#معرفیکنگره
🔹و باز هم هزینهای دیگر، برای اثبات امری #ممتنع (حکمت سیاسی متعالیه). برگزاری دومین کنگره حکمت سیاسی متعالیه، در حالی صورت میگیرد که، خالی از حضور منتقدین جدی امتداد حکمت صدرایی است. کسانی که معتقدند، این حکمت امکان امتداد ندارد.
🔹و مهمترین عاملی که اینگونه کنگرهها را به سرانجام نمیرساند، این است که، اساس آن برای #پژوهشگری و جستجوی حقیقت بنا نمیشود بلکه برای القاء مفاهیمی که از پیش تعیین شده است، راه میافتد. قرار است، آنچه را که به گفتگو و مباحثات درخور و زاینده علمی واگذار نشده و عدهای معدود بدان اعتقاد دارند، در کنگرهای به شیوه رسانه، #القاء شود و محتمل است که از تکرار عبارت (حکمت سیاسی متعالیه) این باور برای دیگران نیز ایجاد شود که، این حکمت، امکان امتداد در صحنه سیاست را دارد. ولی آیا بواقع این چنین است⁉️
#امتناعامتدادحکمتصدرایی
@monir_ol_din
#تکرارادعا
♻️و رهبری در اخرین جلسهای که با اعضای موسسه فقه و علوم اسلامی داشتند، تصریح کردند که فلسفه اسلامی در صحنه عینیت انقلاب حضور ندارد و باید همچنان چشم به فقه داشت.
@monir_ol_din
🔅همایش: فلسفه و تعامل جهان و انسان
🔹به همت: بنیاد حکمت اسلامی صدرا
♻️ یکی از مراکز فلسفی که فعال در عرصه امتداد حکمت میباشد، بنیاد حکمت اسلامی صدرا است. این مرکز، در همین عرصه، همایشهای متعددی را ترتیب داده است. و بنا دارد در سال ۱۴۰۰ به موضوع تعامل جهان و انسان بپردازد. موضوعی بسیار اساسی و مهم که میتواند مبنای فلسفی علوم زیستی_اجتماعی قرار بگیرد.
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
♻️ به مناسبت ۱۴ مارس، سالمرگ کارل مارکس.
🔹یکی از مهمترین عرصههای مواجهه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب، تقابل متفکرین و حکمای مسلمان با #دستگاهفلسفیمارکسیسم بود. پرچمداران این عرصه، ابتدائاً علامه طباطبائی و شاگرد بزرگوار ایشان شهید مطهری با کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، در کنار سایر کتب نقد مارکسیسم از استاد مطهری بودند. و سپس علامه مصباح یزدی در مناظرات مهمی که با رئوس این جریان - احسان طبری و کیانوری- داشتند و در کتاب گفتمان روشنگر منعکس شد. در این تقابل، ظرفیت فلسفه اسلامی به میدان آمد و توانست مقابله جانانهای با مارکسیسم داشته و هیبت و هیمنه آن را بشکند. و زمینه تولید نظریات و مقالات بدیع و نوینی را فراهم سازد که بتواند برای اعصار بعدی، سرمایهای فکری فلسفی فراهم سازد.
اساتید فلسفه اسلامی باید به مواجهه با فلسفه غرب برخیزند. اگر فلسفه اسلامی در انزوا بماند، مسائلش واقعی نمیشود، ظرفیتهای درونیاش استحصال نمیشود، رشید نشده و بالنده نمیگردد.
🔹قطعهای از سخنرانی انگلس در کنار قبر مارکس بعد از مراسم خاکسپاریش در لندن ، ١٧مارس ١٨٨٣:
«....همانطور داروین به قانون تکامل جهان ارگانیک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد....اما این همهاش نیست. مارکس قانون ویژه حرکت ناظر بر شیوه تولید سرمایهدارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوایى که زاده این شیوه تولید است را هم کشف کرد...مأموریت واقعیش در زندگى این بود که از هر طریق به سرنگون کردن جامعه سرمایهدارى و نهادهاى دولتى مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهایى پرولتاریا کمک برساند»
@monir_ol_din
#حضوردرصحنه
🔅حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی):
اگر حضور در صحنه موجب تحریک دشمنیهاست، این دشمنیها در یک جمعبندی نهائی مایهی و خیر است. آن دشمنیهاست که غیرتها و انگیزهها را تحریک میکند و فرصتهائی برای موجود زنده میآفریند. هر جا به مجموعهی روحانیت یا به دین یک خصومتورزی و کینورزیای انجام گرفت، در مقابل، حرکتی سازنده از سوی بیداران و آگاهان انجام گرفت. یک وقتی در جمعی گفتم که نوشتن یک کتاب به وسیلهی یک نویسندهی متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین کتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانههایش مشاهده میشود. بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی در کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرک گرایشهای چپ و مارکسیستی و حزب توده در دههی ۲۰ و اوائل دههی ۳۰ نمیبود، کتاب ماندگاری مثل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تولید نمیشد و به وجود نمیآمد. بنابراین، این دشمنیها به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومتورزی انجام گرفت، موجود بیدار و آگاه - یعنی حوزهی علمیه - از خود واکنشی نشان داد و فرصتی آفرید. دشمنیها فرصتآفرینند؛ آن وقتی که ما بیدار باشیم، آن وقتی که ما زنده باشیم، آن وقتی که ما غافل نباشیم.
🔹در دیدار با طلاب و روحانیون- ۱۳۸۹/۷/۹
@monir_ol_din
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بحثآزاد
♻️مواجهه فیلسوفانه علامه مصباح یزدی(قدساللهنفسهالزکیه) با فلسفه مارکسیسم: تضاد، قانون جهانشمول نیست.
♻️فلسفهاسلامی در گفتگو با فلسفه غرب، بالنده میگردد و ظرفیت واقعی خود را درمییابد و در انزوا، دلخوش به ظرفیت موهوم میشود.
@monir_ol_din
#یادداشتوارده
✳ تأملی در تفکیک انسانشناسی و هستیشناسی در مطالعات بنیادین.
✍محمد وحید سهیلی؛ طلبه مقطع درس خارج، دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی.
1⃣ امروزه صحبت از مبانی انسانشناختی علوم و نظریات مختلف بسیار رواج دارد، لکن به نظر میرسد تأمل و تعمق کافی پیرامون معنای و نسبت مبانی سهگانه #هستیشناسی، #انسانشناسی و #معرفتشناسی، مورد غفلت واقع شده است. محصول این غفلت، عدم توجه به #امکانهای ویژه حکمت اسلامی و به طور خاص حکمت صدرایی در توجه به منطق و بنیانهای تکوین نظام دانش است و از سویی نیز نوعی آشفتگی در استفاده از اصطلاحات و مفاهیم بوجود آمده است. به همین دلیل در این یادداشت به دنبال تأمل در معنای انسانشناسی و نسبت آن با هستیشناسی هستیم.
2⃣ تا قبل از #عصرمدرن، در دستگاههای مختلف فلسفی، تفکیکی به عنوان هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی مطرح نبوده و تمام پرسشهای مربوط به معرفت و انسان، ذیل هستیشناسی پاسخ مییافتند. اما در عصر روشنگری، به واسطه عواملی، همچون چرخش کپرنیکی، گستره متافزیک و فلسفه با تغییرات بنیادینی روبرو شد. از جمله؛ الهیات بالمعنی الأخص و گفتگو از خدا، از گستره متافیزیک خارج شد و از سویی دیگر، تأمل پیرامون خود انسان جایگزین گردید. در نتیجه، انسان به جای خدا در مرکز آگاهی انسان جای میگیرد، به گونهای که توجه انسان به خود در دوره روشنگری، جایگزین توجه به خداوند و قلمرو متعالی آن میوشود. به تعبیری کانتی، همانگونه که در نظام کیهانشناسانهی کپیرنیکی، خورشید به جای زمین در مرکز کیهان قرار میگیرد، در روشنگری نیز انسان به جای خدا در مرکز آگاهی قرار میگیرد. از این منظر، تلاشهای #هیوم در آثاری مانند «جستاری در باب بشر» و «رسالهای در باب طبیعت انسان» با ایده محوری «من میاندیشم، هستم» #دکارت تفاوت بنیادینی ندارد. هیوم در ابتدای «رساله ای در باب طبیعت انسان» انسانشناسی را علمی میداند که به واقع، بنیانی برای همه علوم است، زیرا همه علوم ذیل شناخت انسان قرار میگیرند و داور، قوا و تواناییهای انسان است. به بیانی دیگر، از آن حیث که کل علم، شناخت متعلق به انسان است، شناخت علمی انسان، بنیان تمام علوم است. از اینجا بنیانی به نام انسانشناسی برای هر نظام دانشی ممکن میشود. در #سوبژکتویسیم کانت نیز همین معنا استقرار مییابد. بنابراین میتوان گفت؛ انسانشناسی به عنوان یکی از بنیانهای نظام دانش؛ اولاً بیرون از هستیشناسی و در عرض آن است، و ثانیاً همانگونه که انسان به جای خداوند مینشیند، انسانشناسی نیز جایگزین نسبت الهیات بالمعنی الأخص با نظام دانش میشود.
3⃣ اما در سنت #فلسفهاسلامی و به طور خاص #حکمتمتعالیه، مفهوم مطرح « علم النفس» است. در علمالنفس، بر خلاف انسانشناسی مدرن که انسان به مثابه سوژه است، انسان به مثابه نفس- با تمام خصوصیات وجودی- مورد توجه است. همچنین علمالنفس در حکمت متعالیه، آغاز سفر چهارم عرفانی از اسفار اربعة است. این مرحله، سفر فی الخلق بالحق است. توضیح آنکه؛ در این سفر، مشاهده خلایق و اثار و لوازم آنها بالحق رخ میدهد. در این سفر، سالک همه ضررها و منفعتهای دنیا و آخرت را به خوبی میداند و از کیفیت رجوع همه امور، به خداوند و نتایج خوب و بد امور آگاه است، لکن همه این امور بالحق انجام میشود. لذا سالک که در این سفر واجد مقام ولایت است؛ دانشمند نیز هست و یک وجود حقانی است که در عین توجه به کثرتهای مختلف که نظامهای دانشی مختلف، متکفل توضیح آنها است به وحدت نیز التفات دارد. از همینروی، علم النفس برخلاف تعبیر رایج، مابه ازاء روانشناسی مدرن! نیست بلکه گونهای از توضیح حقیقت انسان است که ذیل آن، کثرتها و نظامهای دانشی متناظر با آن تکوین مییابند.
4⃣در نتیجه علم النفس، به مثابه انسانشناسی در حکمت اسلامی در عرض هستیشناسی نیست، بلکه ذیل هستیشناسی و الهیات بالمعنی الاعم و الاخص رقم میخورد. فلذا تفکیک واقعی هستیشناسی و انسانشناسی وجهی ندارد. حتی اگر به خاطر ادبیات مشهور علمی از آن استفاده میکنیم، در ضمن آن، باید تلاش کنیم نسبت به قرار گرفتن انسانشناسی، ذیل هستیشناسی در سنت فلسفه اسلامی توجه و التفات ایجاد نماییم. همچنین با توجه به جایگاه علمالنفس، در بحث #علماجتماعیاسلامی، نباید تمرکز بر آن بخش از فلسفه که متناسب با سفر اول و دوم صورت بگیرد، زیرا در آنجا کثرت در عین وحدت مورد توجه نیست، بلکه مقام نفی کثرات است و لذا علم، که متکفل توضیح کثرتها است شکل نمیگیرد، بلکه نقطه آغاز بحث، را باید بر مطالب سفر سوم و چهارم و از جمله بحث علم النفس قرار داد، که کثرت در عین وجود مورد نظر است و مطالب مربوط به سفرهای پیشین در حکم مقدمات بعیده، تنها باید مورد توجه قرار بگیرد.
@monir_ol_din
🔹امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره اول
♻️ علت شکلگیری اجتماع، در بیان فارابی
1⃣ مهمترین فیلسوفی که میتوان _فیالجمله_ ادعای امتداد حکمت را درباره او صادق دانست، فارابی(متوفی ۳۳۹ هق) است. او کتابهای متعددی در عرصه فلسفه و منطق دارد. ابتکارات ویژهای در حوزه مطلق دانش و بالخصوص فلسفه داشته است، اما در میان آنها، آنچه که مورد اشاره است، دو کتاب او در عرصه تحلیل حیات اجتماعی، مبتنی بر اندیشه فلسفی است: ۱.السیاسة المدنیة. ۲. آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها.
2⃣ او در این دو کتاب، ابتدائاً هستیشناسی فلسفی خود را بیان میکند و سپس در امتداد همان هستیشناسی، به تبیین انواع جوامع و ویژگیهای آنها میپردازد. به عنوان نمونه به فهرست 📙کتاب #السیاسةالمدنیة توجه کنید:
الباب الأول مراتب الموجودات
1 - الله ..... ص : 22
2 - الثواني ..... ص : 22
3 - العقل الفعال ..... ص : 23
4 - النفس ..... ص : 23
5 و 6 - الصورة و المادة: ..... ص : 28
الباب الثاني تفاضل الموجودات
1 - فضيلة الصورة و المادة ..... ص : 33
2 - فضيلة الثواني و العقل الفعال و نقصهما ..... ص : 35
3 - فضيلة الأنفس و نقصها ..... ص : 36
4 - فضيلة الأول و الله ..... ص : 39
الباب الثالث العالم
نظرية الفيض ..... ص : 45
الثواني ..... ص : 50
الأجسام السماوية و الأرضية ..... ص : 52
الموجودات الممكنة و الواجبة و المستحيلة ..... ص : 56
الباب الرابع الاجتماعات المدنية
خصائص الأمة و أسباب اختلاف الأمم ..... ص : 74
الباب الخامس الاخلاق
دور العقل الفعال ..... ص : 77
الإرادة و أنواعها ..... ص : 78
السعادة و الخير و الشر ..... ص : 79
يبلغ الإنسان السعادة إذا وجد بفطرته استعداد لقبول المعقولات من العقل الفعال ..... ص : 81
الباب السادس المدينة الفاضلة
حاجة الإنسان إلى معلم يرشده إلى السعادة ..... ص : 86
الرئيس هو من يقدر على إرشاد غيره و تعليمه ..... ص : 87
الرئيس الأول ..... ص : 88
ملك السنة ..... ص : 90
مصير نفوس أهل المدينة الفاضلة الخلود ..... ص : 91
مصير نفوس أهل المدن الضالة البطلان ..... ص : 93
مراتب أهل المدينة الفاضلة تشبه مراتب الموجودات ..... ص : 94
في العالم و رئيسها يشبه الله ..... ص : 94
ما ينبغي أن يعرفه أهل المدينة ليسعدوا ..... ص : 96
الباب السابع المدن المضادة للمدينة الفاضلة
1 - المدينة الجاهلة ..... ص : 100
2 - المدينة الفاسقة ..... ص : 119
3 - المدينة الضالة ..... ص : 120
4 - النوابت ..... ص : 120
3⃣ او وقتی که میخواهد وارد #بابرابع و تحلیل اجتماعات مدنیه شود، ابتدائاً در مرحله پیشین، با تحلیل اقسام موجودات ممکنه، به این نکته اشاره میکند که، برخی از موجودات، امورات ضروری خود را فقط در اجتماعات تحصیل میکنند:
«**و من أنواع الحيوان و النبات ما لا يمكن أن ينال الضروري من أمورها إلا باجتماع جماعة من أشخاصه بعضها مع بعض.»**
و انسان از جمله آن موجوداتی است که، امورات ضروری حیات او فقط در حیات اجتماعی، قابل تحقق است:
«**و الإنسان من الأنواع التي لا يمكن أن يتم لها الضروري من أمورها و لا تنال الأفضل من أحوالها إلا باجتماع جماعات منها كثيرة في مسكن واحد**»
پرواضح است که، او میتوانست به بیان اقسام موجودات و ویژگیهای آنها اکتفا نماید و بیان فلسفی خود را در تحلیلی تجزیه نگرانه و انتزاعی از موجودات تمام نماید، لیکن با طرح این نکته که، ضروریات زیستی برخی موجودات، متوقف بر اجتماع آنهاست، مرحله دیگری فراروی فلسفه میگشاید که در آن، از حالت اجتماعی موجودات و روابط آنها بحث نماید.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
https://eitaa.com/monir_ol_din/1856
🔹معرفی سه کتاب ویژه برای مطالعه فارابی
۱.فارابی، فیلسوف فرهنگ؛ دکتر رضا داوری اردکانی
۲. فارابی، فیلسوف غریب؛ دکتر نصرالله حکمت
۳. خوانشی نو از فلسفه فارابی_گسست بنیادین معرفتی از سنت یونانی؛ دکتر قاسم پور حسن
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_di