eitaa logo
دبیرستان هیئت اُمنایی ملاصدرا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
347 ویدیو
158 فایل
⚜ دبیرستان هیئت امنایی ملاصدرا ⚜ 🗺 آدرس: بلوار ابوذر، بین پل دوم و سوم، خیابان گلستان، روبه‌روی بوستان ۱۰ 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 کانال سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 کانال ایتا: b2n.ir/.Eitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 میخواستم برم سوریه. معلوم نبود کارم جور بشه یا نه... زنگ زدم گفتم: «حسین! دارم‌ از استرس‌ می‌میرم.» گفت‌: «یه ‌ذکر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر کردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم، گره‌ی کار سوریه رفتنِ منم‌ همین ‌باز کرد.» گفتم: «باشه ‌داداش! ‌بگو.» گفت: «بگو "الهی ‌بالرقیه ‌سلام ‌الله ‌علیها" حتما ‌سه سـاله ی‌ ارباب ‌نظر میکنه، منتظرتم» و قطع‌ کرد. چشممو بستم‌‌ و شروع‌ کردم: الهی ‌بالرقیه ‌سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌که ‌‌یهو گفتن: «این ‌پنج ‌نفر آخرین ‌لیسته؛ بقیه‌اش ‌فردا.» همینجور ‌ذکر می‌گفتم که ‌یهو اسمم ‌رو خوندن. بغضم ترکید. وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: «درست ‌شد.» اشک ‌تو چشمش ‌حلقه ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌ الله ‌علیها" 🎙راوی: همرزم شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 باران شدیدی باریده بود. شهید باکری که شهردار ارومیه بود متوجه خانه‌ای شد که در حیاط آن، پیرزنی فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود، در زیرزمین مانده بود. مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ آتش نشانی در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پیرزن گفت: «خدا خیرت بده پسرم. اون شهردار فلان فلان شده کجاست که یه کم از غیرت تو یاد بگیره!» 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون. خیلی خون ازش رفته بود. فقط برگشت به یکی از رفقا گفت: «بلندم کن رو زانوهام بشينم.» برگشتم بهش گفتم: «واسه چی..؟! خون زیادی ازت رفته!» که آقا سجاد گفت: «اربابم اومده! میخوام بهش سلام بدم...» 🎙راوی: همرزم شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 عباس هفته‌ای یک خواستگار داشت. این را فرمانده اش می‌گفت. گویی همه خواهان بودند که با عباس فامیل شوند، همیشه به او می‌گفتند: «اگر می‌خواهی ازدواج کنی، ما گزینه مناسب داریم...» در ایام اربعین با خانواده ای شیرازی آشنا شدند و خانواده ها حرف‌ زدند. عباس زمانی که با دختر آن خانواده صحبت کرده بود، به وی از تصمیمش گفته بود: «اگه ان شاءالله سالم از این مأموریت برگشتم، برای رسمی شدن این ارتباط پیش قدم میشم.» اما گویی خداوند برای عباس جور دیگری رقم زده بود و برای خودش کنار گذاشته بود... 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 بعد از شهادت حاج‌قاسم تعریف می‌کرد که یه‌ بار تو پروازِ به سمت سوریه، به حاج قاسم گفتم: « تو نمی‌ترسی‌ اینجوری‌ تردد می‌کنی‌ بزننت؟ نَه محافظی، نَه امنیتی؟!!» حاج قاسم در جواب با یه لبخند آرومی گفت: «تا من زنده‌ام اینو برای کسی بازگو نکن، ولی من، زمان و نحوه شهادتم دست خودمه!» 🎙راوی: شهید عبدالرسول استوار 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 مادرش بهش گفته بود: «حسن! دست این دختر مردم رو بگیر، یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره.» گفته بود: «مامان! دلم برای امام رضا (ع) یه ذره شده، ولی نمیتونم برم، باید برم جبهه...» رفت جبهه، شهید شد؛ رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن، بهشون گفتن: «ببخشید، جنازه گم شده، هفت روزه رفته مشهد...!» 🎙راوی: حاج حسین یکتا 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 هادی روز شهادت امام هادی (ع) به دنیا آمد. او عاشق و دلداده امام هادی شد و در راه امام هادی و در شهر امام هادی یعنی سامراء به شهادت رسید. او می‌ گفت: «من زشتم! اگه شهید بشم هیچ‌ کس برام کاری نمی‌کنه!» اما تشییع پیکرش یکی از بی نظیرترین تشییع های کشور عراق بود و دست آخر هم پیکرش در وادی السلام نجف آرام گرفت. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هرروز؟ یک روز گفتم: «یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟» دست مرا گرفت و کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: «من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم...» 🔸وی در ۶ ماهگی پدرش، در ۶ سالگی مادرش، در ۸ سالگی مادربزرگش را از دست داد. برادرش هم در سانحه رانندگی از دنیا رفت. زمان شهادتش هم غریبانه دفنش کردند... 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 اوایل جنگ بود. تازه نتایج کنکور رو اعلام کرده بودن، رشته پزشکی قبول شده بود، تا ديدمش رفتم جلو و روبوسي كردم. گفتم مبارك باشه پزشكي قبول شديد، ولي انگار براش اهميتي نداشت. با تبسّم گفت: «هر وقت شهيد شدم تبريك بگيد.» کلا وضع زندگي‌شون خیلی خوب بود. پدرش پول تو جيبي خوبي بهش مي‌داد، اما هميشه جيبش خالي بود. وقتي شهيد شد خيلي از كساني كه سر مزارش مي‌آمدند را نمي‌شناختيم. معلوم شد پول توجيبي‌هاي علی اكبر، بركت سفره خيلي‌ها بوده... 🎙راوی: دوست شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 چشمش آسیب دیده بود و دکترها می‌گفتند: «بیناییش رو از دست داده. دیگه نمیشه کاری کرد و جراحی هم بی‌فایده است...» اما محمد اصرار می‌کرد که شما عمل کنید و کاری به نتیجه‌اش نداشته باشید. به دکترها می‌گفت: «فقط با ذکر "یازهرا" عمل رو شروع کنید!» بعد از عمل دکترها از نتیجه جراحی حیرت زده شدند. عمل جراحی موفقیت آمیز بود! با رمز "یازَهرا سلام‌الله‌علیها" 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 تولد سید محمدحسن مصادف بود با روز ولادت امام حسن (ع) و روز شهادتش هم مصادف بود با روز شهادت امام حسن(ع). او سرباز وظیفه ارتش بود. شب شهادتش درجه را از دوشش جدا کرد. دوستانش پرسیدند: «چرا این کار رو کردی؟» لبخند می‌زند و می‌گوید: «من فردا درجه‌ام رو از جدم حضرت رسول (ص) می‌گیرم.» آیت الله بهجت که مشرف شدند منزل این شهید، گفتند: «این شهدا مقامی دارند و حیف که مردم این مقام را نمی‌دانند.» 🎙راوی: دوستان شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که تو هم آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای "هل من ناصر" تو، غریبانه تر از جدت حسین(؏) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی‌یابی...💔 🎙شهید حجت الله رحیمی 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 تیر مستقیم توپ، بدن حجت را برده بود و تنها سر و دستش مانده و از سینه به پائین چیزی نمانده بود. تازه آرزوی حجت یادم آمد... همیشه می گفت: «خدایا! واسه حجت گلوله توپی بفرست، گلوله کلاش واسه حجت افت داره...» همین مانده از پیکر را داخل یک جعبه مهمات گذاشتیم و برگرداندیم عقب... راوی: دوست شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 آقا نوید خیلی امام رضایی بود. پیکرش که به مشهد آمد، گفتند: «تابوتش را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا (ع) بدهد.» با خودم گفتم خوش به حالت؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. آقا نوید همیشه می‌گفت: «هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی، در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی؛ بلکه فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی!» 🎙راوی: همسر شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» 🎙راوی: همرزم شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 باران شدت گرفته بود. بیرون از سنگر را نگاه می‌کردم که ناگهان چیزی در میان باران توجه مرا به خودش جلب کرد. دقت که کردم، دیـدم یک نفر درحال نماز خواندن است! از تعجب دهانم باز مانده بود. مصطفی بود که زیر باران داشت نماز می‌خواند! بعدها ازش پرسیدم: «مصطفی، چرا زیر بارون نماز می‌خوندی؟» گفت: «میخوام خودمو برای خدا لوس کنم!» 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 ۲۱ ساله بودم که در ۲۱ رمضان، علی به دنیا آمد. او سعی می‌کرد روز تولدش در جبهه‌ها باشد تا اینکه طبق آرزویش در ۲۱ رمضان و در حالی که علی تنها ۲۱ سال از عمرش می‌گذشت، در خاک مقدس شلمچه به درجه شهات نائل گشت تا "سردار راز ۲۱" لقب بگیرد... دوستانش می‌گفتند: در شب شهادت حضرت علی (ع) لباس سیاه بر تن کرد و شال سبز برکمر بست. خود را معطر ساخته بود، بسیار خوشحال بود و می‌گفت: «امشب، شب شهادت من است!» 🎙راوی: مادر شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 در سن ۱۹ سالگی برای خدمت سربازی به کردستان آمد و همانجا نیز ازدواج کرد و از تکاوران دلاور سپاه کردستان شد. او ۸ سال در دفاع از مرز های کشور تلاش کرد. در ۶ تیر ۹۵ مصادف با بیست و یکم ماه رمضان، طی درگیری با عناصر تروریست دمکرات در ارتفاعات کوسالان با زبان روزه به شهادت رسید و دختران ۹ و ۷ ساله خود را برای همیشه تنها گذاشت. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 محمد عشق پرواز بود. او بعد از گذراندن دوره های آموزش نظامی وارد نیروی هوایی شد. سپس برای تکمیل دوره خلبانی به تگزاس آمریکا اعزام شد. در تابستان ۵۸ برای کمک به دکتر چمران عازم پاوه شد و پس از پایان موفق عملیات و حین گشت زنی هوایی، توسط تروریست‌های کومله و دموکرات مورد هدف قرار گرفت و دستش قطع شد حواس سقوط هواپیما در بیست و سوم ماه مبارک رمضان به شهادت رسید. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
(مدافع حرم امیرالمومنین ع) 💠 کارگر ساده مغازه کبابی بود، خیلی دوست داشت به کربلا مشرف بشه تا اینکه سال ۸۳ راهی شد. در همان زمان خبر اهانت آمریکایی ها به مقدسات را شنید و تصمیم گرفت برای دفاع از حرم امیرالمومنین (ع) عازم بشه. شهید نیسیانی بعد از جنگ نمایان با اصابت گلوله تانک به فیض شهادت نائل گردید. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
(مدافع حرم امیرالمومنین ع) آرزو داشت مثل اباعبدالله (ع) بی سر و مثل حضرت زهرا (س) گمنام باشه. نوزده سالش بود که برای دفاع از حرم امیرالمومنین (ع) راهی نجف شد و به آرزوش رسید. با گلوله مستقیم تانک سر از بدنش جدا شد و غریبانه و گمنام در گوشه ای از وادی السلام نجف دفن شده است. تعداد انگشت شماری مزار وی را زیارت کرده اند. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 شهید جلال افشار از شاگردان خاص آیت الله بهاءالدینی بود. یک بار ایشان به جمع طلبه‌ها وارد شدند و فرمودند: «بین شما یکی از سربازان امام زمان هست و به زودی از میان شما می‌رود.» بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت استادش. آیت الله بهاءالدینی بی‌اختیار گریه کردند و در حالی که اشک‌هایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می‌افتاد، فرمودند: «امام زمان از من یک سرباز می‌خواستند. من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است. از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است.» 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 شهید زاهدی یک روز قبل از شهادت، در شب قدر (شب بیست و یکم ماه رمضان) اینجا در حرم بین ما بود. از طرف آستان قدس رضوی تعدادی هدیه به ایشان داده بودند، اما ایشان گفته بود: «خیلی ممنونم، ولی من اینها رو نمی خوام، اگه امکان داره از خود امام رضا یه چیزی به من بدید.» و به ایشان یک انگشتر متبرک هدیه دادند. و من از وقتی خبر رو شنیدم تو دلم می‌گفتم: «دیشب از آقا چی خواستی که انقدر زود جوابشو گرفتی حاجی؟» 🎙راوی: حاج محمود کریمی (مداح اهل بیت ع) 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 حقیقت آنچه را که امروز ما در عرصه تحقق تاریخی آن حضور داریم، جز از چشم روشن بین احادیث نمی‌توان بازشناخت. اکنون عصر تحقق بشارت های ۱۴۰۰ ساله احادیث فرا رسیده است. ما انصارالمهدی هستیم و خداوند زمینه برقراری دولت کریمه آل محمد (صلوات الله علیهم) را به دست ما فراهم می‌کند. 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa
💠 برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرایت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم. به لطف خداوند حاضر هستم. ✍🏻 بخشی از وصیت نامه شهید 📿 نثارش صلوات 🌐 سایت: b2n.ir/.Site 🔵 سروش+: b2n.ir/Sorosh 🟠 ایتا: b2n.ir/.Eitaa