#مطلبوارده
✔️یکی از دوستان همراه و از برادران فاضل عزیز، آقای #طاهری بستهپیشنهادی را برایم ارسال کردند، که قطعاً این مطالب برای شما عزیزان هم پرفایده خواهد بود؛
🔸با توجه به مبحثی که پیرامون ایران باز کردید، پیشنهاد میکنم در مورد نظریههای زیر هم ورود کنید:
1. نظریه #مدرنیتداریوشآشوری؛ که البته حجاریان نیز از آن متاثر است.
2. نظریه #آنومی، از حسینبشیریه، که در واقع باید شکلگیری دولت اعتدال روحانی را باید در چارچوب چارهاندیشی آنومی تحلیل کرد.
3. نظریه #انسدادزیباکلام، که میتوان آن را نوسازی تئوری تقیزاده دانست.
4. نظریهی #توطئه، که شاه مخلوع آن را طرح کرد و امروزه توسط امثال شجاع الدین شفا تقویت میشود.
5. نظریهی #جبرحوالتی، که توسط دکتر فردید طرح شده و شاگردان ایشان به ویژه آقای داوری خواسته یا ناخواسته در آن سیر میکنند. رقیق-ترین تقریر این دیدگاه را در آثار کچوئیان میشود ملاحظه کرد.
6. با کمی تساهل میتوان از نظریه #بازگشتدموکراسی هم صحبت کرد که بازسازی نظریه مرحوم نائینی توسط دکتر فیرحی است.
@monir_ol_din
◾️آجرک الله یابقیةالله فی مصیبة فاطمة الزهراء◾️
➖قالت فاطمةالزهراء(سلام الله عليها):
رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک.➖
➖علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو. یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.➖
@monir_ol_din
#پروندهعلمی_5
#ایرانِآینده_4
#نقدایرانشهری_1
🔺نقد اول؛ غیبتِهویتِایرانی در اندیشهایرانشهری
🔸طباطبائی در #درآمدکتاب، تاریخ ایران را دورهبندی میکند. در این دورهبندی با اینکه، تصریح میکند که؛ «مشکل عمده دورهبندی تاریخ ایران به قدیم و جدید، این است که مبدأ تاریخ جدید ایرانزمین را به درستی نمیتوان معلوم کرد.» اما در پایان سخن میگوید: «من در اینجا برای اینکه بتوانم ویژگیهای این سه سده را به دقت مورد بررسی قرار دهم، این دوره طولانی میان شکست ایران در جنگ چالدران تا شکست ایران در جنگهای ایران و روس را که حلقه رابط «سدههای میانه» ایران و آغاز دوران جدید است، #دورهگذار خواهم نامید، دورهای که در واقع، نه با اسلوب دوران قدیم ایران میتواند مورد بررسی قرار بگیرد و نه با ضابطههای دوران جدید.»
مطالعه درآمد این کتاب، مرا متعجب ساخت که کسی که، او را فیلسوف میشناسند، چگونه مبتلا به تعجیل در قلم شده است و بناچار به آنچه که از آن عبور کرده است و آن را مشکل میخواند باز می گردد. ایشان تصریح میکند که با ضابطههای دورانِجدید نمیتوان تاریخ ایران را دورهبندی نمود و لیکن در انتها از طرح #دورهگذار سخن میگوید که به نوعی عبور از دوران قدیم و ورود در دوران جدید است. اگر ضوابط این دوران برای تطبیق بر تاریخ ایران روشن نیست، چگونه میتوان از دورهگذار سخن گفت؟ با چه معیاری میتوان اثبات نمود که حدفاصل شکست چالدران تا شکست در برابر روس دوران عبور از قدیم و ورود در جدید است؟ آیا این معیار برخوردار از #هویتیایرانی است یا اینکه معیار برساخته دوران جدید اروپایی است که بر تاریخ ایران تطبیق میشود؟ اصلاً چرا این دوره، دوره گذار است؟ گذار از چه چیزی و ورود در چه چیزی؟ آیا آن «قدیم» و «جدید»ی که میگویید، قدیم و جدید ایران است یا قدیم و جدید اروپایی است که با آن ایران را میسنجید؟
🔸 او در فصل دوم که به «طرحی از نظریه دولت در ایران» میپردازد چنین میگوید: «ابهام وضعیت ایران در این دوره که ما از آن به «دوره گذار» تعبیر میکنیم، ناشی از این واقعیت پرتعارض است که از سویی، ایران، یکی از قدرتهای کمابیش بزرگ درگیر در مناسبات سیاسی جهانی بود، اما از سوی دیگر، در برابر سیطره منطق مناسبات جدید از خود پایداری نشان میداد. در این دوره، ایران زمین، در درون دنیای جدید و در عین حال، در بیرون آن قرار داشت.» با توجه به چنین نگرشی است که، صفویه را فاقد دولت به معنای جدید آن - state- میداند. اما از سوی دیگر، دوران هخامنشی تا پایان ساسانیان را دوران تحقق ایرانشهری یا همان دولت_ملت در ایران میداند که با محوریت شاهنشاهی به انجام رسیده است. در پیجویی از ریشههای چنین اعتقادی به این کلام از او برمیخوریم: «ایران باستان در فلسفه تاریخ هگل، جایگاه ویژهای داشت و او کوششی اساسی برای تبیین نظام سیاسی ویژه ایرانیان کرده و برخی مفاهیم ضروری برای توضیح آن نظام را تدوین کرده است.» او در این بیان با تکیه بر انگاره «وحدت در کثرت» و اعتقاد به این نکته که هگل چنین انگارهای را در فلسفه خود توضیح داده و بر فرمانروایی ایرانیان تطبیق داده است، از فلسفه هگل وام میگیرد تا دوران باستان ایران را توضیح دهد.
