🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀
@mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِیطالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»
@mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ
وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي...
#یاحسین
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️افضل عبادات صوم و صمت است: اَوَّلُ العِبادَةِ الصَّمتُ وَ الصَّومُ. اَفضَلُ العِبادَةِ الصَّبرُ وَ الصَّمتُ وَ الاِنتِظارُ الفَرَجِ. یعنی هیچ چیز نخور، دم هم نزن. مؤمن یک عمر روزه است و دم هم بر نمیآورد.
▪️در روایت نبوی وارد شده است که بهترین عبادت دو چیز است؛ صوم و صمت. یعنی خواسته و نظریهای از خود نداشته باشی و هر تقدیری خداوند برای تو پیش آورده و بریده، راضی باشی و گله و شکایتی هم اصلاً نداشته باشی و سکوت نمایی.
▪️مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی▪️
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️علی(علیه السلام) قلهی یقین بینهایت◾️
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
▪️اصلاً #صدق_عالم_بشری
متمثل شود و
مجسمه شود میشود علی
#حقیقت_عالم_بشری
متمثل شود یعنی علی
#ایمان_و_اراده یعنی علی
#خلوص یعنی علی
#حقیقت یعنی علی
و این تمام حقیقت[علوی(علیه السلام)] یعنی
#قاطبه_عوالم_ماسویالله
▪️این چنین کسی شهادت بدهد
که [محمد] پیغمبر خداست
باز کسی حرفی(شک و اشکال) دارد؟!؟
▪️چنین کسی همچون علی(علیه السلام) که به نقل شیعه و سنی بگوید:
《لم اعبد ربا لم اره :
خدایی که نبینم پرستش نمیکنم》(۱)
▪️و همچنین به نقل شیعه و سنی بگوید:
《لوکشف الغطاء ما ازددت》(۲)
▪️یقینا این حدیث آن قدر عظمت دارد که در کام امثال شیخالرییسها...
☑️منابع
۱) ما کُنْتُ اَعْبُدُ رَبّا لَمْ أرَهُ. فَقالَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! کَیْفَ رَاَیْتَهُ؟ قالَ: وَیْلَکَ یا ذِعْلِبُ لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشاهَدَةِ الأبصارِ وَلکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الاْیمانِ» (اصول کافی، ج۱، ص۲۴۵ – توحید، صدوق، ص۱۰۹)
۲)غُرر الحكم و دُرر الكلم، آمدی، ج۵، ص۱۰۸
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️نیست بعد مصطفی مولای الا علی◾️
#حضرت_آیتالله_صمدی_آملی
▪️علی جان ! ما تو را میخواهیم.
آقایان عرض میکنم با هیچ کس کاری نداریم.
دشمنی هم نداریم
میگوییم: ای مردم! هرکسی را که
خودتان دوست دارید
مال خودتون
پیشکش خودتان. اما
خدایا !
#ما_علی_را_میخواهیم
《شاه لا فتی و هل اتی علی ئه》
آقاجان و اولادش را نازشان میکنم
▪️به خدا
《 بعد از مصطفی امه آقا علی ئه 》
خیلیها در دنیا میگویند
ما آقایی داریم به نام فلان به نام فلان
▪️بعضیا میگن بعد از پیغمبر آقای ما فلانیه فلانیه
هر کسی با هر کسی میخواهد مشهور بشه
اما ما بعد از پیغمبر علی داریم
خدایا هر کسی دلش میخواهد
که با آقاش محشور بشه محشورشون بکن
اما خدایا
《بعد از مصطفی امه آقا علی ئه》
چرا ؟
برای اینکه
《اَی خزونه علم الاسما علی ئه》
باز تکرار میکنم که آقای ما علی است
برای چی میگم مولای ما علی ئه ؟؟
برای اینکه
《خزونه علم الاسما علی ئه》
《ای آیینه خدا نما علی ئه》
علی علی علی علی علی
#امه به گویش محلی یعنی #ما
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ #افطاری ۷ #بسمه_تعالی_شانه رمضان تجلی وابتسم طوبی للعبد إذا اغتنم ▪️حمد ازلی و ابدی مر خد
☑️ #افطاری ۸
▪️معنای ضیافت را دریاب که مهمان در حریم میزبان داخل شد و همه از دست شد و او شد و أنا و أنت و هو، هو شد. مگر ضیافت الهی چون مهمانی دیگران است که مهمان غیر میزبان باشد؟! اینجا چون بر خوان ضیافتش بخواند و اذن ورود دهد، تو را اهل کرامت الله میکند و کرامت، توحید است یعنی تو کریم میشوی و کریم آن جهت وجه اللّهی است که باقی است به بقای او؛ «وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَالإكْرَامِ» (الرحمن، ۲۷) لذا فرمود «الصَّوْمُ لِي» ای «الصَّائمُ لِي». از این کرامت الهی آدمی میخواهد بمیرد؛ وه چه خدایی!!!
▪️روزه ترک عمل است نه انجام عمل لذا نفی مثلیت از روزه در عبادات، نعت سلبی است و چون حق متعال در مورد خود فرمود: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (شوری، ۱۱)، مثلیت را از خود نفی کرد پس بین صائم و او جل جلاله مناسبتی ایجاد شد که به سبب آن حق تعالی روزه را مال خود دانست و فرمود پاداشش را هم خودش میدهد.
▪️روزه را ماهیتی نیست که قابل تعقل باشد بلکه صرفا ترک است لذا نمیتوان آنرا عمل دانست و اگر عمل گفته میشود از روی تسامح است. پیامبر رحمت صلوات الله علیه و آله فرمود: «عَلَيكَ بالصّوْمِ فَإِنَّهُ لَا مِثلَ لَهُ» بدان جهت که حق را هم مثلی نیست و ماهیتی ندارد بلکه ماهیتش إنیت او میباشد پس روزه تشبه به إله عالم است بقدر وسع صائم...
#ح_م
▪️مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً اِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ؛ بین راه حركت از نفس به قلب، موت هم به دست میآيد. فرمود: مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا.
▪️بميريد، بميريد در اين عشق بميريد
▪️كزين عشق چو مرديد همه روح پذيريد
▪️وقتی از بيت نفس بيرون آمديد، بين راه، موت شما را در میيابد؛ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ. وقتی به موت رسيديد، فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللهِ: اجر اين بر خداست. صورت ظاهر اگر كسی از تهران بهسوی مکّه حركت كند، نرسیده، بين راه، حج را به جا نياورده، تصادف كند و كشته شود، مریضی بگیرد و بمیرد، حج بر گردنش نيست. اين صورت ظاهرش است؛ امّا صورت باطن اين است كه از بيت نفس، از منيّت، خودبينی، خودخواهی، انانيّت و انيّت بيرون آید و بهسوی خانهی خدا كه دل است، حركت كند، حاجی حقيقی اين است. ممكن است انسان صدبار مسجدالحرام را ببيند؛ ولی حاجی نشده باشد و ممكن است يكبار هم مسجدالحرام را نديده باشد و حاجی حقيقی هم او باشد.
▪️به كعبه رفتم و حسرت خورم بر آن قومیکه از زيارت دلهایخسته میآيند
▪️كعبه يك سنگ نشانی است كه ره گم نشود
▪️ماه رمضان در عالم زمان، سايهی دل مؤمن است. اگر از عالم دل سر درآورديم، اهل دل شدیم، كسی كه اهل دل است، برايش همهی روزها ايّامالله و همهی سالها، سالهای خدایی و همهی ماهها، ماههای خدایی است و او میهمان هميشگی خدا میشود. او فقط در ماه رمضان در ضيافتالله نيست؛ او دائم خودش را بر سر سفرهی خدا ميهمان میبيند. پيغمبراكرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم در همان خطبهی شعبانيّه فرمودند: در اين ماه رمضان، عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ: اعمال شما مورد قبول خداست. الان يكی در اين ماه روزه میگيرد؛ نماز میخواند؛ ذكر میگويد؛ درحالیكه نمیداند اين عمل مورد قبول حق است يا نه؟ امّا در ماه رمضان خدا تضمين كرد؛ فرمود: نگران نباشيد! عملی كه انجام داديد مقبول است. دعا میكنيم؛ نمیدانيم اجابت میشود يا نه؛ امّا فرمود: دُعاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجابٌ: در ماه رمضان دعای شما مستجاب میشود؛ ردخور ندارد. اَنْفاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ: نفس شما تسبیح است. هوا بالا و پایین میرود، تسبیح است. نگفت اجر تسبیح دارد؛ نه، نفس شما تسبیح است. این بلندتر از آن است که اجرش را به شما بدهند. خود این نفس، تسبیح است. نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبادَةٌ: در ماه رمضان میخوابیم عبادت است. بِسْمِ اللهِ.
▪️كسی از دل سر در آورد، همهی ايّام عمرش میهمان خدا میشود و در ضيافتالله است. هر وقت بخوابد، عبادت كرده است. نفس كه میكشد، نفسش، های و هوی است؛ نفسی نيست كه هوا بالا و پایين بیاید؛ اين نفس ذكر است؛ چون جوهر ذكر، اين نفس است. ذكرهای مختلفی است؛ شما «لا اِلـٰـهَ اِلاّ اللهُ»، «یا اللهُ»، «اللهُ اَكْبَرُ»، «يا هُو؛ یا هُو؛ یا مَنْ هُو؛ یا مَنْ هُوَ اِلاّ هُو» میگویيد، آخرش «يا هُو» میگویید. يای آن را هم میاندازيد و «هُو هُو» میگویيد. ته قضیه واو آن را هم انداختید، «هُ» میشود؛ خود نفس میشود. کسی اهل دل باشد، نفس که میکشد ذکر خداست. همهی وجودش ذكر میشود. نبضش را هم بگيريد، «اللهُ، اللهُ، اللهُ» میگوید. در خواب و بيداری ذاكر است. حرف میزند، ذاكر است. ساكت است، ذاكر است. هر چه میكند، ذاكر است.
ادامه دارد…..
◾️در محضر استاد مهدي طيب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۲۶ ▪️امر قربانی کردن بقره برای قوم بنیاسرائیل مشتبه شد. چه چیزی ای
#شرح_مراتب_نفس_اماره
☑️قسمت ۲۷
▪️«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بقره/۷۰) قسمت پایانی این آیه جالب توجه است. یعنی اگر ما از دام خیال هم رها شویم، ان شاءالله هدایت میشویم. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمودهاند که اگر این ان شاءالله را نمیگفتند، هرگز این گاو برایشان معلوم و مشخص نمیشد. نفس ایشان قابلیت ذبح داشته است که پیغمبر خدا به آنها دستور میدهد نفسشان را بکشند. اگر این نفوس قابلیت ذبح شدن نداشتند که آنها را رها میکرد. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» (انعام/۹۱) در این آیه از مشیت الهی استفاده میکنند و میگویند اگر خدا بخواهد ما هدایت میشویم. مشیت الهی امر بسیار مهمی است به گونهای که اگر مشیت الهی به هدایت شما تعلق نگیرد، هدایت نمیشوید. آیا این جبر است؟ خیر. ما که از خدایی حرف نمیزنیم که در آسمانها باشد و مثل جدا بودن من و شما، از ما جدا باشد. بلکه ما جلوهی خدا هستیم و ظهور مشیت او در درون ماست. «یهْدِی مَن یشَاءُ». اگر شما بخواهید مشیت خدا هم میخواهد. تمام مخلوقات نظام هستی به وفق استعداد، طلب و درخواست خودشان در حال حرکت به سمت حق متعال هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «اِعمَلوا فَکُلٌّ مُیسَّرٌ لِما خُلِقَ له». هر مخلوقی از آن جهتی که آن مخلوق از حق متعال طلب ظهور کرده است، مورد حمایت خدا قرار دارد. اگر شما در باطن نظام هستی از خداوند هدایت بخواهید؛ یقین بدانید که خدا تمام اسباب و علل معدّه را فراهم میکند تا شما به هدایت برسید. زمانی که فرعون برای جلوگیری از متولد شدن موسی نوزادان را کشت، این نوزادها در باطن خودشان قرار بود به کمالاتی برسند. ارادهی خدا بر این است که آن نوزادها به این کمالات برسند لذا تمام این کمالات را در موسی به ظهور میرساند. در برزخ هم خدا به آنها عنایت میکند تا آنها به وفق استعدادشان به کمال برسند لذا ما نمیتوانیم از کمالات دیگران به خدا شکایت کنیم چرا که خودمان نخواستهایم و تلاشی نکردهایم.
▪️بنیاسرائیل میگویند اگر خدا بخواهد ما هدایت میشویم زیرا میدانند که جریان فیض از پایین به بالا نیست. همین آب هم در نشئه ظاهر از بالا به پایین میآید. چون جریان فیض نظام هستی همواره از بالا به پایین است، باید همواره انشاءالله بگوییم. «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا» (رعد/۱۷) فیض همواره در جریان است و انسان به وفق طلبش از آن بهرهمند میشود. چون در حق متعال که بخل راه ندارد...
▪️«قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ» (بقره/۷۱) این گاو نفس گاو رامی نیست که زمین را شخم بزند. اگر رام باشد که زمینِ استعداد را شخم میزند و از آن معارف و حقایق و نور خارج میشود. چه نفسی رام است؟ نفسی که تابع حق متعال باشد. دربارهی نظام هستی قائل هستند که عالم ذلول حق متعال است. یعنی کاری به من و شما ندارد ولی اگر خداوند به او دستور دهد که از این رام بودن خارج شو، پشهای نمرود را میکشد، همین بادی که مظهر رحمت است یک قوم را زیر و زبر میکند. در این آیه هم از خصوصیات گاو نفس رام نبودن را برمیشمارد که اگر رام و اهلی بود دیگر نیازی نبود شما او را بکشید. چه نفسی رام است؟ نفسی که تابع عقل و شرع باشد. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/۷) اگر نفس انسان تحت تعالیم عقل قدسی رام شود، حقایق درون قلب خود را شخم میزند. لذا حضرت عیسی علیهالسلام فرمود که علم و معارف در آسمانها نیست بلکه در درون خودتان است. چه کار باید بکنیم تا به این حقایق دست پیدا کنیم؟ این نفس را مهار کنیم و از غضب و شهوت آن را حفظ کنیم، سپس او خودش این حقایق را از درونت بیرون میکشد...
#ح_م
◾️فرازهایی از خطبه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام معروف به شقشقیه◾️
اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبی قُحافَةَ (فی بعضُ النّسخ: فُلانٌ) وَ اِنَّهُ لَیعْلَمُ اَنَّ مَحَلّی مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحی، ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ، وَ لایرْقی اِلَی الطَّیرُ.
▪️هان! به خدا قسم ابوبكر پسر ابوقحافه (برخی نسخهها: فلانی) جامه خلافت را پوشید در حالی كه میدانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر میشود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمیرسد.
فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْباً، وَطَوَیتُ عَنْها كَشْحاً، وَ طَفِقْتُ اَرْتَأی بَینَ اَنْ اَصُولَ بِید جَذّاءَ، اَوْ اَصْبِرَ عَلی طِخْیة عَمْیاءَ، یهْرَمُ فیهَا الْكَبیرُ، وَ یشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، وَ یكْدَحُ فیها مُؤْمِنٌ حَتّی یلْقی رَبَّهُ!
▪️اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه كردم كه با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمایم، فضایی كه پیران در آن فرسوده، و كم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت میشود!
فَرَاَیتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی، فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی، وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً!
▪️دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالی كه گویی در دیدهام خاشاك بود، و غصه راه گلویم را بسته بود!
اَری تُراثی نَهْباً. حَتّی مَضَی الاَوَّلُ لِسَبیلِهِ، فَاَدْلی بِها اِلَی ابْنِ الْخَطّابِ بَعْدَهُ. [ثُمِّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الاَعْشی:]
▪️می دیدم كه میراثم به غارت میرود. تا نوبت اولی سپری شد و خلافت را پس از خود به پسر خطّاب واگذارد. [سپس امام علیهالسلام وضع خود را به شعر شاعر عرب، اَعشی، مثل زد:]
شَتّانَ ما یوْمی عَلی كُورِها
وَ یوْمُ حَیانَ اَخی جابِر
▪️ِ«چه تفاوت فاحشی است بین امروز من با این همه مشكلات، و روز حیان برادر جابر كه غرق خوشی است»
فَیا عَجَباً بَینا هُوَ یسْتَقیلُها فی حَیاتِهِ، اِذْ عَقَدَها لاِخَرَ بَعْدَ وَفاتِهِ.
▪️شگفتا! اولی با اینكه در زمان حیاتش میخواست حكومت را واگذارد، ولی برای بعد از خود عقد خلافت را جهت دیگری بست.
لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَیها! فَصَیرَها فی حَوْزَة خَشْناءَ، یغْلُظُ كَلْمُها، وَ یخْشُنُ مَسُّها، وَ یكْثُرُ الْعِثارُ فیها، وَ الْاِعْتِذارُ مِنْها.
▪️چه سخت هر كدام به یكی از دو پستان حكومت چسبیدند! حكومت را به فضایی خشن كشانیده، و به كسی رسید كه كلامش درشت، و همراهی با او دشوار، و لغزشهایش فراوان، و معذرت خواهیش زیاد بود.
فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ، اِنْ اَشْنَقَ لَها خَرَمَ، وَ اِنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ!
▪️بودن با حكومت او كسی را میماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكِشد بینی اش زخم شود، و اگر رهایش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد!
فَمُنِی النَّاسُ لَعَمْرُ اللهِ بِخَبْطٍ وَ شِماس، وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِراض.
▪️به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و ناآرامی، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند.
فَصَبَرْتُ عَلی طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ. حَتّی اِذا مَضی لِسَبیلِهِ، جَعَلَها فی جَماعَة زَعَمَ اَنِّی اَحَدُهُمْ.
▪️آن مدت طولانی را نیز صبر كردم، و بار سنگین هر بلایی را به دوش كشیدم. تا زمان او هم سپری شد، و امر حكومت را به شورایی سپرد كه به گمانش من هم (با این منزلت) یكی از آنانم!
فَیالَلّهِ وَ لِلشُّوری! مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیبُ فِی مَعَ الْاَوَّلِ مِنْهُمْ حَتّی صِرْتُ اُقْرَنُ اِلی هذِهِ النَّظائِرِ؟!
▪️خداوندا چه شورایی! من چه زمانی در برابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شك بودم كه امروز همپایه این اعضای شورا قرار گیرم؟!
لكِنّی اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طارُوا. فَصَغی رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن.
▪️ولی (به خاطر احقاق حق) در نشیب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا یكی به خاطر كینهاش به من رأی نداد، و دیگری برای بیعت به دامادش تمایل كرد، و مسائلی دیگر كه ذكرش مناسب نیست.
اِلی اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیهِ بَینَ نَثیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبیهِ یخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبیعِ،
▪️تا سومی به حكومت رسید كه برنامهای جز انباشتن شكم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری كه گیاه تازه بهار را با ولع میخورد به غارت بیت المال دست زدند،
اِلی اَنِ انْتَكَثَ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَیهِ عَمَلُهُ، وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.
▪️در نتیجه این اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگی سرگونش نمود.
◾️خطبه ۳ نهج البلاغه◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
#نکته_ناب
☑️قسمت اول
#بسمه_تعالی
▪️علامه حسن زاده آملی در نکته ۲۴۴ هزار و یک نکته از کتاب ناسخ التواریخ نقل میکند که در رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله گوید: به روایتی چون علی علیه السلام آن جسد مطهر را در لحد جای داد گفت: «اللّهم هذا أولُ العددِ و صاحبُ الأبد، نُورُكَ الذی قَهَرتَ به غَواسقَ الظُّلم و بَواسقَ العدمِ و جعلتَهُ بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً، رُوحُهُ نسخةُ الأحديةِ فى اللاهوتِ و جَسَدُهُ صورةُ معانىِ المُلكِ و الملكوتِ وقلبُهُ خزانةُ الحىِّ الذى لايموتُ طاوُوسُ الكبرياء و حَمامُ الجبروت»
▪️این فقرات عرشی، مفاتیح اتصال به قلب ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و چون خطاب ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت ذات احدیت راست پس از غُرر و دُرر معانی آن غافل مشو و مغتنم بشمار که حکمت کلید فتح رحمت غیبی است.
▪️حضرت میفرماید: «اللهم هذا اول العدد و صاحب الأبد»؛ فرمود هذا که اشاره به نزدیک است تا شدت قرب خود با رسول الله را بیان فرماید.
▪️آن جناب اول العدد است چون تعین اول است که مرتبهی فوق خلافت کبرای الهیه است. یعنی نفس ختمی در این مقام از همهی حدود نوری فراتر میرود و صاحب وحدت حقیقیه میشود که حق تبارک و تعالی بدان مینگرد و در این وحدت حقیقیه تمام کمالات اندماجی خود را مشاهده میکند و این علم ذات به وحدت حقیقیهی محمدیه صلی الله علیه و آله سبب بسط رحمت الهی میگردد که مبین اکملیت و آکندگی اوست یعنی چون به وحدت خویش که نفس محمدی در قوس عروج صاحب آن گردید مینگرد و کمالات ذاتی خود را در آن مضمحل میبیند، به سبب غلبهی رحمت بر غضب و کمال اسمایی و صمدانیتش از سماء احدیت بر زمین واحدیت به تفصیل علمی ظهور میکند و از آن موطن در صورت خلایق خود را در عین خارجی حقیقی آشکار میکند که اول خلق از ناحیه حضرت واحدیت جناب عقل کل است که نور همهی خلائق است و جملهی خلائق به حضور بسیط جمعی در او حاضرند.
▪️پس سینهی سینای احمدی تنها منظر ذات احدی است. ذات غیبیه و هویت مطلقهی مقسمی جز به این سینه به هیچ خلقی نظر نکرده و نخواهد کرد بلکه به او هر چه را دیده و میبیند. این دُرّ ذی قیمت را دریاب که بابی است عظیم در معرفت ولایت.
▪️و شاید اول عدد مراد اول خلق باشد که گفته شد بدین معنا که اعداد روح حروفند و واحد عدد نیست بلکه عدد ساز است و هرگز شمرده نمیشود. روح الف یک است و روح باء دو. و چون دو عدد اول است که از تکرار یک حاصل شده است و اولین تعین واحد میباشد لذا جناب ختمی مآب صلی الله علیه و آله را به سبب اینکه در قوس صعود نفس او با عقل بسیط اتحاد وجودی پیدا کرده است او را عدد اول نامید.
▪️عقل اول سبب خلقت خلائق است؛ «اذا کان العقل کان الاشیاء». به باء خلقت آغاز شد کما اینکه قرآن تدوینی هم بدو آغاز شد چون متن هر چیزی است اعنی چه قرآن تدوینی و چه قرآن تکوینی مندرج در نقطهی باء بسم الله هستند و از او جاری و ساری در عیون حقایق خارجی میشوند.
▪️فرمود: «لِیْ مَعَ اللّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِیْ فِیْهِ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَلَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ». این وقت همان عدد اول است که حضرت احدیت است و ملائکه مقرب و انبیاء مرسل بدو نمیرسند چون معرفت آنجا راه ندارد. نبی نکره در سیاق نفی است یعنی حتی خود آن جناب نیز به حیث نبوتش به آن موطن اعظم راه ندارند.
▪️ملائک مقرب، ملائک مهیمند و عالین موجوداتی هستند که نه از خود خبر دارند و نه از دیگری. این همان اسماء حضرت الوهیت هستند که فقط علماً موجودند نه حقیقی خارجی تا خود و یا دیگران هم عرض خود را بشناسند. آنجا همه چیز در ذات مندک است و غیر او وجود ندارد. وجود صرف مال اوست و این ملائکه و اسماء تعینات علمی در مرتبهی واحدی ذات هستند. هر موجود ازلی ابدی هم میباشد. به عدد اول ازلی است و چون محیط به هر چیزی از جمله زمان و دهر میباشد پس مصاحب ابد است؛ تو بگو ازل ابد است و ابد ازل...
▪️آنجا که فرمود «نورك الذی قهرت به غواسق الظلم و بواسق العدم»، همان است که گفته شد. یعنی ذات حق چون به وحدت حقیقیه و اطلاقی خویش نگریست و کمالات خویش را در آن مندرج بدید خواست آنها را ظهور دهد غیری نیافت و چون خواست غضب آید و در کمون بماند عشق و رحمت غلبه کرد و طالب ظهور شد و چون غیر عبارت از ظلمت و نابودی بود غواسق ظلمت و بواسق عدم را درید و به نور اول همهی تعینات خارج از ذات را آشکار فرمود و نور وجود او در تعینات خلقی پدیدار گردید...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️فرازهایی از خطبه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام معروف به شقشقیه◾️ اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا
#نکته_ناب
☑️قسمت دوم
▪️و آنکه فرمود: «وجعلته بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً»؛ بدان اول دلیل بر ذات اول عدد و تعین اول است. هر موجودی بسته به ظرفیت و سعهی وجودیش دلالت بر مافوق و رب خود دارد. اسماء جزئی دلیل اسماء کلی هستند و اسماء کلی دال و دلیل بر اسم جامع هستند و اسم جامع ادل دلایل بر حضرت احدیت است و تعین اول بالاترین دلیل بر ذات است.
▪️و بدان هر اسم کلی اسم اعظم است مر اسماء جزئی خود را که خدمه و سدنهی او هستند. فلذا اسماء کلی اسماء اعظمند و اسم جامع اسم اعظم است نسبت به اسماء کلی و حضرت تعین اول که حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله است اسم اعظم است مر اسم جامع را. یعنی اول عدد اسم اعظم اعظم اعظم است کما اینکه در ادعیه وارد شد باسمك الاعظم الاعظم الاعظم. و بدان هر چه دلیل به مدلول نزدیکتر باشد با وضوح و روشنایی فزونتری از مدلول خبر میدهد و به او دلالت مینماید و چون حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله اقرب التعینات به ذات غیبی است، روشن ترین دلیل ذات محسوب میشود که هیچ حقیقتی در هستی چون او علم اجمالی به ذات ندارد و چون تعین اول ذات است دلالت او به رب خود دلالت ذاتی است که برای این دلالت احتیاج به غیر ندارد اما دیگرانی که به حضرت أو أدنی راه نیافتهاند به او به ذات اقدس هاهوتی دلالت مینمایند.
▪️و آنجا که فرمود: «روحه نسخة الأحدية فى اللاهوت»، مشیر به همان تعین اول است که گفته شد. اما بدان لاهوت عالم امر را گویند که فوق عالم عقل کل و جبروت است و آن عالم احدیت و واحدیت است. روح انسانی به سبب بساطتش نسخهای از مرتبه احدیت است که تمام حقایق و کلمات وجودی به نحو جمعی در او نوشته شده است. لذا از تعبیر نسخه استفاده کرد چون نسخه هم کتابی است که بر آن مینویسند و هم عکس و رونوشتی است که از روی نوشتهی دیگر استنساخ میکنند. چون آدم به صورت حق آفریده شده است و روح او نسخهای از احدیت لاهوتی است لذا میتواند در قوس صعود تا صادر نخستین بالا رود و روحش احدیت لاهوتی شود.
