eitaa logo
محمدصادق
155 دنبال‌کننده
646 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
مِنها أربعهٌ حُرُم إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُم در حقيقت، شماره ماه‏ها نزد خدا، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در كتاب [علمِ‏] خدا، دوازده ماه است از اين [دوازده ماه‏]، چهار ماه، [ماهِ‏] حرام است. اين است آيين استوار، پس در آنها بر خود ستم مكنيد جابر می‌گوید:  از این آیه، از امام باقر سوال کردم. مولایم آه بلندی کشید و گفت: *قطعا دانستن ماههای حرام، دین قیّم و آیین استوار نیست*؛ چون یهود و نصاری و مجوس وسایر ادیان هم، این ماهها را می‌شناسند و از اسامی آنان هم مطلعند بلکه ماهها در این آیه ائمه‌ای هستند که برپادارنده‌ی دین خدا هستند... «سال»، جدم رسول خداست و «ماههای دوازده گانه»‌ی آن، دوازده امام هستند و آن چهار ماهی که حرام هستند و دین قیّم نیز همانان هستند؛ چهار نفری هستند که یک اسم دارند*: علي أمير المؤمنين، و علي بن الحسين (السجاد)، و *علي ابن موسی* (الرضا) و علي بن محمد (الهادی)، پس إقرار به آنها همان دين قيم است فلا تظلموا فيهن أنفسكم، یعنی به همه آنان معتقد شوید تا هدایت یابید! @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️و قد قعد له السوّال و هو یتصدق علیهم✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ حالا کاری ندارم به بدهکاریِ آن مرد غفاری که بخاطرش به حضرت رضا پناه برد و بگذریم که ابالحسن چه‌طور با معجزه‌اش، بدهکاری مرد را پرداخت کرد و چندین دینار اضافه هم به او بخشید. ابرمردی که در توازن قدرت با سیّاس‌ترین خلیفه‌ی عباسی، تک و تنها به پیروزی رسیده و در پایتخت دنیاپرستی، پرچم آخرت‌گرایی و ایمان را در مقابل نفاق خلیفه به اهتزاز درآورده و مأمون را به رسوایی کشانده، حساب و کتابِ دینار و درهمِ این و آن، از معجزات کوچکش محسوب می‌شود. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ بیشتر آن جمله‌ای از این ماجرا چشمم را گرفته که مرد غفاری دارد دور و بر خانه‌ی علی‌بن‌موسی در مدینه را توصیف می‌کند و پایین‌ترین حدّ از عقلانیت بشری را به شوق می‌آورد: «دستور داد بنشینم تا برگردد. منتظر ماندم تا اذان مغرب فرا رسید که ناگهان آن حضرت آمد در حالی که مردم دوره‌اش کرده بودند... و قد قعد له السُوّال و هو یتصدق علیهم و گدایان سر راه او نشسته بودند و او به آنها صدقه می‌داد تا این‌که وارد منزلش شد...» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅گفتم پایین‌ترین حد عقلانیت بشری؛ چون آدمی‌زاد مملوّ است از نیاز و خواهش و خواست و خلأ و حتی اگر این وضعش را در پوشش‌های چندلایه و پرستیژهای پوچ مخفی کند، باز هم مشغولِ گدایی از جایی است تا این همه نداری را برایش به دارایی تبدیل کنند. پس عاقل‌ترین‌ها همان کسانی هستند که می‌روند سراغ پُرترین دست و مهربان‌ترین قلب و بی‌منّت‌ترین زبان... و قد قعد له السُوّال و هو یتصدق علیهم گدایان باهوشی بوده‌اند که می‌دانستند سر کدام گذر و در راه چه کسی بنشینند. حیف که بعضی موقع‌ها راهی را که شما از آنجا عبور می‌کنید، تشخیص نمی‌دهیم اما امیدمان به مهربانی شما و تابیدن‌تان به کوره‌راه‌ها که ناامید نشده... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅_ بزرگترین خلأ و خواست و خواهش ما، به‌هم‌آوردن این زخم اقتصادی است که دشمن رویش نمک می‌پاشد تا با نارضایتی‌ها جمع خداپرستان و جامعه شیعه را در هم بکوبد. البته دنیاپرست‌ها به ظاهر اقتصادشان را خوب سامان داده‌اند اما ما نمی‌خواهیم از راه دشمنان شما برویم. این ملت از قدیم پابوسی شما را دوست داشته‌اند و نه کس دیگر؛ پس نگذار ذلیلِ نمرودها و فراعنه‌ی ادکلن‌زده باشیم و گدای سرمایه و تکنولوژی خارجی _که اختیارش به دست قارون‌های مدرن افتاده و ملت‌های پرقدرت را هم به خاک مذلت انداخته _ شویم... و بکم أخرجنا الله من الذّل... راه درست را خودت پیش پای مسئولان و نخبگان و مردمان ما بگذار و با نورت ظلمت‌ها را بشکن... یا نور الله فی ظلمات الارض... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ولادت با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام مبارک التماس دعا @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️پاسخی به سلسله سوالات ِ «أین أین»✳️ ✅ حالا نه این‌که همه‌ی دعاها را گشته باشم اما بین دعاهایی که چشمم به نورشان منوّر شده، دو تا دعا هست که توی آنها انگاری دنبال چیز خاص و جای مخصوصی می‌گردیم. یکی همان اوائل «ابوحمزه» است که «کوش؟ کوش؟» و «کجاس؟ کجاس؟» راه می‌اندازیم و پشت‌سرهم «أین؟ أین؟» می‌گوییم و دقیقاً دنبال جایی می‌گردیم که «پرده‌پوشی زیبا» و «گذشت بزرگ» و «گشایش نزدیک» و «فریادرسی پرسرعت» و «مهربانی فراگیر» و «هدیه های برتر» و «موهبت‌های گوارا» و «جایزه های گران‌قیمت» و «فضل پرعظمت» و «عطای پر ابهت» و «احسان دیرینه» و بالاخره «کرَم»خدا آنجاست: 🔹 أَيْنَ سِتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ‏ عَفْوُكَ‏ الْجَلِيلُ‏ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيمُ🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅بعد انگاری همه این خوبی‌ها را در دو چیز جمع بندی می‌کنیم و می‌گوییم: پس به «کرم و بزرگواریت» من را نجات بده و به «مهربانی و رحمتت» مرا آزاد کن... بِهِ فَاسْتَنِقِذْنِي وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنِي‏ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅به ما یاد داده بودند که «أین» سوال از جا و مکان است و من همیشه توی سحرهای ماه مبارک، دنبال جای کرم و مکان رحمت خدا می‌گشتم؛ خدایی که بدون زمان و بدون مکان بود. حالا باید اعتراف کنم که جواب «أین أین» ها را در حرم شما توی زیارت‌های وداع گرفته‌ام یا ! وقتی سرم را روی شانه‌های در خروجیِ بالاسر می‌گذاشتم و مفاتیح را باز می‌کردم و از «زیارت جامعه کبیره» و بعد از «زیارات جامعه» رد می‌شدم و می‌رسیدم به «دعای بعد از زیارت ائمه» و آن فرازهای میانه‌اش که از «اسم مکان» استفاده کرده بود و صریحاً داشت با حرف اشاره، به جا و مکان رحمت و مهربانی خدا اشاره می‌کرد: اللهم انّ هذا مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره... خدایا این محل و و زیارتگاه، جایی است که اگر کسی رحمت تو را در آن از دست بدهد، امید ندارد که مهربانی تو در جای دیگری نصیبش شود... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅چیز غریبی هم نبود. انسان ِ فرورفته در زمان و مکان چطور می‌خواست با خدای نامحدود لازمان و لامکان تماس بگیرد؟ جز اینکه خدا لطف کند و اراده اش را بریزد توی زمین هایی و زمان‌هایی و آنها را سر دست بگیرد تا بشریت از سردرگمی خلاص شود. همان خانه‌هایی که: «اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» اراده‌ی خدا برای اندازه‌های هر کاری، به شما نازل می‌شود و از خانه‌های شما به جهان صادر می‌شود... مراکز تولید و توزیع ِ معنویت و رحمت که مدتهاست مراجعه به آنها مستحب و غیرضروری تشخیص داده می‌شود و حالا برخلاف اماکن مربوط به ضرورت‌های مادی ـ_ که لابد اوجب واجباتند _ بسته شده‌اند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅خب! دیگر نباید سوالی باشد که پس دومین دعا چه شد؟ معلوم است که؛ دعای ندبه. و زاری بر از دست‌دادن ارتباط مستقیم با تجسم رحمت خدا و جا و مکان مهربانی او و رسیدن به وضعیتی که «أین أین» های دوازده‌گانه در دعای سحرگاهی حضرت سجاد، حداقل سه برابر تفصیل پیدا کرده‌اند و به سی‌وشش _هفت «أین أین» در این وانفسای غیبت رسیده‌اند: 🔹أَيْنَ‏ الْحَسَنُ‏ أَيْنَ الْحُسَيْنُ، أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ، صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ، أَيْنَ الشَّمُوسُ الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ، أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ‏ وَ الْعِوَجِ، أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ،أَيْنَ...🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به همه مجاوران ِ «مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره» به امید یادی و دعایی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که با دفاع از اماکن رحمت و مراکز تولید و توزیع معنویت، انتهای زندگی دنیایی‌ش را هم به زیارت همه آنها ختم کرد و قله‌های رحمت و معنویت در آسمان و زمین را در آغوش پر از خون خود کشید. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
﷽ ------ میرسی سر وقتشون کوچیکی نشسته و بامظلومیت هرچه تمامتر گریه میکنه و فریاد دادخواهی به آسمون بلند کرده بزرگی با اخم و خشم بالاسرش واستاده و یه چیزی -که معلومه دعوا سر اون بوده- دستشه! . . انقدر در این هفت سال، غلیظ(😅) مادری کردم که ترجمه و تفسیرهام هم رنگ مادرانگی گرفته؛ و این👆، صحنه ایه که موقع خوندن این آیات👇 به ذهنم میاد:  إِذ دخلوا على داود ففزع منهم قالوا لا تخف خصمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بِالحق و لا تشطط و اهدنا الی سواء الصراط (۲۲) ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجه ولی نعجه واحده فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب (۲۳) قال لقد ظلمک بسوال نعجتک إلی نعاجه و .... ظن داوود انه فتناه فاستغفر رَبه و خرَّ راکعا و أَناب (۲۴) (سوره ص) . خلاصه داستان اینه: روزی دو مرد بر حضرت داوود علیه السلام، که در قضاوت و داوری بسیار کاردرست بود، واردشدن یکی با عجزوناله گفت به داد من برس نبی خدا! این برادر من ۹۹ میش(گوسفند) داره، من یکی. حالا پیله کرده که اون یکی روهم بده به من! این حقه؟! این چه طمَعیه که داره؟! 😭 حضرت داوود -علي نبینا و آله و علیه السلام- هم بدون این که حرف برادر۹۹میشی رو بشنون، گفتن خب این که ظلمه! ۹۹ تا داره، این یکیِ تو رو هم طلب کرده! . در حالی که حضرت زود، و بدون پرسیدن نظر و دفاع طرف مقابل قضاوت کردند (حالا بگذریم که اصل قضاوت نادرست نبوده، و این قضیه یک جور تلنگر برای حضرت داوود بود و حتی گفته شده شاید در عالم تمثل و رؤیا اتفاق افتاده نه واقعیت (المیزان) و فوراً متوجه خطای خودشون در کردن شدن و استغفار کردن و...) . . . خلاصه که این آیات برای من از رو ظاهر ماجراست (که خب فعلاً این مدت بیشتر از همه در ساحت به کارم اومده…) حقیقت ماجرای اول متن اینه: اون بچه کوچک، اسباب بازی دختر بزرگه رو گرفته و خراب کرده، بزرگه با خشم ازش گرفته و خیلی هم لطف و کظم غیظ کرده که حسابشو نرسیده! اما کوچکه به تریش قباش برخورده و ضجه زنون و با مظلوم نمایی، مادر رو به مسند قضاوت فراخونده😒 . . یادش بخیر بچه که بودیم، با داداشم دعوا هم میکردیم و میزدیم همو. داداشم بدتر میزد اما همیشه گریه آخر مال اون بود! گریون میرفت پیش مامانم… (هرچند مامانم اهل دخالت تو روابط ما نبود😌) من گریه ئو (آدم اهل گریه) و مظلوم نما نبودم هیچوقت تو عمرم! که گاهی هم به ضررم تموم شده شده باشه! خودِ محکم و زبون سرخم رو بیشتر دوس دارم… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️توقع های طلبکارانه ی تایید شونده✳️ ✅غافل‌تر از این هستم که اهل ذکر گفتن باشم ولی شما آدم‌ها را عوض می‌کند. همین که راه می‌افتادیم، با نگاهم آسفالت‌ جاده را دنبال می‌کردم تاااا 👇👇👇 @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️توقع های طلبکارانه ی تایید شونده✳️ ✅غافل‌تر از این هستم که اهل ذکر گفتن باشم ولی شما آدم‌ها را عوض می‌کند. همین که راه می‌افتادیم، با نگاهم آسفالت‌ جاده را دنبال می‌کردم تاااا آخر؛ تا جایی که بروند زیر لاستیک‌های ماشین. فرقی نداشت جاده قم گرمسار باشد یا سمنان شاهرود یا سبزوار نیشابور. آسفالت‌ها را دنبال می‌کردم و توی ذهنم زیارتنامه‌های سبز و آبی حرم را باز می‌کردم و صفحه‌هایی که از اشک زائرین‌تان چروک شده را ورق می‌زدم تا برسم به اواخر آن زیارت و آن تکّه دلبر؛ همان جایی که انگار داریم آخرین راهها را امتحان می‌کنیم : «الیک صمدتُ من ارضی و قطعتُ البلاد رجاء رحمتک... از وطنم قصد تو را کردم و شهرها را به امید رحمت و مهربانیت پشت سر گذاشتم» به آسفالت‌ها خیره می‌شدم و این ذکر را تکرار می‌کردم تا برسیم به حرم ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• حرم که می‌رسیدیم، زیارتنامه‌های سبز و آبی حرم را باز می‌کردم و زیارت را می‌خواندم و به آن تکه دلبر می‌رسیدم و دیگر ذکر را از رو می‌خواندم و با پررویی، شبیه آدم‌های اهل توقع می‌شدم که «این همه راه آمدم آقا جان! نمی‌شود که...» اما نمی‌دانم انگار شما از این توقع‌ها بدتان هم نمیآید. چرا؟ چون همان دعای بعد از زیارت ائمه هم انگار دارد همین توقع‌ها را تأیید می‌کند: «و حاشاک یا رب أن تقرن طاعتک طاعه ولیک بطاعته... ثم تؤیس زائره و المتحمّل من بُعد البلاد الی قبره و عزتک یا رب لاینعقد علی ذلک ضمیری اذ کانت القلوب الیک بالجمیل تشیر... ای خدا! از تو بعید است که اطاعت ولی‌ات را با اطاعت از خودت قرین کنی و بعد زائر او را ناامید کنی؛ همان کسی که دوری شهرها را برای زیارت قبرش تحمّل کرده! به عزّتت سوگند که وجدانم بر این سرشته نشده و چنین چیزی را باور نمی‌کند چون قلب‌ها همیشه به زیبایی کارهای تو اشاره می‌کنند.» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️حیات و ممات؛ از شب جمعه تا روز جمعه✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅شب جمعه‌هایی که عشق و حال با دنیا در روزهای قبلش، حس و حال دعا را گرفته باشد و «کمیل» به چشمم زیاد بیاید، می‌روم سراغ دعای کوتاه و زیبایی که شیخ عباس قمی برای شب جمعه نقل کرده: «اللهم من تعبّأ و تهیّأ...» مقدمات قشنگی می‌چیند: «هر کسی برای جایزه‌گرفتن پیش کسی می‌رود ولی من پیش تو می‌آیم؛ می‌آیم ولی نه با اعتماد به کارهای ظاهراً خوبی که کرده‌ام بلکه با امید به عفو و بخشش پرعظمتت که هر چقدر دور و بر جرم‌های بزرگ بگردم، باز هم به سراغم می‌آید.» و بعد خواسته‌اش را رو می‌کند: «فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد... به من فرج و گشایشی ببخش با قدرتی که داری؛ همان قدرتی که با آن سرزمین‌های مُرده را زنده می‌کنی» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅خب قدرت خدا در زنده‌کردن زمین‌های مُرده، بیشتر از هر چیزی با فرستادن ابر و صاعقه و باران معلوم می‌شود اما ذهن من با ترکیب «فرج» و «تحیی» و «میت» و «البلاد» میپرد به روز جمعه و صاحبش. همان که در دعای عهد درباره‌اش می‌گوییم: «و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک...خدایا بوسیله او به سرزمین‌هایت آبادی بده و بندگانت را زنده کن» انگاری که این همه آدم‌های زنده و پرچنب و جوش و آبادانی‌ای که بشر توی دنیا به راه انداخته را به هیچ می‌گیرد و انسان‌ها و سرزمین‌های بدون امام را مُرده و خراب حساب می‌کند. و خب اگر به «ساسه العباد و ارکان البلاد» نگاه کنیم، تصدیقش می‌کنیم. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ همان که در دعای امام رضا برای حضرت صاحب الامر برایش می‌خوانیم: «و أحی به القلوب المیّته» یا در زیارت جمعه می‌خوانیم: «السلام علیک یا عین الحیاه... سلام بر تو ای سرچشمه زندگی» انگار وقتی چشمه و سرچشمه زندگی در بین ما نجوشد، انصاف این است که قلب‌های‌مان را مُرده و کارهای خودمان را «مُرده‌گی» حساب کنیم تا «زندگی»... کارهایی و زندگی‌هایی که ربط‌شان به شما یا نامعلوم است یا ضعیف است و یا بچه‌گانه و در عوض، به زندگی و حیات و زیستی که اغیار تعریف کرده‌اند، همچین خوب می‌سازد و با آنها هماهنگ در می‌آید. از زندگی و حیات تکوینی که در «زیست» تعریف کرده‌اند و آن را به آزمایش و آزمایشگاه کشانده‌اند تا زندگی و حیات اجتماعی که در «توسعه‌یافتگی» تحلیل کرده‌اند و آن را به استانداردهای کیفی و شاخصه‌های کمّی رسانده‌اند و با طراحی «برنامه‌های توسعه» در سرتاسر جهان، تعریف «زندگی خوب» و تحقق آن را به دست گرفته‌اند. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅«فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد» با قدرت خودت به ما فرج و گشایشی بده که تعریف زندگی خوب را خودمان بسازیم و این زنجیره‌های مُردگی را بشکنیم. زنجیره‌های مُردگی که «عباد» و «بلادِ» دنیاپرست را خوب به بند می‌کشد و با کشتن روح‌ها و خرابی سرزمین‌ها، تعادل و آبادانی و نظمی ظاهری برایشان درست می‌کند اما به آب و گِل محبّین شما نمی‌سازد. ملّتی که وجدان محمّدی و علوی و حسینی داشته‌اند و با قیام نوّاب شما زنده شده‌اند، با آن نظم‌ها کنار نمی‌آیند و آن تعادل‌های مادّی را می‌شکنند و در فقدان تعریف الهی از زندگی خوب، همین هرج و مرجی به راه می‌افتد که گرفتارش هستیم... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ما را این‌طور «لایموت فیها و لایحیی» نپسندید؛ این‌طور بلاتکلیف و سرگردان بین وجدان الهی و زندگی مادّی که همان مُردگی است. ما را مال خودتان کنید و اهل چشمه‌ای که زندگی فقط از آن می‌جوشد یا «عین الحیاه»! با همان قدرتی که سرزمینهای مُرده را زنده می‌کنید، ما را مهیای شکستن « » و ساختن نسخه جایگزین کنید که اگر این کارها از دستمان بر نیاید، بعید است زمینه سازان برنامه‌ای شویم که خدا برای آینده ریخته و آن را در معراج با پیامبرش در میان گذاشته: «بالقائم منک أعمُرُ ارضی... و به اُحیی عبادی و بلادی... با قائم آل‌محمد است که زمینم را آباد می‌کنم و به وسیله اوست که بندگان و سرزمین‌هایم را حیات می‌بخشم»... و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک.... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️_ تقدیم به رهبر حکیم انقلاب که سالها پیش گفت «توسعه دارای بار ارزشی است و تصور پیشرفت از طریق الگوهای غربی، برای کشور کاملا خطرناک است» و تولید « » را سفارش داد اما تولید این نیاز حیاتی در اتحاد بسیاری از نخبگان حوزه و دانشگاه با سیاست‌بازان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به حاشیه رفته؛ و تقدیم به یک و بیست دقیقه شب‌های جمعه که با اتکا به تجارب ، حیاتی جدید در عرصه نظامی و امنیتی رقم زد و با تکیه بر ، تعریفی نوین و الهی و کارآمد را از سبک زندگی دفاعی در مقابل نظامی‌گری‌های مدرن و سخت‌افزارمحور به نمایش گذاشت... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
به نام خدا سلام این چند روز اخر ماه سرم شلوغ بود و نتونستم پیام یاداوری کمک به ایتام رو بزارم توی کانال. لطفا هر مبلغی که دوست دارین رو به کارت شماره 6037998903972551 بانک ملی به نام "طرح اکرام دو فرزند" واریز کنید. با هر واریز شما، یه پیامک برای بنده میاد که اسکرین شات از پیامک ها رو توی یک کانال جداگانه میزارم. ادرس کانال مستندات در ایتا https://eitaa.com/joinchat/1497301039C5ba6e26186 و ادرس در سروش و بله و تلگرام: @residaytam ضمنا با انتشار این پیام در گروه ها و کانال هایی که عضو هستید می تونید در اجر این صدقات شریک باشید یا علی با تشکر، محمد بلوچی، ادمین کانال @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️«جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال ... ادامه👇👇👇 @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️«جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نُه قمری، شیعه را تنها گذاشته. ✅یعنی نیمه شعبان به جز روز ولادت حضرت حجت، روز آغاز غیبت‌کبری هم بوده. روزی که دست ما از دامن شما کوتاه شد. بعد با کمک یک سایت، «نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نه» را تبدیل کردم به تاریخ شمسی. مصادف شد با آخرین روزهای اردی «بهشت» و شنبه‌ای را نشان داد که «جهنمِ» بدون شما بودن آغاز شده. گفتم «جهنم»؟! جهنم قاعدتاً باید آدم را آزار بدهد و این قدر بسوزاند که خسته‌اش کند اما امثال من که در همه‌ی این «سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»ی که از بی‌شُمایی گذشته، خوبیم و خیلی وقت‌ها بهمان خوش می‌گذرد. خدا را شکر. راستی شما چطورید آقا جان؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅...البته بعضی‌ها هم هستند که در «جهنمِ» نبودن شما خوب نیستند و در همه این «هزار و صد و دوازده سال و سه ماه و هجده روز» بهشان خوش نمی‌گذرد و می‌سوزند و خسته می‌شوند. مثل همان‌هایی که حضرت رضا در دعا برای شما توصیف‌شان کرد: «الذین سلوا عن الاهل و الاولاد و تجافوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و اضروا بمعایشهم...» آنهایی که زن و بچه را فراموش کردند و از وطن‌شان کَندند و بسترهای راحت را معطل کردند و کار و کاسبی‌شان را کنار گذاشتند و به نان و آب خودشان ضرر و ضربه زدند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅مثل همه نوّاب عامَ شما و مثل همه شهیدان رکاب‌شان که از امّت شما حفاظت کردند و در دنیای دریده شده از الحاد و التقاط و زیر آتش کفر و نفاق ـ که می‌سوزاند و خسته می‌کند _ سدّ و سنگری برای دفاع از ایمان مومنین ساختند و بعد این‌طور خودشان را روایت کردند: «که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» [پیام پذیرش قطعنامه] ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به کبیر که گفت: «اگر همه عالَم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا نمی‌کنید و لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است» و تقدیم به چشم‌های خسته و خمار و خون‌گرفته‌ی شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• تردیدهایی درباره‌ی یک صورت مسأله‌ی معروف  سیدالساجدین خوب می‌دانست که باید برای چه کسی صدقه‌ی «صد دیناری» کنار بگذارد. برای همان مخدّره‌ای که وقتی دیواری در نزدیکی او شکاف برداشت و صدای ریزش خشت‌ها درآمد، با دستش به دیوار اشاره کرد و گفت: «نه؛ قسم به حق پیامبر که خدا به تو اجازه‌ی فروریختن نداده!» آن دیوار، گوینده را خوب می‌شناخت و در هوا معلّق ماند تا «امّ عبدالله» دخترِ «حسن بن علی» از آنجا بگذرد و سیدالساجدین برای همسرش صدقه‌ی صد دیناری کنار بگذارد؛ برای همان بانویی که همانندی در خاندان امام مجتبی نداشت و قرار بود «باقر العلم» را برای حضرت سجاد به دنیا بیاورد. صورت مسأله، یک استاد شهیر و شاگردان متعدّد و کرسی تدریس معروفش نبود؛ چون حقیقتِ کار کسی که علم پیامبر را می‌شکافد و مرزهای دانش دین را جابجا می‌کند، به لزره درآوردنِ هویت یک جامعه و شکستن زنجیرهایی است که افکار عمومی را به بند کشیده است. قضیه برای اهل نفاق این‌قدر خطرناک بود که وقتی جابربن‌عبدالله انصاری در مسجد پیامبر می‌نشست و به امید وعده‌ی پیامبر و در انتظار دیدنِ محمدبن‌علی فریاد می‌کشید که: «یا باقر العلم... یا باقر العلم...»، مردم مدینه تمام‌قدّ جلویش ایستادند و گفتند: «صحابی پیامبر هم به هذیان‌گویی افتاده...»  اما وقتی اباجعفر به امامت رسید، نه فقط نگرانیِ مردم مدینه که کابوس‌های دستگاه حاکم هم به یک واقعیت تمام‌عیار تبدیل شد. مردم در موسم حج هم محمدبن‌علی را حتی در حال دعا رها نمی‌کردند و به سوی او سرازیر می‌شدند و سوال می‌کردند و پاسخ می‌شنیدند. مسلمانان با این‌که در مقابل مکتب سقیفه و سلطنت اموی و دربار مروانی تسلیم شده بودند، اما در مقابل چشمان هشام‌بن‌عبدالملک هم از حضرت باقر جدا نمی‌شدند و خلیفه که برای نمایش قدرت به خانه‌ی خدا آمده بود، مسجدالحرام را دید که در سیطره‌ی علم محمدبن‌علی است. تمامی اهل اسلام در مکّه حاضر شده بودند اما او مجبور شد برچسب «پیامبر کوفه» و «فریب‌دهنده‌ی مردم عراق» را به امام بچسباند و به خیال خودش نفوذ حضرت را به یک منطقه محدود کند اما وقتی در مناظره‌ای که وسط صحن مسجدالحرام به راه افتاد، از محمدبن‌علی شکست خورد، معلوم شد که شکافنده‌ی علم، هویت جامعه‌ی نفاق را به تزلزل درآورده است. صورت مسأله، یک استاد شهیر و شاگردان متعدّد و کرسی تدریس معروفش نبود؛ که اگر بود هشام، اباجعفر را تا شام نمی‌کشاند و یک نمایش اموی به راه نمی‌انداخت و به اطرافیان نمی‌گفت: «هر وقت تمام سرزنش‌هایم را نثار محمدبن‌علی کردم و ساکت شدم، تک‌تک شما شروع به توبیخش کنید.» اما اباجعفر وقتی وارد قصر شد، معادله را تغییر داد و در همان ابتدا ابهت مادّیِ خلیفه را مبهوت خود کرد: به جای آن‌که به خلیفه سلام دهد، به تمامی اهل مجلس سلام داد و بدون اجازه‌ی هشام‌بن‌عبدالملک، بر جای خود نشست. ضربه‌ای که هشام دریافت کرد، حقد و کینه‌اش را شعله‌ورتر کرد و بی‌ادبی‌های او و یارانش به امام بیشتر شد. اما حضرت باقر صبر کرد تا تک‌تک دشنام‌ها تمام شود و پاسخی داد که از قصر، راهی زندان شد. تاریخ گزارشی از مباحث علمیِ باقرالعلم در زندان دمشق برای ما نقل نکرده اما حال زندانیان در برابر اباجعفر را با یک کلمه‌ی عجیب توصیف کرده: هیچ مردی در زندان نبود مگر این‌که نسبت به محمدبن علی در «تَرشُّف» بود که در فارسی همان «مکیدن شدید» است. محبوسین طوری علمِ باقرالعلم را می‌مکیدند که رئیس زندان نزد خلیفه آمد و گفت: «می‌ترسم که اهل شام بین تو و تخت‌ت جدایی بیندازند.» هشام راهی نداشت جز این‌که امام و یارانش را به مدینه بازگرداند و همه‌ی بازارهای بین‌راه را تعطیل کند تا زلزله‌ی بنی‌هاشم بیش از این مروانیان را نلرزاند... در «کافی شریف باب مولد ابی‌جعفر» نقل شده که حضرت باقر با چه معجزه‌ای حتی بازارهای بین‌راه را هم از تعطیلی درآورد اما قضیه‌ی مهم‌تر آن است که وقتی علمِ حضرت باقر در پایتخت شرارت یعنی شام، انقلاب به راه انداخته و از زندان دمشق، قصر امپراطوری مروانی را تکان داده، باید قبول کنیم که تعریف‌مان از «علم دین» تجدیدنظرهایی اساسی لازم دارد...   امیدوارم که اباجعفر این متن دست‌وپاشکسته را ـ که ترکیبی از چند روایت در کافی و الارشاد و مناقب آل ابی‌طالب بود ـ به عنوان قصد و أمل و رجاء از من بپذیرد و نمی‌از یم علمش را صله‌ی امروزم قرار دهد؛ که درباره‌اش گفته‌اند: *کان لایملّ من صله قاصدیه و مؤمّلیه و راجیه* خسته نمی‌شد از بخشش به کسانی که قصد او را کرده بودند و به او امید بسته بودند... 🖊: @msnote
ماییم و عنایت امام باقر الطاف و کرامت امام باقر یا رب! چه شود گناه ما را بخشی در شام شهادت امام باقر 🏴 شهادت حضرت امام علیه السلام تسلیت باد. @msnote