eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
648 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ابرقدرت در «سطح شجاعت» و «نحوه‌ی اقدام» و آینده‌ی پیش رو 🇮🇷دو هفته بود که پیام‌های تهدید و تطمیع امریکایی و اسرائیلی، به زبان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و چینی و ترکی و عربی، پشت در «بیت» صف کشیده بودند. مترجمان ایرانی زبردست البته پشت در نماندند و با تکرار عبارت «تله‌ی جنگ»، به همه جا سر زدند. اما سیل «وعده و وعید مادّی» که از طرف ابرقدرت‌ها و قدرتک‌ها سرازیر شده بود، به سدّ «یقین پولادین»ش خورد. قاعده‌ی «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ ...مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا»، موج جدیدی از ایمان برایش به ارمغان آورد که «نظام تصمیم‌گیری» را به حرکت درآورد. بامداد بیست‌وشش فروردین «أ لیس الله بکافٍ عبده؟! و یخوّفونک بالذین من دونه» دوباره تفسیر شد. ذکاوت و شجاعت الهی، «مکر و جسارت در مقیاس جهانی» را زمین زد. 🇮🇷«ائتلاف پدافند هوایی» بین امریکا و فرانسه و اسرائیل با مزدوری اردن و سعودی، در مقابل‌مان قد علم کرده بود و به «لبه‌ی فنّاوری» تکیه داده بود. راه حل مقابله اما دویدن به دنبال «تکنولوژی برتر» نبود. ترکیب «مزیت‌های ایمانی و غیرت ایرانی» با «تکنولوژی متوسط و ارزان»، نقطه ضعف‌های دشمن را نمایان کرد و نوک «پیکان اسراییل» را به سمت خودش برگرداند و «گنبد آهنین» را زخم کرد. بامداد بیست‌وشش فروردین، «فئه کثیره» در جبهه کفر و نفاق، دوباره مغلوبِ «فئه قلیله» در جبهه ایمان شد. ابتکار ایمانی که «ساختار متداول فنّاوری» را تغییر داده بود، شانه های «های‌تِک» را در برابر چشم جهان به خاک مالید. 🇮🇷ابرقدرت حالا صادراتش به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت؛ صادراتِ «سطح شجاعت» و «نحوه‌ی اقدام». 🇮🇷 اما دشمن و «های‌تِک»ش هم از خاک بلند خواهد شد و دوباره به سمت‌مان خواهد آمد؛ مخصوصاً اگر موفقیت سیاسی و نظامی‌مان دنباله نداشته باشد و مهندسی معکوسِ این موفقیت، در «فرهنگ» و «اقتصاد» تکرار نشود. «توفیق‌های موردی و مصداقی» در جبهه فرهنگی و جنگ اقتصادی، باید به «فرمول‌های تکرارپذیر» تبدیل شوند و دستیابی به فرمول، کار «اهل علم» است. حوزه و دانشگاه کِی «ابتکارهای ایمانی» را به میدان می‌آورند و به توان ساخت «موشک فرهنگی» و «پهپاد اقتصادی» برای جمهوری اسلامی دست پیدا می‌کنند؟ این سوالِ «خون شهدا» از نخبگان حوزوی و دانشگاهی است. 🇮🇷 این پرسش اگر پاسخی نگیرد و به سوال اصلیِ «افکار عمومی» تبدیل نشود، بهمنی از جنس مردم را به راه خواهد انداخت که «مفاهیم تخصصی» اما «ناکارآمد» را زیر فشار خود دفن خواهد کرد. این خط؛ این نشان! 🌺 سپاسگزار و خاکسار حضرت ولی‌عصر(عج)؛ که در دوران غیبت هم یادگاری‌های از جنس «نیابت عامّه» برای‌مان باقی گذاشت تا با «امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه...»، توضیحات تازه‌ای برای «بکم اخرجنا الله من الذُل و فرّج عنّا غمرات الکروب» بوجود بیاید. در برابر این نعمت، فقط با کلمات جدّ مطهرش در «مناجات الشاکرین» می‌توان شکرگزاری کرد: إِلَهِي أَذْهَلَنِي عَنْ إِقَامَةِ شُكْرِكَ تَتَابُعُ‏ طَوْلِكَ‏ وَ أَعْجَزَنِي عَنْ إِحْصَاءِ ثَنَائِكَ فَيْضُ فَضْلِكَ وَ شَغَلَنِي عَنْ ذِكْرِ مَحَامِدِكَ تَرَادُفُ عَوَائِدِكَ وَ أَعْيَانِي عَنْ نَشْرِ عَوَارِفِكَ تَوَالِي أَيَادِيكَ وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النَّعْمَاءِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالْإِهْمَالِ وَ التَّضْيِيع‏ ✍ _______ @msnote
