🚩 توسل مجرب به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام به مناسبت ایام شهادت مادر ادب و وفا، حضرت امالبنین سلامالله علیها 🚩
🥀 آیتالله کشمیری رحمةالله علیه در باب توسل به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام میفرمودند:
🥀 ۲ رکعت نماز حاجت خوانده و به حضرت عباس علیهالسلام هدیه شود. سپس تسبیح حضرت زهرا سلامالله علیها بخوانید و باز ثوابش هدیه شود. سپس ۱۳۳ مرتبه بگوید:
🥀 «یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِالسّلام»
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام🩸
📎 حضرت اُمالبنین سلامالله علیها
🥀 روایت است، چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زينالعابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
🥀 أخبِرنی عَن أبِیعَبدالله الحُسَین علیهالسلام
🥀 اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت: ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه #عباس تو كشته شده است...
🥀 فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
🥀 وقتی که خبر شهادت عباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
🥀 سپس فرمود: از حسین علیهالسلام خبرم بده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلامالله علیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
🥀 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
🥀 فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت: عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
🥀 خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
🥀 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
🥀 در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 هنگامی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
🥀 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
🥀 ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
📕 رياحين الشّريعه، جلد ۳ صفحه ۲۹۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸گریهٔ سنگ دلترین مردم، با نوحههای حضرت امالبنین سلامالله علیها🩸
🥀 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی.
🥀 حضرت امالبنين سلامالله علیها، پیوسته به بقيع مىرفت و در آنجا، محزونترين و سوزناكترين نوحهسرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
🥀 مروان بن حکم لعنةالله علیه هم، از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلامالله علیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۴۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸مرثیه حضرت امالبنین سلام الله علیها🩸
🥀 يَا مَنْ رَأَي الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَي جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
🥀 ای كه عباس را ديدی حمله میكرد بر تودههای فرومايه
🥀 وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
🥀 و از فرزندان حيدر هر شير يال داری دنبال او بود
🥀 أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
🥀 خبردار شدم كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی كه بريده دست بود
🥀 وَيْلِي عَلَي شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
🥀 وای بر من بر شير بچهام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
🥀 لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
🥀 اگر شمشيرت در دستت بود كسی نمیتوانست به تو نزديك شود
🥀 لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
🥀 واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه ام می اندازى
🥀 كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم
🥀 أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
🥀 چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
🥀 تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ
🥀 بر سر نعش آن ها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاك افتادند
🥀 يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
🥀 اى كاش می دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟!
📕 مفاتیحالجنان، محدث قمی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 #حضرت_اباالفضل_العباس علیهالسلام 🩸
🥀 در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم، قبر مقدس #حضرت_اباالفضل_العباس عليهالسلام به دلیل آب گرفتگی صدمه دید. به علامه خبر دادند و ایشان دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
🥀 بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه ميفرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟!
🥀 استاد بنا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل عليهالسلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشتهاند، به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار ميگرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من ميبينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!
🥀 آيا شنيدههاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرو ميريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀 علامه فرمودند: پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيدههاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليهالسلام افتادم.
🥀 آري حضرت عباس عليهالسلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خرد و خونين تبديل شد.
🥀 آيا انتظار داري که بدن پاره پاره آن حضرت که توسط امام سجاد عليهالسلام #جمع_آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟!
📕 کرامات العباسيه صفحه ۷۸
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_اباالفضل_العباس صلواتالله علیه 🥀
از لاله دید، پُرچمنی، در برابرش
آمد دمی که بر سر جسم برادرش
لبریز برکهای به تموّج ز خونِ گرم
غلتان در آن، برادرِ با جان برابرش
خاک سیه، شفق زده، همچون افق ز خون
وز موج آن گرفته چو مه، روی انورش
چون شاخهای که بشْکند از نخل بارور
تیغ جفا دو دست فکنده ز پیکرش
آن ساقیای که داشت بسی چشمها به راه
خون کرده دورِ چرخِ ستمگر به ساغرش
صد چشمه خون ز دیده به دامن نثار شد
تا برسِتُرد ژالهی خونین ز عبهرش
انگیخت شور حشر ز درد درون چو دید
بر روی خاک، قامت غوغای محشرش
زنگار دود آه، رخ چرخ، تیره کرد
شنگرف خون چو دید به یاقوت احمرش
عنقای قافِ همّت و مردانگی و عشق
در خاک و خون تپیده چو بشْکسته شهپرش
گویی نشد مجال که سر گیردش ز خاک
زین روی، رو نهاد به روی برادرش
نالید کای نهال برومند باغ دین!
بشْکست قامتم چو شکستی ز باد کین
📝 استاد عابد تبریزی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
📜 #نسخ_خطی
📎 #حضرت_اباالفضل_العباس علیهالسلام
📎 #قمربنی_هاشم علیهالسلام
🥀 سر خود خم کرد و مشک را از نزدیک زین به دندان گرفت
و پیوسته رکاب میزد که شاید خود را به نزد سکینه سلاماللہ علیها برساند، که ناگاه تیری به چشم مبارکش خورد که خون از چشمش جاری گردید، با زور در تلاش بود که شاید آب را به حرم برساند که ناگاه تیری بر مشکش آمد و سوراخ شد و آب فرو ریخت. چون آب بر زمین ریخت با خود گفت: عباس؛ حال به چه رو دیگر نزد سکینه سلاماللہ علیها
میروی؟! پس از رکاب زدن باز ایستاد...
📕 مقتل خطی مبکیالعیون، صفحه ۱۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah