eitaa logo
مصابره | محمد طهماسبی
313 دنبال‌کننده
311 عکس
109 ویدیو
38 فایل
خدمت در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی اِصبِروا و صابِروا... صبر فردی است و مصابره جمعی، مصابره یعنی همدیگر را به صبر و استقامت واداشتن در مسیر تحقق آرمان الهی @mtahmasebi
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی‌ها احساس مسئولیّت داشتند در دوران مبارزات امّا این را کجا خرج کنند؛ جایی خرج می‌کردند که به ضرر حرکت عظیم مبارزاتی امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همین‌جور؛ هم همین‌جور است... اسلحه را به آن‌جایی که باید، نشانه نمی‌گیرند؛ این بر اثر بی‌بصیرتی است... که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، بیشتر است؛ اطمینانی دیگر نیست به این آدم بی‌بصیرت و بدون روشن‌بینی که را نمی‌شناسد، را نمی‌شناسد و نمی‌فهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند... امر به معروفش هم اشتباهی درمی‌آید، جهادش هم اشتباهی درمی‌آید، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا می‌شود، و به کج‌راهه می‌افتد. رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همه‌ی این چیزها را فکر کرد؛ آن چشم تیزبین و روشن‌بین، آن بصیرت الهی... به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر بکشید. این یعنی جهت دادن؛ یعنی یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید... فرمود از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنی بعدی، فرع این مسئله است. این جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالی با رفیقت سرِ یک قضیّه‌ای کوچک یا بزرگ اختلافِ‌نظر داشته باشید امّا در حفظ نظام، هردو به‌قدرِ هم مسئولید. آن‌هایی که این حرف امام را، در یک جاهایی کردند. 🔹مقام معظم رهبری 1393/9/6 @mosabereh
النصیحة لأئمة المسلمین! یکی از مشکلات ما، به‌خاطر اشتراک الفاظ است! در فارسی، یعنی پند و اندرز، و گوشزد کردن به کسی که خطا می‌کند. اما به این آیه توجه کنیم که در آن، را بیان کرده است: 💠 ليْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ ...حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِه (91/توبه) آیا معنی آیه این است که خدا و رسول را نصیحت کنیم و خطاهایشان را گوشزد کنیم؟! در لغت‌نامه در معنی نُصْح آمده است: هو الخلوص، فهو يقابل الغشّ. یعنی معنای آیه این است که برای ضعفا و کسانی که نمی‌توانند در جنگ شرکت کنند حرجی نیست، اگر برای خدا و رسولش خلوص و صداقت داشته باشند (و از هیچ تلاشی که می‌توانند دریغ نکنند). ✅ لذا النصیحة لأئمة المسلمین، نسبت به امام مسلمین خالص و بی‌غش و خیرخواه بودن و تمام تلاش را به کار بستن برای انجام دستور و طرح ایشان، نه این‌که ایشان را نصیحت کنیم به معنای فارسی! متأسفانه رسم شده که هر کسی می‌خواهد مخالفت خود را با رهبر انقلاب در کلام یا نامه نشان دهد، در اول آن می‌آورد که از باب النصیحة لأئمة المسلمین! یعنی دقیقاً معنای واقعی آن به کار می‌برند! ▫️ ▫️ بهتر است اصل این روایت که امام صادق ع از پیامبر اکرم ص نقل کردند را ببینیم تا مشخص‌تر شود: 💠ثلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ سه خصلت است كه دل هيچ فرد مسلمانى به آن‌ها خيانت نكند: 1- خالص نمودن عمل براى خدا. 2- خلوص و بی‌غش بودن برای امام مسلمین (با ‌اطاعت و فرمانبرى). 3- همراه بودن با جماعت مسلمين (و جدا نشدن و اختلاف و پراكندگى ايجاد نكردن) 📚الكافی، ج1، ص: 403 @mosabereh
مصابره | محمد طهماسبی
النصیحة لأئمة المسلمین! یکی از مشکلات ما، #فارسی_فهمیدن_عربی به‌خاطر اشتراک الفاظ است! #نصیحت در
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» - 1 این مطلب بازخوردهای خیلی زیادی داشت، شاید به‌خاطر این‌که با برداشت عرفی هماهنگ نبود، عده‌ای تشکر کردند و عده‌ای هم اشکال کردند. به نظرم این بحث‌ها برای فهم دقیق‌تر معارف دینی، و تنظیم رفتارهایمان بسیار ضروری است. 🔻مخالفان مطلب، با چند رویکرد آن را رد کرده بودند: 1- دوستانی تلاش کرده بودند ارکان استدلال بنده را مخدوش نشان دهند و دلیلی در مقابل آن بیاورند؛ راه درست برای رسیدن به حق همین است، مواجهه‌ی علمی با یک مطلب علمی. 2- عده‌ای از دوستان، جملاتی از رهبر انقلاب آورده بودند که گویا ایشان برداشتی مخالف مطلب بنده دارند؛ هرچند این کار پاسخ به مطلب نبود، اما از باب جدال احسن (استفاده از منابع مورد قبول طرف مقابل «یعنی بنده») درست بود. 3- عده‌ای از دوستان هم به‌خاطر مخالف بودن این مطلب با پیش فرض‌های ذهنی‌شان یا نگرانی از تبعات قبول مطلب، آن را رد می‌کردند، یعنی به‌صورت احساسی و بدون دلیل، با تحریف مطلب یا تهمت نسبت به نیت بنده، سعی می‌کردند مطلب را سخیف و غلط نشان دهند. لذا برای روشن شدن موضوع، نکاتی را عرض می‌کنم. البته در مورد دسته سوم، طبیعتاً پاسخی نمی‌شود داد مگر این‌که به این عزیزان توصیه می‌کنم در بحث علمی و فهم مطلب، با پیش فرض وارد نشوند تا بتوانند مطلب جدید را بی طرفانه فهم و نقد کنند والا نتیجه‌ی این نوع برخورد، جمود فکری و تعصب بی‌جا خواهد شد. در مورد نکات دوستان دسته‌ی اول و دوم جداگانه مطالبی عرض می‌کنم. ✳️محورهای استدلال بنده این‌ها بود: 1- نصیحت در لغتنامه به معنای خلوص است. 2- نصیحت در استعمال قرآنی برای خدا و پیامبر (و به تبع ایشان امام) به همین معنای خلوص است که لازمه‌ی آن اطاعت است نه پند و اندرز. 3- در خود آن روایت هم دقت کنیم می‌بینیم که همین معنا در روایت متناسب است. این روایت توسط پیامبر اکرم ص در حجة الوداع که امیرالمؤمنین ع را به ولایت نصب کردند بیان شده است و دارد: خدا، امام و مردم. در مورد خداوند اخلاص در عمل، در مورد مردم حفظ همراهی و وحدت با مردم، و در مورد امام کدام معنا صحیح است؟ معلوم است که اخلاص و اطاعت است نه پند و اندرز. این سه رکن، همان هستند، یعنی بندگی خدا، در یک امت به هم پیوسته و تحت ولایت امام (به سمت هدف نهایی «لیظهره علی الدّین کلّه» و به تعبیر امروزی تمدن بین الملل اسلامی) اشکالی که دوستان دسته‌ی اول داشتند به بند 1 و 2 بود که در ادامه می‌آید. @mosabereh
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» -2 🔘معنای لغوی نصیحت در مورد معنای لغوی، در تمامی کتب لغت همان معنای خلوص آورده شده است. بعضی دوستان، از برخی کتب لغت شواهدی آوردند که معنای نصیحت، پند دادن است، اما اگر دقت می‌کردند، در همان لغت‌نامه‌ها هم معنایش خلوص آورده شده بود، و آن چیزی که دوستان آورده بودند، یا یک قولی بود که در لغت‌نامه مطرح شده بود و بعد رد شده بود و یا آن لغت‌نامه در امتداد بحث خلوص آن را مطرح کرده بود به‌عنوان لازمه‌ی معنا، نه آن چیزی که در ظاهر برداشت می‌شد. به‌عنوان نمونه‌ای که یک قول مطرح شده و رد شده است: : و في شَرْح الفصيح للَّبْليّ: النّصيحة: الإِرشادُ إِلى ما فيه صَلاحُ المَنْصوحِ له، و لا يكون إِلّا قَولًا، فإِن استُعْمِل في غَير القَول كان مجازاً. و النُّصْح: بَذْلُ الاجتهادِ في المَشورةِ، و هو النَّصِيحَة أَيضاً، عن صاحِب الجَامع. هذا زبدةُ كلامهم في النّصيحة انتهى. قلْت: و هذا الّذي نقله شيخُنَا من أَنَ النُّصح تَصفيةُ العسَل عند الأَكثرِ، قد رَدّه المصنّف في البصائر و قال: النُّصْح: الخلوص مُطلقاً، و لا تَقييد له بالعَسلِ و لا بغَيره.. و نَصَحَ الشيْءُ: خَلَصَ، و كلُّ شيْءٍ خَلَصَ فقد نَصَحَ. ✳️برای دقت بیشتر، چند مورد از لغت‌نامه‌ها را ببینیم: : نَصَحَ الشيءُ: خَلَصَ. و النُّصْح: نقيض الغِش. و يقال: نَصَحْتُ له نَصيحتي نُصوحاً أَي أَخْلَصْتُ و صَدَقْت. : و كلُّ شيء خَلَصَ فقد نَصَح. التَوبة النَّصُوحُ و هى الصادقة : النَّصيحة: خِلاف الغِشّ. : نَصَحْتُ: لِزَيْدٍ ... وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ و الصِّدْقُ وَ المَشُورَةُ وَ الْعَمَل : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو الخلوص من الغشّ، فهو يقابل الغشّ. سواء كان في موضوع أو قول أو عمل أو في أمر معنوىّ... و من مصاديقه... في المعنوىّ: كالتوبة النصوح إذا كانت صادقة خالصة. و في العمل: كالخدمة و التبليغ في اللّه بخلوص و صدق. و في القول: كإبلاغ الأحكام و ذكر الحقائق الإلهيّة. فيلاحظ في كلّ منها كونه في نفسه خالصا ليس فيه غشّ. : النُّصْحِ، و هو خلاف الغش. و أصل النَّصِيحَةِ في اللغة الخلوص و" النَّصِيحَةُ" لفظ حامل لمعان شتى: فَالنَّصِيحَةُ لله الاعتقاد في وحدانيته و إخلاص النية في عبادته و نصرة الحق فيه، و النَّصِيحَةُ لكتاب الله هو التصديق به و العمل بما فيه و الذب عنه دون تأويل الجاهلين و تحريف الغالين و انتحال المبطلين، و النَّصِيحَةُ لرسول الله التصديق بنبوته و رسالته و الانقياد لما أمر به و نهى عنه. @mosabereh
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» -3 🔘 موارد استعمال لفظ نصیحت در مورد این‌که «نصیحت» در چه معنایی به کار رفته است، استعمال قرآنی نصیحت برای خدا و رسول نشان ‌می‌داد که به همان معنای خلوص است نه پند و اندرز، البته خلوص در هر مرتبه‌ای دارد، وقتی نسبت به خدا و رسول و امام به کار می‌رود، لازمه‌ی خلوص، اطاعت از روی محبت و نصرت در عمل و کلام است (حداقل در مورد خدا که پند جایی ندارد!! و آیه، پیامبر را کنار خدا قرار داده است). اما چند مورد دوستان آورده بودند که ظاهراً معنای دیگری دارد که با دقت در آنها مشکل حل می‌شود: 1. درمواردی که نُصح پیامبران نسبت به مردم است، دوستان گفتند اینجا اطاعت بی معناست! بله، اما در این موارد هم همان معنای لغوی خلوص، صداقت و بی‌غش بودن مد نظر است، اما لازمه‌ی آن در اینجا خیرخواهی است نه اطاعت، یعنی باز هم همان معنا را ‌می‌دهد: أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ.. (اعراف/62) أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ (اعراف/ 68) 2. روایتی از امیرالمؤمنین ع ذکر شده که گفتند نصیحت غیر از اطاعت است چون در مقابل اطاعت آمده است: وَ أمّا حَقّی عَلَیْکُم؛ فَالْوَفاء بِالْبَیْعَةِ، و النّصِیحةُ فِی الْمَشْهَد و الْمَغِیبِ و الإِجابَةِ حِینَ أدْعُوکم، وَ الطّاعَةُ حینَ آمُرُکُمْ اتفاقاً این روایت تأیید کنده برداشت بنده است، در این روایت امیرالمؤمنین ع چهار حق خودشان بر مردم را بیان می‌کنند، که سه تا از آن‌ها واضح است که از نوع اطاعت و تبعیت است: «وفا، اجابت، طاعت»، یعنی کنار هم آمدن این‌ها، به معنی مقابل هم بودن نیست، لذا نصیحت هم اگر با همان معنا استعمال شود نه تنها مشکلی ایجاد نمی‌کند، بلکه به روح بیان نزدیک‌تر است. بسیاری از روایاتی و آیاتی که دوستان ارسال کرده بودند هم با این دقت بهتر ترجمه خواهند شد. 👈البته در در برخی استعمالات، نصیحت به معنای خیرخواهی و گفتن کلامی که مفید برای شنونده است به کار رفته است، که اگر نصیحت در را به آن تأویل ببریم درست است، اما باید توجه کنیم که در همان موارد هم معنای خلوص نیت و صداقت را دارد، یعنی خیرخواهی از روی اخلاص و همراه با محبت است نه پند و اندرز به هر صورت، یا برای طعنه و کنایه و تضعیف. و این استعمالات هم درمورد مردم نسبت به خدا و پیامبر و امام نبوده است. 👈البته این به آن معنا نیست که پیامبر و امامان اجازه نمی‌دادند دیگران انتقاد کنند یا حرف مخالفی بزنند، بلکه کاملاً پذیرای صحبت‌های مخالف بودند و پاسخ ‌می‌دادند، اما این‌که ما گمان کنیم النصیحة لأئمة المسلمین که پیامبر فرمودند قلب هیچ مؤمنی به آن خیانت نمی‌کند یعنی انتقاد و پند، خیلی دور از واقعیت رفته‌ایم. آیا سلمان که مصداق بارز مؤمن است و حتی در راه رفتن هم پایش را جای پای امیرالمؤمنین ع می‌گذاشت، به‌عنوان وظیفه‌ی ایمانی به امیرالمؤمنین ع پند و تذکر می‌داد؟!! ✳️برای وضوح بیش‌تر مسأله توجه کنیم: در زیارت حضرت ع در روز عرفه، نصیحت برای خدا و رسول و امام حسین ع آمده است: «اَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ للَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَخيكَ» (مفاتیح الجنان) همچنین در زیارت دیگر حضرت ابوالفضل ع آمده است (تسلیم، تصدیق، وفا، نصیحت): «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ ص» (مفاتیح الجنان) ✅جمع بندی بحث را مرحوم فیض کاشانی در کتاب وافی، در مورد معنا و مصادیق نصیحت، در ذیل این روایت که کلاً دین را نصیحت دانسته است، به خوبی انجام داده‌اند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدِّينُ نَصِيحَةٌ قِيلَ لِمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِلْأَئِمَّةِ فِي الدِّينِ وَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِين و أصل النصح الخلوص يقال نصحته و نصحت له و معنى نصيحة اللَّه صحة الاعتقاد في وحدانيته و إخلاص النية في عبادته و النصيحة لكتاب اللَّه هو التصديق له و العمل بما فيه و نصيحة رسول اللَّه ص التصديق بنبوته و رسالته و الانقياد بما أمر به و نهى عنه. و نصيحة أئمة الحق ص التصديق بإمامتهم و وصايتهم و خلافتهم من عند اللَّه و إطاعتهم فيما أمروا به و نهوا عنه و نصيحة عامة المسلمين إرشادهم إلى مصالحهم 📚الوافي، ج5، ص: 536 🔹پس نتیجه اینکه نصیحت امام، به معنای خیرخواهی خالصانه و از روی شدت محبت به او و از سخنان و دستورات او است. اما یک سؤال مطرح می‌شود: درمورد امام غیر معصوم (ولی فقیه) هم همینطور است؟ @mosabereh
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» - 1-4 🔘 نظر مقام معظم رهبری یکی از اشکالات دوستان این بود که صحبت‌های رهبر انقلاب مخالف این مطلب است؛ البته این دوستان هم دو گروه بودند، عده‌ای که واقعاً نظر رهبری را ملاک قرار ‌می‌دهند، و عده‌ای که منتقد رهبری هستند اما در اینجا از نظر ایشان استفاده کردند! همانطور که عرض کردم این اشکال از نوع جدال احسن است، لذا قبل از پاسخ تبیینی به گروه اول، یک پاسخ به دوستان گروه دوم به سبک عرض کنم: این دوستان که کرده بودند منظور بنده این است که نباید کسی مخالف رهبری حرف بزند، نقض غرض کرده‌اند! یعنی عملاً نشان داده‌اند که معتقدند حرفی که مخالف نظر رهبری باشد اشتباه است! اما پاسخ : برداشت بنده با تفسیر اصلی رهبر انقلاب همسو است و منافاتی ندارد؛ اتفاقاً علت اصلی این‌که به این موضوع پرداختم، بحث آقا در کتاب انسان 250 ساله ص51 بود که در تاریخ 1366/5/23 در مقام توضیح همین روایت پیامبر ص در حجة الوداع، نصیحت را توضیح داده بودند: «مطالبی که رسول خدا... بیان کردند... اولاً در مورد جهاد حرف می‌زنند... درباره‌ی وحدت اسلامی... ارزش تقوا... لزوم نصیحت ائمه المسلمین و نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح کردند و آن را به عنوان یک اعلام کردند، که همه مسلمین موظفند به زمامداران اسلامی نظرات خودشان را بیان کنند و اعلان کنند... ثقلین را هم ذکر کردند، بعد مسئله‌ی را اعلان می‌کنند» به نظرم قابل استنادترین مطلب برای شناخت تفسیر ایشان، همین مطلب است که دقیقاً روی همان روایت بحث می‌کنند. البته چند جمله دیگر از ایشان هست که ظاهراً با بحث بنده متفاوت است (ادامه در مطلب بعد) @mosabereh
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» - 2-4 🔘 نظر مقام معظم رهبری درمورد این جملات، به دو نکته باید توجه کرد: اینکه اگر دقت شود در تمامی آن مواردی که معنای دیگری بیان شده، مخاطبِ نصیحت، امام حق جامعه نیست بلکه یا کارگزاران نظام هستند (ذیل امام) یا امام غیر حق. لذا تعریف ایشان در این جملات را با توجه به این مخاطبان باید در نظر گرفت. (البته این به معنای این نیست که به کسی نباید اجازه انتقاد داد! حتی در زمان معصوم هم اجازه انتقاد و حرف مخالف داده می‌شود و محترم است، اما آن چیزی که قلب مؤمن به آن خیانت نمی‌کند، نصیحت به معنی پند و اندرز به امام حق جامعه نیست.) مرور آن جملات رهبر انقلاب: [سؤال: به نظر شما با مسؤولان رده‌بالای دنیازده، چگونه باید برخورد کنیم؟ ] شما باید یک‌طور برخورد کنید، بنده هم طوری دیگر. دستگاه قضایی هم طور دیگر باید برخورد کند. به نظر من شما تا آن‌جایی که می‌توانید، نصیحت کنید؛ «النّصیحة لأئمّة المسلمین». هر کسی را که احساس می‌کنید است، به هر طریقی می‌توانید، نصیحت کنید و بدانید که نصیحت به‌هرحال مؤثّر است. ۱۳۷۹/۱۲/۲۲ (محل بحث درمورد مسئولین دنیازده است) حمایت بنده‌ی حقیر از به معنای این نیست که همه‌ی کارکرد آن دولت‌ها را ما قبول داشته باشیم؛ نه... ایرادها نباید موجب بشود که ما دولت را بیگانه‌ی از خودمان بدانیم و دست حمایت و کمکی که همه باید به سمت دولت‌ها دراز کنند، این را انجام ندهیم. لازم است که ان‌شاءاللَّه این حمایت و کمک انجام بگیرد، و دعا کنیم و توصیه کنیم؛ نصیحت هم لازم است؛ النَّصیحَةُ لأَئِمَّة المُؤمِنین، یعنی سخن خیرخواهانه، که حالا گاهی این سخن خیرخواهانه ممکن است درشت و تند و تیز هم باشد، که طبیعت کار این است که اگر مسئولانی که مخاطب این سخن تندوتیز قرار می‌گیرند، درست فکر کنند، گمان می‌کنم خرسند باشند؛ حتّی آن سخن تندوتیز هم به نفع آنها است. ۱۳۹۲/۰۶/۱۴ (محل بحث درمورد دولت است اما دوستان جمله را ناقص آورده بودند) النصیحة لائمة المسلمین؛ یعنی حرف درست و خیر را به ائمه مسلمین بیان کردن و آنها را راهنمایی کردن و حقایق را به آنها رساندن. به و آن‌ها، آنجایی که لازم است اشاره کردن، از آنها سؤال نمودن، در صدر اسلام این روحیه در میان مردم تقویت می شد و سرکوب نمی شد. فرمان خلیفه دوم، خلیفه روی منبر رفت و به مردم گفت: «اگر من کج رفتم مرا راست کنید» یعنی هدایت کنید. اشتباهاتم را بگویید. یک عربی بلند شد، شمشیرش را بیرون آورد و گفت: «اگر کج رفتی با شمشیر تو را راست خواهیم کرد». یعنی تا این حد به مسلمان اجازه داده شد که به مسؤولان امر با صراحت حرف بزند. 17/10/62 (محل بحث درمورد امام ناحق است که کار خلاف و نادرست انجام می‌دهد) اما ، تفاوتی است که بخشی از برداشت بنده با ظاهر تعبیر آقا دارد، برداشت بنده این بود که عبارت النصیحة لأئمة المسلین که در آن روایت آورده شده است، فقط برای امام حق به کار می‌رود، چون غیر از تحلیلی که قبلاً گفته شد، در اصول کافی (ج1، ص: 404) داریم که وقتی امام صادق ع این روایت را از پیامبر ص برای یکی از شیعیانشان نوشتند و رفتند، او به دوست همراهش که از اهل سنت بود (ثفیان ثوری) می گوید که اخلاص برای خدا را فهمیدم، اما آن امامی که باید نصحیت نسبت به او داشته باشیم کیست؟ یعنی معاویه و یزید و مروان و ... که نماز پشت سرشان جایز نیست؟ ثفیان می پرسد مگر شیعیان چه عقیده ای دارند؟ و راوی می گوید همانا بخدا كه على بن ابى طالب عليه‌السلام امام و پيشوائى است كه نصیحتش بر ما لازمست. لذا بنده اینجور می‌فهمم که در این بیانات رهبر انقلاب که تعبیر النصیحة لأئمة المسلین را برای همه‌ی کارگزاران نظام و نیز امام غیر حق هم به کار برده‌اند (و به‌درستی متناسب با مخاطب، تفسیر کرده‌اند)، این تعبیر را با توسعه‌‌ی معنا به کار برده‌اند نه به عنوان جزئی از آن روایت و مقصود آن. (با توجه به تعریف ایشان در کتاب انسان 250 ساله که ذکر شد) @mosabereh
در پاسخ به اشکالات وارد شده به مطلب «النصیحة لأئمة المسلمین» -۵ 🔘در لزوم اطاعت کردن، آیا تفاوتی بین امام معصوم و ولی فقیه هست؟ اگر ولی فقیه، شرایط را ندارد که ولایت را از دست داده و روایت مذکور شامل حال او نمی‌شود، و بلکه تکلیف دیگری درمقابل او داریم و او را نهی از منکر کنیم: «مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند.» صحیفه امام، ج8، ص: 488 اما اگر شرایط را دارد، ولایت دارد، و ولایتش همان ولایت رسول الله است (نه خودش)، لذا اطاعت شود: «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم می‌ترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلم‌ها مخالف‌اند با او.» صحیفه امام، ج10، ص 308 تاریخ هم نشان داد کسانی که از نایب امام اطاعت نکردند، بعداً از امام هم اطاعت نکردند! همان طور که بزرگان کوفه در مقابل جناب مسلم بن عقیل گفتند که قیام را صلاح نمی‌دانیم و می‌مانیم با خود امام همراه می‌شویم، اما با امام هم همراه نشدند. البته این اطاعت عملی، با اعلام نظر مخالف ندارد، اما شرط آن این است که باعث تضعیف اطاعت دیگران نشود، یعنی اعتماد دیگران را سلب نکند، چون اگر اعتماد سلب شود و اطاعت نباشد، حرکت امت مختل می‌شود «لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ» کسی که اطاعت نشود کاری پیش نمی‌برد حتی اگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام باشد! (مطلب بعد که بازنشر شده است را ببینید) این قاعده‌ای است که حتی اگر روایت هم نداشتیم برای موفقیت جمعی ضروری بود؛ همین دوستانی که منتقد «اطاعت از رهبری» هستند، وقتی یکی از محبوبان‌شان گفت که از آقای الف نه یک قدم جلوتر بروید نه یک قدم عقب‌تر، اعتراضی نکردند! @mosabereh
شرایطی که امیرالمؤمنین هم کاری از پیش نمی‌برد! امیرالمؤمنین (ع) شرایطی را که یک رهبر و امام، حتی اگر معصوم باشد نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، این‌گونه معرفی می‌کنند: 💠 أفْسَدْتُمْ عَلَيَّ أَمْرِي بِالْخِلَافِ وَ الْعِصْيَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ عَلِيّاً رَجُلٌ شُجَاعٌ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحُرُوبِ... با مخالفت‌های خود و عدم اطاعت خراب کردید، تا جایی‌كه قريش گفتند: على مرد شجاعی است اما جنگ کردن بلد نیست! 💠 لكِنْ لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ اما کسی که از او ، کاری نمی‌تواند بکند! (بحار الأنوار، ج34، ص 137) یعنی امام و رهبر زمانی می‌تواند کار را پیش ببرد که از او اطاعت شود و طرحی که او دارد دنبال شود، این‌که هرکسی فقط آن بخشی از دستورات و منویات رهبری که مطابق میل یا اندیشه خودش است را بپذیرد و برای خودش یک طرح نقشه مجزا بریزد و انتظار داشته باشد مسائل کشور حل شود، توهمی بیش نیست. اطاعت از ولی فقیه در جایی که با نظر ما متفاوت باشد معنی دارد! اگر فرض کنیم تکلیف شرعی هم نباشد، عقل حکم می‌کند که تنها در حرکت با یک نقشه که همان نقشه رهبر است، امید رسیدن به هدف وجود دارد. در زمان دفاع مقدس هم اطاعت از فرمانده ولو در جاهایی‌که گمان می‌کردند خطا می‌کند، رمز پیروزی بود. لذا اگر کسی واقعاً خواستار تحقق آرمان‌هاست: باید طرح رهبری را دقیقاً بشناسد، تحقق آن طرح و اطاعت از ولی را ترویج و تقویت کند. @mosabereh
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸گفتاری «مهم» در باب نقد رهبری🔸 چرا اگر کسی به کسی نسبت زنا داد و چهار شاهد بر آن اقامه نکرد، بایستی هشتاد شلاق بخورد و شهادت او بعد از آن قبول نشود و او عندالله فاسق شمرده شود؟ در حالیکه می دانیم طرف، فساد اخلاق [را واقعاً] مشاهده کرده و برای مبارزه با فساد، [این] نسبت را داده است! هر انسانی و هر مسلمانی بر اساس انسانیت و یا اسلامیت، تحت حکم عام «کلکم راع و کلکم مسئول» [می باشد و] نسبت به دیگری، حالت داور فوتبال دارد که کارت زرد و سرخش اعتبار دارد. [ اما: ] «ان الله جعل لکل شیء حداً و جعل علی کل من تجاوز الحد حداً» (همانا خداوند برای هر چیزی حدی قرار داد و برای هرکسی که از آن حد تجاوز کند [نیز] حد قرار داده است) آنکه به دیگری نسبت زنا داد، بدلیل آنکه می خواسته با فساد مبارزه کند، کارت زرد یا سرخ خود را نشان داده است. این همان «حدّی» است که خداوند برای هر چیزی قرار داده است. زنا، محکوم بوده و «نسبت دهنده»، برای مبارزه با فساد قیام کرده. اما چون چهار شاهد ندارد، از «حدّ» تجاوز کرده است و برای متجاوز از حدّ، حدّ شلاق و مجازات های مدنی دیگر وضع شده؛ زیرا متهم، حقوق مدنی دارد. تا چهار شاهد بر علیه او شهادت ندهند، حرمت او محفوظ است و «نسبت دهنده»، حرمت شکنی کرده و «بند تسبیح» را خواسته پاره کند؛ [لذا] هشتاد شلاق و عدم قبول شهادت او، کوتاه کردن دست اوست. دیواری باید حائل میان «نقد» و «تخریب» باشد. اگر قرار است «نقد» آزاد شود، باید حد مجازات «تخریب» مشخص شود و اجراء گردد و الّا مصونیت «بند تسبیح نظام» در خطر پارگی قرار می گیرد. در ماشین، ترمز در اختیار راننده است و در فوتبال، کارت سرخ و زرد در اختیار داور است؛ [اما] در قطار، ترمز در اختیار همگان است. در ادیان الهی نیز، کارت سرخ و زرد در اختیار همگان است و همه وظیفه ی امر به معروف دارند. در قطار، هرکس بی جهت ترمز قطار را بکشد جریمۀ نقدی دارد. پس باید برای کاربران کارت های زرد و سرخ، حد و حدودی تعریف شود و برای متجاوز از حدّ، جریمه ای مقرر گردد. در مسالۀ نقد رهبری باید توجه داشت که [همانطور که] نقد و تخریب در مورد فرد، دیوارِ بلندِ هشتاد شلاق را در پی داشت؛ پس در امر رهبری، تخریب، مجازات تخریبِ همه افراد را در پی دارد؛ چون «همه» به هم می ریزند و «همه» آسیب می بینند. در فوتبال، نقد هریک از بازیکن ها امر رایجی است. اما نقد داور پیامدهای کمرشکن برای نظام فوتبال دارد. زیرا ابهت و کاریزمای شخصیت اوست که فوتبال را با ابهت و ممتاز می کند. داور باید نقش الماس را در شیشه بری داشته باشد. چندین نسل از شیشه برها از یک الماس استفاده می کنند؛ خط می اندازد و خط بر نمی دارد! آیا در جامعه هم خط انداختن و خط بر نداشتن بدلیل صلابت مسئولان است یا به حریمی است که به کمک قوانین حمایتی برای آنها قائل می شویم و یا به هر دو دلیل؟ شکی نیست که اگر صلابت خود مسئولین نباشد، صیانت قوانین حمایتی به تنهایی کارساز نیست و اگر صیانت قوانین حمایتی نباشد، صلابت به تنهایی امنیت شغلی برای مسئول فراهم نمی آورد. هرکس به فراخور اهمیت کارش نیاز به «صلابت کسبی» و «حرمت قانونی» دارد. داور را مجموعه ای از کارشناسان به صورت محرمانه نقد می کنند. اگر نقد آنها نباشد، اصلاح امر داوران و رفع کاستی های آنان، جامۀ عمل نمی پوشد و اگر رسم شود که همه داور را نقد کنند، داور شایسته، ایمنی نخواهد داشت و قبول مسئولیت نمی کند و بازیکن ها وقتی دیدند به جای نقد خودشان، نقد داور امکان پذیر است به جای اصلاح خود به تخریب داور می پردازند و اصلاح نمی شوند. «استبداد»، اصرار بر راه کج و غلط است وگرنه «صلابت» در راه صحیح، به هیچ وجه استبداد نیست. نباید فراموش کنیم که دشمن کارهای زشت خود را در قالب برنامه های قشنگ به فروش می رساند. «سمّ قاتل آزادی و شرافت» را در بسته بندی شکیل به عنوان «راه برای مبارزه با استبداد و خودکامگی» عرضه می کند. در قضیه نقد رهبری نباید جوانان فریب ظاهر قضیه را بخورند و به خاکی بروند. نگاه کنید مسأله غیبت و ظهور را. امام یازدهم مورد سؤال و نقد واقع می شود که اموالی که از طرف بزرگان شیعه خدمت ایشان ارسال شده کجا مصرف شده است؟ امام در جواب می گوید: «اگر امامت امر مستمری است و شما به آن پایبندید چرا این سؤال از اجداد من نشد؟» و از آن پس، دستور می دهد پرده سیاهی در اتاق ملاقات نصب شود و شیعیان از پشت پرده با آن حضرت گفتگو می کنند و از آن زمان غیبت آغاز شد. اخیراً که مردم از خواب غفلت بیدار شدند و امام امت به عنوان وکیل امام زمان روی کار آمد، جنگ هشت ساله این همه شهید و مجروح داد و با قبول قطعنامه پایان یافت و امام تمام مسئولیت آن را به عهده گرفت. همه خانواده شهداء و دیگران به نفع امام راهپیمایی و تجدید بیعت کردند. باید مواظب «کلمه حق یراد بها الباطل» بود. @haerishirazi @mosabereh
خصلت شیطانی، خصلت پیامبرانه وقتی که شیطان از دستور خداوند در سجده بر حضرت آدم (ع) تمرد کرد و از درگاه خداوند رانده شد، به‌جای توبه و پذیرش اشتباه خود، خداوند را مقصر دانست و به خود حق داد هر کاری بر ضد آدم (ع) و فرزندانش بکند، لذا مورد لعن ابدی قرار گرفت: 💠قالَ رَبِّ بِمٰا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿حجر،39﴾ (گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت) اما حضرت یونس (ع) وقتی که فقط به‌خاطر کمی زودتر خارج شدن از میان قومش، در حالیکه گمان نمی‌کرد خدا بر او سخت بگیرد مبتلا به شکم نهنگ شد، نه تنها از خدا طلبکار نشد، بلکه گفت خدایا تو منزهی من ظالم بودم، نتیجه این شد که خدا از غم و عذاب نجاتش داد: 💠 و ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ (87) فَاسْتَجَبْنٰا لَهُ وَ نَجَّيْنٰاهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي اَلْمُؤْمِنِينَ ﴿انبياء 88﴾ در مواجهه با دیگران چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی هم این مطلب قابل تعمیم است، عده‌ای هستند که هر مشکلی برایشان پیش می‌آید، دنبال مقصر آن در بیرون از خود می‌گردند و مدام در حال غر زدن و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان هستند و نه تنها مشکلی را حل نمی‌کنند، بلکه خودشان بخشی از مشکل می‌شوند. اما عده‌ای هم هستند که در مشکلات، به کوتاهی‌های خودشان توجه می‌کنند و به وظیفه‌ای که بر عهده دارند فکر می‌کنند، لذا برای حل مشکلات از خودشان شروع می‌کنند و حداکثر تلاششان را می‌کنند؛ و کسی که در حال تلاش برای حل مشکل است و با خدا معامله می‌کند، دارای طمأنینه و آرامش است. و این، راه نجات مؤمنین است «وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي اَلْمُؤْمِنِينَ». @mosabereh
برای معرفت چه کرده‌ایم؟ ✳️ عبادت بدون معنی ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعه‌ای که به عبودیت خدا می‌رسد، یعنی به معرفت کامل خدا می‌رسد، تخلق به اخلاق‌الله پیدا می‌کند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهایی، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعه‌ی اسلامی است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والایی است. (1390/7/24) ✳️ امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطه‌گری و سلطه‌پذیری است؛ یک عده در دنیا سلطه‌گرند، یک عده در دنیا سلطه‌پذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطه‌ی موعود برسید، آن‌وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینه‌ی ظهور ولیّ‌امر و ولیّ‌عصر ارواحناله‌الفداء آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحله‌ی جدیدی خواهد شد. این بسته به امروز من و شماست، این بسته به امروز من و شماست. (1391/10/19) ✳️ برای این‌که ما بتوانیم به این آینده‌های مطلوب برسیم، احتیاج به نسل جوانِ باهمتِ پرانگیزه‌ی مؤمنِ تلاش‌گرِ کاردانِ راه‌بلد داریم. یکی از شرایط اصلی‌اش مؤمن بودن و متقی بودن است؛ این‌که می‌گوییم تشکل‌های اسلامی و محیط‌های دانشجویی، معارف و اسلامی را در خودشان عمق ببخشند، برای این است که بتوانند این بار سنگین را بر دوش بگیرند و به منزل برسانند؛ و الاّ . این نکته و ما با مجموعه‌های دانشجویی است... (1385/7/25) بسیاری از مشکلات ما و عقب ماندن‌های ما و دیر به هدف رسیدن‌های ما به خاطر عمل نکردن به این رهبر انقلاب است. باید برای تعمیق معرفت خودمان برنامه‌ای داشته باشیم و الا از قافله‌ی منتظران حقیقی ظهور جا می‌مانیم. @mosabereh