دیگری با یک روش حسابشدهای راه برود شما وقتی این دو نفر را نگاه میکنی میبینی میگویی این آقا را ببین چقدر مؤدبانه راه می رود یعنی راه رفتن یک فعل نیکویی هست راه رفتن یک عمل مثبت و مشروعی هست اما این فعل را و این عمل را به بهترین صورتش اگر انجام داده ایم اسمش را می گویند ادب و الا فعل انجام می شود کار انجام میشود اما از روی ادب انجام نمیشود مثل اینکه الان در این روال بحثی خودمان میرسیم..(۳۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □مثلاً دونفر بایستند زمینی را بکنند بعد شما که خوب دقت به کندن ز
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمهاش ادبستان هست یعنی جایی که انسان باید برود ادب را بستاند ادب بگیرد این فرزند وارد مدرسه شد درس خواندن یک فعل مشروع هست وقتی فرزند وارد مدرسه شد خودش را تحویل معلم می دهد این دست او در نوشتن هنوز ادب ندارد نوشتن کار مشروعی هست اما هنوز دست این کودک یک نویسنده مؤدب نیست برای اینکه شما اگر هنوز به مدرسه نرفته تعلیم ندیده بخواهید مداد و کاغذ را بهش بدهید ایشون فقط مداد را میگیرد روی کاغذ خطهای نا به جا میکشد که نه قابل خواندن هست بعد هم که شما نگاه میکنید میگویید خب حالا بچه هست حالیش نمیشود حالا اگر همین کار فرزند را یک بزرگ انجام بدهد می گویید آدم بیادبی است این چه جور روشی است این چه جور نوشتنی است این وقتی به مدرسه میرود میبینید معلم شروع می کند تا دست او را تادیب کند این نحوه نوشتن را بهش یاد بدهد وقتی نحوه نوشتن را یاد گرفت حالا میگوییم این کودک به ادبستان و دبستان رفت و نحوه نوشتن را یاد گرفت آنجا را هم میگوییم ادبستان دبستان یعنی فعل را به هیئت نیکو الان آورده است.(۳۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □الان دبستان را از ادبستان هست دبستان در اصل لغتش و کلمهاش ادب
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین این ده نوع خط بفرمایید این خط از همه نیکوتر پیاده شده میگوییم این خط از همه خطوط دیگر،نوشته های دیگر مؤدب تر است معلوم هست نویسندهاش در مقام نوشتن، آن ادب خطاطی را مراعات کرده است این است که این مسئله ادب در همه جا مطرح هست حالا که تا اینجا آمدیم تعریفی که حضرت آقا از کلمه ادب مطرح فرمودند قبل از آن تعریف، باز بیان علامه را یک تیکه است ادامه بدهیم ایشون میفرمایند.(۳۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □حالا اگر همین ها چند نفری جمع بشوند خطی را بنویسند و شما در بین
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□میفرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم میگوییم ظرافت العمل، عمل را و کار را هرچه ظریفتر و دقیقتر، بادقت بیشتر انسان انجام بدهد این دقت در عمل را میگویند ادب . هر کس عمل را دقیقتر انجام داد مؤدب طرح است تا برسیم به آن مؤدبترین انسانها چون ائمه معصومین معصوماند و انسانهای کاملاً تعلیم یافته به پیشگاه حضرت حق دارند و ما قائلیم که اینها وَ عَلَّمَ آدَمَ اَسماءَ کُلَّها اینها معلم حقیقی به نام خداوند اینها را تعلیم داد و اینها مؤدب در پیشگاه خداوند هستند.(۳۵)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️اهمیت و جایگاه نماز ○حقیقت نماز، حقیقت انسان کامل و ولیِّ اعظم خدا ○طلب وصال خدا ○نمازگزار، نجو
☑️نماز، رمز نیل به شفاعت
□وصیّت پایانی امام جعفر صادق علیه السّلام: شفاعت ما اهل بیت به كسی كه نماز را سبک بشمارد، نمیرسد.
□شفاعت يعنی جُفت شدن.
□شرط جُفت شدن، سنخیّت است و نماز سنخیّت..
