🔻 #دیر_راهب 🔻
🥀 نقل است که سوی شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
🥀 اترجوا امة البیت...
🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
🥀 شما کیستید؟
🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد.
🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟!
🥀 گفتند: آری...
🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
🥀 آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
🥀 گفتند: چه کار؟
🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
🥀 پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
🥀 ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
🥀 #راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔻 #دیر_راهب 🔻
🥀 هنگامی که سر امام حسین صلواتالله علیه را وارد قِنَّسرین کردند، راهبی از #صومعه خود متوجه #سر مقدس حضرت شد و دید نوری از رأس مبارک خارج میشود و به آسمان صعود میکند.
🥀 راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه السّلام را از آنان گرفت و داخل #دیر نمود.
🥀 پس آن راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید و آن گوینده به راهب میگفت:
🥀 خوشا به حال تو؛ و خوشا به حال آن کسی که از حرمت #حسین آگاه شد.
🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق #مسیح قسم میدهم که این #سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت:
🥀 ای راهب! چه منظوری داری؟!
🥀 راهب گفت: تو کیستی؟!
🥀 فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ
🥀 من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد.
🥀 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ.
🥀 راهب صورت به صورت امام حسین علیهالسّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود.
🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود:
به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آور...
🥀 راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه» و حضرت دعای او را قبول کرد تا در محشر شفیع وی شود.
🥀 هنگامی که صبح شد، موکلین، آن سر مبارک را با درهمها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهمها همگی به سفال مبدل شدهاند!
📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه٣٠٣
📕 محنالابرار، جلد ۲
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀 #شعر | #امام_حسین صلواتالله علیه 🥀
باز از نو خامه همچون نی نوا سر میکند
یا حدیث نینوا را زیب دفتر میکند
مطرب محفل هم آواز صفیر خامه است
کز نواها فتنه بر پا شور بر سر میکند
گه کشد سوی عراقم، گه برد سوی حجاز
مطرب ما، هر زمان آهنگ دیگر میکند
گه به آهنگ حسینی در مقام راستی
میسُراید نغمهای کاشوب محشر میکند
محشر ار، یک محشر است این حشر را افغان نی
دم به دم ساعت به ساعت هی مکرّر میکند
نشئهی عشق #حسین گویا به مزمر مضمر است
کاین چنین مست و خرابم بانگ مزمر میکند
بند بند نی بسوزد، بند بندم دم به دم
چون حکایت از لبان خشگ #اصغر میکند
در میان سور و شادی صور ماتم میدمد
پاره پاره #قاسم از شمشیر و خنجر میکند
نو #عروس زار او بر ناقه میسازد سوار
داغدیده مادرش را تیره معجر میکند
امّ لیلا این گمان از بخت خود هرگز نداشت
کآسمان او را جدا از وصل #اکبر میکند
آب گوهر را مکید #اکبر ز تاب تشنگی
چارهی این تشنگی دل را پُر آذر میکند
گشت یاقوت لبش آبی ز تاب تشنگی
فاش میگویم ولی این را که باور میکند
در لب آب روان روح روان شاه دین
تشنه لب #سر میدهد با تشنگی سر میکند
#زینب غمدیده کی بودش خبر از بخت خویش
کز غم مرگ برادر تیره معجر میکند
ای فلک ظلمی که کردی بر عزیزان خدا
کافری کی این چنین ظلمی به کافر میکند
زین مصیبت گر بگرید فاش چشم #مصطفی
سیل اشکش سر بسر روی زمین تر میکند
آه از آن ساعت که در روز جزا #خیرالنساء
شکوه از این ماجرا در پیش داور میکند
تا #وفایی نوحهخوان از بهر #شاه کربلاست
کی دگر تشویش و بیم از خوف محشر میکند
▫️وفایی شوشتری رضوانالله تعالی علیه
🆔 @mosibatoratebah
▫️ #شعر
▫️ #شعر_فخیم
▫️ #شعر_اصیل
▫️ #شعر_شیعی
▫️ #شعر_آئینی
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 صلیالله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله 🩸
▫️ #شب_جمعه
▫️ #شب_زیارت_مخصوصه
🥀 ...و گفتهاند که یزید ملعون، پس از دیدن #سر مبارک #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام چنین گفت که:
🥀 پس از کشتن این جوان زیبا و رعنا، چه نیازی به کشتن پدرش بود؟! آیا داغ او برای کشتن پدرش کافی نبود؟!
#بازنویسی:
📕 هدیة الذاکرین، آقاقلعهای اردبیلی، جلد ۲، صفحه ۱۹۳
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #عید_غدیر #غدیر #غدیر_ثانی #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 #دیر_راهب 🩸
🥀 نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
🥀 اترجوا امة البیت...
🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
🥀 شما کیستید؟
🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد.
🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟!
🥀 گفتند: آری...
🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
🥀 آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
🥀 گفتند: چه کار؟
🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
🥀 پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
🥀 ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
🥀 #راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 #دیر_راهب 🩸
🥀 هنگامی که سر امام حسین صلواتالله علیه را وارد قِنَّسرین کردند، راهبی از #صومعه خود متوجه #سر مقدس حضرت شد و دید نوری از رأس مبارک خارج میشود و به آسمان صعود میکند.
🥀 راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه السّلام را از آنان گرفت و داخل #دیر نمود.
🥀 پس آن راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید و آن گوینده به راهب میگفت:
🥀 خوشا به حال تو؛ و خوشا به حال آن کسی که از حرمت #حسین آگاه شد.
🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق #مسیح قسم میدهم که این #سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت:
🥀 ای راهب! چه منظوری داری؟!
🥀 راهب گفت: تو کیستی؟!
🥀 فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ
🥀 من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد.
🥀 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ.
🥀 راهب صورت به صورت امام حسین علیهالسّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود.
🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود:
به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آور...
🥀 راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه» و حضرت دعای او را قبول کرد تا در محشر شفیع وی شود.
🥀 هنگامی که صبح شد، موکلین، آن سر مبارک را با درهمها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهمها همگی به سفال مبدل شدهاند!
📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه٣٠٣
📕 محنالابرار، جلد ۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah