eitaa logo
معاونت فرهنگی تربیتی مجتمع قرآن و حدیث
1.1هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.5هزار ویدیو
678 فایل
اخبار مرتبط با مجتمع عالی قران و حدیث، در این کانال در ج می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 علم اخلاق 🔹 موعظه آن علم مُتقن صحیح نیست، آن علم دقیق عمیق اخلاق است. اخلاق غیر از موعظه است. اخلاق این است كه آدم نفس را بشناسد که «النّفس ما هی» مجرد است یا مادی؟ قوای او را بشناسد که مجرّدند یا مادی؟ كیفیت ارتباط قوا با نفس را بشناسد. اینكه وجود مبارك پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود شما از جهاد اصغر در آمدید و به فكر باشید[1] برای همین است. فقه ما یك نور است و علم! فقه, جهاد اصغر را تأمین می ‌كند كه با دشمن چطور بجنگید, اخلاق, جهاد اكبر را فرماندهی می ‌كند که چگونه را تأمین كنید؟ اگر یك سال و دو سال یا یك میلیارد سال و دو میلیارد سال بود كه قابل گذشت بود، ما هستیم كه هستیم! خب این بدون اخلاق كه نمی ‌شود، اخلاق بدون اصلاً شدنی نیست؛ موضوع آن نفس، قوای نفس، جهاد كبیر و جهاد اكبر است. معمولاً این جهاد چون بیشتر ما با آن هستیم این را می ‌گویند جهاد اكبر، وگرنه این است نه جهاد اكبر, این اكبرِ نسبی است نه اكبرِ نفسی, جهاد اكبر آن است كه بین عقل و قلب باشد، به اصطلاح بین باشد. هر دو خوب هستند، هم عقل خیلی خوب است، هم قلب خوب است؛ منتها عقل می ‌گوید من می ‌خواهم بفهمم دیدن سخت است، قلب می ‌گوید فهمیدن مشكل را حلّ نمی ‌كند، دیدن مشكل را حلّ می ‌كند. تو برهان اقامه می‌ كنی خدا هست، جهنم هست، بهشت هست، اینها فهم است، اینها كار حكیم و متكلّم است؛ اما «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر هنر داری آتش را ببین، جهنم كه الآن موجود است و شعله هم كه دارد. [پس] حرف قلب به عقل این است كه تو می ‌گویی بهشت و جهنم هست باید كار خوب كرد، اینها كه نیست! هنر این است كه الآن این شعله دارد این شعله را ببین! خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[2] تو یك دود می ‌بینی، می ‌گویی پس آتشی هست. این جنگ بین است كه در حقیقت آن جهاد اكبر است. آن چون در دسترس نیست این جهاد نفس را كه انسان می ‌خواهد عادل بشود, می ‌خواهد اهل بهشت بشود، حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنة»[3] است، عالِم بشود، پرهیزكار بشود این جهاد وَسطی است. غرض این است كه اخلاق به آن برمی ‌گردد. 🔹 قرآن كریم این هنر علمی را دارد كه تحلیل كند كه اگر كسی شبانه ‌روز به فكر این بود كه مشكل دیگری را «لله تعالی» حلّ كند، او در حقیقت دارد مشكل خودش را حلّ می ‌كند. این آیه ‌ای كه در بخش ‌های پایانی سوره مباركه «بقره» است این است كه ﴿مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ﴾[4] آن ‌گاه ثوابی برایشان ذكر كرد، بهشت برایشان ذكر كرد، پاداشی ذكر كرد. از این كار, فقیه وجوب یا استحباب می ‌فهمد، حق با اوست؛ آ‌ن كسی كه موعظه ‌ای فكر می ‌كند می ‌بیند كه ثواب قیامت است، آن هم حق با اوست؛ اما آنكه در فنّ اخلاق كار می ‌كند، می ‌گوید اگر كسی كار خیر كرد آیه قبل از اینكه بگوید ثواب دارد و او بهشت می‌ رود فرمود: ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛[5] یعنی اگر كسی كار خیری كرد مثل آن است كه این درخت بتواند حركت كند، كنار نهر برود، یك سطل آب از نهر بگیرد و به ریشه خودش بدهد، این درخت دارد موقعیت خودش را تثبیت می ‌كند! مگر نباید ما ثابت‌ قدم باشیم و در حوادث نلغزیم؟ چطوری ثابت ‌قدیم بشویم؟ وضو كه می ‌گیریم در هنگام مسح پا به ما گفتند مستحب است این دعا را بخوانیم: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ»،[6] هر عضوی را كه در وضو می‌ شوییم یا مسح می ‌كشیم یك ذكر و دعایی دارد، مسح پاها این دعا را دارد: «ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ» آن روزهایی كه پا می ‌لغزد ما برای اینكه نلغزیم راهی داریم یا نداریم؟ این اعمال دینی, این اعتقادات دینی، ما را می ‌كند دیگر نمی ‌لغزیم، وقتی نلغزیدیم در قیامت هم نمی ‌لغزیم. 🔹 این ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ خیلی پیام دارد! این غیر از این است كه ثواب دارد, غیر از این است كه به ما بهشت می ‌دهند, ما مثل یك درخت متحرّك هستیم! مشكل درخت این است كه قدرت حركت ندارد ما مثل یك درخت متحرّك هستیم كه اگر بتوانیم كار خیر انجام بدهیم موقعیت و ریشه خود را می ‌كنیم، همین! «و ثبّتنی» همین است، آن وقت دیگر آدم نمی ‌لغزد هر روز یك طرف برود، هر روز یك جا برود این چنین نیست، آن وقت ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[7] هم همین است.
💠 فاضل ترین مردم 🔹 مرحوم آقای قاضی (رضوان الله تعالی علیه) عالَم را بر اساس اینكه خدای سبحان فرمود هر كاری كه من كردم بهترین است، ایشان هم به دیدند؛ یعنی قرآن كریم دو اصل را مطرح كرد: یكی اینكه همه چیز را خدا آفرید: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ﴾،[1] به نحو موجبه كلیه كه خالقی غیر خدا نیست و یكی هم «كان» ناقصه كه فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ﴾؛[2] هر چه آفرید زیبا آفرید و هیچ نقصی در آن نیست. 🔹 مرحوم آقای قاضی (رضوان الله تعالی علیه) تربیت‌شده عملی این سنخ است. فرق این بزرگوار و سایر متخلّقان این است كه دیگران متخلِّق می‌ شوند تا بهشت بروند، او می ‌كوشید تا بهشت را ببیند! فرق عارف و متخلّق این است كه او سعی می‌ كند به سعادت برسد و بهشت برود و ایشان كه یقیناً بهشتی است می‌ گوید من باید بهشت را ببینم. این خطبه نورانی حضرت امیر در اوصاف متّقیان همین فرق را داشته که فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا» این خطبه با سایر خطب حضرت خیلی فرق دارد. در غالب خطب دیگر حضرت می‌خواهد افراد را بپروراند كه اینها اهل بهشت بشوند، اما در این خطبه متّقین طرزی سخن می‌گوید كه اینها بهشت را ببینند! فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ»؛[3] یعنی آیه مباركه ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[4] را عملی كنند. مرحوم آقای قاضی عصر خود، جزء كسانی بود كه سعی می ‌كرد بهشت و جهنم را ببیند. بنابراین مرز عرفان از اخلاق جدا خواهد بود. 🔹 بحث‌ های اخلاقی، بحث‌ های تزكیه نفس است كه انسان متخلّق بشود، عادل بشود، بافضیلت بشود و اهل بهشت بشود. مسئله عرفان، جهاد اكبر است او دیگر حالا رسیده به جایی كه یقیناً اهل بهشت است حالا می ‌خواهد بهشت را ببیند، چون ما دستمان به آن قلّه نمی‌رسد، جهاد اوسط را به زبان ما گفتند جهاد اكبر، آن چه وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ،[5] این اكبرِ نسبی است نه اكبر نفسی! برای اینكه انسان یك جهاد اصغر دارد كه با آهن و اینها می ‌جنگد كه روشن است یك جهاد اوسط دارد كه در دعای كمیل آمده است كه «وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ»،[6] آن جا جای آه است نه جای آهن، ما چون در این محدوده كار می‌كنیم خیال می ‌كنیم جهاد اكبر این است، حضرت به زبان ما فرمود این است. 🔹 این از غرر روایات ماست كه مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) در جلد دوم كافی این حدیث شریف را نقل می ‌كند كه «أَفْضَلُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ‏ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ‏».[7] برخی‌ ها نماز را «خوفاً مِن النار» یا «شوقاً إلی الجنّة» می‌ خوانند، آن چه مرحوم كلینی در جلد دوم كافی از حضرت نقل می ‌كند این است كه كسی است كه عاشق نماز باشد و با نماز معانقه كند دست به گردن كند، چون باب مفاعله است نماز هم با او معانقه می‌ كند، چنین است! راه مرحوم و امثال آیت الله قاضی این است كه واقعاً صلات یك حقیقت است، یكی از چند چیزی كه در قبر می‌آید همین نماز است كه حافظ انسان از هر فشاری است. خب اینها نماز را می ‌بینند و با آن معانقه می ‌كنند! حضرت فرمود: «أَفْضَلُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ‏ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ‏». [1] . سورهٴ رعد، آیهٴ 16; سورهٴ زمر، آیهٴ 62. [2] . سورهٴ سجده، آیهٴ 7. [3] . نهج‌البلاغه، خطبه 193. [4] . سورهٴ تكاثر، آیات 5 و 6. [5] . الكافی، ج5، ص12. [6] . مصباح المتهجّد، ص850. [7] . الكافی، ج2، ص83. 📚 دیدار اعضای ستاد کنگره بزرگداشت حضرت آیت الله حاج سید علی آقا قاضی رحمة الله علیه تاریخ: 1391/03/17 🆔 @a_javadiamoli_doross
🔹 مگر کار آسانی است؟ چون هم از درون ما یک «اعدا عدوی» است که ما را به اختلاف می ‌خواند هم از بیرون دشمن‌ها صف کشیده ‌اند ما را «ارباً اربا» کنند. این جهاد اکبر به اصطلاح توده ما همین جنگ بین عقل و نفس است؛ حالا آنهایی که مثل امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) این راه‌ ها را طی کردند آنچه را که ما اکبر می ‌دانیم پیش اینها اوسط است، آنها یک مرتبه برتری دارند که آن جا مشکل جهاد در بین است، برای توده ما ما همین تهذیب نفس ما است که آدم خوب بشویم یعنی بشویم، بد نکنیم، خلاف نکنیم، معصیت نکنیم، گناه نکنیم، همین! اگر کسی بخواهد با دیگری متحد بشود دشوار است، راه حل آن هم درمان آن هم قرآن کریم پیش‌بینی کرده، اولاً؛ خطر اختلاف را ذات أقدس الهی به عنوان یک بازگو کرده که این عذاب است، فرمود در مسیحی ‌ها در یهودی ‌ها ما این را القا کردیم، برای اینکه اینها را خواستیم تعذیب کنیم: ﴿وَ أَلْقَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ﴾,[3] ﴿أَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ﴾[4] چه در یهودی‌ ها چه در مسیحی‌ ها ما اینها را به تازیانه اختلاف تنبیه کردیم. اگر ـ خدای ناکرده ـ اختلافی در بین گروهی مخصوصاً عالمان دین ظهور می ‌کند، این نشانه تعذیب الهی است و عذاب الهی تنها راه آن التجای به درگاه خداست، اگر کسی بین خود و بین خدا خود را کند اختلاف رخت بر می ‌بندد و اگر ـ خدای ناکرده ـ امتی گرفتار شد، هرگز روی خیر را نخواهد دید. [1]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص32; «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاء». [2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص27. [3]. سوره مائده، آیه64. [4]. سوره مائده، آیه14. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1378/12/12 🆔 @a_javadiamoli_doross
🔵 تعابیر رهبر معظم انقلاب درباره «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی» 🔸 ایرانی‌ها به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش و خودسازی میکند، به چهره‌ی درخشان و تبدیل میشود. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 او نمونه‌ی برجسته‌ای از و مکتب امام خمینی بود. ۹۸/۱۰/۱۳ 🔸 شهید سلیمانی است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی و معنوی و انقلابی و ارزشهای خودش را در او متبلور و مجسّم دید. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 دارای شجاعت و روحیه‌ی مقاومت بود؛ جزو است. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 این مسئله‌ی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقه‌ها و علیه‌ مقاومت را ایشان مدّتها قبل کرد. بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایت و باهوشی بود. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 روحیه‌ی فداکاری و نوع‌دوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها مطرح نبود؛ بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 شهید سلیمانی اهل معنویّت و اخلاص و آخرت‌جویی بود و اهل تظاهر نبود. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همه‌ی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود. ۹۸/۱۰/۱۳ 🔸 حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فی‌سبیل‌الله از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت. ۹۸/۱۰/۱۳ 🔸 این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت به دهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ هم بود؛ منطق داشت برای کارهایش. این ، فقط در هم نبود، در هم همین جور بود. ۹۸/۱۰/۱۸ 🔸 در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ ذوب در انقلاب بود. پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. ۹۸/۱۰/۱۸ 🔸 به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همه‌ی نقشه‌های نامشروع آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا را خنثی کند. ۹۸/۱۰/۱۸ 🔸 شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. ۹۹/۹/۲۶ شهید سلیمانی و را به ملّتها تعلیم کرد. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 با رفتن او به حول و قوّه‌ی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد. ۹۸/۱۰/۱۳ 🔸 روزی که ده‌ها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان را شکل دادند، یکی از است. ۹۸/۱۰/۲۷ 🔸 شهادت او، در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. ۹۸/۱۰/۱۸ 🔸 شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. ۹۸/۱۱/۲۹ 🔸 شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد. ۹۹/۹/۲۶ 🔸 بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم. ۹۸/۱۰/۱۸ 🔸 سردار شهید عزیز را با چشم یک ، یک راه، یک درس‌آموز نگاه کنیم. ۹۸/۱۰/۲۷ 🔸 نیروی قدس در منطقه غرب آسیا مستقل و جمهوری اسلامی را تحقق بخشیده است. انصافاً نیروی قدس بزرگ‌ترین عامل مؤثر برای جلوگیری از در غرب آسیا است. https://farsi.khamenei.ir/ ☑️ @‌mirbaqeri_ir
💠 توحید ناب 🔹 کتاب صافی مرحوم فیض را كه نگاه می ‌كنید وقتی به ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾[1] می ‌رسید می ‌بینید ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ را همین‌ طور عادی معنا می‌ كند، به آیه هفت و هشت «مجادله» می ‌رسید ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ﴾[2] او را همین‌ طور عادی تفسیر می ‌كند، چطور ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر و «رابع ثلاثه» شده توحید ناب؟! «از شافعی نپرسید امثال این مسائل»،[3] این عرفا می ‌گویند این یعنی چه؟ چطور شد؟ ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ شده كفر محض، «رابع ثلاثه» شده ! این چه چیزی است؟ بیش از آن مقداری كه یك فقیه و اصولی از قاعده فراق و تجاوز و استصحاب درآورد، این عرفا حرف دارند كه «رابع ثلاثه» یعنی چه كه است، ﴿ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ چیست كه كفر است؟! ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾، اما ﴿مَا یكُونُ مِن نَجْوَی ثَلاَثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ﴾ او اصلاً در عدد در نمی ‌آید، رقم‌ پذیر نیست. ما همان‌ طوری كه واحد لا بالعدد داریم، ثانی لا بالعدد داریم، ثالث لا بالعدد داریم، رابع لا بالعدد داریم، این در عین حال كه به ثانی واحد است ـ نه ثانی اثنین ـ او با هر كسی هست، ولی شما بخواهید بشمارید بیش از یك نفر كسی در اتاق نیست. دو نفر كه هستند او ثالث اثنین است، نه ثالث ثلاثه! او در رقم نمی ‌آید، او در انگشت اشاره نمی ‌آید، او اشاره را فرو گرفته و فرو برده، مُشیر را فرو گرفته و فرو برده، مشارع الیه را فرو گرفته، به چه كسی اشاره بكند؟ به چه چیزی اشاره بكند؟ بگوید او، او تحت اشاره شما در نمی‌آید تا بشود رابع اربعه، شما هر چی بشمارید سه نفر هستند، یعنی سه نفرند، هر چه جان بكنی سه نفرند. چهار نفری كه هستند، هر چه بشماری چهار نفرند؛ ولی او خامس اربعه است، نه خامس خمسه! خب چطور شد كه دفعتاً رابع ثلاثه شده ؟ این را می خواهد. اینكه از بالای دار می‌ گوید «از شافعی نپرسید امثال این مسائل» همین است. 🔹 یك ‌وقت است كسی شیادانه می ‌گوید «انا الحق»، خب آن چهارتا حكم یعنی چهارتا حكم فقهی دارد: نجاست دارد، ارتداد دارد، زنش طلاق دارد و میراثش فلان است، اما اگر این حرف را زد چه؟ شما كه گفتید داریم، فریقین هم نقل كردند که به طریق حَسَن، به طریق صحیح و به طریق موثق نقل شده كه «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ»،[4] اگر با سه طریق شیعه و سنی نقل كردند، حالا اویس قرن گفت «أنا»، این كه مولوی می ‌گوید: الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ‌ای خواجه منصور تو بر دار چرایی[5]‏ آخر تو را چرا دار زدند؟ خدا حق ندارد بگوید «أنا الحق»؟ خود ابن ‌عربی از فقها قدردانی می‌ كند؛ من حق‌ شناسی می ‌كنم كه اینها این علم را تحریم كردند، برای اینكه مگر این علم را می ‌شود همه جا گفت؟! منتها گفت اینها افراط نكنند، بالاخره یك راه بازی داشته باشد. در فتوحات از فقها حق ‌شناسی می ‌كند، چه اینكه همه حكمای ما گفتند. شما هم مستحضر باشید این درس را برای همه نمی‌ شود گفت، این حرف را برای همه نمی‌ شود گفت، ما وقتی كه فصوص شروع كردیم ورود ممنوع بود، حرام است، جدّی است! مگر می‌ شود هر حرفی را برای هر كسی زد؟ ایشان در فتوحات حق ‌شناسی می‌كند، قدردانی می‌ كند و می ‌گوید تعلیم این علم برای خیلی ها حرام است. خب آن كسی كه نتواند این حرف را بفهمد چطور شما می‌ خواهید این حرف را یادش بدهید؟ حرف این است كه خب تو را چرا دار زدند؟ مگر تو گفتی؟! آنكه گفت «لِسَانَهُ الَّذِی یتَكَلَّمُ بِهِ» او گفته «أنا»، مگر را قبول ندارید؟ اگر بود كه آن چهار حكم فقهی بر آن بار بود، اگر بود چرا دار می ‌زنید؟ یکی از پایین دار با او حرف می ‌زند، یكی از بالای دار با او حرف می ‌زند. می‌ گوید: حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل یكی از پایین دار می‌گوید: الحق تو نگفتی و دم باده او گفت ٭٭٭ ‌ای خواجه منصور تو بر دار چرایی تو را چرا دار زدند؟ این حرف ها حرام است. جدّاً تدریس این مسائل برای افرادی كه را پشت سر نگذاشتند و در وادی نرفتند و نتوانستند جمع سالم بكنند حرام است. [1] ـ سورهٴ مائده، آیه73. [2] ـ سورهٴ مجادله، آیه7. [3]. دیوان حافظ، غزل307؛ «حلّاج بر سر دار این نکته خوب سراید ٭٭٭ از شافعی نپرسید امثال این مسائل». [4]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص174. [5]. مولوی، دیوان شمس، غزل شماره2643. 📚 سخنرانی در همایش بزرگداشت حضرت آیت الله حسن زاده آملی تاریخ: 1390/03/18 🆔 @a_javadiamoli_esra