#نماز_عارفان
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□اُدعُونى اَستَجِب لَکُم، یعنی مرا به خانهی دلتان وعده بگیرید تا من اجابت کنم و بر شما وارد شوم. وقتی آمد، بگو اِلَهی اَلبَیتُ بَیتُکَ وَ العَبدُ عَبدُکَ. یعنی این دل من خانهی توست و من هم بنده و عبد مملوک تو هستم.
□دست خدا هنوز توی آب و گل است، لذا مأیوسین که میبینند خیلی کار بد از آنها سر میزند، در دعا میگویند: إن کُنتُ عِندَکَ فى اُمِّ الکِتابِ شَقِیاً فَاجعَلنى سَعیدا ً فَاِنَّکَ تَمحُو ما تَشاءُ وَ تُثبِتُ وَ عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ: خدایا اگر در نزد تو در امّّّالکتاب از اشقیا هستم، پس مرا سعید کن؛ زیرا تو آنچه را بخواهی، محو میکنی و اثبات مینمایی و امّالکتاب نزد توست.
□گدایی کاسبیای است که هیچ خسارت و ضرر در آن نیست. دعاهای ائمّه علیهم السّلام را بخوان. آنها ارزش گدایی را میدانستند.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○امام زمان (عجل الله) در لباس پاسبانی!○□
□علامه طباطبایی برای یکی از شاگردان خود حکایتی را بدین شرح نقل کرده است: در ایامی که از نجف بازگشته و در تبریز به سر میبردم در یکی از روزها از طرف مرحوم زنوزی قاصدی آمد و مرا احضار کرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: فلانی (منظور علامه طباطایی است) ماجرایی پیش آمده که در کم و کیف آن مبهوتم.
□چند روز در منزل کار بنایی داشتیم، بنّا با شاگردش مشغول کار بودند، کارهای دقیق شاگرد توجهام را جلب کرد، می دیدم کارهایش را به خوبی انجام می دهد و نمیخواهد وقت تلف شود. ظهر که استادش برای صرف نهار به منزل میرفت در همان محل کار می ماند و ابتدا تجدید وضو می کرد و نمازش را در اول وقت میخواند. سپس دستمال کوچک خویش را باز مینمود و غذای ساده ای که با خود آورده بود میخورد و بلند میشد و مقدمات کار را فراهم میکرد تا استادش برسد و وقتی استاد میآمد با تلاش زیادی همراه وی کار را ادامه میداد.
□در یکی از روزها بنّا به وی گفت برو از همسایه نردبانی بگیر و بیاور!
جوان رفت ولی بر خلاف انتظار، دیر آمد و لذا هنگام عصر که استادش به خانه رفت، نزد وی رفته و ضمن احوالپرسی از او پرسیدم: در آوردن نردبان انتظار نبود که تاخیر نمایی، چرا دیر کردی!؟
جوان کارگر لبخندی زد و گفت: دلیل دیر آمدنم تنگی کوچه بود و اگر مواظبت نمیکردم ممکن بود دیوارهای مردم بر اثر برخورد با نردبان خراش برد.
آقای زنوزی ادامه دادند: از پاسخ قانعکننده این جوان بیش از پیش متعجب شدم، از او پرسیدم آیا میشود امام زمان (عجل الله) را دید؟
بلافاصله با حالتی کاملا عادی گفت: بلی انفاقا این هفته به تبریز تشریف آورده بودند، پرسیدم لباس امام چگونه بود؟
پاسخ داد: به لباس پاسبانی بودند!
□مشکل مرحوم زنونی که سبب حیرت او شده بود همین نکته بود و از این جهت علامه طباطبایی را خواسته بود تا از او بپرسد چگونه میشود امام زمان به لباس پاسبانی باشند؟
علامه پاسخ میدهد: همه عالم از آن حضرت مهدی (علیه السلام) است و لذا برای آن حضرت مکان و یا لباس و شبیه اینگونه مسائل مشکلی ایجاد نمیکند.
محمدهادی فقیهی که این داستان را از زبان علامه شنیده است میگوید: از معظمله درباره صحت این داستان نظرخواهی کردم، ایشان فرمودند: قرائن به گونهای است که قضیه حقیقت داشته و او از جوانانی بود که امام زمان (عجل الله) را میدیده است. سپس علامه طباطبایی افزوده است: با توجه به اینکه نشانی آن جوان را داشتم به سراغش رفتم ولی متاسفانه موفق به یافتنش نشدم.
