#طنز_جبهه
محاسن بغل دستی
ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم. حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند، توضیح می داد که وقتی به عبارت "یا ذوالجلال و الاکرام "رسیدید، که در ادامه آن جمله "حرّم شیبتی علی النار " می آید، با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید.
هنوز حرف حاجی تمام نشده ، یک بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!
👳 @mollanasreddin 👳
koori-@lbookl-part03_chapter01.mp3
7.04M
#کتاب_صوتی
رمان کوری
فصل سوم
↲ بخش اول
👳 @mollanasreddin 👳
🌻🍃جهان آماده ی حمایت از اشتیاق من برای
نشان دادن باورهای جدید است.
اینک زندگی غنی را که پر از
لذت ،شادی وسپاسگزاری است
می پذیرم ،چرا که من
شایسته ی آن هستم.
من آن را می پذیرم
ومی دانم که این درست است.🍃🌻
#سلام_صبح_بخیر ☘️
👳 @mollanasreddin 👳
#دیالوگ_های_ماندگار
ویکتوریا:
حس میکنم توی امواج گیر افتادم
و به سمت دریا کشیده میشم.
هیلدگارد: دریا به خیلی جاها راه داره عزیزم...
🎥 عروس مرده
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
زخم سینهات را باز کردم
نشستم به تماشای آسمان!
تو را نمیتوان نوشت
چرا که مثل رودخانهای طولانی در جریانی
و همزمان که آفتاب
بر پاهایت طلوع میکند
در سرت غروب کرده است
تو را نمیتوان نوشت
تو زیبایی
و این
هیچ ربطی به زیباییات ندارد
حرف نمیزنی!
چرا که میدانی
یک پرنده وقتی حرف میزند انسان است
وقتی سکوت میکند، آسمان
عصر،
بر روح پلهها مینشینی
رنج چای را مینوشی
و بعد میگویی:
خدا نزدیکتر شده
آنقدر
که وقتی درخت را میتکانم
ابرها بر زمین میریزند
#گروس_عبدالملکیان
👳 @mollanasreddin 👳
#حکایت
در شرح احوالِ خواجه نصیرالدینِ طوسی آمده است که او در مدت بیست سال، کتابی تصنیف کرد در مدحِ اهل بیت، پس آن کتاب را به بغداد برد که به نظرِ خلیفهٔ عباسی برساند. خلیفه با «ابنِحاجب» در کنارِ شطِ بغداد تفرج میکرد. محقق طوسی کتاب را نزدِ خلیفه گذاشت، او به «ابنِحاجب» داد. ابنحاجب کتاب را به آب انداخت و به خواجه گفت: اهلِ کجایی؟ گفت: اهلِ طوسم.
ابنحاجب گفت: پس شاخَت کجاست؟(در قدیم، مَثلی رایج بوده که اهلِ طوس را گاو میخواندند و مقصود بلاهتِ مردم بوده است.)
خواجه به شوخی گفت: شاخم در طوس است، آن را همراه نیاوردم، اکنون میروم آن را بیاورم. خواجه با نهایتِ ملال به دیارِ خود بازگشت و دگرگونیهایِ روزگار او را به وزارتِ هلاکوخان رساند. و دستِ هلاکو را گرفت و به بغداد آورد. در آن روز که هلاکوخان، خلیفه را کُشت، کَس فرستاد تا ابنحاجب را حاضر ساختند و نزد سلطان و خواجه بردند و ابنحاجب پیشِ رویِ ایشان ایستاد. خواجه در حالی که خیلی ملایم اشاره به هلاکو میکرد، به ابنحاجب گفت: «آن شاخی که گفتم، این است که اکنون همراه آوردهام».
* * *
هنگامی که هلاکوخان بغداد را تصرف کرد و خلیفه را نزدِ وی آوردند، امر به کشتنِ خلیفه داد، حسامالدینِ منجم که در دربارِ هلاکو بود گفته بود: مبارک نباشد، قصدِ جانِ خاندانِ خلافت کردن. اگر پادشاه، قصدِ جانِ خلیفه کند، شش فساد ظاهر شود؛
اول آنکه همهٔ اسبان بمیرند و لشکریان بیمار شوند!
دوم آنکه آفتاب برنیاید!
سوم آنکه باران نبارَد!
چهارم بادِ صرصر(بادِ شدید و مخرِب، تندباد) خیزد و جهان از زلزله خراب شود!
پنجم، گیاه از زمین نروید!
ششم آنکه پادشاهِ بزرگ در آن سال وفات کند!
ظاهراً هلاکو متوهم شد و به خواجه نصیر رجوع کرد، خواجه گفت: به اتفاقِ جمهورِ اهل اسلام، بسیاری از صحابهٔ کِبار شهید شدند و هیچ فسادی ظاهر نشد.
به هلاکو گفتند: اگر خونِ خلیفه به زمین ریخته شود، دنیا تاریک میشود. پس خواجه گفت: کشته میشود و خونش هم به زمین نمیچکد.
هلاکو باز از خواجه پرسید: بعد چه خواهد شد؟ خواجه گفت: هیچ؛ به جای خلیفه، هلاکوخان بُوَد.
با همهٔ اینها هلاکو احتیاط داشت. خواجه گفت برای احتراز از این شبهه، بفرمایید فراشانِ غضب او را در نمدی پیچند و از درِ احتیاط اندک اندک به پای و دست مالش دهند. اگر در این اَثنا، دیدند یا شنیدند که آثارِ رعد و برق و باد و طوفان و غرشِ آسمان بروز کرد و زمین به لرزه در آمد، دست نگاه دارند. واِلّا خاطرِ مبارک را از تشویشِ حیاتِ وی آسوده سازند. و هلاکو چنین کرد.
* این مطالب در صفحات ۴۴۲ تا ۴۴۴ کتاب « آسیای هفتسنگ»، تألیف دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، چاپ ششم ۱۳۶۷ درج شده.
👳 @mollanasreddin 👳
04 Sad Amore.mp3
9.33M
#موسیقی_بیکلام
باور کردم
سوگند به خوابهای جوان باور کردم
بیگناهی پلکهای تو را
بیگناهی برگها را
که در نور سپید شدند
سوگند به هر چه سپیدیست
تنها سَرو خیانت کرد
که پذیرفتهی همهی فصلها بود.
#بیژن_الهی
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
چند لحظه نگاهام میکند و بعد میگوید: «هرچه باشه شوهر آینده من هستی. عزیز میگه مردها هر قدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پول دار بشن اما باز هم مثل بچه ها هستند. زود قهر میکنن، زود پشیمان میشن و زود هم آشتی میکنن. ممکنه جلو زنها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع میکنن به بغض کردن. میگه به همین خاطره که کسی گریه مردها رو نمیبینه. عزیز میگه زن ها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند. عزیز گفت که برمیگردی.»
روی ماه خداوند را ببوس
مصطفی مستور
👳 @mollanasreddin 👳
#پسوندها
🔶 پسوندها همیشه پیوسته نوشته میشوند:
گلزار، نمکدان، تنگنا، ستمکار، سوگوار، گرمسیر، گلستان، دبیرستان
🔴 در موارد زیر پسوندها جدا نوشته میشوند:
۱.اگر حرف پایانی جزء اوّل با حرف آغازی پسوند یکی باشد: نظاممند
۲.کلمه به «ه» غیرملفوظ ختم شود: علاقهمند
🔶 پسوند «وار» در کلمات مختوم به «ی» جدا نوشته میشود: طوطیوار، پریوار
✅ راهنمای ویراستاری و درستنویسی، حسن ذوالفقاری، تهران، نشر علم، چاپ سوم، ۱۳۹۲، ص ۷۰.
#غلط_ننویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
ترکش ریزی، آمبولانس تیزی...
وقتی عملیات نمیشد و جابجایی صورت نمیگرفت نیروها از بیکاری حوصلهشان کم میشد، نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی، منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمیآمد و بعضیها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده و میگفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی، آمبولانس تیزی، بیمارستان تمیزی، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...»
... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین میگفتند.
👳 @mollanasreddin 👳
#ضربالمثل
«آن وقت خر از قبرس وارد میکنند» :
اصطلاح خر از قبرس وارد کردن اصطلاحی است که برای توصیف کسی که نادان است و چیزهای بی ربط میگوید به کار میرود ، اما شاید ندانید که این اصطلاح از یک حادثه واقعی و تاریخی منشا گرفته است .
الاغ قبرسی به نژادهای الاغ بومی جزیره قبرس گفته میشود. دو نژاد متمایز الاغ در این جزیره مدیترانهای زندگی میکنند. یکی الاغهایی قهوهای رنگ با دماغ و شکم روشن که گویا از نژادهای الاغ بومی فرانسه ریشه گرفتهاند و احتمالاً در دوران جنگهای صلیبی به این جزیره آمدهاند. این الاغها اندازههای متفاوتی دارند و بعضی از آنها جثه کاملاً درشتی دارند. نژاد دوم که تعداد آنها کمتر است رنگ خاکستری و اندازهای کوچک دارند و تبار آنها قطعاً به آفریقا میرسد.
حالا این الاغها چه ربطی به ایران دارد؟
این الاغها هدیه آمریکا به ایران در دوران دولت مصدق بود و شاید یکی از عجیبترین هدیههای تاریخ روابط بینالملل باشد.
ماجرا به کمکهای طرح مارشال آمریکا پس از جنگ جهانی دوم مربوط میشد که ایران هم سهمی از آن داشت. کمکها به دو بخش نقدی و جنسی تقسیم میشد. بیشتر کمکهای جنسی طرح مارشال سلاح و ماشینآلاتی بود که در دوران جنگ جهانی مازاد بر نیاز تولید شده بود. برای مثال یکی از کمکهای جنسی که به ایران داده شده چند هزار توالت فرنگی بود که برای پایگاههای نظامی ساخته شده و با پایان جنگ دیگر نیازی به آنها نبود.
اما الاغهای قبرسی که به ایران داده شد نه تنها برای جنگ تولید نشده بود بلکه اصلا" آمریکایی نبود و آمریکاییها آنها را به قیمت بالایی از کشاورزان قبرسی خریده بودند. نمیدانم روی چه حسابی آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که مشکل ایران نداشتن الاغ خوب است و رفتند ۱۰۷ رأس الاغ قبراق و سرحال را در قبرس دستچین کردند و برای اصلاح نژاد الاغهای ایرانی به ایران آوردند.
👳 @mollanasreddin 👳
#دلنوشت
دوستت میدارم
زیرا میتوانم از رهاییِ ابرها، با تو سخن به زبان آورم..
زیرا میتوانم شکوهِ بیبدیلِ کوه را با تو قسمت کنم..
زیرا میتوانم نوازشِ غروب را برایت کلمه به کلمه شعر کنم..
زیرا میتوانم پروازِ اعتماد را، در کنارت به اوج برسانم..
آری میتوانم..
عشق، فرشتهی اقتدار و امید است
و خدای هرچه خوبیست..
روزی دیگر نخواهم بود، اما عشق..
اما ابر و کوه و مهر و باران،
با تو زمزمهکنان، خواهند گفت:
من دگرگونه زندهام..
و دگرگونه دوست میدارم..
👳 @mollanasreddin 👳