eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
655 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ما تازه فقط سردارشو دیدیم و اینجوری داریم از دوریش میسوزیم تصور کن اگه خود آقا را می‌دیدیم اگه عنایتی می‌کردند و یه نگاهی آهی گوشه چشمی چیزی ... دیگه اون وقت چه میشد؟!😭😭😭
بعضی وقتا میگم نکنه خودمون مانع ظهورش باشیم😭😭😭😭😭😭 خاک تو سرمون اگه اینجوری باشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
قصد حرف زدن و پیام های متفرقه و این چیزا نداشتم و شایدم همشو تا صبح پاک کردم اما خیلی آدمای چیزی هستیم به قرآن با این همه ادعا و بودجه فرهنگی و انواع سازمان ها و نهادهای عریض و طویل و ... اما هیچ برنامه مصوب و عملیاتی و ضرب الاجلی برای اومدن آقا و جلو انداختن ظهور نداریم که نداریم که نداریم😭😭😭😭😭 از این می‌سوزم
چون میترسم به جاهای باریک بکشه... همین قدر بسه. لطفا قرآن ها را آماده کنید تا مراسم قرآنی بگیریم بسم الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَستغفرالله وَ اَتُوبُ اِلیه”*ان شاءالله دل امام زمانت رو به دست آوردی،برای یك سال آینده ات هرچی خیره،برات بنویسه،آقا امضا كنه، قربون دستای مهربونت امام زمان،قربون دل ِ لطیفت آقا جان، امشب كجا قرآن سر گرفتی آقا جان!؟ آقا به خاطر ما نه به خاطر شهدا،به خاطر سربازات بیا یه سری به ما بزن، شهدا چراغ های هدایتند،به قول رهبر معظم انقلاب،شهدا ستاره هایی اند كه توی ظلمات راه رو گم نكنیم، آی شهدا،ای رفقا،شب قدری شما یه دعا برای ما بكنید،نمیگم ما كاری كردیم،فقط به خاطر این سینه هایی كه تو این شب ها زدیم با یاد شما،شرط وفا میگه یه چیزی به ما هم برسه از شما.* “ اَستغفرالله وَ اَتُوبُ اِلیه….”*فرمود:شقی ترین فرد،بدبخترین فرد،اون كسی است كه شب های قدر بگذره،ماه رمضون بگذره آمرزیده نشه.اگه نا امید بشه آمرزیده نخواهد شد،چون نا امیدی خودش گناه بزرگیه... 👈 كتاب خدا رو مقابل صورتت باز كن،* “اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ“ * حاجاتت رو مد نظر بیار،منم یه چند لحظه ای آروم میشم،هر حاجتی داری بگو…. خدایا منو ببخش،خدایا گره هامونو باز كن،پدر مادرامون و ببخش،آقامون رو به دادمون برسون،مال حروم رو از سفره مون دور كن،بچه هامون رو نوكر امام حسین قرار بده، خدایا حاجات و دعوات قلبی ِ و شرعی ِ همه مون و رهبرمون برآورده به خیر فرما.*
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
*قرآن روی سرت بگذار،ان شاءالله همیشه زیر سایه ی قرآن و آل الله باشی: *“اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ” 👈 ده مرتبه : “بکَ یَا اللّهُ…… جل جلاله و عظم شأنه“ 👈 ده مرتبه: الهی: بمُحَمَّد……. صل الله علیه و آله و سلَّم
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈ده مرتبه “الهی::بعَلِیٍّ…….. صلوات الله و سلامه علیه“ *از صفین بر می گشت علی،كربلا از مركب پیاده شد،خاك رو برداشت،بویید،فرمود:اینجا حسینم رو می بینم در خون دست و پا می زنه*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه “الهی:بفاطِمَةَ……… سلام الله علیها.”😭😭 *روز آخر بچه هاش رو استحمام كرد،لباسشون رو عوض كرد،لباس تمیز تنشون كرد،براشون غذا آورد،موهای بچه هاش رو شونه كرد،وقتی داشت موهای حسینش رو با دست شكسته شانه می كرد،می گفت:مادر جان،نیاد روزی كه نظم موهات بهم بخوره. نمی دونم امشب دلمون چرا همش كربلاست؟*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “الهی:بالْحَسَنِ……حسن بن علی صلوات الله علیه.” *گفت:حسین جان! من الان دارم از دنیا میرم و به شهادت می رسم،تو بالا سرمی،عباس بالا سرم ِ، بچه هام هستند،علی اكبر هست،خواهرام هستند،*“لایوم كیومك یا اباعبدالله”*كسی نیست سر تو رو به دامن بگیره.*😭😭
👈 ده مرتبه: الهی: بالْحُسَیْنِ….. صلوات الله علیه“ *دید دارن یه گوسفندی رو سر می برن، امام سجاد فرمود:ببینم به این قربانی آب دادید یا نه؟ آری آقا،حكم دین ِ،ما از شما یاد گرفتیم دینمون رو،این گوسفند سیراب ِ،داریم سرش رو می بریم. فرمود:ولی بابای من و با لب تشنه بین دو نهر آب…..*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “الهی:بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ……..زین العابدین صلوات الله علیه“ *فرمود:من پنج سالم بیشتر نبود،امام باقر،ما و خواهرها و عمه هامو،با دست بسته وارد بزم یزید كردن،اون نانجیب با چوب خیزران برلب و دندان جدم می زد*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “الهی:بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ…….صلوات الله علیه“. *فرمود(امام صادق):اگه كسی بر حسین گریه كنه،حتی اگه حالت گریه به خودش بگیره،بهشت بر او واجب میشه*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “الهی:بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد…….جعفر بن محمد ٍ صادق.صلوات الله علیه.” *دَر ِ زندان باز شد،چهار حمال یه بدنی رو روی یه تخته پاره آوردند، جار زدند،می گفتند: این امام رافضی هاست،مردم جمع شدن بدن موسی بن جعفر رو برداشتن،كفن كردن.ای بی كفن حسین…..*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “ الهی،بمُوسَى بْنِ جَعْفَر…….صلوات الله علیه “. *امام رضا داشت پرچم سیاه میزد توی خونه،یه مرتبه دیدن دست از كار كشید شروع كرد گریه كردن،گفتند:آقا چی شده؟گفت:صدای مادرم رو شنیدم،هی می گفت:غریب مادر حسین..بریم مشهد*😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
👈 ده مرتبه: “الهی:بعَلِیِّ بْنِ مُوسى….بعلی بن موسی الرضا صلوات الله علیه😭😭 اینقدر از مشهد پیام دادن و گفتن به یادتیم که اصلا از امام رضا نمیتونم چیزی بگم... خودش میدونه😭😭
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
*بدن امام جواد رو روی پشت بام انداخت،آفتاب به بدن می تابید،یه خیل كثیر كبوتر اومدن بالا سر امام جواد،پرواز می كردن آفتاب به بدن نخوره،اما كربلا سه روز و دو شب بدن ارباب ما…..*😭😭 👈 ده مرتبه: “الهی: بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ…..بمحمد بن علی ٍ الجواد صلوات الله علیه “
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
*اومدن امام هادی علیه السلام رو ببرن،نیمه ی شب بود،تاریك بود، از پشت بام آمدن، فرمود:اینطور نیا پایین صدمه می خوری بذار برات چراغ بیارم،براش نردبان گذاشت،برا دشمنش،اما زمان غارت اومدن همچین گلیم رو از زیر پای امام سجاد كشیدن.*😭😭 👈 ده مرتبه: “الهی: بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد…….بعلی بن محمد ٍ الهادی صلوات الله علیه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
*خدا رو می خوای به پدر امام زمان،آقامون امام عسكری قسم بدین،بانی ِ روضه های سید الشهداء*😭😭 خدا به همه مریضان شفا عنایت کنه... خدا دین همه مقروضین را ادا بفرما... 👈 ده مرتبه: “الهی: بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ…… صلوات الله علیه“
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
خدایا به همه سربازان گمنام امام عصر در تمام نقاط زمین و آسمان و به همه رزمندگان علی الخصوص رزمندگان خط مقاومت و تمام بچه هایی که این روزها و شبها در حال آماده باش هستند، نصرت عنایت بفرما ... خدایا حق همه آن عزیزان بر گردن ما حلال بفرما *ای خدا همه حاجاتومن برآورده به خیر بفرما، هر چی ناله داری خدارو قسم بده:* 👈 ده مرتبه: “الهی: بالْحُجَّةِ…… صلوات الله و سلامه علیه”
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر همگی☺️🌺 خوبین؟ از پنجشنبه تا حالا همش دلم میخواد بهتون بگم: فرزندانم ... پسرانم ... دخترانم ... 😂 کلا احساس کهولت که ... نه نمیدونم اسمش چیه؟ حالا هر چی فلذا لهذا اگه دلم خواست، ممکنه از حالا بهتون بگم: فرزندانم پسرانم دخترانم اما شما حق ندارین به من بگین: بابایی😡 همون «گل باغا» بگین بسه😌
راستی این سه شب قدر، خیلی از برنامه ها مخصوصا پرسش و پاسخ ها استقبال شد. خدا را شکر حتی گفتین که در طول سال، پرسش و پاسخ داشته باشیم. قول نمیدم اما منم بدم نمیاد و اصلا اصالت طلبگی ‌و آخوندی خودم می‌دونم که به همین سبک و سواد، به سوالات جواب بدم. پس قول نمیدم اما تا جایی که بتونم چشم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکرار قسمت غم انگیز سی و دوم👆
⛔️⛔️کارتابل⛔️⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و سوم» مفاد و محتوای تمام مذاکرات را به ایران منتقل کردم. کانال امنی تعریف کرده بودیم که فقط حاج حسن بهش دسترسی داشت و پس از اینکه یه دست به سر و رو گزارشات میکشید، تحویل مقامات میداد. برداشتم و یه پیام برای رییس نوشتم و بعد از رمزنگاری ارسال کردم. متنش این بود: سلام موضوع: پروژه واو - الف لطفا دستور احراز هویت چند نفر که با الف ملاقات داشتند صادر کنید. ضمنا برای کشف لیست ده نفره نظامی که برای انتخابات آینده و به منظور تصاحب کمسیون امنیت ملی تلاش میکنند و برنامه دارند، دستور لازم صادر فرمایید. اسمی از آنان در این مذاکرات برده نشد. امضا محمد ....................................................... بعد از اون دو سه تا جلسه سنگینی که الف با اونا داشت، به مدت دو روز در اتاقش موند و از هتل بیرون نیومد. میشد حدس زد که فکرش مشغوله و داره چرتکه میندازه. ولی ... وقتی برای آرامش و تمرکزش به قرآن و ادعیه پناه میبرد، بیشتر ازش متنفر میشدم. تناقض تا این حد؟ دشمنی و نفوذ به اسم خدا و اهل بیت و با این همه کشش معنوی؟! والا هر که به جای ما بود هنگ میکرد. یه شب پیامی برام اومد و بعد از اینکه رمزگشایی کردم نوشته بودم: بسم الله النور با تحقیق از منابع برون مرزی و با توجه به نظر کارشناسان، به نظر می رسد که هویت این تیم و کلیه وابستگان به آنان به سیای آمریکا باشد. آنان در حال حاضر مشغول آموزش و تقویت سیستم به جا مانده از حزب بعث و استخبارات می باشند. امضا تاریخ ................................................... الف در اون روزها نه با کسی تماس گرفت و نه جایی رفت و فقط و فقط فکر کرد. تا اینکه شب آخری که فرداش جلسه نهایی داشتند، نیمه شب ساعت 2 یه ماشین سفارش داد و با یه نفر دیگه رفتند کربلا. به محض اینکه از ماشین پیاده شد، صدای اشک و گریه اش میشنیدم. چیزی حدود 45 دقیقه راه رفتند تا به حرم برسند. چون اون روزها کربلا میزبان زائران اربعین بود و خیلی شلوغ بود و به خاطر همین اینقدر طول کشید. شاید دو ساعت دعا و زیارت و نماز خوند. بعد از نماز صبح هم رفت تو بین الحرمین و در جمعی که یه عده سینه زنی میکردند ایستاد و فکر کنم سینه زد. اون کسی که باهاش بود گفت: هوا روشن شده. کی قصد دارید برگردید هتل؟ الف گفت: بگو برای پس فردا برام بلیط تهران بگیرند. باید برگردم. اون گفت: باشه. هماهنگ میکنم. الف: به اندازه 150 نفر هم تربت و جانماز مخصوص کربلا بخرید که با خودم ببرم. نگا به تقویم کردم. دیدم دو سه روز قبل از اربعین میخواد برگرده. اما تعجب کردم که چرا میخواد بدون هماهنگی با اونا داره تصمیم بگیره برگرده! برگشتند هتل. تا ظهر استراحت کرد. ظهر بهش اطلاع دادند که عصر جلسه است. اما اون پیشنهاد داد که فردا صبح باشه چون سردرد دارم و باید استراحت کنم. اونا هم پذیرفتند و الف اون روز رو به طور کامل استراحت کرد و به کاراش رسید. تا اینکه زمان جلسه آخر فرا رسید ... اینبار فقط همون اصلیه اومد و با الف صحبت کرد. دو سه ساعت توی اتاق الف با هم تنها بودند و حرف میزدند. مطالب زیادی گفته شد که بعضی از اونا را بازگو میکنم: اصلیه: «من و شما سن و سالی ازمون گذشته و اهل ماجراجویی و این حرفها نیستیم. شما دیگه لازم نیست اینقدر در کارها خودتونو خسته کنید. شما به یک جایگاه و شان سیاسی نیاز دارید که اهداف خودتون و اهداف ما رو پیش ببرید. وقتی برای بار اول شما را دیدم فهمیدم که قرار نیست نه پولی خرج کنم و نه به نیازی از جانب شما پاسخ بدم. به خاطر همین مناعت طبع و کشش های معنوی که دارید تونستید اینقدر در این رژیم بمونید و لو نرید و کاری که لازمه انجام بدید و با رژیم مبارزه کنید. آدمایی مثل شما لنگه ندارن و حتی بعد از مرگشون هم برای رژیم خطرناک هستند. چون معمولا مثل یه اسطوره میمیرند. الان شرایط خاصی وجود داره. رژیم خیلی باهوشه. دیگه به راحتی اعتماد نمیکنه. به محض اینکه به کسی شک کنند باهاش برخورد میکنند. از طرف دیگه، ما نمیتونیم بیشتر از این صبر کنیم و شاهد مانور بیشتر رژیم در منطقه باشیم. ما قراره دوباره داعش را فعال کنیم. اما نه الان. حداقل یکی دو سال دیگه. وقتی که خیالمون از بابت دو چیز راحت شد: یکیش قاسم سلیمانی و یکی هم قطع ارتباط دفاعی ایران با گروهک های نیابتیش. من در جریان پروژه سلیمانی نیستم ولی میدونم که دوستان ما دنبالش هستند و پشیمونن که چرا تا الان اقدام نکردند. ولی وقتی دست سلیمانی از منطقه و دست ایران از تغذیه دفاعی گروه های شبه نظامیش قطع بشه، زبونش هم توی مسائل سیاسی منطقه کوتاه میشه و نمیتونه اینطوری جولان بده.
حذف سلیمانی یک هدف بزرگ اما با نتایج کوتاه مدت هست. به خاطر همین هزینه هنگفتی باید بپردازیم. دارن مطالعه میکنند که ببینن اگه سرآغاز تحولات بزرگ میشه، عملیاتیش کنند وگرنه باید با زدن سلیمانی، به جریحه دار شدن غرور ملی ایرانیان اکتفا کنیم. ولی قضیه شما فرق میکنه.👈 شما اگه به مجلس برید و کمیسیون امنیت ملی را بگیرید، در طول فقط چهار سال نمایندگی و حضورتون در کمسیون، تصمیمات و قوانینی میشه از درون خانه ملت ایران وضع کرد که تا مدت ها نشه تغییرش داد. و به نظر من، این حتی از ریختن خون سلیمانی هم اثرش بیشتره. چون ریختن خون سلیمانی برای ما بیشتر مصرف داخلی و انتخاباتی و درون حزبی داره. وگرنه کدوم احمقی نمیدونه که رهبر ایران، حتی اگه صد تا سلیمانی هم بزنیم، قبل از پیام تسلیت و نماز میت، صد نفر دیگه رو به همین سمت و با همون برنامه ای که دنبال میکنند منصوب میکنه؟ پس شما میتونید تاریخ و جغرافیای تمدنی ایران را عوض کنید. تمدنی که ایران دنبال احیاش هست و داره همینطور منطقه رو میبلعه و به سرعت به طرف اسراییل پیش میاد، فقط با تغذیه دفاعی و معنوی گروهک های نیابتیش امکان پذیره. و این شما هستید که فقط یک ماموریت رو در کارتابل دوران نمایندگیتون دارید: فراهم کردن زمینه قطع کمک های مالی و معنوی ایران!»