«بسمه تعالی»
وعسی ان تکرهوا شی فهو خیرلکم
👈آنچه گذشت!
باختِ بزرگ اپوزیسیون(هم اخلاق را باختند، هم وجهه فرهنگی و هم وجهه سیاسی اجتماعی را )!!!
الف)آنچه از اواخر شهریور ۱۴۰۱ در کشور شروع شد، صفآرایی تمامعیار اپوزیسیون و حامیانش در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران بود، برای خودشان روشن است که در عمل شکست خوردهاند اما ابعاد این شکست چیست؟
ب)سوزاندن شبکهها، از خبرنگار گرفته تا دانشجو، شکست توهمسازی مجازی، ناتوانی در همراهسازی اکثریت در کف خیابان و قلیل ماندن، سوختن شبکه سلبریتیها و ... برخی از ابعاد شکست آنهاست اما مهمترین نیست.
پ)اپوزیسیون با تمام توان و حیثیت به میدان آمد، سعودی اینترنشنال خود را درید و بیبیسی فارسی چهره وسطباز را کنار گذاشت،بایدن ومکرون ونخست وزیر انگلیس و کانادا و صدراعظم آلمان تمام اعتبار سیاسی خود را برای آنها صرف کردند، اما همه و همه اثر نداشت و اتفاقات بسیار مهمی بشرح ذیل افتاد؛
١-یک از اتفاقات مهم آن بود که چهرهای که ضدانقلاب در سالهای متمادی قصد داشت برای خود بسازد تنها در چهل و چند روز چون برف در آفتابِ تموز آب شد و به فنا رفت.
چهرهای که اپوزیسیون دوست داشت از خود ارایه دهد، چهرهای دموکرات، روادار، حامی اکثریت و احترام گذارنده به اقلیت بود که منافع ایران برایش مهم است و ملیگراست اما در عمل چه از خود نشان داد؟!
٢-به افکارعمومی و وجدانهای بیدار ثابت کرد که هیچ احترامی برای خواست مردم قائل نیست و هر صدای مخالفی را سرکوب میکند. نشان داد مذهبی بودن از نظرش جرم است آن هم در ایرانی که هنوز اکثریتِ بالای مردمش گرایشهای مذهبی دارند.
٣-نشان داد که رواداریش در حد عدم تحمل چادر و عمامه است و خشونتهایی از خود بروز داد که کمتر کسی دیده بود. نخبهاش فحاش از آب درآمد و فحش سلاحش!
۴-نشان داد نهتنها ملیگرا نیست بلکه تجزیهطلبان را بهرسمیت میشناسد. منافع ملی برایش شوخی است چون تمامیت ارضی کشور برایش اهمیتی ندارد.
۵-اثبات کرد که دروغگوست و پشت هم دروغهایش اثبات شد، نشان داد توهّم میکارد و اباطیل درو میکند. واقعیت را فقط تا حد فضای مجازی قبول دارد نه در میدان واقعی
۶-ثابت کرد که بشدت به خارج از ایران وابسته است و دنباله داخلیِ بسیار ضعیفی دارد.
استقلال کشور را به منفعت خویش میفروشد.
ریشه در جامعه ایرانی ندارد، ریشهاش در جامعه ی بیگانه ی غرب است.
٧-زندگی را بر مردم سخت کرد، آرامششان را گرفت، مغازههایشان را بهزور تعطیل کرد و مخالف را تهدید کرد، نیامده به قدرت، زهر در کام مردمان ریخت.
٨-از همه مهمتر نشان داد که امنیت مردم برایش مهم نیست، حتی با داعش همنوا شد و فاجعه #شیراز را توجیه کرد. نیامده پای #تروریسم به کشور گشود.
٩-نشان داد که نه ایده سیاسی مشخص و روشنی دارد، نه ایدئولوژی خاصی دارد. نه رهبری شاخص و کاریزماتیکی دارد، نه معنی قاعده و قانون می داند و نه از حقوق اجتماعی و مدنی چیزی می داند.
نتیجه اینکه:
خیال تمام مردم فهیم و آگاه و بصیر مسلمان و دیندار و وطن دوست ایران راحت، اکثریت قریب به اتفاق جامعه ی ایران حتی لنگه دمپاییِ پاره هم دست این جماعتِ نخود مغز نخواهد داد چه رسد به حکومت!
فاعتبروا یا اولی الابصار
📄 هرکدام از روندهای فوقالذکر میتوانند به صورت مجزا به بروندادهای مختلفی منجر شوند. ظهور بازیگران جدید در عرصه نظامی و دفاعی با قابلیت تغییر توازن، از یک سو موقعیت #روسیه را در منطقه به مرور تضعیف کرده و میتواند به افزایش تنشها در منطقه منجر شود و از طرف دیگر با تقویت زیرساختهای نظامی و دفاعیِ کشورهای منطقه و بهویژه با پوشش ضعفهای روسیه میتواند امنیت را در #آسیای_مرکزی به ارمغان آورد. با این حال، در صورتی که این ظرفیتها در مقابل روسیه تعریف شود میتواند تحت تأثیر محرکههای خارجی سناریویی مشابه اوکراین را به وجود آورد که، بیثباتی یکی از نتایج آن خواهد بود. کاهش نقش سازمان پیمان امنیت دستهجمعی اگرچه یک روند قطعی و پایدار نیست، اما میتواند حداقل برای کشورهای کوچکی همچون #تاجیکستان و #قرقیزستان که اساساً امکان و توانِ استقلال در حوزه نظامی و دفاعی را ندارند خبر بدی باشد. تضعیف بنیانهای این سازمان و تمرکز بیشتر بر حوزههای روابط دوجانبه (در تعامل با روسیه) این کشورها را بهویژه از جانب تهدیدهای افغانستان و یا جریانهای ضدامنیتی داخلی نظیر افراطگرایی و #تروریسم و یا جداییطلبی آسیبپذیرتر خواهد کرد. با این حال برای کشورهای بزرگتر منطقه نظیر #قزاقستان این روند میتواند به معنای تقویت استقلال و توانمندی در حوزه نظامی در عین حفظ روابط دوجانبه با روسیه باشد.
📄 ظهور تهدیدهای فزاینده و در واقع عدم قطعیت از جانب افغانستان، مهمترین فاکتور تاثیرگذار بر امنیت منطقهای آسیای مرکزی است. عاملی که هم به صورت مستقل و هم در ارتباط با سایر روندهای فوقالذکر بر امنیت منطقه تاثیرگذار است. #افغانستان به نحوی تعیینکننده رفتارهای امنیتی کشورهای جنوبی در آسیای مرکزی (شامل ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان) بوده و در سطح منطقهای نیز ضمن جلب نظر قرقیزستان و قزاقستان نگرانی ویژه روسیه را نیز در بر داشته است. افزایش مشارکتها و رقابتهای امنیتی و اطلاعاتی که متأثر از تحولات افغانستان، جنگ اوکراین و حتی جنگ اخیر در غزه، در آسیای مرکزی به منصه ظهور رسیده است، بیش از آن که یک عامل امنیتساز باشد، روندی ضدامنیتی محسوب میشود. اگرچه سرویسهای امنیتی کشورهای منطقه با اعمال سطح بالایی از اقتدار، تلاش زیادی برای بهرهمندی از چنین رقابت و مشارکتی میکنند، اما همان طور که راهبرد چندوجهی در سیاست خارجی این کشورها هیچگاه موفقیت کامل نداشته و هزینههای آن بیش از آوردههای آن بوده است، در این زمینه نیز با توجه به حساسیتها و آسیبپذیریها به نظر نمیرسد منافع خاصی نصیب کشورهای منطقه شود. بلکه بازی روی لبههای تیغ، حتی میتواند زمینهساز سقوط و فروپاشی برخی ساختارهای امنیتی سرویسهای منطقه باشد. همانطور که در قبال قزاقستان شاهد چنین فرایندی با محوریت کریم ماسیماف بودیم.
📄 در نهایت هستهای شدن کشورهای منطقه اگرچه در عرصههای کارکردی مزیتهای زیادی در تأمین انرژی برای آنها خواهد داشت و در سطح سیاسی یک پرستیژ مهم محسوب میشود، اما در زمینه امنیتی، بازتولید وابستگی به روسیه و آسیبپذیری بیشتر در مقابل تهدیدهای موجود را در بر خواهد داشت. کما این که در جریان اعتراضهای ژانویه 2022 در قزاقستان شاهد آن بودیم که عملاً ساختارهای امنیتی و انتظامی این کشور توان کافی برای محافظت از مراکز حساس #بیولوژیک در این کشور را نداشتند و اساساً ورود نیروهای واکنش سریع سازمان پیمان امنیت دستهجمعی با هدف محافظت از این مراکز انجام گرفت. در همین راستا به طور کلی #هستهای شدن کشورهای آسیای مرکزی، افزایش آسیبپذیری امنیتی آنها را در بر خواهد داشت.
یادداشت امید رحیمی کارشناس آسیای مرکزی برای مؤسسه مطالعات راهبردی شرق
کانال #مرکز_مطالعات_آسیای_مرکزی | ماوراء النهر: