eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
294 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
شهید مهران بلورچی در 15اردیبهشت 1345 متولد شد. پدرش حسین، پس از متارکه با مادر او، در چهار سالگی یتی
دل نوشته()  در حسرت شهادت است. او یک ماه بعد از این متن به شهادت رسید. این متن را مرتضی قاضی از پژوهشگران دفاع مقدس از میان کتاب ها پیدا کرده است. بسمه تعالی «الغریب من لم یکن له حبیب» سخت تنها شده‌ام، و خیلی خوب تنهایی و بی‌کسی را حس می‌کنم و از آن رنج می‌برم. دائم تصورم این است که شاید اگر پدر می‌داشتم از این بهتر بودم. البته آن پدری که من داشتم، مسلّماً چنین نمی‌شد، بلکه پدری مانند پدرهای شهیدان. جداً حسرت می‌خورم به شهیدان، هم از لحاظ خودشان و هم از لحاظ خانواده‌شان. این خانواده‌هایشان اینگونه بوده‌اند که خودشان به مقام شهادت رسیده‌اند. هر وقت احمد و علی را می‌بینم و اینرا می‌بینم که اینها چقدر خوب هستند و صاف و پاک و خالص همه از پدرشان می‌بینم، واقعاً عجب پدر خوبی بوده است. هر وقت علی امین را می‌بینم که چقدر پسر خوب و پاکدل و مخلص و باصفایی است، از پدر و مادرش می‌بینم که توانستند فرزندان گُلی اینگونه تحویل جامعه بدهند، زهی سعادت. خلاصه، این چند وقته عجیب خود را بدبخت دیده‌ام، که از هر جهت عقب افتاده‌ام. نه قلبی پاک داریم و نه عقلی کامل و نه علمی نافع و تازه از همه هم به خود مغرورتریم. عجیب است، جداً دنیا جای عجیبی است، همه چیز با هم مخلوط شده است و خیلی پیچیده شده است. بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا می‌کند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است و عالم با اینهمه عظمت و پیچیدگی در نظرمان کوچک می‌آید. دیگر حسد نداریم، حبّ دنیا نخواهیم داشت و گناه نمی‌کنیم و فکر گناه هم به سرمان نمی‌آید، آن چه از اینهمه عمرم فهمیده ام اینستکه باید همه چیز را با ناله برای خدا در دل نیمه‌های شب حل کرد. تنها راه، زاری و اشک ریختن درِ خانه خداست، تنها این بدرد می خورد و بس، و اگر اینرا تنها داشته باشی، همه چیز داری، و اگر نداشته باشی، هرچه داری یا پوچ است و یا از دست رفتنی، حتی اخلاق اسلامی. اشک برای خداست که دل را جلا می‌دهد و دل که جلا یافت جایگاه خدا می شود. پس فقط باید دنیا را که چند صباحی نیست، یا ناله به درگاه خدا گذراند. زود است که بگذرد و به دار باقی پای نهیم؛ انشاءالله. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای محمّدرضا مهدی زاده 🔹صفحه ۹۰_۸۹ 🦋 ((میدان مین)) امیری ، یکی از دوستان صمیمی محمد حسین بود که قبل از عملیات والفجر سه مظلومانه به شهادت رسید. اگر چه شهادت امیری خیلی محمد حسین را ناراحت و افسرده 😔کرده بود؛ ولی هرگز خللی در انجام وظیفه او وارد نساخت. محمد حسین بعد از انتقال پیکر مطهر امیری به اهواز، بلافاصله از شب بعد، شخصا‌ً برای به میان ها رفت. «مهران» منطقه سخت و دشواری از لحاظ بود. ارتفاعات آن زیاد و بلند بود و بالا رفتن از آن ها کاری بس مشکل؛از طرفی هوشیار شده بود و با دقت بیشتری منطقه را زیر نظر گرفته بود! یادم است هر وقت کار شناسایی با مشکل مواجه می شد، محمد حسین چند رکعت می خواند و از خداوند یاری می طلبید. 🤲 آن شب من نیز همراه او بودم. برای رسیدن به ارتفاعات ، می بایست دهِ «خسروی» را پشت سر بگذاریم. در راه به موقعیتی رسیدیم که ابتدای محور بود؛ همان محوری که چندی قبل امیری در آن به رسیده بود و مشکلات اصلی کار نیز از همین منطقه آغاز می شد. محمد حسین به گوشه ای رفت و مشغول نماز شد. من هم در یکی از باغ های ده خسروی ایستادم و مواظب اطراف بودم. نمازش که تمام شد، دوباره ادامه دادیم تا رسیدیم به یک تپّه. از آن بالا رفتیم. من جلوتر از محمد حسین حرکت می کردم و اینجا ابتدای بود که یک دفعه احساس کردم محمد حسین شانه ام را محکم فشار می دهد و سعی می کند مرا بنشاند. بلافاصله نشستم. آهسته گفتم؛ «چی شده؟» 🤔 محمد حسین دوربین دید در شب را به من داد و با اشاره گفت: «آنجا را نگاه کن!» دوربین📼 را گرفتم و به نقطه ای که محمد حسین گفته بود، نگاه کردم. باور کردنی نبود! 😳 عراقی ها در فاصله خیلی کم از ما در حال راه رفتن بودند. آن قدر نزدیک بودند که حتّی بند اسلحه شان هم دیده می شد....... @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از #شهیدمهران_علی_بلورچی جهت تعجیل در فرج آقا امام ز
دل نوشته()  در حسرت شهادت است. او یک ماه بعد از این متن به شهادت رسید. این متن را مرتضی قاضی از پژوهشگران دفاع مقدس از میان کتاب ها پیدا کرده است. بسمه تعالی «الغریب من لم یکن له حبیب» سخت تنها شده‌ام، و خیلی خوب تنهایی و بی‌کسی را حس می‌کنم و از آن رنج می‌برم. دائم تصورم این است که شاید اگر پدر می‌داشتم از این بهتر بودم. البته آن پدری که من داشتم، مسلّماً چنین نمی‌شد، بلکه پدری مانند پدرهای شهیدان. جداً حسرت می‌خورم به شهیدان، هم از لحاظ خودشان و هم از لحاظ خانواده‌شان. این خانواده‌هایشان اینگونه بوده‌اند که خودشان به مقام شهادت رسیده‌اند. هر وقت احمد و علی را می‌بینم و اینرا می‌بینم که اینها چقدر خوب هستند و صاف و پاک و خالص همه از پدرشان می‌بینم، واقعاً عجب پدر خوبی بوده است. هر وقت علی امین را می‌بینم که چقدر پسر خوب و پاکدل و مخلص و باصفایی است، از پدر و مادرش می‌بینم که توانستند فرزندان گُلی اینگونه تحویل جامعه بدهند، زهی سعادت. خلاصه، این چند وقته عجیب خود را بدبخت دیده‌ام، که از هر جهت عقب افتاده‌ام. نه قلبی پاک داریم و نه عقلی کامل و نه علمی نافع و تازه از همه هم به خود مغرورتریم. عجیب است، جداً دنیا جای عجیبی است، همه چیز با هم مخلوط شده است و خیلی پیچیده شده است. بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا می‌کند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است و عالم با اینهمه عظمت و پیچیدگی در نظرمان کوچک می‌آید. دیگر حسد نداریم، حبّ دنیا نخواهیم داشت و گناه نمی‌کنیم و فکر گناه هم به سرمان نمی‌آید، آن چه از اینهمه عمرم فهمیده ام اینستکه باید همه چیز را با ناله برای خدا در دل نیمه‌های شب حل کرد. تنها راه، زاری و اشک ریختن درِ خانه خداست، تنها این بدرد می خورد و بس، و اگر اینرا تنها داشته باشی، همه چیز داری، و اگر نداشته باشی، هرچه داری یا پوچ است و یا از دست رفتنی، حتی اخلاق اسلامی. اشک برای خداست که دل را جلا می‌دهد و دل که جلا یافت جایگاه خدا می شود. پس فقط باید دنیا را که چند صباحی نیست، یا ناله به درگاه خدا گذراند. زود است که بگذرد و به دار باقی پای نهیم؛ انشاءالله. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 هر اندازه گرمای فزونی می یافت، فضای تیره که بر مرزهای سایه افکنده بود، بیشتر رو به می رفت. تا اینکه معدوم در روز #۲۶_شهریور_۱۳۵۹ طی نطقی در مجلس ، قرارداد ۱۹۷۵_الجزایر بین دو کشور را به طور یک جانبه لغو کرد. او متن را در برابر دوربین تلویزیون و داد که ایران حق در را ندارد و حاکمیت نظامی خود را بر این اعمال خواهد کرد. در پی سخنان ، ارتش در مناطق و و همچنین پاسگاه های ، ، ، ، ، و عملیات 'تجاوز کارانه انجام داد که با واکنش سریع و به موقع جان برکف مواجه شد. هواپیماهای و بمب افکن ارتش با حمله به مواضع نیروهای تا اندازه ای مانع پیشروی آنها شدند. درهمان روز به فرماندهی پایگاه اعلام آمادگی کرد تا در علیه بعثی وارد عمل شود. آنگاه حسین صبح برای آخرین بار از با هسمرش تماس گرفت تا حال را جویا شود و با او کند. هنگام این گفت و گوی تلفنی، سراسر وجود را فراگرفت، و دست چهار ماهه را در درست گرفت و او را داد. و نسبت به سرنوشت او را به شدت نگران کرده بود. هرچه از او خواهش کرد تا با آمدن او به موافقت کند، اما او نپذیرفت که به دزفول برود. آن شب بود و داشت و به همین دلیل چشمان او به خواب نمی رفتند. 🥀🕊💐🌹💐🕊🥀