□○گلی زواره، غلامرضا. جرعه های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص۲۲۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□حضرت آیتالله بهجت قدسسره□
□آیا اوضاع اینها (آمریکا و متحدانش) نشان نمیدهد که بهایمند(مثل حیوانات هستند)؟! وگرنه [آیا] انسان چنین کاری میکند؟
بنابراین، ما نباید تابع آنها باشیم و نباید بر اساس خواستهی آنها عمل کنیم، و نباید آنها را دوست داشته باشیم و نباید با آنها همپیمان شویم. مگر همین آمریکا نبود که با داخلهی خود جنگید؟! ولی ما در مدح و ثنای اینها زیارتنامه درست میکنیم که به کرهی ماه رفتهاند، فرشتهاند و… .
□در محضر بهجت٣، ص٢٢٢□
#اینگونه_بود ...
خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیتالله_بهجت_قدسسره:
□رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️ برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
□حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
□به شیوه باران، ص١٨□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامهحسنزادهآملی
#یقین○□
□البته این حرفها پیرامون همان گفتار پیغمبر و سفرای الهی است.
که فرمود: فکرم به اینجا رسید که یقین اسم اعظم است. یقین، صاحب یقین دارای اسم اعظم است. و این اسم اعظم، شجره طوبای وجودش را به ثمر می رساند، می شود مَلَک و بالاتر از مَلَک.
□می شود بهشت، خانه اش می شود بیت المعمور، مغازه اش میشود بیت المعمور، مسجد اقصی، باغش، کشتش، کارش، محرابش، منبرش، داد و ستدش، اینها همه رنگ الهی می گیرد،
□این یقین او را بدینجا می رساند و خیلی هم حواسش، جمع می شه.
یقین، وقتی دولت یقین به آدم روی آورده، حواس جمع می شه.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □میفرمایند که اگر ما بخواهیم لفظ ادب را یک معنای دیگری بکنیم می
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□میگوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید از ائمه یاد بگیریم معاشرت و دوست داشتن را باید از ائمه یاد بگیریم همسرداری را زندگی را خانه ساختن را و همه امور دیگر حتی ببینی مسواک زدن را و دستشویی رفتن را بر نحوه ازدواج کردن را اینها همه را ما میگوییم بگذارید ما سنت پیغمبر و آل پیغمبر ببینیم چه میگوید. چرا ما میگوییم سنت؟ چرا می گوییم وقتی میخواهیم ازدواج کنیم ببینیم ائمه چه فرمودند؟ پیغمبر صل الله علیه و آله وسلم می فرمود چرا میگوییم وقتی میخواهی میهمانی خانه همدیگر برویم تحقیق کنیم ببینیم سنت این منبع در نحوه مهمانی رفتن چگونه است چرا می رویم تا سال را باز میکنیم ببینیم که حتی میخواهیم به دستشویی برویم به محل رفع حاجت هم برویم ببینیم پیغمبر چگونه وارد میشه و چطوری خارج میشد چرا؟ برای اینکه این حرف برای ما روشن هست که پیغمبر متعلم به شاگرد خداست خدا بزرگترین معلم هست خدا مؤدب ترین حقیقت نظام هستی است چرا؟(۳۶)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □میگوییم که ما خوردن را باید از ائمه یاد بگیریم حرف زدن را باید
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□و برای اینکه اثر هر کس نمودار دارایی مؤثر هستند و زمین و آسمان اثر خداست آدم اثر خداست قرآن کریم هم اثر خداست اگر میخواهید ببینید آیا خداوند از همه مؤدبتر هست. هنر ببینید که بهتر از عالمی که خدا خلق کرده چون عالم خلقت هست دگر این خلقت عالم فعل حق هست این فعل حق به بهترین نحو پیاده شده پس اگر عالم به بهترین صورت پیاده شد، معلوم هست خدای سازنده عالم مؤدبترین شخص است ،اگر قرآن کریم کتابی است که بهترین کتاب هست، و احدی نمیتواند مثل این کتاب را بیاورند ،معلوم می شود خدایی که این کتاب را فرستاده است مؤدبترین نویسنده ، او مؤدبترین کتاب دارنده است ، و اگر آدم که من و شما باشیم ساخته خداییم ببینیم که هیچکس نمیتواند بهتر از آدم این شکل و بافتی که ما داریم را بسازد معلوم هست که پس سازنده این حقیقت مؤدبترین سازنده هست، با این سه تا دلیلی که عرض کردیم عالم بهترین عالم ؛آدم بهترین آدم؛ اصل قرآن و کتاب هم بهترین کتاب هست.(۳۷)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" شکوه انسانیت "○□
□در دیوان منسوب به حضرت امیر (علیه السلام) قطعه شعر زیبایی است ناظر به مقام و منزلت حقیقی انسان که مضمون آن چنین است:
□درد تو از توست و نمی بینی
و دوای تو در توست و نمی دانی.
آن کتاب مبین الاهی که حروفش اسرار پنهان را فاش می سازد، ذات توست.
آیا خود را همین جرم صغیر و جسم حقیر پنداشته ای؟
زنهار! چنین نیست،
که جهان برین در بحر هستی تو مستغرق است.
□نظامی، در مخزن الاسرار، همین معانی را در شأن و مرتبه انسان که از دایره حدود و تعینات بیرون است و کالای دو عالم نقد بازار اوست به تمام و کمال بیان داشته:
زان ازلی نور که پرورده اند
در تو زیادت نظری کرده اند.
نقد غریبی و جهان شهر توست؛
نقد جهان یک به یک از بهر توست.
ملک بدین کار کیایی تو راست؛
سینه کن، این سینه گشایی تو راست
آینه دار از پی آن شد سحر
تا تو رخ خویش ببینی مگر.
□○برگرفته از کتاب " گزیده فیه ما فیه "
اثر حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش دوم2⃣ ● روايتى درباره ((راسخين در علم )) اين كلام ظاهر در اين ا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم3⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
و اينكه فرمود: ((و كسى كه عقلش خدائى نباشد))، بهترين بيان است براى معناى رسوخ در علم ، براى اينكه هر مطلبى مادام كه بطور حقيقت و آنطور كه بايد، تعقل نشود درك آن خالى از احتمالات مخالف نيست ، وقتى جلو احتمالات بكلى مسدود مى شود كه آنطور كه بايد تعقل شود، و گرنه قلب آدمى در اعتراف به آن همواره مضطرب است ، ولى اگر تعقل آن تمام و كامل باشد، و در نتيجه احتمال خلاف در كار نيايد، در مرحله عمل هم ديگر خلاف آن را پيروى نمى كند، در نتيجه آنچه در قلب دارد همان خواهد بود كه به صورت عمل ظاهرى او جلوه مى كند، و آنچه مى گويد همان است كه در قلب دارد.
و اينكه فرموده : ((احدى اين چنين نيست ...)) خواسته است علامت رسوخ در علم را بيان كند.
و در كتاب درالمنثور آمده است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم ، و طبرانى از انس ، و ابى امامه ، و وائله بن اسقف و ابى الدرداء روايت آورده اند، كه شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله )
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 109
از راسخين در علم سؤ ال كرد، حضرت فرمود: ((كسانى هستند كه به سوگند خود پایبندند، و زبانى راستگو و قلبى مستقيم و استوار دارند، و نيز كسانى هستند كه عفت شكم و شهوت دارند، اينگونه افراد از راسخين در علمند)).
مؤلف : ممكن است اين حديث را بنحوى توجيه كرد كه برگشتش به همان معناى حديث سابق شود.
و در كافى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: ((راسخين در علم كسانى هستند كه علمشان دچار اختلاف نمى شود)).
مؤلف : اين حديث درست منطبق با آيه است ، براى اينكه در آيه ، ((رسوخ در علم )) در مقابل كسانى قرار گرفته كه در دلهايشان زيغ و انحراف هست ، و قهرا رسوخ در علم عبارت از همين مى شود كه علم دستخوش اختلاف و ترديد نگردد.
و در ((درالمنثور)) است كه ابن ابى شيبه ، و احمد، و ترمذى ، و ابن جرير، و طبرانى ، و ابن مردويه ، از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در دعاهايش بسيار مى گفت ((: ((اللّهم مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك )) روزى به ايشان عرض كردم : يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) مگر دلها زير و رو مى شوند؟ فرمود: ((بله ، خداى تعالى هيچ فردى از بنى آدم را نيافريده ، مگر آنكه دلش بين دو انگشت از انگشتان خدا قرار دارد، اگر او بخواهد دل استوار مى شود، و گرنه دچار زيغ و انحراف مى گردد (تا آخر حديث ))).
مؤلف : اين معنا به چند طريق از عده اى از صحابه آن حضرت از قبيل جابر، و نواس بن شمعان ، و عبد اللّه بن عمر، و ابى هريره نقل شده ، و مشهور در اين باب مطلبى است كه در حديث نواس آمده ، كه فرمود: ((قلب آدميزاد بين دو انگشت از انگشتان رحمان قرار دارد، (بطورى كه يادم مى آيد) شريف رضى حديث را به اين عبارت در كتاب ((مجازات النبويه )) نقل كرده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 110
و از على (عليه السلام ) سؤال كردند: آيا از وحى چيزى نزد شما هست ؟ فرمود: ((نه ، به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند، بعد از وحى موهبتى كه هست اين است كه خداى تعالى به هركس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد)).
مؤلف : اين حديث از احاديث برجسته است ، و كمترين چيزى را كه مى رساند اين است كه معارف صادره از مقام علمى آنجناب كه عقول را مدهوش و متحير كرده همه اش از قرآن گرفته شده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○خلوت کجاست؟○□
□خلوت این است که بری داخل خانه و درب را به روی خودت ببندی؟ بروی به گوشهای؟ خیر اینها خلوت نیست؛ خلوت واقعی کجاست؟ خلوتِ واقعی درون انسان است. اگر حواس شما پرت باشد، هرچقدر هم در گوشه تاریکی باشی خلوت نیست.
□خلوت آنگاه است که از تعلقات بریده باشی. از غیرِ حق پیراسته باشی. غیرِ حق را جارو کنی.
○داد جاروبی به دستم آن نگار
○گفت کز دریا برانگیزان غبار
#دیوان_شمس
□همه را بریز دور و در خلوت با معشوق حقیقی باش. این خلوت میتواند در اتاق خلوت باشد یا حتی در میان جمع. کسی که اهل خلوت است در میان جمع هم خلوت خودش را دارد. البته خلوت هم همیشگی نیست چون خیلی سخت است.
□هر انسانی باید خلوتی با خودش داشته باشد، اگر درونت پر از غیر شد، دیگر خلوت نیست.
□دکتر ابراهیمی دینانی□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□اصل تکوینی سیر تدریجی تربیت□
□به توصیه اکید و به کرات حضرت آیتالله صمدی آملی بنا بر اصول تربیتی خاندان وحی، والدین وظیفه تدارک فضای تشویق فرزندان بسوی انجام تکالیف شرعیّه را دارند. که مهیا کردن فضای سیر تدریجی از سوی والدین برای ورود فرزندان به فرآیند تشریعپذیری در روایات آمده است،
□امامباقر(علیه السلام) در مجلسی درباره سن تشویق کودکان به نماز فرمایشاتی میفرمودند، در ضمن صحبتها فرمودند:
《ما کودکان خود را وقتی پنجساله هستند به نماز امر میکنیم ولی شما کودکان خود را وقتی هفتساله شدند به نماز امر کنید. ما کودکان خود را وقتی هفتساله شدند به روزه وامیداریم، بهاندازهای که توان دارند؛ چه نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر. وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنها چیره شد، افطار میکنند تا اینکه به روزه عادت کنند و توان آن را بیابند. ولی شما کودکانتان را وقتی نهساله شدند، بهاندازهای که توان دارند به روزه وادارید و وقتی تشنگی بر آنان چیره شد، افطار کنند》
□والدین باید برای فرزندان مراحل چندگانه سیر تدریجی ورود و تعالی به اعمال عبادی را فراهم آورند که به ترتیب شامل:
□۱) #عبادت_تقلیدی : کودکان دو تا ۴ ساله که صرفا حرکات رکوع و سجود والدین را تقلید میکند.
میتوانید موقع قرائت اذانهای چندگانه عزیزانتان را در آغوش پرمهر خویش بگیرید.