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به تنهایی در برابر ائتلاف هوایی بزرگی قرار داشتیم ــــــــــــــــــــــــ حجت الاسلام و المسلمین حیدری: عملیات وعده صادق مصداقی از آیه شریفه‌ی «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ» است، چون ما در برابر ائتلافی از پدافند هوایی قرار داشتیم و توانستیم ضربه بزنیم!! ــــــــــــــــــــــــ @msnote
هدایت شده از محمدصادق
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیكم یا ائمه الهدی السلام علیك یا حسن ابن علی السلام علیك یا علی ابن الحسین السلام علیك یا محمد ابن علیٍ الباقر السلام‌عليك‌یاجعفرابن محمدٍالصادق السلام عليكم جميعاً و رحمة الله ▪️بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را در عزا بنشاند او شمع و گل‌و پروانه را بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد . 🏴 سالروز تخریب قبور ائمه را محضر امام عصر ارواحنا فداه تسلیت عرض می کنیم. ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
هدایت شده از محمدصادق
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش به مسجد نبوی و به لاله‌های بقیعش سلام من به علیُ، به حلم و صبر عجیبش سلام من به و چهار قبر غریبش... عمریست دخیلم به ضریحی که ندارید😭 ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦◇﷽◇✦⊰━━─••• ✅برای ما ندیده‌ها، فرصت بیشتری هست برای تخیّل و آرزو. ماها می‌توانیم حرمی برای خودمان بسازیم که اثری از مظلومیت ائمّه و خفقان محبّین‌شان در آن پیدا نشود. مثلاً من می‌گویم بیایید ورودی را ده‌ها و صدها متر پایین‌تر بسازیم و دیوارهایش را پر از روضه‌های کنیم تا مردم، آرام آرام آماده شوند برای زیارت مادرش. خوب که برای معلّم ِ«نصرت و یاری به معصوم» خاکساری کردند و با این خضوع، به ورود در «وادی ِ نصرت» امیدوار شدند، جلوتر بیایند تا برسند به یک دوراهی که کف آن، مرمر شده باشد. راه سمت راستی برود به سمت مزار مادر ِ علی که بوی کعبه گرفته و راه سمت چپی برود به طرف قبر دختران پیامبر: و . همان‌ها را می‌گویم که عروس ِ «بعضی‌ها» شدند و در زمان حیات پیامبر کشته شدند و صدای هیچ کس در نیامد...! آنها که از سمت راست رفته‌اند، نگاه‌شان به بیت الاحزان بیفتد و بمیرند و اینها که از سمت چپ آمده‌اند، با روضه‌های ناموسی ِ پیامبر دق کنند. بعد هر کسی که از این معرکه جان سالم به در بُرد، عزم ِ ضریح‌های اصلی را بکند. برای آنها که در آن دو راهی، سمت راست را انتخاب کرده بودند، درگاهی در سمت راست ِ ائمه‌ی بقیع بسازند با اسم «باب البکاء» که هر کس از آن وارد شد، با یاد تنهایی و پاره‌های جگرش و اسارت و دعاهایش گریه کند و ضجّه بزند. و درگاهی در سمت چپ بسازند به نام «باب العلم» تا در این وانفسای ابتلاء به علوم ِ آمیخته با جاهلیت مدرن، همه در برابر «خزّان العلم» استغفار کنند و از حضرت و ، نور علم و آگاهی بخواهند. بعد همه با هم یکی شوند ومفاتیح را باز کنند و زیارت ائمه‌ی بقیع را بخوانند: و هذا مقام من اسرف و اخطأ... و أقرّ بما جنی این جایگاه کسی است که ... به جنایت‌هایش اقرار می کند و رجی بمقامه الخلاص ولی بخاطر جایی که در آن ایستاده، امید خلاصی دارد و أن یستنقذه بکم مستنقذ الهلکی من الردی و اینکه نجات دهنده‌ی هلاک شدگان، به برکت شما او را هم از نابودی نجات دهد فکونوا لی شفعاء فقد وفدت الیکم اذ رغب عنکم اهل الدنیا و اتخذو آیات الله هزوا پس من را هم شفاعت کنید من‌ی که به محضر شما آمدم؛ آن هم در زمانی که دنیاپرستان از شما روی برگرداندند و آیات خدا را به مسخره گرفتند و شما آیات خدا هستید... 🖊: https://eitaa.com/msnote
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید این کارشناس مسائل سیاسی منتقد جمهوری اسلامی ایران ، چه پاسخی به طرفداران ایده حمله نظامی به ایران میده!!! @msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️به هوای حمزه یا «لا یخسر من یهواکم»✳️ ▪️شیر «ثُوَیبه» باعث شده بود که با هم برادر شیری شوند و حتی هنگام خواستگاری از خدیجه هم، برادرش را تنها نگذارد. به حبشه نرفت و حتی در شعب ابی‌طالب هم در کنار برادرزاده‌اش ایستاد. ▪️ده‌ها سال بعد، حضرت شهادت داد که: «هیچ حمیت و تعصبی نیست که صاحبش را وارد بهشت کرده باشد مگر تعصّب به نبیّ‌اکرم.» در فضیلت «جعفر طیّار»، برادریِ «علی» کافی است اما پسر ابوطالب در هنگام نداریِ پدرش به حمزه سپرده شد تا لابدّ بال‌های بهشتی‌اش را مدیون حمزه هم باشد. ▪️در سریّه‌ی «سیف‌البحر»، وقتی برای اولین بار مسلمین عازم جنگ شدند، پرچم را برای حمزه بست و عموی پیامبر، فرمانده‌ی سپاه خدا شد. طوری برای تشکیل حکومت نبوی شمشیر زد که ابوسفیان سال‌ها بعد و در دوران خلافت عثمان، نتوانست کینه‌اش را پنهان کند و به سراغ مزار سردار اسلام آمد و لگدی به آن زد که: «آنچه برای آن بر روی هم شمشیر کشیدیم، امروز در دستان کودکان ماست.» ▪️وقتی به قول حضرت «بر ستون عرش نوشته شده: حمزه؛ شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهداء»، معلوم می‌شود که چرا پیامبر می‌گفت: «حمزه را از همه‌ی عموهایم بیشتر دوست دارم و [یکی از] محبوب‌ترین اسم‌ها برای من حمزه است.» ▪️چه وقتی که می‌خواست بر ضدّ غاصبان خلافت احتجاج کند و چه هنگامی حسن و حسین و علی‌بن‌الحسین می‌خواستند مکر بنی‌امیه را باطل کنند، می‌گفتند: «حمزه‌ی سیدالشهداء از ما بود» و دشمن خفه‌خون می‌گرفت. چون ردپای عموی پیامبر در آیات قرآن هم باقی مانده بود و از «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» و «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» تا «ام نجعل المتّقین کالفجار» و «فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء»، شجاعت‌های حمزه بود که به ها رنگ بنی‌هاشمی می‌زد. ▪️فرقی نمی‌کند که بعضی گفته باشند پانزده شوال و عدّه‌ی دیگری بگویند هفده شوال. به هر حال همین روزها بود که وعده‌ی پیامبر محقق شد. یکسال از جنگ قبلی گذشته بود؛ همان جنگی که کفار با شمشیر علی در بدر دربه‌در شده بودند و پسر ابوطالب راضی نشده بود که کسی را به اسارت بگیرد و همه را از دم تیغ گذرانده بود یعنی علی از هفتاد اسیرِ کفار حتی یک سهم هم نداشت اما از هفتاد کشته‌ی مشرکین، بیست‌هفت تا را شکار شمشیرش کرده بود. همان‌جا بود که بعضی‌ها به فکر برگرداندن پول‌های‌شان افتادند و‌ به پیامبر گفتند: «این اسراء از قوم تو هستند آنها را آزاد کن و در مقابل، فدیه بگیر.» نبیّ‌خدا هم با این که می‌دانست بشر به عقلانیت خودش بیشتر از خبرهای خدایی ایمان دارد و باور نمی‌کند که کفر ذرّه‌ای از دشنه و دشنامش نمی‌گذرد و در برابر فروختن اسیر، شهید می‌خرد؛ اجازه داد اما وعده کرد: «ولی هر تعداد اسیر دشمن را که در قبال فدیه آزاد کنید، به همان تعداد در جنگ سال بعد، از شما کشته خواهد شد.» ▪️ همین شد که سال بعد و در شبی که فردایش جنگ آغاز می‌شد، پیامبر با عمویش خلوت کرد و از او خواست حالا که قرار است غیبت طولانی مدّتی داشته باشد، به توحید و نبوّت و امامت شهادت دهد و سپس گواهی کند که حمزه سیدالشهداست! آنجا بود که حمزه چشمان برادرزاده‌اش را بوسید و به گریه افتاد و با صورت به زمین خورد و با رضایت به تقدیر از خاک برخاست. صبح، وقتی اشعه‌ی خورشید روی قلب سپاه ـ جای همیشگی حمزه ـ افتاد، سایه‌ی دو شمشیر روی زمین نقش بست؛ و با دو شمشیر می‌جنگید و در نزدیک‌ترین نقطه به سپاه کفر ایستاده بود تا تنها کسی باشد که به جای پنج تکبیر، مهمانِ هفتاد تکبیر نبیّ‌اکرم بر بالای پیکر پاره پاره‌اش شود. ▪️ هم این پیکر پاره پاره را رها نمی‌کرد. از پدر شنیده بود که حمزه فقط سید شهدای احد نیست که سرور همه‌ی شهیدان به جز انبیاء و اوصیاست. این شد که بعد از پیامبر، فاطمه مزار حمزه را ترک نکرد و طوری روی خاک عمویش اشک می‌ریخت که محمود بن لبید گفت: «به خدا که رگ‌های قلبم را با گریه‌ات قطع کردی!» البته ابن لبید نگفته که فاطمه در کنار قبر شیر خدا چه روضه‌هایی می‌خوانده ولی کسی چه می‌داند؟ شاید فاطمه روضه‌ی بی‌کسیِ علی را برای حمزه خوانده و به عمو گفته که در روزهای بعد از پیامبر چقدر جایش خالی است. شاید همان عباراتی را برای اسدالرسول نقل کرده باشد که اسدالله وقتی برای بیعت به سمت مسجد کشیده می‌شد، به زبان آورد ‌: *وا حمزتاه ... و لا حمزه لی الیوم ...* ✅پی‌نوشت: امیدوارم که این نوشته را به حساب این بگذارید که هوای شما را کرده‌ام و بخاطر همین، نگذارید که ورشکسته شوم؛ یا اسدالله و اسد رسوله! اصلا از زیارت خودتان یاد گرفته‌ام که: «انتم اهل بیت لایشقی من تولّاکم و لایخیب من أتاکم و *لا یخسر من یهواکم* ... هر کس هوای شما را کند، دچار خسران نمی‌شود... 🖊: @msnote
امروز پانزدهم ماه شوال سالروز شهادت حضرت حمزه سید الشهدا و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هست ⚫️در سالروز شهادت و رحلت این دو شخصیت بزرگوار، صلواتی بفرستیم هدیه به این دو بزرگوار انشاءالله که خداوند توفیق زیارت با معرفتشان را در دنیا و شفاعتشان را در آخرت نصیب و روزی ما بگرداند 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 اللهم عجل لولیک الفرج @msnote
🏴🔴 اشتیاق امام نسبت به محبین و منتظرین خود و آرامش دل ایشان با دیدن یکی از شیعیان... 🌕 آقا امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ رُؤْيَتَكُمْ وَ زِيَارَتَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اللَّهِ وَ دِينِ مَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ أَنَا فِي الْمَدِينَةِ بِمَنْزِلَةِ الشَّعْرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّى أَرَى الرَّجُلَ مِنْكُمْ فَأَسْتَرِيحَ إِلَيْهِ» «سوگند به خدا كه من بوى شما را دوست دارم و ارواح شما را دوست دارم و زيارت و ديدار شما را دوست دارم و حقا كه من بر دين خدا و دين فرشتگان خدا هستم اى شيعيان ، شما با ورع مرا بر اين دين يارى كنيد ؛ من در تمام مدينه مانند يک دانه جو تک و تنها هستم ، در تمام مدينه حركت مى‏ كنم تا يكى از شما را ببينم و با ملاقات و ديدار او، استراحت ‏خاطر برايم حاصل شود.» 📗بحارالانوار،ج ۶۵، ص۲۸ 📗الدعوات (راوندی) ص ۲۷۴ 📗المحاسن ج۱، ص ۱۶۳ شــهادت ششمین اختـــر تابنــاک آســمان امامــت و ولایــت، حضـــرت امـــام جعفـــر علیـه‌السـلام برتمامی عاشقان آن حضرت تسلیــت 🖤. @msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• 🔹تقدیم به اباعبدالله جعفر بن محمد الصادق🔹 🔅راز «مُعَلّی»🔅 🏴 همان موقع باید به فکرش می‌رسید؛ همان موقع که «مُعلّی» جلوی چشم همه به دولت طاغوت یورش می‌برد و ظلم آن‌ها را در گوش ِ کر مردم مدینه فریاد می‌زد و خونش برای حق حکومت ِ اهل ایمان به جوش می‌آمد. همان روزهایی که بر خلاف همه، غبارآلود و محزون و به هیأت ِ مصیبت‌دیده‌ها به محلّ نماز عید می‌آمد و حق هم داشت. خودشان گفته بودند که هیچ «فطر» و «قربان»ی نیست مگر اینکه مصیبت آل محمد تجدید می‌شود؛ چون حق حکومت‌شان را در دست غاصب دیگران می‌بینند. همین که خطیب دربار با پاهای نجس‌اش از منبر پیامبر بالا می‌رفت تا خطبه‌ی عید بخواند، معلّی هم عید ِ طاغوت را عزا می‌کرد؛ دست‌هایش را به سوی آسمان می‌گرفت و می‌گفت: «خدایا! این مقام ِ برگزیدگان توست که آن را به زور گرفته‌اند و دزدیده‌اند. اولیائت مقهور شده‌اند و می‌بینند که کتابت به گوشه‌ای انداخته شده و احکامت تحریف گشته و سنت‌های پیامبرت متروک است. پس دشمنانِ اولیائت را لعن کن و جبارانِ زمان ما را هم به همان ملعونین ملحق نما!» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 اما دوست نداشت به عاقبت معلّی فکر کند. مگر شیعه چند تا مثل او داشت تا بخواهد فقدان آن‌ها را تحمّل کند و به روزهای بدون آن‌ها عادت کند؟ شنیده بود که چقدر به معلّی توجه دارد و حتی اصحاب می‌گفتند: «یک‌بار که ، معلّی را در اوج غم دیده بود و حس کرده بود که دل صحابی‌ش برای زن و بچه‌هایش تنگ شده، دستی بر صورت معلّی کشیده بود تا به قدرت الهی، فرسنگ‌ها را در مقیاس ثانیه‌ها طی کند و کمی در نزد اهل و عیالش مأوی بگیرد.» با فکر و خیال او که چیزی عوض نمی‌شد. بالاخره حکومت جور، سوء هاضمه داشت و فقط با خوردن خونِ مبارزین آرام می‌شد. بخاطر همین وقتی «داود بن علی» از طرف خلیفه‌ی عباسی به امارت مدینه گماشته شد، در به در به دنبال معلّی افتاد و هر جور که بود صید بزرگش را شکار کرد. حاکم مدینه شخصاً به سراغ معلّی آمد و از او خواست تا شیعیان ِ جعفر بن محمد را افشاء کند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 _کتمان می‌کنی؟ اگر نگویی خودم می کشمت! + مرا به مرگ تهدید می‌کنی؟!! به خدا قسم که اگر اصحاب او زیرپای من بودند، ذرّه‌ای پایم را از جایش تکان نمی‌دادم تا تو به آن‌ها دست نیابی. وقتی برای معلّی معلوم شد که عزم حاکم مدینه برای کشتن او جزم است، گفت: «مردم، مال زیادی از من طلب دارند. من را در میان مردم ببر تا به بدهکاری‌هایم گواهی دهم.» وقتی او را به وسط بازار مدینه بردند و تمام شهر دورش حلقه زدند، فریاد زد که: «آی مردم! من مُعلّی بن خُنَیس هستم. شاهد باشید! هر مالی که دارم از برده و کنیز و خانه و ...، همگی از آن ِ جعفر بن محمد است!» همان جا بود که غیظ، رییس شرطه‌ها را به رعشه درآورد؛ غیظ از این‌که این مرد تا دم مرگ هم از حمایت مولایش و عَلم کردن ِ نام او دست برنمی‌دارد و در تمام وجوه، فدایی ِ جعفر بن محمد است. دیگر تاب نیاورد و همان‌جا گردن معلّی را زد و بعد جسدش را از دار الاماره آویزان کرد. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 ... همان موقع باید به فکرش می‌رسید اما دیگر دیر شده بود و آنچه نباید می‌شد، شده بود. در آن حال زار، جایی نداشت جز خانه‌ی اباعبدالله. وارد شد و «مفضل بن عمر» را دید که به جعفر بن محمد می‌گوید: «نمی‌بینی که امروز چه فاجعه‌ی سنگینی بر شیعه نازل شد؟» وقتی جواب امام را شنید که : «منتظر این روز بودم»، ذهنش دوید به یکسال قبل و علم غیبی که امام با اصحابش در میان گذاشت؛ همان وقتی که در محضر حضرت صادق نشسته بودند و حرف از معلّی به میان آمد و امام فرمود: «آنچه را می‌گویم، پنهان بدارید معلّی به درجه‌ی ما نمی‌رسد مگر آن‌که دچار آن چیزی شود که داود بن علی در حق او انجام خواهد داد» گفتند: داوود بن علی با او چه می‌کند؟ فرمود: دستور می‌دهد گردنش را بزنند و جسدش را از بلندی بیاویزند... _ یعنی می‌شود یک روزی من هم ... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 این نوشته _ که ترکیبی از چند روایت منقول در «رجال الکشّی» بود _ پر کاهی است تقدیم به جعفر بن محمد الصادق که اصحابی مثل «معلی بن خنیس» را پرورش داد؛ مردی که با وفاداری‌اش، به دین‌داری‌های راحت‌طلبانه‌ی ما طعنه‌ی مردانه‌ای زد، ما را یاد نهیب ِ «أم حسبتم ان تدخلوا الجنه و لمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم» انداخت و کاری کرد که حضرت صادق، همان جمله‌ی بالایی را درباره‌اش گفت؛ جمله‌ای که هزار و چند صد سال بعد، دوستداران خمینی و خامنه‌ای به فارسی ترجمه‌اش کردند: و در این عالم «راز» ی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود... ___ ✍: بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
هدایت شده از ꧁ღ💚🍃 عطرِ_یار
نماهنگ سلام آخر.mp3
2.79M
🖤🍃 امام آسمونا روی زمینه نفس هاش شماره افتاده تو سینه چراغ آخری شهر مدینه آی مدینه 🎙 حاج_محمود_کریمی 🏴 @atre_yar
32.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 (ع) 🌴گرچه گنهکارم و بنده‌ای نالایقم 🌴با مدد فاطمه ریزه خورِ صادقم 🎙 @msnote