eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینها #انقلاب را حفظ کرده اند/به این نامها نیاز داریم هشدار منتشرنشده رهبر انقلاب در مورد تلاش برای از بین بردن نام #شهیدان انتشار در پی حذف نام #شهدا از معابر تهران توسط یه مشت منافق، اونم به اسم راحت پیدا کردن مسیر ها در خیابانها!! #کوچه_شهید @mojaradan
35.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_عاشقی #السلام_علیک_یا_آیا_عبدالله همه ی روضه همین است و همین است فقط درد یک "سوخته" را سوخته ها میفهمند تا قیامت سرِ سربندِ "تو" بی بی دعواست... معنی این سخنم را #شهدا می فهمند... #يا زهراء (س) #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی @mojaradan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅•❥
حرفم اول با خودمه بعد بقیه👌 بیایین جـــــدی فڪر💭ڪنیم... ڪجا و ما ڪجا... شهــــــــــدا🌷 بخاطر رفتن... اینهمه شهــــــــــید میاد از ... ڪی به روے خودش میاره...😔 یڪم بیشتر حواسمون به باشه... بیشتر حواسمون به ڪارامون باشه... ما ...😔 ما منتظر آقاییم........ بیاین کمتر گناه🔞 کنیم... به نگاه نکنیم🍂 مایی که ادعای مذهبی بودنمون میشه.... اگر عکس با میگیریم حداقل شهدایی هم عمل کنیم...✊ خودمون رو جای تصور کنیم..... بببینیم چه طوری رفتند که ما آزاده زندگی میکنیم..... قدر داشته هامونو بدونیم👌 حرفم با کسایی هست که رو میکنند اما عمل نمیکنند📛 به خودت بیا.....!!!!! حواست باشه چه کار میکنی... ♨️تقوا یعنی... ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @mojaradan
🔥ارتباط با نامحرم🔥 امیرالمومنین حضرت علی الگوی ما بود ، پس چرا او به دختران جوان ، سلام نمی داد.. خب چرا⁉️ ❌ دختر خانم ها بخونند... ❌ آقا پسرها بخونند.... 💠+به قول حاج حسین یڪتا: دنیا ، دنیای تیپ زدنه!❤️ فقط مهم اینه که کی، برای کی تیپ میزنه! بله این شهدا بودند که یه جوری تیپ میزدند که خدا نگاهشون ڪنه نه هر نامحرمی ... ☝️اما فقط یه چیزی: آقا پسر؟! الگوت حضرت علی(ع) بود، حواست هست؟ همون امیرالمومنین ڪه به دخترای جوون سلام نمیڪرد.. ✅ آیا تو ایمانت از حضرت علی قوی تر است که با هر نامحرمی اون هم در فضای مجازی و یا غیره ارتباط میگیری و از اون حد مجازش هم میگذری و باعث فتنه و آسیب و هزاران گناه و گرفتاری میشوی⁉️ ❌مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشه⁉️ پس این چت📲 ڪردنا و... چی میگه؟؟ +دختر خانوم؟! وارث ارثیه حضرت زهرا (س) ! شما چی❓ حواست هست❓خود حضرت فاطمه جلوی یه مرد ڪور حجابشو رعایت میڪرد؛... چشمات قشنگه، صورتت زیباعه، میدونم همه ی اینارو.... ولی قرار نبود زیبایی هاتو بزاری برای هر ڪسی؛... پس این پروفایل و اینا چی میگه؟؟؟ جایی ڪه با چند تا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش... _قرار بود باشیم... _قرار بود باشیم... _قرار بود راه رو ادامه بدیم.. _قرار بود برای شهیدمون مرام بزاریم... ولی قرار نبود به مجازی بدیم... 💥 اومدیم تو صحنه‌ی جنگ دشمن تا ڪنیم، گفتیم جنگ نرم؛ ولی نرم نرم خودمون داریم وا میدیم ♨️ و در آخر اسیر دامهای شیاطین میشویم و مجروح و خسته وامیمونیم و به عقب بر میگردیم 💥 بیایید بخاطر دل امام زمان گناه نکنید بیایید بیخودی ادعای امام زمانی نکنید بیایید رعایت کنید و با هر نامحرمی ارتباط نگیرید و خود را آلوده به هر گناهی نکنید ، که اگر این شد چیزی جزء تباهی و نابودی برایتان ، به ارمغان نمیگذارد پس لطفا رعایت کنید. 🌸 @mojaradan
mesbah_1.mp3
زمان: حجم: 2.75M
﷽؛ 🏴 🎙 | خوردن مرحوم آیت الله به مقام خانواده 💠 @mojaradan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💍 برخی ؛ ــــــــــ❤️ــــــــــــ ⚠️ در مورد که توسط رسانه‌ها برای و ایجاد می‌شه و ضررهای اون صحبت کردیم؛ 💢 اما نکته ی دیگه که در این زمینه وجود داره اینه که این تخیلات حتی ممکنه در افراد هم ایجاد بشه. 🌀 گاهی با دخترانی برخورد می‌کنیم که مدام عکس رو می بینن و اونها میشن و برای خودشون تخیل می کنن که همسر آینده‌شون مثل شهدا، مذهبی و معتقد و نورانی باشه!! ⭕️ اما حواسشون نیست این نوع ، چقدر به آینده‌شون ضرر می زنه. 👈در آینده این خانم بالاخره ازدواج می‌کنه، 🔰 اما که براش پیش میاد ممکنه که اکثر اونها اصلاً مذهبی نباشن ، یا ظاهرشون اصلا شبیه به شهدا و افراد مذهبی نباشه. و این دختر که خودش رو اسیر دست کرده دچار مشکلاتی می شه.😔 🔸🔹🔸🔹🔸 گاهی اوقات اصلاً امکان با چنین افرادی شبیه شهدا و یا وجود نداره. مگه ما چند انسان نورانی و مذهبی داریم⁉️ 😍 @mojaradan
مجردان انقلابی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💍 #ازدواج #قسمت_سوم ✍ #تخیلات برخی #دختران‌_مذهبی؛ ــــــــــ❤️ــــــــــــ ⚠️ در مورد #
💍 بالاخره این باید با یکی از خواستگارهایی که داره ازدواج کنه.👉 ♻️بایدبه های دنیا حواسمون باشه. یک دختر نمی تونه هزاران خواستگار داشته باشه و بعد انتخاب کنه، باید از همون تعداد محدودی که داره یک مورد رو انتخاب کنه چه خوب یا بد. چه فردی باشه که داشته باشه مثلاً داشته باشه یا فردی که ریشش را تراشیده باشه!🤵 🔅 اگر چنین داشته باشه، یا ازدواج نمی کنه و یامنتظر فردی شبیه شهدا و مذهبی می‌مونه؛ 🔅یا اگر با فردی ازدواج کنه دچار مشکل می شه و مدام پیش خودش می گه: انتخاب من غلط بوده... من اصلاً چنین رو نمی خواستم انتخاب کنم... این چه وضع اعتقادی هست که داره و من باید بگیرم... .😢 🔅و اگر نکنه و سنش بالا بره به زمین و زمان ایراد می‌گیره که چرا اینطور شد؟⁉️ چرا خداوند وعده های دروغ داده؟؟ و کلی علیه دنیا و دین و شهدا حرف زدن که چرا فردی مثل های من وجود نداره؟؟!😐 ❗️نگاه انسان وقتی به غلط باشه بالاخره در جایی ضربه می خوره .👉 🔅بسیار داریم دخترایی که ازدواجشون گذشته و روبه خاطر مذهبی نبودن، ریش نداشتن یا اعتقادات سست رد کردن و حالا در وزندگیشون به مشکل برخوردن.⛔️ دختر های در این زمینه باید بسیار دقت کنند. ⚠️⚠️ حتی توصیه می کنیم که برخی از دختران اصلاً سمت شناخت و این مسائل نرن. اگر قرار بر این باشه ضرر کاری بیشتر از سود اون باشه هیچ انسان سراغ اون کار نمی ره. اگر کسی می دونه که با فکرکردن به مسائل مذهبی دچار میشه بهتره خیلی سمت این مسائل نره.🔙 همه افراد چه مذهبی و غیر مذهبی باید رو بپذیرند تا بتونن یه زندگی خوب و موفق را اداره کنند. 💯💯 ان شاءالله.✨ پایان ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @mojaradan
🔸تقدیم به همه ی و میدانم چه قدر است زندگی برایت در این جامعه امروزی! میدانم برای چشمانت دست به هرکاری میزنی ... میدانم که وقتی با داخل مغازه میروی یک راست سرت را در میکنی تا چشمت به هیچ کس نیفتد و مردم نادان می گویند همش سرش تو گوشیه!😐 آنان نمی فهمند ولی من میدانم ... میدانم قلبت چه دردی می کشد وقتی مردان جامعه ات را میبینی که از تن دریده و همه فقط نر شده اند ... برادرم چه عذابی میکشی وقتی زنانی با صدها و برایت در خیابان ها میگذارند و تو چشم می پوشانی ... چه میتوانم بگویم در برابر این وصف نشدنی ات؟🥀 میدانم چه دردی دارد دیدن مردانی که با ظاهر و گرگ گونه وجه ی تو و تمام امثال تو را خراب میکنند ... آری برادرم با میگویم که خون فاطمه (س) در رگ هایت جاری ست ... میدانم در این روزگار که پسران هم چون تو شهوت در جلو چشمان شان زده تو با چه نیروی از آن می گریزی .. . چقدر سخت است💔 توهم مردی توهم غریزه داری ... من که دخترم ولی برادرم راستش را بگو چگونه در این بازار خودت را این گونه حفظ کرده ایی؟ بگو چه شب هایی تا صبح ریختی برای دختران و پسران آلوده شده جامعه ات؟ برای خون بار مهدی (عج)؟ چگونه میخواهند جواب بدهند؟ اصلا میتوانند در برابر این همه گناه پاسخگو رنج و عذاب های تو باشند؟ چگونه میخواهند روز در چشمانت نگاه کنند در حالی که با فجیع ترین وضع ها در برابرت میرفتند و تو چشم می پوشاندی؟🕊 برادرم چه زیبا می جنگی در این میدان بی عفتی!! دعا میکنم خداوند پاک ترین عالم را نصیب ات کند که به حق لیاقت توست. الحق که معنی کلمه ی مرد، ادامه دهنده ی راه ، علم دار حسین تویی👊🏻 خوشبحالت چه مقامی داری پیش شهدا ... من هم قول میدهم با مکمل تو باشم ... 💟 @mojaradan
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قبل رای دادن به این فکر کنید.😭 این حاوی تصاویر دلخراش است ....🚨🚨 @mojaradan
*⚘﷽⚘ 🔴 💠 گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال نداریم. و انگیزه‌ای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد. 💠 یکی‌از مهارتهایی که می‌تواند فضای بی‌روح خانه را دهد شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد و زدن است. 💠 لذا گاهی در فضای خانه، پخش صدای زیبا و ملایم ، مناجات، روضه‌ای یا کلیپی زیبا از و یا سخنان کوتاه ، جرّقه‌ای می‌شود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند. 💠 اتصال همسران به عامل ازدیاد و گرمابخش زندگی خواهد شد. @mojaradan
🌼 🚫 بدوݩ ذکرنام نویسنده حرام و حق‌الناس‌ است🚫 با یه دست جلوی چادرم رو نگه داشتم و با دست دیگه ام ظرف اسفند رو برداشتم. ذوق زده بودم و دل تو دلم نبود. بهمن بود و فقط یک ماه از ازدواجم با محمد میگذشت. با اینکه جنوب بودیم شب ها هوا سرد بود. قدم برداشتم و با بقیه خادم ها ورودی اردوگاه ایستادم.همون اردوگاهی که سال قبل با شمیم و ریحانه توش کلی خاطره ساخته بودیم،جایی که پارسال روی تخت یکی از اتاقاش بخاطر نداشتن محمد کلی گریه کرده بودم،امسال دوباره اومدم،ولی این بار با همسرم،به عنوان خادم. شاید اگه به گذشته برمیگشتم هیچ وقت حتی تصور نمیکردم زندگیم اینجوری ورق بخوره.خیلی خوشحال بودم که خدا دوستم داشت ومن رو به آرزوهام رسوند. من هر چی که داشتم رو از داشتم... خادمی که سهل بود باید نوکریشون رو میکردم. قرار بود کاروان دخترهاچند دقیقه دیگه برسه و تو اردوگاه ساکن شن. خادمی برام خیلی تجربه‌ی قشنگی بود. جمع دوستانه و شاد خادم‌ها رو دوست داشتم.داشتیم حرف میزدیم که صدای بوق اتوبوس به گوشمون رسید.دوتا اتوبوس به ورودی اردوگاه نزدیک میشدن.چون زمان اردوی دخترها بود تعداد آقایون خادم کم بود.داشتم به حال خوب این روزهام فکر میکردم که یکی از کنارم به سرعت رد شد.سرم ر‌و بالا گرفتم و محمدرو دیدم که با لباس خاکی خادمی دویید طرف راننده‌ی اتوبوسی که به ما نزدیک شده بودیخورده صحبت کردن که در اتوبوس باز شد و دخترها پیاده شدن. یه گروه از دخترها که چفیه‌های هم رنگ دور گردنشون بسته بودن به محض پیاده شدن از اتوبوس باهم سرود میخوندن و به سمت داخل اردوگاه قدم برمیداشتن. اشتیاق تو نگاه بعضی‌هاشون برام جالب و قابل درک بود. به گرمی ازشون استقبال کردیم و بهشون خوش‌آمد گفتیم. بعضی‌هابا تعجب نگامون میکردن . نگاهشون برام آشنا بود.یادمه رفتار یه سری از خادم‌ها اونقدر گرم و صمیمی بودکه آدم فکر میکرد قبلا جایی دیدتشون و یا شاید مدت زیادیه که هم رومیشناسن. به هرکدوم از بچه‌ها یه شاخه گل دادیم و وسط اردوگاه جمع شدن. ظرف اسفندرو دست یکی از خادم‌ها دادم و به سمت سرپرست گروه ها رفتم. ازشون آمار گرفتم و تو یه اتاق بزرگ اسکانشون دادم. کار اسکان تمام گروه‌ها یک ساعت و نیم زمان برد.وقتی تو نمازخونه جماعتمون رو خوندیم،بچه ها رو برای ناهار به سالن غذاخوری فرستادیم. یک ساعت پخش غذاها طول کشید. وقتی کارمون تموم شد یه گوشه نشستم و سرم رو روی میز گذاشتم. سالن غذاخوری تقریبا خالی شده بود. یکی از بچه های خادم‌گفت: +فاطمه جان چرا غذات رو نگرفتی؟ بعد هم یه دوغ و یه ظرف کنارم گذاشت. لبخند زدم‌و ازش تشکر کردم.واسه تنها غذا خوردن اشتها نداشتم.با خودم گفتم لابد تا الان محمد غذاش رو خورده،دیگه نمیشه برم پیشش. بی‌حوصله به ناخن‌هام خیره بودم که موبایلم تو جیبم لرزید. از جیب مانتوم برداشتمش که دیدم محمد تماس گرفته. تا چشمم به اسمش افتادبا خوشحالی ایستادم و به تماسش جواب دادم _الو +سلام _به به سلام،حال شما؟ +عالی!توخوبی؟ناهار خوردی؟ _خوبم.نه هنوز نخوردم. +عه خب پس بدو غذات و بگیر بیا بیرون. بدون اینکه چیزی بپرسم چشمی گفتم و غذام رو برداشتم و رفتم بیرون.یه خورده از سالن غذاخوری فاصله گرفتم که محمدرودیدم که به دیوار تکیه داده بود رفتم طرفش و دوباره سلام کردم که جوابم رو داد. رفتیم ته حیاط اردوگاه.تقریبا همه برای استراحت رفته بودن بی توجه به خاکی شدن لباس هامون روی زمین نشستیم. داشتیم غذا میخوردیم یخورده از برنج تو ظرف روخوردم و از غذا خوردن دست کشیدم.دستم رو زیر صورتم گذاشتم +چرا نخوردی غذاتو؟ _نمیتونم دیگه. +خب پس نگهش دار بعد بخور. _چشم. غذاش رو تموم کرد و گفت: !چرا اینطوری نگاه میکنی؟ _چون هنوز باورم نشده.وقتی به گذشته فکر میکنم،حس میکنم دارم خواب میبینم. چیزی نگفت وبا لبخند نگاهش رو بین چشم هام چرخوند. +لطف خداست دیگه شامل حال من شده چیزی نگفتم که ادامه داد: +خدارو شکر که همه چی به خیر گذشت.پدرت خیلی کمکمون کرد. بهـ قلم🖊 🧡 💚 .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
✍ سلام خدمت همراهان گرامی کانال به پایان رمان جذاب ✨ناحله✨ رسیدیم، تشکر از نظرات ارزشمند و احساسات نابتون❤️ ان شاالله به زودی با یه رمان جذاب و مذهبی دیگه در خدمت شما عزیزان هستیم.🍃 باشد که مورد توجه آقا عج و قرار بگیریم.🤲 .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´