بگذارید بهترین حالات خوش و مهربانی شما در لحظات به استقبال وضو، اذان، اقامه و نماز در چهره و رفتار شما با اهل منزل باشد
ساعات عباداتان را به کهف و پناهگاه خوش عاطفی اهل منزل تبدیل کنید تا خُنکای نیسم روحبخش لحظات با خدا بودن را بچهها از نوزادی در چهره پدر و مادرشان ببینند.
□۲) #عبادت_تفریحی : از ۵ تا سالگی در شکل بازیهای کودکانه در هنگام وضو گرفتن، اذان گفتن و در شکل همراهی نمازهای دو رکعتی یا دعاهای کوتاه بعد نماز یا مسئولیت یادآوری وقت نماز، آوردن و مشارکت در آوردن و بردن قرآنها در تلاوت وعدههای روزانه و کتب ادعیه. بچهها به راحتی میتوانند اذکار و سورههای در نماز و ترتیب دقیق نمازهای پنج وعده را به خوبی یاد بگیرند. چنان چه به راحتی کلاسهای زبان خارجه و حفظ قرآن و چرتکه و ... را از ۵سالگی میآموزند
□۳) #عبادت_تمرینی: در این سن از ۷ سالگی فرزند در نمازهای واجب به مانند یک مکلف باید عمل نماید فقط با این تفاوت که اگر گاهی نماز اول وقت برایش مقدور نبود یا به هر دلیلی نمازی مثل نماز صبح او قضا شد قابل اغماض است.
□۴) #عبادت_تکلیفی: تمام تلاش، لطافت، صبوری، وقت و پیگیری که در مراحل سیر تدریجی قبل در جان و روح فرزندانتان به مرور کاشتهاید حالا در سن ۹ سالگی دختران ثمره خواهد داد و عبادت شرعی دیگر کُلفت و رنج و تکلیف و تحمیل #انبوهی_از_بایدها_و_نبایدهای دفعی و یکجا از بیرون نیست. او حجاب، نماز اول وقت، روزه و احساس مسئولیت و کمک به همنوع را در طول سالهای قبل تدریجا رفتار نموده است.
□البته سنینی که ما برای هر مرحله مطرح نمودیم یک قاعده و حالت کلی برای طبایع اکثر فرزندان است و گاه این سن شروع برای هر مرحله به نسبت طبایع فرزندان میتواند تفاوت داشته باشد. حتی برای فرزندان در یک خانه گاه این قواعد متفاوت است.
هدف ما از تقسیم مراحل تشریعپذیری فرزندان این بود که به والدین محترم توجه بدهیم که نفس انسان دارای ویژگی تربیتپذیری تدریجی است و بایست کودکان را در چند مرحله تدریجی بسوی انجام اعمال عبادی سوق داد.
چنان چه نظام طبیعت نیز برای خروج از کوران سرمای زمستان به هوای لطیف بهار در یک فرآیند و سیر تدریجی از سرمای شدید زمستان بسوی هوای لطیف بهار میرود.
□امام صادق(علیه السلام) درباره روزه کوتاهمدت کودکان فرمودند:
《ما کودکان خود را در سحرگاهان بیدار میکنیم تا روزه بگیرند، اما در طول روز هر وقت خواستند میتوانند افطار کنند.》
□ما نباید توقع داشته باشیم که بصورت آنی و دفعتا در سن ۱۵ سالگی فرزندمان را با حجم عظیمی از تکالیف شرعیه مواجه سازیم در حالی که هیچ مقدمه و سیر تدریجی تربیت تشریعی را در طول پانزده سال قبل روی نفس و فکر او اعمال ننموده باشیم. مثلا همین روزه نیم روز(کله کنجشکی) یکی از تدابیر این سیر تشریعپذیری تدریجی است.
□امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
《 ما اهلبیت فرزندانمان را در پنج سالگی به نماز گزاردن رهنمون میشویم، و شما فرزندانتان را در هفت سالگی به نماز هدایت کنید. همچنین ما فرزندانمان را در هفت سالگی - تا جایی که طاقت روزه دارند، تا نصف روز باشد یا بیشتر و یا کمتر - به روزه گرفتن تشویق میکنیم..؛ ولی شما فرزندانتان را در نه سالگی و به اندازه توانشان به روزهداری هدایت کنید، و چون تشنگی بر آنان غلبه کرد، روزه خود را افطار کنند》
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □و برای اینکه اثر هر کس نمودار دارایی مؤثر هستند و زمین و آسما
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□روی این سه تا دلیل خدایی که سازنده عالم است فرستنده قرآن هست سازنده آدمهاست، چون اثر او مؤدب ترین اثر هست، معلوم هست سازنده، مؤدبترین شخص است، خب اگر مؤدبترین شخص است این مؤدبترین شخص پیغمبر را تربیت کرده که خودش فرمود و العَلَّمَ آدَمَ اَسماءَ کُلَّها اگر ایشان پیغمبر را معین کرد اون هم پیغمبر را معصومانه مودب کرد یعنی گفت من جوری او را ادب کرده ام که شما در حرف و در راه رفتن او در خوابیدن او در معاشرت او در زندگی او در زن و فرزند داشتن او در یک جایی که باید غضب بکند در یک جاهایی که باید اخلاق نشان بدهد در جاهایی که حتی باید بخندد یعنی شما الان میروید خندیدن را هم از پیغمبر یاد میگیرید.و صدای خنده ایشون به صورت قهقهه دربیاید این نشانه ادب هست هیچگاه پیغمبر طوری نمی خندید که دندان های ضاحک حضرت نمایان بشود این دندانهای دو طرف دندانهای جلو را می گویند دندانهای ضاحک، چرا؟ برای اینکه انسان وقتی که بیش از حد میخندد تا آن مقدار آن آخری دندانها که ظاهر می شود آن دندانها را می گویند دندانهای خنده وقتی آدم خنده میکند و لذا می گویند پیغمبر طوری خنده میکرد که هرگز آن دندانها ظاهر نشود این را ببینید ،بعد میگوییم آقا ما میخواهیم سنت پیغمبر را پیاده کنیم ،خوب چرا ؟(۳۸)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □روی این سه تا دلیل خدایی که سازنده عالم است فرستنده قرآن هست سا
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□برای اینکه خدای پیغمبر مؤدب بود، این خدای مؤدب، پیغمبر را تعلیم داد پیغمبر به عنوان شاگرد مؤدب خدا در تمام شئونات زندگیش چون ایشان هر کاری را که انجام میدهد به بهترین نحو آن کار را انجام میدهد یعنی بهترین و ظرافت ترین عمل را پیغمبر انجام میدهد، و لذا هر طوری که ایشان عمل می کنند ما آنطور عمل میکنیم. الان این خودش برهان هست خدا مؤدب است خدا سازنده پیغمبر است خدا مؤدب پیغمبر است که دارد پیغمبر را تادیب می کند پیغمبر همشاگردی است که در تمام شئون وجودیش به تأدیب حق مؤدب شد خوب اگر مؤدب شد پس ما روی همین برهان و همین دلیل هرچه که پیغمبر انجام می دهد میگوییم آقا این بهترین نحوه ی عمل هست، دیگه کسی نمیگوید که خوب آقا باشه پیغمبر خنده نمیکرد که دندانهایش ظاهر شود به ما چه ربطی دارد، من میخواهم خنده کنم ازآن سوال می کنیم آقا شما میخواهید بخندید آیا خود خنده کردن یک فعل هست یا نه یک کار هست یا نه؟ بله اگر کار هست هر چه کار با دقت انجام بشود بهتر است یا نه؟(۳۹)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ #المیزان| و در ((درالمنثور)) است كه ابن ابى شيبه ، و احمد، و ترمذى ، و ابن جرير، و طبرانى ، و ابن مردويه ، از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در دعاهايش بسيار مى گفت ((: ((اللّهم مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك )) روزى به ايشان عرض كردم : يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) مگر دلها زير و رو مى شوند؟
□فرمود: ((بله ، خداى تعالى هيچ فردى از بنى آدم را نيافريده ، مگر آنكه دلش بين دو انگشت از انگشتان خدا قرار دارد، اگر او بخواهد دل استوار مى شود، و گرنه دچار زيغ و انحراف مى گردد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ #المیزان| و از على (عليه السلام ) سؤال كردند: آيا از وحى چيزى نزد شما هست ؟ فرمود: ((نه ، به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند، بعد از وحى موهبتى كه هست اين است كه خداى تعالى به هركس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد)).
@mohamad_hosein_tabatabaei