🔸آنچه که از طباطبائی مشهود است این است که، از موضع #فلسفههگل ایران باستان را تحقق دولت_ملت میداند و از موضع دوران جدید اروپایی نیز عصر صفویه یا همان دوره گذار را #فاقد دولت میداند. در هر دو قضاوت، از بیرون به ایران مینگرد و با ایران #همسخنی ندارد. او ایران را آنگونه که هست نمیخواند و ایران را آنگونه که میباید میخواند. از این روی میتوان گفت؛ ایران برای او «موضوع اندیشیدن» است تا فلسفه هگل یا معیارهای جدید فلسفه سیاست اروپایی را بر آن تطبیق نماید. به همین اندازه او از ایران دور است هرچند سودای ایرانشهری داشته باشد. ایرانشهری او فلسفه هگلی است که لباس ایران را پوشیده است و این یعنی #غیبتهویتایرانیدراندیشهایرانشهری.
@monir_ol_din
|غیبتهویتِایرانیدراندیشهایرانشهری|
سیدجوادطباطبائی، دوران باستان را از منظر #فلسفههگل میبیند و آن را تحقق ایرانشهری میداند، صفویه را نیز از منظر دوران جدید اروپا میبیند و آن را #فاقددولت میداند.
@monir_ol_din
طباطبایی-اندیشه و تمدن ایرانشهری.mp3
20.34M
#صوت
🔸ارائه #دکترطباطبائی در #خانهگفتمانشهرومعماری با موضوع #ایرانشهری. http://news.mrud.ir/news/44066
🔸طباطبائی در این نشست، علاوه بر مطالب متعدد، از این نکته که، ایران همیشه بیرون از جهان اسلام بوده است و ملیت ایرانی وارد در امت اسلام نشده است، بحث میکند.
@monir_ol_din
ایرانشهری.docx
30.4K
#متن
🔸ارائه #دکترطباطبائی در #خانهگفتمانشهرومعماری با موضوع #ایرانشهری. http://news.mrud.ir/news/44066
🔸هرچند این متن که روایتی از سخنرانی طباطبائی است، دربردارنده تمام اندیشه ایرانشهری او نیست، لیکن به مقداری میتواند حامل دیدگاه او باشد.
🔸با استماع صوت و مطالعه متن، نقدهای وارد بر ایرانشهری وضوح بیشتری مییابد.
@monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
#متن 🔸ارائه #دکترطباطبائی در #خانهگفتمانشهرومعماری با موضوع #ایرانشهری. http://news.mrud.ir/news/
#پروندهعلمی_5
#ایرانِآینده_4
#نقدایرانشهری_2
🔺نقد دوم؛ تشعشع بیدقتی در تحلیل هویتِایرانی
🔸طباطبائی در این سخنرانی که چکیدهای از اندیشه ایرانشهری اوست، مدعی میشود که، خط ایرانشهری از دوران باستان با شدت و ضعف در ایرانزمین جاری بود و این خط به دلیل اصراری که بر #ملیت داشت، هیچگاه وارد #امتاسلام نشد. هرچند در جغرافیای امت اسلام بود اما همیشه بیرون از آن بود.