▪️و آنکه فرمود: «جسده صورة المعانى الملك و الملكوت»، چون صورت هر چیز ظهور و تنزل آن چیز است. یعنی جبروت، صورت لاهوت است و ملکوت، صورت جبروت و عالم ملک و ناسوت صورت ملکوت. جسد انسان کامل صورت همهی حقایق عالم ناسوت و ملکوت است. صورت معانی ملک و ناسوت است چون جسد امام به سبب تروحش اشرف موجودات در عالم طبیعت میباشد و اگر معانی تمام کمالات عالم ناسوت را عصاری کنیم سید و امامش جسد انسان کامل میشود. و البته معانی ملک همان ملکوت است چون ملکوت مبالغهی در مالکیت است و عالم ملکوت مرتبهای است که مالکیت دارد بر تمام عالم ناسوت؛ «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ». پس معانی عالم ملک حقایق ملکوتیه است و جسد امام صورت اتم همهی حقایق ملکوتیه میباشد.
▪️و آنکه فرمود: «قلبه خزانة الحى الذى لا يموت»، قلب انسان کامل خزینهی همهی کمالات اسمائی است و مفتاح غیبی است که تمام مفاتیح در او مندمجند و تمام مراتب غیب که حیات تفور و محض است و هیچ موتی در آن راه ندارد به دست او گشوده میشود و حیات در مراتب مادون جاری میگردد.
▪️و فرمود: «طاووس الکبریاء و حمام الجبروت»؛ بدان کبریائی از اسماء جلالی الهی است اما در متن جلال جمال منطوی است و در متن جمال جلال. چون او اول و آخر و ظاهر باطن است و بطون جلال است و ظهور جمال و چون همان که ظاهر است همو باطن میباشد پس همو که جلال است جمیل است. امام طاووس کبریاء است یعنی برای کبریایی حق که جلال اوست، ظهوری است که آن ظهور حقیقت امام است. کبریایی حق طالب خفاست اما غلبهی عشق و رحمت سبب میشود از متن کبریایی ذات، طاووس جمال بالهای خلقت و تعیناتش را بگستراند و بساط زیبای کثرت پهن شود.
▪️نفس ناطقه را به ورقاء و کبوتر و حمام تشبیه کردهاند. بدان نفس نفیس ختمی اصل جبروت است اعنی عقل قدسی او در سیر عروجی با عقل اول اتحاد وجودی پیدا کرده است پس عقل او عقل کل و خیال متصل او خیال منفصل و جسد او جسم کل است کما اینکه روح انورش لاهوت احدی است پس او کون جامع است و چون او را دیده باشی همه را دیدهای و چون سخن او را بشنوی سخن همه را شنیدهای از اینرو فرمود «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»
اللهم صلی علی محمد و آل محمد.
#ح_م
☑️ماه رمضان؛ شهرالله، ضیافتالله
▪️الله اسم جامع همۀ اسماء حضرت حق است...
▪️خداوند متعال خلق خود را به تمام اسماء و صفات خود میهمان کرده است....
◾️استاد مهدی طیب۸۸/۰۶/۰۵
#ماه_رمضان◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ثواب تلاوت #سوره_قدر هنگام سحر و افطار
▪️وَ رُوِیَ عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْقَدْرِ فِی وَقْتِ السَّحُورِ وَ الْإِفْطَارِ ثُمَّ مَاتَ مَا بَیْنَهُمَا، فَإِنَّ لَهُ ثَوَابَ مَنِ اسْتُشْهِدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مُضَرَّجاً بِدَمِهِ.
▪️امام صادق علیه السلام فرمودند :هر که سوره ی قدر را هنگام #سحر و #افطار قرائت کند و ما بین این دو زمان از دنیا برود ثوابش به اندازه کسی خواهد بود که در راه خدا شهید شده و در خون خود غلطیده باشد.
◾️وسائلالشیعه : ج ۱۰ ، ص ۱۴۹◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ #افطاری ۸ ▪️معنای ضیافت را دریاب که مهمان در حریم میزبان داخل شد و همه از دست شد و او شد و أنا
#افطاری ۹
▪️روزه عوام امساک از خوردن و آشامیدن و... است و روزه خواص مراقبت از گناه و روزه خاص الخاص، امساک از ماسوی الله... . در هر مرتبه روح تنزیه مشاهده میشود. خوردن و آشامیدن و مباشرت با همسران از صفات نفس حیوانی است و مراقبت از گناه مربوط به اهل آخرت است و اهلالله کسانی هستند که دنیا و آخرت بر آنها حرام است. پس صائم در هر مرتبه از صیامش در مقام تجرید خود است تا به تنزیه برسد و خود را مال او ببیند، «الصَّائمُ لِي» مکشوف شود و صائم در مضیف الهی پردهی إثنیت را بدرد و جزای الهی را که وصول به همین مقام است مشاهده فرماید.
▪️روزه مال خداست پس روزهدار هم مال خداست. حال خدا میخواهد جزا بدهد؛ این جزا را باید به چه کسی بدهد؟ به خودش... معنی جزای حق به خود همان تجلی حق است به خود که کمال جلاء و استجلاء است؛ ببین روزه تا کجا صائم را بالا برد! لذا پیغمبر ختمی صلی الله علیه و آله فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ يَفْرَحُهُمَا إِذَا أَفْطَرَ فَرِحَ بِفِطْرِهِ وَإِذَا لَقِيَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَوْمِهِ». صائم عند ملاقات ربش به صومش فرحناک میشود نه به لقاء ربش! چون به صومش در مقام تنزیه قرار میگیرد و خود موهوم از ميان بر میخیزد و همه او میشود... در این شهود رائی و مرئی خود حق است. این قرب فریضه است که صائم به صومش بالا میرود و عین الله میشود و به او، او را میبیند و این جزای روزه است...
#ح_م
#استفتاء از حضرت آیتالله بهجت قدسسره
▪️ #سؤال: شخصی غیبت افرادی کرده و اکنون به آنها دسترسی ندارد، تکلیفش چیست؟ همچنین غیبت نامحرم و نزدیکان را کرده است و از حلالیت طلبیدن میترسد، چه کار کند؟
#جواب: میتواند بهصورت کلی حلالیت بطلبد و طلب رضایت مطلقه بنماید و اگر آنها در دسترس نیستند و امکان جلب رضایت ندارد، برای آنها استغفار کند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️سالروز شهادت امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را به محضر حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه و یکایک شیعیان و محبان آلالله تسلیت عرض میکنیم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 1⃣
▪️رمضان از مصدر رَمَضَ یا رمیض است. رَمَضَ به معنای گرمای شدید یا شدت حرارت است که بر رمل میتابد. رمیض را نیز باران آخر تابستان و ابتدای پاییز گفتهاند که میآید و گرمای تابستان را از بین میبرد لذا رمضان، گرمای گناه را از بین میبرد. ریاضتی که انسان در این ماه میکشد، آن گرمای معاصی که در درون ما هست را از بین میبرد لذا برخی گفتهاند که رمضان مساوق «ماحی السیئات» است؛ محو کننده و سوزاننده گناهان است. ماه رمضان پس از شعبان میآید و ۲۹ یا ۳۰ روز بعد میرود، این ماه رمضان است که اینگونه است اما رمضان چطور؟ او نیز میرود؟! روایتی نورانی و بسیار شریف از جناب هشام بن سالم از امام محمد باقر علیهالسلام وارد شده است که شایسته است تمام ماه رمضان را در آن مستغرق شویم که این روایت حقیقتاً به انسان جان میدهد، ارتقاء وجودی مییابی و جور دیگری به رمضان مینگری.
▪️او میگوید: به همراه هشت نفر از رجال به محضر حضرت امام باقر علیهالسلام رسیدیم. سخن از ماه رمضان به میان آمد. برخی گفتند که رمضان آمد و از اینگونه حرفها، حضرت فرمود: «لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یجِیءُ وَ لَا یذْهَبُ وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِلُ وَ لَکنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَان فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن» (بحار، ج ۹۶، ص ۳۷۶). نگویید که رمضان رفت و رمضان آمد. چرا؟! چون رمضان، اسمالله است... اسم عبارت است از تجلی ذات حق متعال به صفتی از صفاتش. این اسم رمضان، تجلی حق متعال به صفت غفاریت و ماحی السیئات بودن و تو بگو به هر صفتی که تطهیر کننده انسان باشد است! سبحان الله... یا رمضان... در اسماء الهی که وارد شده است بنده "یا رمضان " را ندیدهام ولی حتی اگر مبنایمان را توقیفیت اسماء الله بر اساس نگاه فقهای عظام قرار دهیم، بنا بر این روایت میتوانیم بگوییم «یا رمضان»... وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا. خدا میفرماید مرا با اسم من بخوانید، بگو یا رمضان... توجه کنید به حقیقت ماه رمضان. در این زمینه چند حدیث از معصوم وارد شده است که رمضان، اسمی از اسماء الله است. نباید تعجب کنیم، داریم که امام صادق علیهالسلام به عیادت یکی از اصحاب که بیمار شده بود رفتند. در آنجا، یکی از این بوالفضول ها (که وجودشان گاهی اوقات بد نیست و سبب خیر می شوند تا معارف از وجود امام نازل شود) در محضر امام به این بیمار تشر زد که چرا اینقدر آه میکشی؟! به جای آه کشیدن پروردگارت را بخوان و به او استغاثه کن! حضرت فرمود چه کارش داری؟! إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى (توحید شیخ صدوق/ص ۲۱۹) شما عظمت آه را ببین! این اسم، «یا»(حرف ندا) بر نمیدارد. وقتی حق متعال را با دیگر اسماء میخوانیم کمی فاصله داریم، البته یا در معنای لطیفتر به معنی هو است و عدد یا در ابجد با عدد هو برابر ۱۱ است لذا وقتی شما میگویی یا رحیم اعنی میگویی هو الرحیم اما نمیگوییم یا آه... در قرآن داریم که خدا راجع به حضرت ابراهیم میفرماید «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ» (هود/۷۵). او بسیار آه میکشید. حضرت علامه نیز در الهینامه میفرمایند که «الهی، از من آهی و از تو نگاهی... الهی، عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم... »
▪️حضرت فرمودند که رمضان اسمی از اسماء الله است... چرا نگوییم که آمد و رفت؟! ببینید که امام چه درس بزرگی در معرفت به توحید و اسماء حسنای الهی به ما میدهند. آقا میفرمایند: «وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِل» آنکه زائل شدنی است، میآید و میرود. ما زائل هستیم، مگر در خدا زوال راه دارد که در اسم او نیز راه داشته باشد؟! اسماءالله باقیاند. چقدر خیالمان راحت شد... ما گاهی اوقات دلمان برای رمضان تنگ میشد... اینجاست که حضرت سیدالساجدین و زین العابدین علیهالسلام در آن دعای وداع با ماه رمضان، رمضان را مخاطب ذوی العقول قرار میدهد. اسم الله است دیگر و اسماء الله که لفظ نیستند... اسماء الله حقایق علمی و مبدأ عالَم هستند و باقی و برقرارند اما وقتی بخواهند در عالَم حد و شهادت و ناسوت خود را نشان دهند در این قوالب زائل شدنی نشان میدهند چون این عالم، عالم ضیق و تنگی است. خیالمان راحت شد... شما شوال و ذی القعده و... هم در محضر رمضان باش!
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکته_ناب ☑️رمضان، اسمالله 1⃣ ▪️رمضان از مصدر رَمَضَ یا رمیض است. رَمَضَ به معنای گرمای شدید یا
#نکته_ناب
☑️ رمضان، اسمالله 2⃣
▪️اسماءالله بدون مظهر نیستند. اسم بدون مظهر نداریم. حتی اسم مستأثره حق متعال نیز مظهر دارد منتها مظهر او نیز مستأثره است و غیب است؛ آن مرتبه کمون غیبی انسان کامل، مظهر اسم مستأثره حق متعال است: وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فِیها. حال سوال بفرمائید، مظهر اسم رمضان که امام باقر علیهالسلام فرمود اسمالله است کجاست؟ موطن تجلی اسم رمضان در عالم ظاهر در زمان است. ما اکنون داخل در اسم رمضان حق متعال هستیم منتها چون این ماهی که مظهر آن اسم است و زائل شدنی است، امام میگوید دیگر این را رمضان نگو بلکه بگو شَهْرُ رَمَضَان. کوه مظهر اسم قادر است. وقتی کوه مثلا منفجر شود و برود آیا میگوییم قادر متلاشی شد؟! کوه متلاشی شد اما قادر نه. قادر که فرو نمیریزد! اینجا نیز نباید بگوییم رمضان میآید و میرود بلکه باید بگوییم ماه رمضان میآید و میرود. این زائل است اما رمضان باقی است... فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن. به به... چه ماهی است...
▪️قرآن به چه حقیقتی نازل شده است؟ آیا به شهر نازل شده یا «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/۴۹) قرآن در شهر رمضان به قلب انسان کامل نازل شده است. اگر اهل علم هستی، در این ایام ماه مبارک رمضان منتظر تنزل قرآن بر قلبت باش... حضرت ختمی مرتبت قرآن را به نحو اتم و یکجا دریافت کرد زیرا مزاج او اعدل امزجه بود. مزاج هم نه اینکه سراغ جسم او بروی و بگویی هرکه بدنش خوب باشد و خوردن و خوابیدنش را رعایت کند مزاجش معتدل میشود، اعدل امزجه در اینجا یعنی او کاملا پیرو دستور الهی و شرع بود. مزاج تو معتدل نمیشود الا اینکه به شرع و دستورات الهی عمل کنی. رعایت خوردن و خوابیدن و... تاثیر دارد اما پیغمبر صلی الله و علیه و آله اعدل امزجه است به این دلیل که نفْسش نفس طیب و طاهر و الهی است.
اسم شریف رمضان در دل تجلی میکند، اسماء الله در عالَم طبیعت مظاهری دارند که میآیند و میروند. اسماء الله در مخلوقات ظهور و بطون دارند، برخی اسماء ظاهر و غالب و برخی مخفی اند و اقتضای این عالَم و این مخلوقات این است که بیایند و بروند اما دل انسان چه؟ دل انسان همیشه مظهر همهی اسماء و صفات حسنای الهی است، هیچ وقت این اسماء و صفات حسنای الهی بی مظهر نیستند. اینکه میگوییم الحُجَّةُ قَبلَ الخَلقِ وَ مَعَ الخَلقِ وَ بَعدَ الخَلق یا لَولَا الحُجَّة لَسَاخَتِ الأَرضِ بِأهلِهَا یعنی اینکه اگر آن آقا نباشد، اسماء الله بدون مظهر میشوند لذا رمضان همیشه مظهر دارد. آن مظهر کیست؟! امام... او همیشه مظهر رمضان است لذا اگر شما به محضر انسان کامل راه پیدا کنید وارد شهرالله شدهاید. ممکن است این حضور در شوال باشد. ممکن است در ذیالقعده اتفاق بیفتد و تو رمضان را درک کنی
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یـا رب این تـأثیر دولـت در کـدامین کوکب است
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکته_ناب ☑️ رمضان، اسمالله 2⃣ ▪️اسماءالله بدون مظهر نیستند. اسم بدون مظهر نداریم. حتی اسم مستأث
#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 3⃣
▪️رمضان همیشه هست چون اسماء باقی و دائمی اند و امام مظهر اتم این اسم است. در مفاتیح دیدهاید، اول ماه رمضان چه دستوری داریم؟ زیارت الحسین... نیمه ماه رمضان؟! زیارت الحسین... لیالی قدر؟ زیارت الحسین... شب آخر؟ زیارت الحسین...شب اول شعبان؟ سوم شعبان؟ نیمهی شعبان؟! آخر شعبان؟ رجب چطور؟! عرفه؟! دیگر ماهها چطور؟! در همهی این ایام و لیالی، زیارت الحسین... نَحنُ ایّام الله. پس رمضان اسم الله است و محل تجلی این اسم که غافر و ذوب کردن گناهان است، قلب انسان است. این اسم، از اسماء رحیمیه حق متعال است و گناه را میبخشد و فقط انسان است که گناه میکند. شما بگو چقدر بد است که انسان گناه میکند، در و دیوار و گاو و گوسفند که گناه نمیکنند، نه از قضا! خیلی خوب است که تو گناه میکنی! اگر این گناه تو نبود که تو به کمال نمیرسیدی! این حرفم به معنی تایید گناه نیست، بالاخره ما عصمت نداریم اما همین که گناه میکنی و بعد میفهمی که گناه کردی و پشیمان میشوی و آه میکشی، بالا میروی، تو میفهمی که گناه بد است و میگویی یا غفار و...
▪️رمضان اسمالله است، اسمی است که اثرش در عالم عین خارجی، تطهیر باطن و قلوب و ذوب کردن گناهان است همانگونه که گرمای آفتاب برف را ذوب میکند، رمضان نیز گناه را ذوب میکند. همانگونه که باران آخر تابستان، گرمای تابستان را میگیرد، او هم گرمای نفسانیت و هوا و هوس را از تو میگیرد. جلوهاش را ببین... میگوید اگر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی نفس سر ببری تسلیم نمیشود مگر به جوع و گرسنگی! پس ببین این چه اسم شریفی است و چه اسراری دارد که مولا علی بن ابیطالب علیهماالسلام میفرماید که لَا تَقُولُوا رَمَضان وَلكِن قُولُوا شَهرُ رَمَضان فَإنَّكُم لا تَدرُونَ مَا رَمَضان... نگویید رمضان بلکه بگویید ماه رمضان، چرا؟ چون شما اصلا نمیدانید رمضان چیست!! درک نمیکنید کما اینکه قلب ماه رمضان که لیلةالقدر است را درک نمیکنید! ما که قدرت درک اسمالله را نداریم! آیا میتوانیم مثلا اسم رحیم یا قادر یا ودود و... را درک کنیم؟! ما چه میدانیم که کنه این اسماء چیست؟!!
