#تکرارادعا
♻️و رهبری در اخرین جلسهای که با اعضای موسسه فقه و علوم اسلامی داشتند، تصریح کردند که فلسفه اسلامی در صحنه عینیت انقلاب حضور ندارد و باید همچنان چشم به فقه داشت.
@monir_ol_din
🔅همایش: فلسفه و تعامل جهان و انسان
🔹به همت: بنیاد حکمت اسلامی صدرا
♻️ یکی از مراکز فلسفی که فعال در عرصه امتداد حکمت میباشد، بنیاد حکمت اسلامی صدرا است. این مرکز، در همین عرصه، همایشهای متعددی را ترتیب داده است. و بنا دارد در سال ۱۴۰۰ به موضوع تعامل جهان و انسان بپردازد. موضوعی بسیار اساسی و مهم که میتواند مبنای فلسفی علوم زیستی_اجتماعی قرار بگیرد.
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
♻️ به مناسبت ۱۴ مارس، سالمرگ کارل مارکس.
🔹یکی از مهمترین عرصههای مواجهه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب، تقابل متفکرین و حکمای مسلمان با #دستگاهفلسفیمارکسیسم بود. پرچمداران این عرصه، ابتدائاً علامه طباطبائی و شاگرد بزرگوار ایشان شهید مطهری با کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، در کنار سایر کتب نقد مارکسیسم از استاد مطهری بودند. و سپس علامه مصباح یزدی در مناظرات مهمی که با رئوس این جریان - احسان طبری و کیانوری- داشتند و در کتاب گفتمان روشنگر منعکس شد. در این تقابل، ظرفیت فلسفه اسلامی به میدان آمد و توانست مقابله جانانهای با مارکسیسم داشته و هیبت و هیمنه آن را بشکند. و زمینه تولید نظریات و مقالات بدیع و نوینی را فراهم سازد که بتواند برای اعصار بعدی، سرمایهای فکری فلسفی فراهم سازد.
اساتید فلسفه اسلامی باید به مواجهه با فلسفه غرب برخیزند. اگر فلسفه اسلامی در انزوا بماند، مسائلش واقعی نمیشود، ظرفیتهای درونیاش استحصال نمیشود، رشید نشده و بالنده نمیگردد.
🔹قطعهای از سخنرانی انگلس در کنار قبر مارکس بعد از مراسم خاکسپاریش در لندن ، ١٧مارس ١٨٨٣:
«....همانطور داروین به قانون تکامل جهان ارگانیک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد....اما این همهاش نیست. مارکس قانون ویژه حرکت ناظر بر شیوه تولید سرمایهدارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوایى که زاده این شیوه تولید است را هم کشف کرد...مأموریت واقعیش در زندگى این بود که از هر طریق به سرنگون کردن جامعه سرمایهدارى و نهادهاى دولتى مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهایى پرولتاریا کمک برساند»
@monir_ol_din
#حضوردرصحنه
🔅حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی):
اگر حضور در صحنه موجب تحریک دشمنیهاست، این دشمنیها در یک جمعبندی نهائی مایهی و خیر است. آن دشمنیهاست که غیرتها و انگیزهها را تحریک میکند و فرصتهائی برای موجود زنده میآفریند. هر جا به مجموعهی روحانیت یا به دین یک خصومتورزی و کینورزیای انجام گرفت، در مقابل، حرکتی سازنده از سوی بیداران و آگاهان انجام گرفت. یک وقتی در جمعی گفتم که نوشتن یک کتاب به وسیلهی یک نویسندهی متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین کتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانههایش مشاهده میشود. بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی در کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرک گرایشهای چپ و مارکسیستی و حزب توده در دههی ۲۰ و اوائل دههی ۳۰ نمیبود، کتاب ماندگاری مثل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تولید نمیشد و به وجود نمیآمد. بنابراین، این دشمنیها به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومتورزی انجام گرفت، موجود بیدار و آگاه - یعنی حوزهی علمیه - از خود واکنشی نشان داد و فرصتی آفرید. دشمنیها فرصتآفرینند؛ آن وقتی که ما بیدار باشیم، آن وقتی که ما زنده باشیم، آن وقتی که ما غافل نباشیم.
🔹در دیدار با طلاب و روحانیون- ۱۳۸۹/۷/۹
@monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بحثآزاد
♻️مواجهه فیلسوفانه علامه مصباح یزدی(قدساللهنفسهالزکیه) با فلسفه مارکسیسم: تضاد، قانون جهانشمول نیست.
♻️فلسفهاسلامی در گفتگو با فلسفه غرب، بالنده میگردد و ظرفیت واقعی خود را درمییابد و در انزوا، دلخوش به ظرفیت موهوم میشود.
@monir_ol_din
#یادداشتوارده
✳ تأملی در تفکیک انسانشناسی و هستیشناسی در مطالعات بنیادین.
✍محمد وحید سهیلی؛ طلبه مقطع درس خارج، دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی.
1⃣ امروزه صحبت از مبانی انسانشناختی علوم و نظریات مختلف بسیار رواج دارد، لکن به نظر میرسد تأمل و تعمق کافی پیرامون معنای و نسبت مبانی سهگانه #هستیشناسی، #انسانشناسی و #معرفتشناسی، مورد غفلت واقع شده است. محصول این غفلت، عدم توجه به #امکانهای ویژه حکمت اسلامی و به طور خاص حکمت صدرایی در توجه به منطق و بنیانهای تکوین نظام دانش است و از سویی نیز نوعی آشفتگی در استفاده از اصطلاحات و مفاهیم بوجود آمده است. به همین دلیل در این یادداشت به دنبال تأمل در معنای انسانشناسی و نسبت آن با هستیشناسی هستیم.
2⃣ تا قبل از #عصرمدرن، در دستگاههای مختلف فلسفی، تفکیکی به عنوان هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی مطرح نبوده و تمام پرسشهای مربوط به معرفت و انسان، ذیل هستیشناسی پاسخ مییافتند. اما در عصر روشنگری، به واسطه عواملی، همچون چرخش کپرنیکی، گستره متافزیک و فلسفه با تغییرات بنیادینی روبرو شد. از جمله؛ الهیات بالمعنی الأخص و گفتگو از خدا، از گستره متافیزیک خارج شد و از سویی دیگر، تأمل پیرامون خود انسان جایگزین گردید. در نتیجه، انسان به جای خدا در مرکز آگاهی انسان جای میگیرد، به گونهای که توجه انسان به خود در دوره روشنگری، جایگزین توجه به خداوند و قلمرو متعالی آن میوشود. به تعبیری کانتی، همانگونه که در نظام کیهانشناسانهی کپیرنیکی، خورشید به جای زمین در مرکز کیهان قرار میگیرد، در روشنگری نیز انسان به جای خدا در مرکز آگاهی قرار میگیرد. از این منظر، تلاشهای #هیوم در آثاری مانند «جستاری در باب بشر» و «رسالهای در باب طبیعت انسان» با ایده محوری «من میاندیشم، هستم» #دکارت تفاوت بنیادینی ندارد. هیوم در ابتدای «رساله ای در باب طبیعت انسان» انسانشناسی را علمی میداند که به واقع، بنیانی برای همه علوم است، زیرا همه علوم ذیل شناخت انسان قرار میگیرند و داور، قوا و تواناییهای انسان است. به بیانی دیگر، از آن حیث که کل علم، شناخت متعلق به انسان است، شناخت علمی انسان، بنیان تمام علوم است. از اینجا بنیانی به نام انسانشناسی برای هر نظام دانشی ممکن میشود. در #سوبژکتویسیم کانت نیز همین معنا استقرار مییابد. بنابراین میتوان گفت؛ انسانشناسی به عنوان یکی از بنیانهای نظام دانش؛ اولاً بیرون از هستیشناسی و در عرض آن است، و ثانیاً همانگونه که انسان به جای خداوند مینشیند، انسانشناسی نیز جایگزین نسبت الهیات بالمعنی الأخص با نظام دانش میشود.
3⃣ اما در سنت #فلسفهاسلامی و به طور خاص #حکمتمتعالیه، مفهوم مطرح « علم النفس» است. در علمالنفس، بر خلاف انسانشناسی مدرن که انسان به مثابه سوژه است، انسان به مثابه نفس- با تمام خصوصیات وجودی- مورد توجه است. همچنین علمالنفس در حکمت متعالیه، آغاز سفر چهارم عرفانی از اسفار اربعة است. این مرحله، سفر فی الخلق بالحق است. توضیح آنکه؛ در این سفر، مشاهده خلایق و اثار و لوازم آنها بالحق رخ میدهد. در این سفر، سالک همه ضررها و منفعتهای دنیا و آخرت را به خوبی میداند و از کیفیت رجوع همه امور، به خداوند و نتایج خوب و بد امور آگاه است، لکن همه این امور بالحق انجام میشود. لذا سالک که در این سفر واجد مقام ولایت است؛ دانشمند نیز هست و یک وجود حقانی است که در عین توجه به کثرتهای مختلف که نظامهای دانشی مختلف، متکفل توضیح آنها است به وحدت نیز التفات دارد. از همینروی، علم النفس برخلاف تعبیر رایج، مابه ازاء روانشناسی مدرن! نیست بلکه گونهای از توضیح حقیقت انسان است که ذیل آن، کثرتها و نظامهای دانشی متناظر با آن تکوین مییابند.
4⃣در نتیجه علم النفس، به مثابه انسانشناسی در حکمت اسلامی در عرض هستیشناسی نیست، بلکه ذیل هستیشناسی و الهیات بالمعنی الاعم و الاخص رقم میخورد. فلذا تفکیک واقعی هستیشناسی و انسانشناسی وجهی ندارد. حتی اگر به خاطر ادبیات مشهور علمی از آن استفاده میکنیم، در ضمن آن، باید تلاش کنیم نسبت به قرار گرفتن انسانشناسی، ذیل هستیشناسی در سنت فلسفه اسلامی توجه و التفات ایجاد نماییم. همچنین با توجه به جایگاه علمالنفس، در بحث #علماجتماعیاسلامی، نباید تمرکز بر آن بخش از فلسفه که متناسب با سفر اول و دوم صورت بگیرد، زیرا در آنجا کثرت در عین وحدت مورد توجه نیست، بلکه مقام نفی کثرات است و لذا علم، که متکفل توضیح کثرتها است شکل نمیگیرد، بلکه نقطه آغاز بحث، را باید بر مطالب سفر سوم و چهارم و از جمله بحث علم النفس قرار داد، که کثرت در عین وجود مورد نظر است و مطالب مربوط به سفرهای پیشین در حکم مقدمات بعیده، تنها باید مورد توجه قرار بگیرد.
@monir_ol_din
🔹امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره اول
♻️ علت شکلگیری اجتماع، در بیان فارابی
1⃣ مهمترین فیلسوفی که میتوان _فیالجمله_ ادعای امتداد حکمت را درباره او صادق دانست، فارابی(متوفی ۳۳۹ هق) است. او کتابهای متعددی در عرصه فلسفه و منطق دارد. ابتکارات ویژهای در حوزه مطلق دانش و بالخصوص فلسفه داشته است، اما در میان آنها، آنچه که مورد اشاره است، دو کتاب او در عرصه تحلیل حیات اجتماعی، مبتنی بر اندیشه فلسفی است: ۱.السیاسة المدنیة. ۲. آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها.
2⃣ او در این دو کتاب، ابتدائاً هستیشناسی فلسفی خود را بیان میکند و سپس در امتداد همان هستیشناسی، به تبیین انواع جوامع و ویژگیهای آنها میپردازد. به عنوان نمونه به فهرست 📙کتاب #السیاسةالمدنیة توجه کنید:
الباب الأول مراتب الموجودات
1 - الله ..... ص : 22
2 - الثواني ..... ص : 22
3 - العقل الفعال ..... ص : 23
4 - النفس ..... ص : 23
5 و 6 - الصورة و المادة: ..... ص : 28
الباب الثاني تفاضل الموجودات
1 - فضيلة الصورة و المادة ..... ص : 33
2 - فضيلة الثواني و العقل الفعال و نقصهما ..... ص : 35
3 - فضيلة الأنفس و نقصها ..... ص : 36
4 - فضيلة الأول و الله ..... ص : 39
الباب الثالث العالم
نظرية الفيض ..... ص : 45
الثواني ..... ص : 50
الأجسام السماوية و الأرضية ..... ص : 52
الموجودات الممكنة و الواجبة و المستحيلة ..... ص : 56
الباب الرابع الاجتماعات المدنية
خصائص الأمة و أسباب اختلاف الأمم ..... ص : 74
الباب الخامس الاخلاق
دور العقل الفعال ..... ص : 77
الإرادة و أنواعها ..... ص : 78
السعادة و الخير و الشر ..... ص : 79
يبلغ الإنسان السعادة إذا وجد بفطرته استعداد لقبول المعقولات من العقل الفعال ..... ص : 81
الباب السادس المدينة الفاضلة
حاجة الإنسان إلى معلم يرشده إلى السعادة ..... ص : 86
الرئيس هو من يقدر على إرشاد غيره و تعليمه ..... ص : 87
الرئيس الأول ..... ص : 88
ملك السنة ..... ص : 90
مصير نفوس أهل المدينة الفاضلة الخلود ..... ص : 91
مصير نفوس أهل المدن الضالة البطلان ..... ص : 93
مراتب أهل المدينة الفاضلة تشبه مراتب الموجودات ..... ص : 94
في العالم و رئيسها يشبه الله ..... ص : 94
ما ينبغي أن يعرفه أهل المدينة ليسعدوا ..... ص : 96
الباب السابع المدن المضادة للمدينة الفاضلة
1 - المدينة الجاهلة ..... ص : 100
2 - المدينة الفاسقة ..... ص : 119
3 - المدينة الضالة ..... ص : 120
4 - النوابت ..... ص : 120
3⃣ او وقتی که میخواهد وارد #بابرابع و تحلیل اجتماعات مدنیه شود، ابتدائاً در مرحله پیشین، با تحلیل اقسام موجودات ممکنه، به این نکته اشاره میکند که، برخی از موجودات، امورات ضروری خود را فقط در اجتماعات تحصیل میکنند:
«**و من أنواع الحيوان و النبات ما لا يمكن أن ينال الضروري من أمورها إلا باجتماع جماعة من أشخاصه بعضها مع بعض.»**
و انسان از جمله آن موجوداتی است که، امورات ضروری حیات او فقط در حیات اجتماعی، قابل تحقق است:
«**و الإنسان من الأنواع التي لا يمكن أن يتم لها الضروري من أمورها و لا تنال الأفضل من أحوالها إلا باجتماع جماعات منها كثيرة في مسكن واحد**»
پرواضح است که، او میتوانست به بیان اقسام موجودات و ویژگیهای آنها اکتفا نماید و بیان فلسفی خود را در تحلیلی تجزیه نگرانه و انتزاعی از موجودات تمام نماید، لیکن با طرح این نکته که، ضروریات زیستی برخی موجودات، متوقف بر اجتماع آنهاست، مرحله دیگری فراروی فلسفه میگشاید که در آن، از حالت اجتماعی موجودات و روابط آنها بحث نماید.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
https://eitaa.com/monir_ol_din/1856
🔹معرفی سه کتاب ویژه برای مطالعه فارابی
۱.فارابی، فیلسوف فرهنگ؛ دکتر رضا داوری اردکانی
۲. فارابی، فیلسوف غریب؛ دکتر نصرالله حکمت
۳. خوانشی نو از فلسفه فارابی_گسست بنیادین معرفتی از سنت یونانی؛ دکتر قاسم پور حسن
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_di
🔹 دو کتاب مهم فارابی در پروژه امتداد حکمت
۱.السیاسة المدنیة
۲.آراء اهل المدینةالفاضلة و مضاداتها
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره دوم
♻️ علت تکثر اجتماعی و تمایز امم، در بیان فارابی
1⃣ همانطور که میدانید، بخش دوم دو کتاب پیشگفته فارابی درباره علم الاجتماع، پردازش اقسام و خصوصیات اجتماعات است. سؤالی که به ذهن میرسد این است که: او با تکیه بر چه مفهوم فلسفی می خواهد، تکثر اجتماعی را شرح دهد. یعنی به نظر او علت کثرت جوامع و اختلاف امم در چیست؟ آیا علت اختلاف جوامع با دستگاه مفهومی او ممکن است؟
2⃣فارابی اینگونه پاسخ میدهد: جامعه انسانی کامل، به امتهایی منقسم میشود، و هر امتی از امت دیگر با عواملی، متمایز میگردد: خلقت طبیعی، اخلاق طبیعی. و نیز به سبب عنصر سومی که طبیعی نیست و وضعی و لیکن در اشیاء طبیعی دخالت و تأثیر دارد و آن زبان است. اما بر اثر چه عاملی، امتها چنین اختلافاتی پیدا میکنند؟
3⃣ فارابی میگوید: سبب اول طبیعی که موجب اختلاف امتها در این امورات می شود، اختلاف اجزاء اجسام آسمانی (افلاک) است، سپس اختلاف وضعیت کرههایی است که میل به سمت اجزاء زمینی دارند و قرب و بعد نسبت به آن پیدا می کند. و به تبع آن، اختلاف اجزاء زمین است که، محل سکونت امتهاست. این اختلافات که در زمین پدید میآید، موجب اختلافات در بخارات و آبها و هوای آن زمین میشود. و به تبع این اختلاف، اختلاف در نباتات و حیوانات غیرناطق ایجاد میشود، و به این سبب، موادغذایی امتها مختلف میشود و همین امر سبب میشود که؛ خلقت طبیعی و اخلاق طبیعی آنها متفاوت گردد. حال سؤال: آیا اختلافات جوامع با همین عوامل طبیعی تفسیر میشود و تمام؟
4⃣ فارابی می گوید: «ثم يحدث من تعاون هذه الاختلافات و اختلاطها امتزاجات مختلفة تختلف بها خلق الأمم و شيمهم... و إلى هذا المقدار تبلغ الأجسام السماوية في تكميل هذه. فما يبقى بعد ذلك من الكمالات الأخر فليس من شأن الأجسام السماوية أن تعطيه بل ذلك من شأن العقل الفعال. و ليس من هذه نوع يمكن أن يعطيه العقل الفعال الكمالات الباقية سوى الإنسان.»
از تعاون این اختلافات و اختلاط آنها، مزاجهای مختلفهای به وجود میآید که به واسطه آنها خلق و اخلاق امتها مختلف میشود... و تا این مقدار اجسام سماوی می توانند جوامع را تکمیل نمایند، اما بیشتر از آن مقدار از کمالات، در شأن اجسام سماوی نیست که آن کمالات را اعطاء نماید و آن وظیفه عقل فعال است. و این کمالات باقیه را که عقل فعال اعطاء میکند، تنها پذیرنده آن انسان است.
ر.ک. كتاب السياسة المدنية، ص:۷۴
↩ آنچه از بیان فارابی به دست میآید این است که: تکثر اجتماعات و امم ناشی از تأثیر طبیعی افلاک و عقل فعال است. در هر دو صورت، منشأ اعطاء کمالات طبیعی و غیرطبیعی، از عالم بالاتر از زمین است؛ یا افلاک است یا عقل فعال. هر امتی و هر گروهی، یک نوع آفرینش خاصی دارد، اخلاق طبیعی خاصی دارد و زبان ویژه خود را دارد، این اختلافات ریشه در تأثیرات طبیعی افلاک دارد. اما کمالات بالاتر را عقل فعال با اعطاء قوه عقل نظری و عقل عملی، به انسان میبخشد. پس فارابی از ظرفیت مبحث #مراتبموجودات و هستیشناسی مشایی برای این تحلیل بهره برداری کرد.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
https://eitaa.com/monir_ol_din/1862
🔅 کلینی و فارابی در مدرسه بغداد
1⃣ کلینی متولد ۲۵۵ ق در ری، تربیت یافته قم و بغداد، متوفی ۳۲۹ ق. فارابی متولد ۲۵۸ ق در فاراب خراسان، تربیت یافته مرو و بغداد، متوفی ۳۳۹ق.
2⃣ کلینی محدث بزرگ امامیه، صاحب مهمترین کتاب حدیثی شیعه «الکافی». فارابی، مشهور به معلم ثانی، فیلسوف شیعی. انتهای دوران حیات کلینی مقارن با فارابی میشود. او در حدیث و فقه، و فارابی در فلسفه و منطق. تصویری که فارابی از رییس مدینه فاضله، ارائه میدهد، تأثیر پذیری او از اندیشه عصمت امام و نبی را نشان میدهد.
3⃣ حضور کلینی و فارابی در بغداد، تصویری از آن مدرسه میسازد که نشان از فرامذهبی و چندرشتهای بودن آن دارد. چون موضوع فارابی، فلسفه و منطق بود و برخی اساتیدش هم نصرانی بودند.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره سوم
♻️اساس حدوث اجتماع انسانی در بیان فارابی: احتیاج، تعاون
✳ فارابی در توضیح چگونگی شکلگیری اجتماع انسانی، به دو ویژگی اساسی اشاره میکند: احتیاج، تعاون.
1⃣ احتیاج: از آنجا که انسانها برای قوامیابی زندگی خود و برای اینکه به کمالات خویش دست یابند، به امور متعددی نیازمندند و از آنجا که امکان ندارد که به تنهایی آنها را تأمین نمایند، پس محتاج به افراد دیگر هستند که هرکدام از آنها این نیازها را تأمین نماید. در بیان فارابی، اساس شکلگیری و حدوث اجتماع انسانی، نیاز انسانها به همدیگر برای تأمین کمالات خودشان است.
2⃣تعاون: این اجتماعاتی که مبتنی بر احتیاج انسانها به همدیگر، تشکیل میشود، براساس تعاون میان افراد نیز رفع احتیاج صورت میگیرد. یعنی الگوی رفع احتیاج تعاون میان افراد است، و تعاون به این معناست که، هرکدام به دیگری کمک میکند تا او بتواند رفع احتیاج نماید.
3⃣ پس بنابر نظر فارابی، فلسفه حدوث اجتماع، احتیاج انسانها برای تأمین کمالات خودشان است، و تعاون میان ایشان برای دستیابی به هدف است. او در همین راستا، با تشبیه مدینه فاضله به بدن انسان چنین میگوید:
«و المدينة الفاضلة تشبه البدن التام الصحيح، الذي تتعاون أعضاؤه كلها على تتميم حياة الحيوان، و على حفظها عليه.»
مدینه فاضله، به بدن تام صحیح شباهت دارد، که همه اعضاء بدن، در تعاون با همدیگر برمیآیند برای تام و تمام شدن زیست حیوانی و حفظ آن.
📙ر.ک.آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ص۱۱۲
↩ نقطه نظر فارابی در تبیین حدوث اجتماع و بقای آن روشن است، اما این سؤال قابل طرح است که: آیا میتوان حدوث اجتماع را براساس احتیاج فردی و شخصی تفسیر نمود و الگوی روابط اجتماعی را براساس تعاون میان افراد توضیح داد؟
درباره این پرسش، گفتگو خواهیم کرد.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
🔅 مدینه فاضله
■ مدینه فاضله، شبیه بدن تام صحیح است،
که همه اعضای آن برای تکمیل زیست حیوانی و
حفظ آن، با همدیگر تعاون دارند.
📚 آراءاهل المدینة الفاضلةو مضاداتها، ص۱۱۲
✍🏻 ابونصرفارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره چهارم
تقسیمبندی اجتماعات در دیدگاه فارابی
✳فارابی، در ارائه تقسیمبندی خود از اجتماعات انسانی، دو بیان دارد که حکایت از دو معیار میکند: تقسیم اجتماعات به کامله و ناقطه / تقسیم اجتماعات به مدینه فاضله و مضادات آن.
1⃣ او بعد از آنکه، اساس شکلگیری اجتماع انسانی را توضیح میدهد، به بیان اقسام اجتماعات میپردازد:
«قسمی از آن اجتماعات، کامله است و قسمی غیرکامله. اما #اجتماعکامله بر سه قسم است: عظمی، وسطی، صغری. عظمی؛ اجتماع همه جماعات است در معمورة (بخش آباد زمین)، وسطی؛ اجتماع امتی است در جزئی از معمورة، صغری؛ اجتماع اهل مدینة در جزئی از محل سکونت امت است.
و اما #غیرکامله: اجتماع اهل قریة و اجتماع اهل محلة، سپس اجتماع در کوی و در نهایت اجتماع در منزل است. کوچکترین واحد اجتماعی، منزل است. و محلة و قریة، متعلق به مدینة هستند، با این تفاوت که، قریة متعلق به مدینة است بنابر اینکه، خادم آن است و محلة متعلق به مدینة است بنابراینکه، جزء آن است. و کوی جزء محلة است، ومنزل جزء کوی است و مدینه جزء مسکن امت است و امت جزئی از معمورة (اجتماع جهانی) است.
📙ر.ک.آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ص۱۱۲
2⃣بعد از آنکه، به مدینه فاضله و اجزاء و شرایط آن میپردازد، در تقسیم دیگری، مدینه فاضله را در برابر #مضادات آن قرار میدهد:
«و المدينة الفاضلة تضادها المدينة الجاهلة، و المدينة الفاسقة، و المدينة المتبدلة، و المدينة الضالة»
📙ر.ک.آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ص۱۲۷
3⃣ این دو نکته را عرض کردم تا آنچه را که به نظر، نکته مهمی میرسد، گفته باشم و آن این عبارت فارابی است:
«فالخير الأفضل و الكمال الأقصى انما ينال أولا بالمدينة، لا باجتماع الذي هو أنقص منها.»
خیر افضل و کمال نهایی، اولاً به مدینة میرسد، نه به اجتماعی که انقص از آن است (قریة، محلة، سکة و منزل)
همان. ص ۱۱۲
انسان به آن کمالی که در فطرت او قرار داده شده است، فقط در ضمن اجتماع و با الگوی تعاون برای رفع احتیاجات، دست مییابد. به نظر فارابی، آن اجتماعی که اولاً نائل به کمال می شود، مدینة است.
براستی، مدینة چه ویژگیهایی دارد که، امکان دریافت کمال نهایی و خیر افضل در آن است اما در منزل نیست؟
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
تحلیلی بر ضرورت و امتناع مدینه نزد فارابی.pdf
418.7K
#مقاله
🔹عنوان: تحلیلی بر ضرورت و امتناع مدینه نزد فارابی
🔹نگارنده: دکتر مرتضی بحرانی، دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
🔸مقاله مفید و محققانهای است، پیشنهاد میکنم حتماً مطالعه فرمایید.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
☀️خَتمُ و وَصیَّةُ
■ من به خداوند، پروردگار جلیل، در تمام اقوال و افعال و معتقدات و مصنفاتی که دارم، از آنچه که قادح در صحت تبعیت از شریعة سیدالمرسلین و ختم النبیین (علیه و آله افضل صلوات المصلین) باشد، پناه میبرم.....مراقب باش که، مقاصد شریعة الهیة و حقائق ملة حنفیة را محدود در آنچه که از معلمین و مشایخ خود شنیدهای، نسازی.... و از نیاز به بعثت انبیاء، روشن گشت که این مسائل، حل نمیشود مگر با اقتباس انوار از مشکات نبوت و التماس فهم اسرار از باطن ولایت.
📚 العرشیة، ص ۲۸۵
✍🏻 صدرالمتألهین شیرازی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه فارابی
🔺 شماره پنجم
♻️ مدینة فاضلة / سعادت / خیر و شر/ رتبه وجودی
1⃣فارابی، #مدینة را محل نائل آمدن به خیر افضل و کمال اقصی میداند همچنان که معتقد است؛ خیر و شر، دو امر اختیاری و ارادی هستند که، مدینة، به آن دست مییابد. او در تعریف مدینة فاضلة میگوید:
«فالمدينة التي يقصد بالاجتماع فيها التعاون على الأشياء التي تنال بها السعادة في الحقيقة، هي المدينة الفاضلة»
آن مدینهای که، مقصود از اجتماع در آن، تعاون در اموری است که، به وسیله آنها به سعادت حقیقی نائل میشود، مدینه فاضله است.
📙آراء اهل المدينة الفاضلة و مضاداتها، ص: ۱۱۳
2⃣ اما مقصود از #سعادت چیست؟ فارابی میگوید:
«و السعادة هي الخير على الإطلاق»
سعادت همان خیر است.
قید «علی الاطلاق» قید «این همانی» سعادت و خیر است که، در این صورت ترجمه آن؛ این همانی سعادت و خیر مطلق است، یعنی سعادت، مساوی و مساوق با خیر است. با این وصف، تعریف شر نیز روشن میشود:
«و كل ما عاق عن السعادة بوجه ما فهو الشر على الإطلاق»
هر آنچه که، به گونهای مانع از سعادت باشد، علی الاطلاق شر است، یعنی مساوی و مساوق با شر است.
📙كتاب السياسة المدنية، ص: ۷۸
3⃣ از آنجا که فهم معنای شر و سعادت، متوقف بر فهم معنای خیر است، باید از تعریف خیر نزد فارابی پرسید:
«الخير ما يتشوّقه كلّ شيء في حدّه. و يتمّ به وجوده؛ أي رتبته و حقيقته من الوجود؛ كالإنسان و الفلك مثلاً»
خیر، آن است که هر چیزی در همان محدوده سرشتاش به آن شوق دارد و هستیاش به سبب آن، به مرتبه تمام میرسد؛ یعنی همان رتبه او در نظم وجود و حقیقت وجودیاش. مانند انسان و فلک.
او براساس اینکه، خیر را به رتبه وجودی و محدوده سرشتی شیء، تحویل میبرد، درباره نسبت میان واجب الوجود و خیر چنین میگوید:
«الخير بالحقيقة هو كمال الوجود؛ و هو واجب الوجود.»
خیر حقیقی، همان کمال وجودی است که واجب الوجود میباشد.
📙الاعمال الفلسفية، ص: ۳۸۶
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
تحلیل و نقد نظریه سعادت فارابی.pdf
4.4M
#مقاله
🔸عنوان: تحلیل و نقد نظریه سعادت فارابی
🔸نویسنده: دکتر محسن جوادی، استاد فلسفه دانشگاه قم
🔹در این مقاله، گزارش مفیدی از نظریه سعادت فارابی صورت میگیرد. این نظریه یکی از ارکان مفهومی فلسفه سیاسی فارابی است.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
🔅معنای سعادت
▫️سعادت، آن است که، نفس انسان در سیر کمال وجودی، صیرورت یافته و به موقعیتی برسد که، در قوام و برپایی نفس، نیازی به ماده نباشد.
سعادت، به سه گونه رتبهبندی میشود: براساس نوع و کمیت و کیفیت سعادت.
سعادتهای کمی و کیفی که برای اهل مدینه به دست میآید، براساس مراتب کمالاتی که اهل مدینه با استفاده از افعال مدنی کسب میکنند، رتبهبندی شده و تفاضل مییابد.
📚 الفارابى فى حدوده و رسومه، ص: ۲۸۴
✍🏻 ابونصر فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
♻️اشارهای به نسبت «احتیاج و تعاون»
1⃣در پنج شماره در پرونده اول به بخشی از ابعاد #فلسفهسیاسیفارابی، پرداخته شد: علت شکلگیری اجتماع، در بیان فارابی / علت تکثر اجتماعی و تمایز امم، در بیان فارابی / اساس حدوث اجتماع انسانی در بیان فارابی: احتیاج، تعاون / تقسیمبندی اجتماعات در دیدگاه فارابی / مدینة فاضلة / سعادت / خیر و شر/ رتبه وجودی. این مطالب، در محدوده شکل گیری و حدوث اجتماع، باقی ماند. و بسیاری مطالب دیگری که در پروندههای بعدی از فلسفه فارابی، مطرح خواهدشد. بعونه تبارک وتعالی.
2⃣ به یکی از انگارههای فلسفه فارابی اشاره شده و نکاتی بیان میشود. فارابی اعتقاد داشت که، هر انسانی برای وصول به کمال خویش، نیازمند به اجتماع و تعاون با دیگران است. سؤالی که در این مقام طرح میشود و پیشتر به آن اشاره شد، این است که؛ آیا رفع احتیاج شخصی و دستیابی به کمال، میتواند با تعاون جمع گردد؟ توضیح اینکه: تحرک انسان برای رفع احتیاج شخصی خود یا دستیابی به کمالات خود، نمیتواند به تعاون با دیگران بیانجامد. زیرا، وقتی که انسان، کمالات خود و رفع احتیاجات خود را غایت حرکت خویش و غایت ایجاد رابطه با دیگران قرار میدهد، به آن مقداری که به کمال خود دست یابد و به مقداری که رفع احتیاجش صورت بگیرد، حرکت خواهد کرد و رابطه خود را با دیگران براساس آن غرض و غایت خود، تنظیم خواهد نمود. چنین رابطهای، ماهیت معاملاتی و قراردادی دارد. یعنی افراد در این رابطه، به همان مقداری که رفع احتیاج شخصی انجام بگیرد، بسنده میکنند و به همان مقدار نیز در خدمت دیگران برمیآیند و در رفع نیازهای آنها به آنها کمک میکنند. این معنا از رابطه افراد در جامعه که بر بنیاد احتیاجات شخصی، شکل میگیرد، نمیتواند با تعاون قابل جمع باشد.
3⃣ تعاون به معنای عون متقابل افراد به همدیگر است. اما سؤال این است که، این عون متقابل براساس چه غرضی و غایتی، واقع میشود؟ یعنی در چه صورتی است که، افراد با دیگران پیوند میخورند و اساس این پیوند نیز عون به دیگری است؟ اگر غایت ذهنی افراد، رفع احتیاجات خود باشد، بیش از آن مقدار رابطه معاملاتی و قراردادی، توقع رابطه اجتماعی نمیرود. و تعاون در صورتی است که، افراد به #فراتر از احتیاج خود بیاندیشند و عامل تحرک آنها در ایجاد رابطه با دیگران، و علت پیوند ایشان، #غرضیاعلی از رفع احتیاج شخصی باشد. آنچه که براساس رفع احتیاج شخصی واقع می شود، «تعامل» است نه «تعاون». تعامل، یعنی عملی در برابر عملی، فعلی در برابر فعلی. اما تعاون از ریشه عون به معنای «الظهیر» است. یعنی به پشت درآمدن. #اعوان، به افرادی میگویند که در حمایت کسی برمیآیند و پشت او را میگیرند تا تنها نماند. تعاون نیز یعنی افرادی، پشت همدیگر را پر کنند و تنها نگذارند و حمایت کنند و عون خود را در اختیار او بگذارند. روشن است که، این معنا صرفاً با غرض رفع احتیاج شخصی، قابل تحقق نیست، بلکه غرض و غایت و به عبارتی «برای»ای خاص وجود دارد که، سبب میشود، تعاون واقع شود، غرضی اعلی و اشرف از رفع احتیاجات شخصی.
اما به نظر میرسد، اندیشه فارابی را باید ذیل تعاون معنا کرد و مقوله احتیاج را مندرج در تعاون معنا نمود، هرچند متن او قاصر از بیان چنین اندراجی است، اما شخصیت فلسفی او میتواند قرینه ای مناسب برای چنین اندراجی باشد.
#فلسفه_فارابی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
♻️گلچینی از مطالب مفید مربوط به فلسفه اسلامی
نشست «ابنسینا به چه کارمان میآید؟» برگزار میشود.
https://b2n.ir/n16377
«وحدت وجود» را ابتدا عطار معرفی کرد.
https://b2n.ir/u89139
بینالمللی و روزآمدن شدن فلسفه اسلامی در تعامل با فلسفه تحلیلی
https://b2n.ir/e31752
فلسفه اسلامی باید با مسائل جدید مواجه شود/هدف از گفتگو چیست؟
https://b2n.ir/w13540
@monir_ol_din
☀️حفظ شریعت
▫️تحفظ بر شریعت داشته باش، چرا که شریعت آن تازیانه الهی است که به واسطه آن، بندگانش را به سوی رضوان خود، میکشاند. هر ادعایی که، شاهدی از کتاب و سنت بر آن شهادت ندهد، از امور بیهوده و مصادیق فحاشی است، و هر کسی که به حبل القرآن، اعتصام نجوید، گمراه شده است.
📚 مجموعه مصنفات شیخشراق، جلد چهارم، کلمةالتصوف، ص ۱۰۲
✍🏻 شیخشهابالدین یحییسهروردی
@monir_ol_din
▪️آن از شیطان است.
«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ قَوْماً إِذَا ذُكِّرُوا بِشَيْءٍ مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ حُدِّثُوا بِهِ صَعِقَ أَحَدُهُمْ حَتَّى يُرَى أَنَّهُ لَوْ قُطِعَتْ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ لَمْ يَشْعُرْ بِذَلِكَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاكَ مِنَ الشَّيْطَانِ مَا بِهَذَا نُعِتوا إِنَّمَا هُوَ اللِّينُ وَ الرِّقَّةُ وَ الدَّمْعَةُ وَ الْوَجَلُ»
«جابر میگوید: به امام باقر(سلام الله علیه) گفتم: گروهی هستند که، هرگاه به آیهای از قرآن متذکر میشوند یا اینکه بر ایشان قرائت میشود، یکی از ایشان، چنان بیهوش میشود که گویا اگر دستان و پاهای او قطع شود، هیچ احساسی نمیکند. حضرت فرمود: سبحان الله، آن از شیطان است، اینها وصف مؤمنین نیست، بلکه اوصاف مؤمنین هنگام قرائت و تذکر به قرآن چنین است: نرمی قلب، نازکی دل، اشک چشم و ترس الهی»
📙الكافي (الإسلامية)، ج۲، ص: ۶۱۶
#عرفان_وحیانی
#عرفان_اهل_بیت
یا
#عرفان_دروغین
#سماع_تصوف
@monir_ol_din
▪️نتیجهای ناامید کننده از جلسهای مطنطن
✍محمد متقیان
1⃣ روز چهارشنبه، اول اردیبهشت ۱۴۰۰ به جلسهای با عنوان «گردهمایی فعالان عرصه هوش مصنوعی و علوم اسلامی» دعوت شدم. بنده که فعالیت خاصی در این عرصه ندارم و به نظرم، دلیل دعوت، یادداشتهایی است که نگاشته شده و به محضر آقایان رسیده بود. امید آن را داشتم که، این جلسه نشان از توجه و التفات ویژه مدیریت حوزه علمیه به موضوع پرچالش هوش مصنوعی باشد، فلذا در آن شرکت کردم.
2⃣ ابتدای جلسه با صحبتهای استادمکرم حجة الاسلام و المسلمین پارسانیا آغاز شد که از محضر ایشان بهره بردیم و از توجه ایشان به #عقبهنظری هوش مصنوعی، خوشحال شدم، توجهی که در میان مشتاقان بکارگیری هوش مصنوعی چندان به چشم نمیخورد، و به اذعان ایشان، آن مقداری که از هوش مصنوعی بهرهبرداری کردهایم، به همان میزان و حتی کمتر از آن هم به موضوع «فلسفه هوش مصنوعی» هم نپرداختهایم. و این نکته جای بسی تأسف برای اهل فلسفه را دارد.
3⃣ ادامه جلسه، همراه با ارائه یکی از بزرگواران فعال در این عرصه بود که، به جهت نقدی که میخواهم عرض کنم، اسم ایشان را نمیبرم. ایشان اطلاعات خوبی از هوش مصنوعی و آینده دنیا در پرتو هوش مصنوعی دادند، و آنگونه که عیان بود، از جلوه سینمایی هوش مصنوعی هم متأثر بودند. ایشان سخنان خود را در نهایت به «چه باید کرد؟» منتهی ساخت و بنده منتظر که، چه راهبردی ارائه میدهد. بیان ایشان آنچنان #مأیوسکننده و غمبار بود که، فقط به نقل کلامش اکتفا میکنم و تمام. فرمودند: ما باید کدهایی اخلاقی برای بکارگیری هوش مصنوعی بنویسیم، هرچند بعید نیست که، هوش مصنوعی با ارتقاء خود از این کدهای اخلاقی هم عبور کند و پایبند به آنها نباشد.
4⃣ این بود خلاصه یک جلسه مطنطن با عنوان گردهمایی فعالان عرصه هوش مصنوعی و علوم اسلامی. بارها به دوستان مشفق گفته شد که عزیزان دلسوز در این ستاد، هیچ راهبرد انتقادی در مواجهه با هوش مصنوعی ندارند و فقط خواهان بکارگیری آن هستند و چشم انداز پیش رویشان، مبهم و مه آلود است، اما توجهی نشد. با فقدان چنین راهبردی، آیا میتوان دلخوش به پروژه نجف (ناصر جامع فقیه) بود؟ آیا این حدس درست نیست که، پروژه نجف به زودی فقیه مصنوعی تحویل خواهد داد که باب اجتهاد و فقاهت را به کلی ببندد؟
#راهبرد_انتقادی
#هوش_مصنوعی
@alfigh_alosul
🔅امتداد حکمت در فلسفه ابنسینا
🔹پرونده امتداد حکمت را با شیخالرئیس ابنسینا پی میگیریم. آیا ابنسینا به موضوع امتداد حکمت میاندیشیده است؟ اگر آری، گستره امتداد حکمت از منظر او تا کجاست و چه مسائل و موضوعاتی را دربرمیگیرد؟
#فلسفه_سینوی
#امتداد_حکمت
@monir_ol_din