🔸جملاتی که از سر #بیدقتی بر زبان جاری میشود، در حالیکه سودای پژوهش دارد و خاصیت پژوهش و خصوصیت پژوهشگر آن است که #منصف باشد و در حالیکه این انصاف در تحقیقات مدعی ایرانشهری رؤیت نمیشود، هر اهل تحقیقی را به شگفتی وامیدارد چرا که؛
1⃣ اولاً؛ بیرونبودن ایران از امت اسلام، آیا مستظهر به منابع تاریخی و شواهد تاریخی است؟ آیا حوادث و وقایع تاریخی اینگونه شهادت میدهند که ایران از امت اسلام بیرون بوده است؟ اگر چنین باشد، پس چندین قرن زندگی اسلامی در این کشور و مملکت بر روی دوش چه کسانی بوده است؟ یعنی ایرانیان مسلمان بودهاند اما داخل در امت اسلام نبودند آن هم به مدت تقریباً ده قرن؟ ایرانیان داخل در امتاسلامی نبودهاند و در عین حال به گونهای عمل کردهاند که، مراکز عمده اسلامی و شیعی در این کشور شکل گرفته و این کشور و آحاد آن منادیان اصلی پیگیری اصول دینی و ارکان اسلام و تشیع بودهاند؟ آیا طباطبائی چشمان خود را بر نمادهای اسلامی برجایمانده در این دیار میبندد؟ نمادهای اجتماعی و فرهنگی و دینی که در گستره ایران زمین منتشر است، حکایت از بیرونماندن ایران از امت اسلام را دارد؟ خب اگر ایران وارد در امت اسلام بود چه تصویری پیدا مینمود؟ تصویری غیر از آنچه که در ساحات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادیاش در طول تاریخ در مقیاسهای خرد و کلان، تبرز پیدا کرده بود؟ فتوای میرزایشیرازی در تحریم تنباکو و قیام ملت ایران به دنبال این فتوا و نظایر آن، چه تصویری است؟ آیا بیرون ماندن ملت ایران از امت اسلام را معنا میکند؟
2⃣ اگر سیدجواد طباطبائی، این ادعای خود را مستظهر به فلسفه میداند، با چه قاعدهای فلسفی و فلسفه تاریخی میتواند اثبات نماید که، حیات ایرانیان در عین حال که مواجهه با اسلام داشته و آحاد ملت به دین اسلام گرویده بودند، اما ثبات در شخصیت ایرانیت داشته و مُنتَحِل به نحله اسلام نگردیده است؟ آیا واقعاً میتوان اثبات نمود که، آحاد ایرانیان با اسلام مواجهه پیدا کرده و مسلمان گشتند اما اسلام در هویت آنها حضور نیافت و آنها همچنان ایرانی ماندند؟ اگر بگویند که، هویت آحاد ایرانی، ارتباط با «ایران» ندارد، از ماهیت ایرانی که در ذهن اوست، سؤال میکنیم، کدام ایران مدنظر شما است که، انسانها و آحاد آن را نمیبینید؟ آیا طباطبائی از حیات ایرانیان فقط شاهان ایرانی و اندیشه سیاسی ایرانی را میبیند؟ ساحات دیگر زندگی ایرانیان که در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و دینی تبلور یافته است چه تحلیلی پیدا میکند؟ اگر طباطبائی به همان فلسفه هگل با تکیه بر مقوله #شدن و صیرورت متعهد میماند، این سؤال در ذهن او ایجاد میگشت که، آیا ایران زمین هیچ صیرورتی بعد از ورود اسلام پیدا نمیکند؟ اگر صیرورتی پیدا میکند، در چه ناحیه ای است؟ آیا هویت #ایرانیت در ترکیب با هویت #اسلامیت صیرورت نمییابد؟
@monir_ol_din
✔کتاب #ایرانروحجهانبیروح که مجموعه مصاحبههایی است از #میشلفوکو، دانشمند فرانسوی.
🔸 میشل فوکو: آنچه در (انقلاب) ایران دیدم، یک #ارادهجمعی بود که تنها برای تغییر رژیم سیاسی صورت نمیگرفت بلکه ارادهای برای تغییر در #ریشهزندگی بود. و اینجاست که #اسلام وارد صحنه میشود.
@monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
✔کتاب #ایرانروحجهانبیروح که مجموعه مصاحبههایی است از #میشلفوکو، دانشمند فرانسوی. 🔸 میشل فوکو
🔺اشاره
🔸 میشلفوکو در ایام انقلاب ایران، سه بار وارد ایران میشود و در شهرهای قم، تهران و آبادان با مردم مصاحبه میکند. او باز میگردد و مقالات و مصاحبههایی درباره انقلاب ایران و شخصیت حضرت امام خمینی(قدس الله نفسه الزکیة) مینگارد.
🔸به دیده انصاف بنگریم، نگرش و دیدگاه او که با متن انقلاب ایران مواجهه پیدا کرده و خود را از بند زاویه دید فرهنگ غربی رهانیده است، بسیار دقیقتر از تفسیر امثال طباطبائی از حقیقت و هویت ایرانی است که نمیتواند جریان خون اسلام را در رگهای ایرانیت مشاهده نماید.