▪️محل تجلی رمضان، قلب شماست و این شهر رمضان، تجلی آن اسم در موطن خارج است وگرنه در باطن او باقی و برقرار است، نه میآید و نه میرود. متصل به رمضان شو و با او باش. اگر آن رمضان در دل تو تجلی کند، چون معنایش غفاریت و مبدل السیئات بالحسنات بودن و ماحی السیئات بودن است، لذا شیاطین در غل و زنجیر هستند... شیطان چطور میخواهد به حریم اسم خدا وارد شود؟!! اگر تجلی این رمضان را در دیوار و کوچه و خیابان و مکان بدانی، هیچ هم در غل و زنجیر نیستند! از قضا خیلی هم فعال هستند، در این ماه بالاتر از گناه که تجرّی به گناه است بیشترانجام میشود! شیاطین در غل و زنجیر هستند فقط برای کسانی که اسم مبارک رمضان در دل و جان آنها جلوه کرده باشد... خدایا شکرت که این ماه رمضان را نیز درک کردیم و دیدیم... خدایا شکرت... رمضان آمدنی و رفتنی نیست بلکه همه هستی را از خودش پر کرده است و در قلب انسان کامل حضور دارد و قائم به اوست. امام سجاد علیهالسلام میفرماید که السَّلامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ. چرا روز آخر بخوانیم؟! الان بخوانیم... سلام بر آن شهری که چقدر برای دوستانش شیرین بود و زود گذشت اما برای کسانی که دوست خدا نبودند دیر و سخت گذشت... سلام بر آن شهری که اوقاتش بهترین اوقاتاند...
▪️الصّومُ لي. روزه برای من است... شب برای دنیاست. در شب بخورید و بیاشامید و با زنانتان باشید اما وقتی که اذان صبح گفته شد و آفتاب توحید که طلوع کرد، خدا میگوید که تو دیگر باید مشابهت به من داشته باشی. باید شبیه من باشی. چطور؟ من عبادتی قرار داده ام که در او عمل نیست، صیام... همهاش عمل نکردن است؛ نخور، ننوش، این فعل را انجام نده... این ماه مظهر يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَم شدن است. چرا میگویند افطار دادن خوب است؟ اگر افطار ندهی ناقصی، مظهر لَا يُطْعَم هستی ولی يُطْعِمُ نیستی. حالا که نخوردی افطار هم بده تا تشبه به اله پیدا کنی... چون تشبه به من پیدا کردی؛ كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلّا الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِهِ. روزه برای من است. دیگر اعمال برای شماست اما الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي. من خودم جزای روزه هستم....
▪️اگر میخواهیم در این ماه، با اسم رمضان مرتبط باشیم، فقط باید به یاد امام باشیم و به او توجه کنیم. هر چقدر اتصال و ارتباط باطنیمان را با امام بیشتر کنیم، هم رمضانی هستیم، هم لیلةالقدری و شعبانی و رجبی... هم حاجی و نمازخوان حقیقی هستیم و هم صائم حقیقی...
#ح_م
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 1⃣
▪️حکمای ما گفتهاند که اگر قدر خودت را بدانی، لیلةالقدر را ادراک کردهای. معرفت نفس أنْفَعُ المَعارِف است. اگر خودت را شناختی به اندازه خودت و فهم و طاقتی بشری خودت، خدا را نیز شناختهای. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُم»ْ (حشر/۱۹). عکس نقیض این آیه یعنی هرکس خود را بشناسد و خود را یاد کند، خدا را نیز میشناسد. به قول ظریفی، هر از چندی به خودمان سری بزنیم و یادی از خودمان کنیم... ما همواره به بیرون از خود مشغولیم و کمتر به خودمان سر میزنیم. در بین همه مخلوقات الهی، ما تنها مخلوقی هستیم که میتوانیم به خودمان سر بزنیم. ما علم به علم یا علم مرکب داریم. وقتی انسان با خودش آشنا شد، چون جلوه اتمّ حق متعال است و خود، نزدیک ترین مخلوق به خداست لذا میتواند با حقایق حق متعال به قدر طاقت و فهم خود آشنا شود. ما بیش از هر چیزی باید روی خودمان وقت بگذاریم.
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فـردا گفتنت شـرط طریق
▪️حکیم و عارف کسی است که ابنالوقت است. به تعبیر یکی از بزرگان، ابوالوقت است. به اصطلاح، عارف، «دم غنیمت شمار» است. اجمالا این وقت خود شما هستی. شما، وقت هستی لذا باید قدر وقت را بدانی. حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله میفرماید: «لي مَعَ اللَهِ وَقْتٌ لاَ يَسَعُنِي فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلاَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ.» من وقتی با خدای خودم دارم که در آن وقت هیچ احدی در آنجا وجود ندارد، نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی. توی انسان نیز وقت داری. وقت غیر از زمان است. در حکمت، زمان را مقدار حرکت جوهری گفتهاند که مربوط به عالَم طبیعت است. زمان هم خیلی بیرحم است و هیچ درنگی ندارد و میگذرد مگر برای کسی که فوق زمانی بشود.
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فــلــک درنــگ نــدارد شــتاب کن
▪️وقت را حالت درونی و نفسانی انسان دانستهاند. گفتهاند که انسان دارای قلب است و در تقلب است یا به اصطلاح در قبض و بسط است. از جناب یعقوب پرسیدند که چگونه بوی یوسف را که در کنعان و در چاه بود نشنیدی اما بوی پیراهن او را از فرسنگها استشمام کردی؟! پاسخ داد
بگفت احوال ما برق جهان است
دمـی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بــر طـــارم اعـــلی نشینیم
گهی بــر پشت پـای خـود نبینیم
▪️وقتی که آن دم و وقت به انسان رو میکند یا به تعبیر صحیحتر، انسان به آن وقت توجه میکند، او میتواند به غیب و باطن عالم اتصال پیدا کند. میتواند از فرسنگها، بوی پیراهن یوسف را استشمام کند لذا یکی از معانی وقت را اتصال به غیب و باطن عالم گفتهاند. هنگامی که این وقت و دم به ما روی میآورد، باید آن را مغتنم بشماریم. فرمود: «اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب». فرصتها مثل ابر بهاری میگذرند و میشود که ما در توجه به آنها نیستیم. چه کنیم که در توجه باشیم؟ باید همواره در حضور باشیم...
#ح_م
#لطیفه
▪️عارف در همه چیز خدا را میبیند. المُؤمِنُ نَظَرُهُ عِبْرَة؛ یعنی نظرش به گونهی است که از هر چیز عبور میکند. به چه چیز؟ به خدا... چه خوب است که انسان به هرچه مینگرد خدا را ببیند. هرکس به این مطلب نرسد ناکام از دنیا رفته است نه اینکه هر کس که ازدواج نکرده باشد ناکام باشد! ای بسا کسی که ازدواج نکرده است و باکام از دنیا رفته است. ای بسا کسی که نوه و نتیجه و ندیده هم دارد ولی ناکام از این دنیا رفته است. کام این است که انسان یک بار این حقیقت دل آرای توحید را بچشد. ببیند که لَا مُؤثِّرَ فِي الوُجُود إِلّا الله...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 1⃣ ▪️حکمای ما گفتهاند که اگر قدر خودت را بدانی، لیلةالقدر را ادراک کردهای.
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 2⃣
▪️باید همواره در حضور باشیم. همواره باید به درون خود و حقیقت این نظام عالم توجه کنیم... در روایت فرمود که «اِنَّ لِرَبِّکُم فِی اَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحَاتٌ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا» آگاه باشید که در ایام دهرتان (که دهر باطن زمان است)، در این لحظات تجلی الهی باطنیِ شما، نفحاتی از جانب حق متعال به سوی شما میآید. این نفحات را مغتنم بشمارید و خود را در معرض این نفحات الهی قرار دهید. از این نفحات رو برنگردانید! انسان نوعاً اقبال و ادبار و قبض و بسط دارد. گاهی میبینی که به هر دلیلی (که خود بحثی دیگر است که چه میشود که نسیمهایی از باطن عالم به انسان میوزد) مثل به دست آوردن دل یک دلشکسته، انجام عملی صالح، خواندن نمازی با حضور قلب، گریستن در روضه اباعبدالله الحسین و... ، این اعمال، نیات و صفات من و شما در عالَم ثبت شده و تبدیل به نفحه های الهی میشوند و به سمت انسان میآیند ولی انسان توجه ندارد، مشغول به دنیا و تکاثر است.
▪️در روایات داریم که ملائکةالله میآیند و شخص غافل است و ملائکه برمیگردند. این ملائکةالله، نسیم های باطنی هستند. در نظام عالم اصالت با باطن است یا با ظاهر؟! فیض الهی از باطن به ظاهر سریان دارد یا از ظاهر به باطن؟! ظاهر در باطن اثر دارد اما جریان فیض الهی از باطن به ظاهر است و اصالت نیز با باطن است. اصالت با وحدت و توحید است یا با کثرت و خلق؟! با باطن است لذا حق متعال میگوید إنّا لله... همه شما از باطن آمدهاید وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون و به باطن نیز باز میگردید. مبدأ و معاد شما باطن است. از این حرکت باطن به ظاهر، تعبیر به حرکت حبی میکنند که كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِکَي أُعْرَف.
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمدهایم
▪️عدم یعنی عدم تعین و بیحدی. دوباره نیز باید همین مسیر را طی کنی و به باطن عالم برگردی لذا گفتهاند که باید باطن را مغتنم بشماری. مراد از باطن هم باطن خود شماست نه باطن شخص دیگری چون از باطن دیگری هیچ تأثیری برای شما حاصل نخواهد شد مگر اینکه علت مُعِدّه باشد. شما مطلقاً از غیر خودتان تأثیر و تأثّر نمیپذیرید. هر تأثیری که در درون شماست، هم مؤثرش خود شما هستی هم پذیرنده این تأثیر خود شمایی. جناب صدرالدین قونوی در کتاب شریف فُکوک میفرمایند که از غیر خودت هیچ توقع مدد نداشته باش مگر از باطن نظام هستی... غیر خودت یعنی ماهیاتی که در عرْض تو هستند، شما از انسانی که مثل خودت است توقع تأثیر نداشته باش. بله، در عالَم، مؤثر حق متعال است و بس؛ لَا مؤَثِّرَ في الوُجُود إلّا الله اما در قرآن داریم که ای پیغمبر! شما که اینقدر اینها را پند میدهی، پند شما که اثری در اینها ندارد! لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ! (شعراء/۳). ببینید حتی پیغمبر صلی الله علیه و آله به حیث آن ماهیتشان که رسول و نبی هستند، مردم را نصیحت میکنند در حدی که کم مانده است جانشان را از دست بدهند اما اثری نمیپذیرند! اینان را رها کن. چرا؟ چون تأثیر و تأثر مال خودت است... آنکه از بیرون برای شما حرف میزند و منبر میرود و نصیحت میکند، علت مُعِدّه و ابزار است. اگر شما نخواهی سخن او را در درون خودت پیاده کنی و خودت روح خود را مدد نکنی، از دیگری هیچ تأثیری برای شما حاصل نمیشود. من و شما، مطلقاً سر سفره خودمان نشستهایم...
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
#ح_م
▪️مؤمن در این عالم مثل سیاح است؛ بیغرض تماشا میکند، دل نمیبندد، نه قصد مالکیت میکند و نه در دعواها دخالت میکند، اعتراض ندارد، نگاه میکند و عبور میکند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: سِیاحَةُ اُمَّتى فِی الصَّوم: سیاحت امّت من در روزه است.
▪️اهلالله سیاح عالم خلقتند؛ در زمین، در آسمان، با ملائکه، با انبیا و با اولیا میگردند و تماشا میکنند. چون ذینفع نیستند، بیغرض تماشا میکنند، قشنگ تماشا میکنند. دندان طمع دنیا را که کندی، سیاح میشوی.
▪️مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی▪️
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️نماز شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رمضان◾️
▪️مستحب است در هر يک از ماههای رجب و شعبان و رمضان، در شب سيزدهم دو ركعت نماز خوانده شود و در هر رکعت بخواند:
▪️ سوره «حمد» يک مرتبه
▪️سوره «يس» يک مرتبه
▪️سوره «تَبارَكَ المُلْک» يک مرتبه
▪️سوره «توحید» یک مرتبه
▪️در شب چهاردهم چهار ركعت به دو سلام به همين كيفيّت
▪️درشب پانزدهم شش ركعت به سه سلام به همين كيفيّت
▪️از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده است كه هر كه این نمازها را بخواند، جمیع فضيلت اين سه ماه را دريابد و جميع گناهانش غير از شرک آمرزيده شود.
#مراقبات_ماه_رمضان
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️طیّ مراتب عبودیت در سِیرِ ماه مبارک رمضان◾️
▪️سالک در مسیر بندگی حدّاقل سه منزل را طی میکند:
☘تعبّد (متعبّد) صیام
▪️کسی که با سختی و دشواری خود را وادار به عبادت میکند و هنوز حلاوت و طعم شیرین عبادت در کام او ظاهر نشده است.
☘عبادت (عابد) صبر
▪️کسی که با عبادت انس میگیرد و عبادت برای او روان و آسان میگردد.
☘عبودیت (عبد) سیاحت
▪️کسی که در اثر مداومت، به عبودیت رسیده و عبد شده است و اقتضای وجودش عبادت است و عطر عبادت بهطور طبیعی و بدون تقلّا از او ساطع میشود...
◾️استاد مهدی طیب، ۹۱/۰۵/۰۵◾️
#ماه_رمضان
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 2⃣ ▪️باید همواره در حضور باشیم. همواره باید به درون خود و حقیقت این نظام عالم
#وقت ،نفحه لیلةالقدر 3⃣
▪️هر ادراکی که از صبح تا شام داری، همه را خودت میسازی. خدا به تو نفْسی داده که به واسطه آن، این حقایق را در درون خودت میسازی و منشئات خودت را میبینی و ادراک میکنی. خدا میفرماید ما در قیامت برای شما بهشت را -به واسطه نفس ناطقه خودت- انشاء میکنیم. تو هم بهشت میسازی و هم جهنم لذا بیرون از تو هیچ خبری نیست. اینکه حکما در معنای لیلةالقدر فرمودهاند که قدر خودت را بدان یعنی همین. این جمله را بگیرید و با همین جمله محشور باشید که «شما تجلی منحصر به فرد حق متعال هستید»... یعنی خداوند طوری که در تو ظهور کرده، در غیر تو مطلقاً به این نحو ظهور نکرده است لذا همه مخلوقات خدا مظهر لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیء هستند. هر کدام از مخلوقات خدا واحد هستند. آنگونه که در تو جلوه کرده در هیچ چیز دیگری جلوه نکرده است لذا حق متعال میفرماید وقتی بنده من به نماز میایستد، من طوری به او توجه دارم که گویا جز این بندهای ندارم... اما خدا در بینهایت حقیقت جلوه کرده است لذا من و شما در نماز این توجه را به حق متعال نداریم اما او دارد... اصلا کار او همین است... جلوهی اتمّ حق متعال، امام زمان علیهالسلام ارواحنا فداه نیز چنین است که میفرماید: إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ. منِ امام جوری به شیعانم نگاه میکنم که کَانّه کسی جز این شیعه ندارم.
▪️توجه به باطن اصالت دارد. آیه شریف «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (انفال/۲۴) بسیار قابل تأمل است. خدا کجاست؟ بین تو و تو! یعنی چه؟! خیلی حرف، حرف سنگینی است... «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/۱۶) رگ گردن جسمانی است، کمی فاصله است اما او مطلب را بالاتر برد و فرمود وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؟! و بالاتر برد و فرمود، يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ...
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
▪️ما از حق متعال دوریم. او که از ما دور نیست... لیلةالقدر یعنی درک همین معنا که حق متعال نزدیکتر از من به من و در حقیقت و باطن من است و اوست که در شراشر وجودی من جریان دارد. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ. من در همه چیز اشیاء عالم خدا را دیدم. در خودت چه؟ به طریق اولی... قبل از تو، بعد از تو، با تو و در تو خداست... لذا فرمود «وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنْتُمْ» (حدید/۴) حق متعال خود را تنزل داده و چنین سخنی گفته است. در این آیه حرفهاست... این چه نوع معیتی است که حق متعال در عین حال که از همه کمالات عالمین بینیاز است، از آن مقام هُوَ الْغَنِي آمده است و با تو معیت دارد و از تو به تو نزدیکتر است؟! این باطن تو وقت است، این باطنت را دریاب. شیطان وقت معلوم دارد، «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ • إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (ص/۸۰ و ۸۱) وقت معلوم خودت را دریاب که اگر به وقت معلوم برسی، از آن لحظه دیگر شیطان بر تو تسلطی ندارد... آن وقت معلوم که اتصال حقیقت تو با حق متعال است، آنجا دیگر شیطان راه ندارد...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#وقت ،نفحه لیلةالقدر 3⃣ ▪️هر ادراکی که از صبح تا شام داری، همه را خودت میسازی. خدا به تو نفْسی داد
#وقت ، نفحه لیلةالقدر 4⃣
▪️اگر انسان، وقت غنیمتشمار باشد، میبیند که فیض، علیالدوام از باطن او به ظاهرش تنزل مییابد. تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا... فیها یعنی فی نَفسِها. ملائکةالله که خارج از نفس حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله بر او تنزل نمیکرد بلکه این ملائکةالله، ابعاد وجودی و قوای او و حقیقتِ جان خودِ پیغمبر است. شما نیز برای خودت وقت داری. اگر وقت غنیمتشمار نباشی، آن قوت و مدد تشریعیه و رحیمیه از باطن شما به ظاهرتان تسری پیدا نخواهد کرد لذا نوعاً میبینیم که اولیاء الهی قدرت های ظاهری بالایی دارند که این قدرت ظاهری ظهور قوت باطنیست.
قوت جبریل از مطبخ نبود
بود از دیدار خلاق ودود
▪️امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرَكَةٍ غَذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ... من که به قوت جسمانی قلعه خیبر را فتح نکردم، بلکه به قدرت ملکوتی چنین کردم. امیرالمؤمنین اصلا در خیبر را لمس هم نکرد! چون او مرکز همهی قوای باطنی است، اراده کرد و به ارادهی او در از جایش کنده شد. لذا من و شما نیز اگر در دهر و وجود خود توجه به حق متعال داشته باشیم و این نفحات را دریابیم، خواهیم دید که این قدرت باطنی در ظاهر ما هم تسری خواهد کرد. مثالهای قرآنی بسیاری نیز در این باب داریم. حضرت یحیی، حضرت مریم، حضرت ابراهیم علیهمالسلام و... . خانهای که ابراهیم بنا کرد، مرکز توحید است و اول خانه حق است لذا ابراهیم مظهر عقل است. اسماعیل که او را در ساخت این خانه کمک کرد مظهر نفس است، او میخواهد نفس خود را سر ببرد، این امر میسر نمیشود الا به توجه به باطن نظام هستی... اسماعیل مظهر نفس است لذا کارد بر گلوی او میگذارد، قرار نیست که این اسماعیل بیرونی کشته بشود، همین که اسماعیل در درون او کشته شد کافی بود و خدا نیز از او پذیرفت. إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُك (صافات/۱۰۲)، همین که نیت کرد نفس خود را ذبح کند تصدیق شد.
▪️در داستان حضرت یحیی نیز چنین شد. حضرت زکریا فرزندی نداشت، از خدا نیز فرزندی نخواست. اولیاء خدا مطابق بر امر حق متعال درخواست میکنند. اگر هم دعایی میکنند در باب امتثال امر حق متعال است که فرمود ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم وگرنه اینان اصلا دعا نمیکردند. هرگاه حضرت زکریا بر حضرت مریم وارد میشد، وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا، رزقهایی در کنار مریم میدید. نه اینکه مانند آنچه که در آن فیلم به تصویر کشیده شد، یک سینی پر از میوه آنجا در کنار حضرت مریم باشد بلکه آن رزقها، میوههای ملکوتی بود... وقتی که با حضرت مریم همنشین میشد میدید که سبحان الله! عجب میوههایی در وجود حضرت مریم است! عجب حقایقی در جان خودش دارد! فکر میکنید معراج چیست؟! آیا به آسمان رفتن است؟! همین آسمانِ ماه و خورشید؟! نه... معراج سیر در ابعاد وجودی خودت است... پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام همدیگر را ملاقات میکردند، این عروج نیست؟! سیر در معقولات و صور علمیه نظام هستی عین عروج است. جناب زکریا این رزق ها را در جان حضرت مریم مشاهده میکرد و همین باعث شد که بگوید خدایا! به منِ زکریا هم فرزندی در مقام روحانیت و معنویت حضرت مریم بده. وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ (انبیاء/۸۹). او مشغول حمد و تسبیح شد. حق متعال به او امر کرد که سه روز روزه بگیر. روزه خیلی مهم است، روزه جان انسان را تقویت میکند... یکی از معانی صوم، بالا رفتن است. ترکها هم خیلی لطیف به روزه میگویند عروج... صائم، ارتفاع و ارتقاء وجودی پیدا میکند. تشبه به حق متعال پیدا میکند. میگوید اگر میخواهی فیض از باطن به ظاهر تو تسری یابد، روزه بگیر... همّ خود را واحد کن. برخی همتشان برای امر دنیا واحد است مثل جناب زلیخا اما همت یوسف الهی بود... وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ (یوسف/۲۴). او همتش برای توحید و ولایت واحد بود لذا وقتی زلیخا همه همّ دنیایی خود را تجمیع کرد تا یوسف را مطابق شهوت خود مدیریت کند، یوسف در مقابل او همت الهی کرد... بُرْهَانَ رَبِّهِ یعنی امیرالمؤمنین، من دارم امیرالمؤمنین را میبینم! در محضر امیرالمؤمنین گناه کنم؟! همت یعنی همین توجه به اوقات باطنی خودت...
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیدهاند
#ح_م
❣️عاشقانه بخوانيم
▪️اللّٰهُمَّ إِنِّى أَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ إِلَيْكَ مُشْرَعَةً،
وَمَناهِلَ الرَّجاءِ إِلَيْكَ مُتْرَعَةً،
وَالاسْتِعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أَمَّلَكَ مُباحَةً،
وَأَبْوابَ الدُّعاءِ إِلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَةً،
وَأَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِى [لِلرَّاجِينَ] بِمَوْضِعِ إِجابَةٍ،
وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغاثَةٍ،
وَأَنَّ فِى اللَّهْفِ إِلىٰ جُودِكَ وَالرِّضَا بِقَضائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلِينَ، وَمَنْدُوحَةً عَمَّا فِى أَيْدِى الْمُسْتَأْثِرِينَ، وَأَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسافَةِ، وَأَنَّكَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛
▪️خدایا، راههای درخواست حاجتهایم را بهجانب تو باز مییابم
و آبشخورهای امید را نزد تو پر میبینم
و یاری خواستن از احسانت را برای آنکه تو را آرزو کرد بیمانع میبینم
و درهای دعا را برای فریاد کنندگان گشوده مینگرم
و میدانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی و برای دل سوختگان در کمینگاه فریادرسی هستی و بهیقین در اشتیاق به جودت و خشنودی به قضایت جایگزینی از منع بخیلان است
و گشایشی از آنچه در دست ثروتاندوزان است وجود ندارد
و همانا مسافر بهسوی تو مسافتش نزدیک است و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو در پرده برده؛
☑️فرازهايی از #دعای_ابوحمزه_ی_ثمالی
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️چگونه انسان دائمالصّلاة، دائمالوضو و دائمالصيّام شود؟ همهی چيزهايش دائمی شود؛ چون در بهشت دائمی است. اُكُلُها دائِمٌ: در بهشت غذاهای بهشتی دائمی است؛ يكبند میخورند؛ هيچ وقت هم سير نمیشوند. چون غذا خوردن بهشتیها، مثل غذا خوردن اهل دنيا بر اثر سيری يا گرسنگی نيست. اهل طبيعت، غذا خوردنشان از روی سيری و گرسنگی است. گرسنه میشوند، غذا میخورند. غذا که خوردند، سير میشوند؛ دلشان نمیخواهد بخورند. چند ساعت میگذرد، دوباره گرسنه میشوند و بايد غذا بخورند. نه وقتی سير شدند میتوانند بيشتر بخورند، نه وقتی گرسنه شدند میتوانند گرسنگی را تحمّل کنند. اين اهل طبيعت است؛ امّا اهل دل با اشتها میخورند؛ نه با گرسنگی و سيری.
▪️اشتها مربوط به روح است؛ سيری و گرسنگی مال بدن است كه حيوانات هم دارند. نمونهاش اين است: وقتی خانهی كسی میرويد که سفرهای با غذاهای رنگارنگ و لذيذ چيده، ولی احساس میكنيد صاحبخانه سر شما منّت میگذارد، با اینکه شما هم به شدّت گرسنه هستيد، امّا رغبت، میل و اشتها به خوردن نداريد؛ در حالی که بدن شما بهشدّت به خوردن غذا احتياج دارد. یکبار هم شما شام مفصّل خوردهای و بعد خانهی رفيقی میروی كه خيلی دوستش داری، سفره پهن كرده و میگويد: رفيق بسم الله؛ شما اصلاً يادتان میرود كه غذا خوردهايد؛ مینشينيد دو برابر دیگرانی که غذا نخوردند میخوريد؛ احساس سنگينی و سيری هم نمیكنيد. اهل بهشت بااشتها میخورند؛ با سيری و گرسنگی نمیخورند. يك نمونهاش را نشان بدهم؛ شما در مجالس ذكر خدا و اولياء خدا نشستهايد، هيچ احساس سيري میكنيد؟ کی سير میشويد؟
▪️خدا حاج آقا دولابی را رحمت كند! گاهی كه خدمتشان بوديم، جلسات خيلی طولانی داشتند؛ گاهی هشت، ده، چهارده و پانزده ساعت هم مینشستيم و اين پيرمرد صحبت میكرد؛ نه او يك ذرّه احساس خستگی در حرف زدن و نه ما يك ذرّه احساس خستگی در شنیدن میکردیم. ما سر کلاس دانشگاه بخواهیم غیر این حرفها بزنیم، البتّه خدا روزی میکند کلاس دانشگاه را هم خرابات میکنیم؛ ولی اگر بخواهیم یک ساعت حرف علمی ظاهری بزنیم، دانشجو میگوید: استاد خسته نباشید! یعنی خسته شدیم؛ ولی يك پيرمرد صد ساله، نزديك به ده، پانزده ساعت حرف میزند و خسته نمیشود و جمعيّتی هم كه نشسته، ميخكوب مینشينند و خسته نمیشوند. داستان عادی نیست؛ این، اُكُلُها دائِمٌ است. تازه بعد از ده، پانزده ساعت كه بلند میشديم، تشنهتر از موقعی بوديم كه وارد مجلس شديم؛ سيری نداشت.
▪️مجلس ذكر خدا و اهلبيت علیهمالسّلام سيری ندارد؛ اين غذای بهشتی است. انشاءالله پرده كنار برود. اگر بگویم اینجا بهشت است، بهشت، کوچک است.
مجلس ذكر اهلبيت علیهمالسّلام بهشتآفرين است؛ بهشت، كوچكتر از مجلس اهلبيت علیهمالسّلام است.
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
ای باغ تویی خوشتر یا گلشن گل در تو
یا آنکه برآرد گل صد نرگس تر سازد
▪️كدام بزرگتر است؟ بهشت يا بهشتآفرين؟ مجلس ذکر اهلبیت علیهمالسّلام بهشتآفرين است. بهشت چیست! بهشت به پايش نمیرسد. انشاءالله پردهها كنار رود و حقیقت را ببینیم و قدر بدانيم كه خدا بیزحمت و بیمنّت ما را كجا نشانده است!
در هر صورت اگر از شهرالله سر در آوريم، اَنْفاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ: نفسهايمان تسبيح میشود، وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبادَةٌ؛ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ؛ دُعاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجابٌ.
◾️استاد مهدی طیب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei