eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
237.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
70 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا) در قسمت قبل خواندیم ضحاک جمشید را شکست داد و او تاج و تخت به ضحاک سپرد و ناپدید شد. پس از صد سال غایب بودن، ضحاک او را یافت و کشت. ضحاک پادشاهی ضحاک از هزار سال، یک روز کم بود به این ترتیب، ضحاک هزار سال پادشاه بی قید و شرط شد و روزگار بر وفق مرادش بود. در روزگار او آیین فرزانگی از بین رفت و زمانه به کام دل اهریمنان گشت. هنر، خوار شد و فن جادوگری عزت یافت و زشتی و پلیدی جای پاکی و درستی را گرفت. جمشید دو خواهر به نام های شهرناز و ارنواز داشت که هر دو را اسیر کردند و به حرمسرای ضحاک آوردند. ضحاک آنها را با بدخویی و پلشتی پرورش داد و فنون جادوگری به آنها آموخت. جهان چون مومی در دست ضحاک بود، او کاری جز کشتن و غارت و سوزاندن نمی دانست. هر شب دو جوان را سر می بریدند و خوراک مارهای دوشش می کردند؛ اما این درد، درمان نمی شد. هر جوانی منتظر بود تا نوبت او برسد. وضع بر همین منوال بود تا این که دو نفر از پارسا مردان به نام های ارمایل و کرمایل چاره ای اندیشیدند. ارمایل و کرمايل به عنوان آشپزانی چیره دست نزد ضحاک رفتند و توانستند امور خورش خانه را در دست بگیرند. آنها هر شب با دلی پردرد یکی از دو جوان را می کشتند و مغز سرش را با مغز گوسفندی می آمیختند و برای مارهای ضحاک خورش می ساختند. این گونه هر روز یک جوان را از مرگ می رهاندند؛ پس به جوانانی که رهایی می یافتند، سفارش می کردند تا می توانند از قلمروی حکومت ضحاک دور شوند. هر ماه سی جوان آزاد می شدند. شمار آنها به دویست تن رسید و همه ی آنها به طور ناشناس زندگی می کردند. ارمایل و کرمایل هر روز غذاهایی از بز و میش تهیه می کردند و در بیابان به آنها می رساندند. ضحاک چنان خو کرده بود که تا چیزی طلب می کرد باید بی درنگ برایش مهیا می شد. برگردان به نثر: ۱۳۸۸ پانزدهم 👳 @mollanasreddin 👳
به حالِ بدِ دیشب فکر نکن هر چی بود مال دیشب بود هر صبح شروع یه زندگی دوباره‌ست 😍 👳 @mollanasreddin 👳
هیچ‌ نیمه ی ‌گمشده‌ای وجود ندارد! تنها چیزی که وجود دارد تکه‌هایی از زمان است که در آن‌ها، ما با کسی حال خوشی داریم؛ حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو‌ روز، پنج سال یا همه‌ی عمر … 📕 ✍🏻 👳 @mollanasreddin 👳
یک‌وقت‌هایی دنیا آدم‌های ناجور را مقابل راهت قرار می‌دهد تا تو قدردان آدم‌های جورِ جهانت باشی. یک‌وقت‌هایی بد می‌بینی تا بعد از آن چشم‌هایت را خوب باز کنی و بیننده و شکرگزار خوبی‌ها باشی. یک‌وقت‌هایی غمگین می‌شوی تا عمیق‌تر شاد بشوی و فرصت‌های شادمانی‌ات را غنیمت بشماری. خوار می‌شوی تا عزتی که داری به چشمت بیاید و غریب می‌شوی که آشنا بمانی و طرد می‌شوی تا از فرصت‌های دوست داشته شدنت لذت ببری. دنیا جایگاه متضادهاست، باید مخالف چیزی را تجربه کنی تا قدردان موافق آن باشی، باید نداشته باشی و باید سخت بجنگی و باید سخت به دست بیاوری تا وقتی رسیدی و وقتی داشتی، بدانی که چه فرق بزرگی‌ست میان داشتن و نداشتن، رسیدن و نرسیدن، محروم ماندن و در رفاه بودن... تا خوب مراقبت کنی، خوب شکرگزار باشی و خوب احساس خوشبختی کنی... 👳 @mollanasreddin 👳
خاطره ای زیبا از زندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه! 👳 @mollanasreddin 👳
دنیا رو دست مکر و حیله میچرخه اگه میخوای آدم موفقی باشی، نمیتونی آدم خیلی خوبی باشی! 🎥 درخت زندگی 👳 @mollanasreddin 👳
🔰🖼 پست و استوری/ یا صاحب الزمان ما به پا خاستیم و اولین قدم را سوی شما برداشتیم، لطف خاص شما همراه شد و گل کرد، شد انقلاب اسلامی تهیه و تولید: مرسلون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جنگلی زردفام دو راه از هم جدا می‌ شدند و افسوس! که نمی‌ توانستم هر دو را بپویم چرا که فقط یک رهگذر بودم ایستادم و تا آنجا که می‌ توانستم به یکی خیره شدم تا جایی که در میان بوته‌ ها گم شد پس بی‌ طرفانه آن دیگری را برگزیدم شاید به خاطر اینکه پوشیده از علف بود و می‌ خواست پنهان بماند اگر چه هر دو یکسان لگد‌کوب شده بودند و هر دو در آن صبحگاه همسان به نظر می‌ رسیدند پوشیده از برگ، بی رد پایی بر آنها آه من راه نخستین را برای روز دیگر گذاشتم با آن‌که می‌ دانستم که هر راهی به راهی دیگر می‌ رسد شک داشتم که دیگر باز نتوانم به آن بازگردم سال‌ های سال بعد روزی با حسرت به خود خواهم گفت: در جنگلی دو راه از هم جدا می‌ شد و من آری من! راهی را در پیش گرفتم که رهگذر کمتری داشت و تمامی تفاوت در همین بود... ترجمه: 📷 : 👳 @mollanasreddin 👳
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ ﺍﺗﺮﯾﺶ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﺮ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺗﺮﯾﺶ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﺮﺥ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘصادی ﺩﺭﺍﺗﺮﯾﺶ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﮕﺮﺩﺵ ﺩﺭآﯾﺪ ﺍﺗﺮﯾﺶ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺳﺎﻟﻦ ﺍﭘﺮﺍ ﻭ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺳﺎﺧﺖ ! ﺳﺎﻟﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﺌﺎﺗﺮﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎﺭﺍ ﺗﺮﻣﯿﻢ ﮐﺮﺩ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻧﺴﺎﺧﺘﯿﺪ..؟! ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ها ویران میمانند. 👳 @mollanasreddin 👳
👈 اگر پرسش غیرمستقیم باشد از نقطه استفاده می‌کنیم: ✓ لطفاً بگویید چه فیلمی دیده‌اید. ✓ او می‌پرسید که چرا من نرفتم. 👈 آوردن چند نشانه پرسشی برای نشان‌دادن تعجب زیاد، درست نیست: ✓ چرا به خودم نگفت؟؟؟؟؟ ✓ همیشه برای بدقولی‌هایش بهانه‌هایی می‌آورد؟؟؟؟ 👈 هر گاه چند جمله پرسشی پشت سر هم قرارگیرد، اغلب فقط در آخرین جمله، نشانه پرسشی می‌آید. 👳 @mollanasreddin 👳