eitaa logo
محمدصادق
152 دنبال‌کننده
665 عکس
124 ویدیو
23 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔅مساله‌ی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅 ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر می‌کردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات را می‌گویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بی‌نظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی می‌شود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل می‌کند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار می‌کند و چه معنایی دارد؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️کم‌کم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاق‌های ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذت‌هایش را از دست می‌دهیم و دل‌مان می‌گیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمک‌خواهی از دستگاهش می‌کشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به روی‌مان نمی‌آورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمه‌ای که داریم، با ما راه می‌آید. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️اما در کلاس‌های بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصت‌هایی که در رجب و و ماه مبارک رمضان قرار داده‌اند، نرم افزاری برای عبور از این بچه‌بازی‌ها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکه‌ای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دست‌دادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمی‌خواهم «نرسیدن به حاجت‌های دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا می‌کند و می‌فهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که می‌تواند جای غم‌های دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور می‌توانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضه ها هم فقط وقتی خوب گریه می کردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر می‌کرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نام‌هایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابی‌طالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهل‌بیت قرار بده. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️کسی که زندگیش را صرف این پیروزی کند و هم و غمِ غلبه دستگاه حق را داشته باشد، آن وقت خوب می‌فهمد که دستگاه باطل چه عرض و طولی پیدا کرده و به قول خدا با «مکر اللیل و النهار»ش چگونه حیله‌ی شبانه‌روزی می‌کند و «ظلمات بعضها فوق بعض» ش چه تاریک خانه‌هایی از ضلالت درست کرده و چگونه بارانی از مصیبت و عناد را بر سر انبیا و اوصیا می‌ریزد و آنها را به «زلزلوا زلزالا شدیدا» مبتلا میکند و «متی نصرالله» شان را به آسمان می‌فرستد. کسی که شغلش را مبارزه و بت‌شکنی قرار دهد و بتواند در هر عصری آن را به درستی تطبیق بدهد، کسی که گیر دنیا نیفتد و در این درگیری حاضر شود تا «نسیم پیروزی اسماء الهی» بر جهان وزیدن بگیرد؛ آن قدر در فشار و مصیبت و بلا و ابتلا قرار میگیرد که واقعا «بذکرک» سراغ «الی ذکرک» می‌رود و از شدت استیصال در برابر قدرت منافقین و کفار، عمیق‌ترین رابطه‌ها را با مبدأ قدرت یعنی خدا آغاز می‌کند و با تمام وجودش، شیدای یاد خدا می‌شود و از او می‌خواهد در برابر معرکه همه‌جانبه‌ی اهل طغیان، نصرت و یاریش را برای اهل ایمان نازل کند. ادامه👇👇👇
♦️قبول دارم که کلماتم کم آوردند و لکنت گرفتند. اصلا چرا راه دور برویم؟ برویم سراغ کلمات سرسلسله‌ی عشّاق ؛ همان کسی که اگر همتش برای دفاع از خداپرستی در قرن بیستم نبود امثال ما از هزار فرسنگی این مناجات عزیز هم رد نمیشدیم. همو که عمیق‌ترین ذکرالله و یاد خدا را در شدیدترین مصائبِ درگیری با کفر و پس از پذیرش قطعنامه قلم زد: «خداوندا، تو می‌دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا، تو می‌دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️_ تقدیم به ابرمرد تاریخ و بزرگ‌معلمِ «عرفان حماسه محور» و «اخلاق و تهذیب انقلابی» و «معنویتِ جهادبنیان»، آن برپادارنده شور حسینی امام روح الله الموسوی الخمینی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شبهای جمعه که با قرار گرفتن در نوک پیکان درگیری با کفر مدرن، قله‌های معنویت جهادی و عرفان انقلابی را در نوردید و دل ملت ایران را با خود بُرد و تقدیم به استاد اخلاقِ حاج و معلم و مرادش در همه نفس‌گیری‌های این درگیری، سید علی حسینی . ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔅همه‌جور ملالی هست جز...🔅 ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️ما خیلی دوستتان داریم: 🔸هیات که می‌رویم، مداح قبل از شروع روضه، چند بار می‌گوید «یابن الحسن» و ما تکرار می‌کنیم. 🔸 بعضی موقع ها، به نیت سلامتی تان، پول خُرد توی صندوق صدقات می‌اندازیم. 🔸 اگر مسجد برویم و بین دو نماز، یکی از پیرمردهای صف اول، میکروفون را بردارد و «اللهم کن لولیک...» بخواند؛ باهاش زمزمه می‌کنیم. 🔸حتی نیمه که می‌شود، شهرها را چراغانی می‌کنیم و به ملت، شیرینی و شربت می‌دهیم. ♦️اما خیلی موقع‌ها هم هست که خیلی بهمان خوش می‌گذرد؛ با اینکه شما نیستید. عیش مان که رو به راه باشد و رفقا دورمان باشند و زندگی بهمان چشمک بزند و خیالمان از وضعیت جیب راحت باشد، دیگر احساس احتیاجی نداریم به شما. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️خیلی وقتها هم که شما را صدا میزنیم، بخاطر چیزهای قشنگی از دنیاست که از دست داده ایم و دلمان بخاطر نبودنشان گرفته و آن حال بد را خرج شما می‌کنیم و بعد طلبکار میشویم که: «من به یادت بودم ها»! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️آن قدر در همان چیزی که هستیم، غرقیم که حتی نمی‌دانیم دقیقا چه کاری باید برایتان بکنیم. 🔸 ربط کارهایی که می‌کنیم و شغل و هویتی که داریم با «برگشتن شما»؛ برایمان معلوم نیست. 🔸 یعنی شیعه؛ با همه‌ی سلیقه‌ها و مسلک‌های مختلفی که درونش هست، هنوز یک جمع بندی ِ واحد ندارد از اینکه باید چکار کند تا تو برگردی! و هر گروهی، یک راه حل را نشان می‌دهد! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️حتی دغدغه این را نداشته ایم که یکبارهم که شده با هم بحث کنیم که: چطور می‌شود این راه حل‌های مختلف را به هم نزدیک کرد تا قدرت مان در راههای متفاوت و حتا کوره راهها خرج نشود. نه اینکه حالش را نداشته باشیم ها؛ نه! واقعش این است که اساسا ظرفیت همچین کاری را نداریم! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️خلاصه اینکه اگر روزی قرار شد برایتان نامه‌ای بنویسم، باید روی یک دروغ بزرگ قلم بگیرم که: «ملالی نیست جز دوری شما»! باید صادقانه بجایش بنویسم: همه جور ملالی هست، جز دوری شما... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ♦️پی‌نوشت: واقعیتش این است که بدون شما، به ما خوش میگذرد و هر چیزی را که لازم داشته باشیم، برایمان فراهم می‌کنند. حتی بیشتر، این غیر خودی‌ها هستند که «احساس نیاز» و «نیاز» برایمان می‌سازند. فکر کنم نسل‌ها باید بگذرد تا احساس نیاز پیدا کنیم به شما؛ پس تا بعد! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
🔅مساله‌ی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅 صفحه اول 🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر می‌کردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات را می‌گویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بی‌نظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی می‌شود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل می‌کند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار می‌کند و چه معنایی دارد؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 کم‌کم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاق‌های ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذت‌هایش را از دست می‌دهیم و دل‌مان می‌گیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمک‌خواهی از دستگاهش می‌کشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به روی‌مان نمی‌آورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمه‌ای که داریم، با ما راه می‌آید. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما در کلاس‌های بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصت‌هایی که در رجب و و ماه مبارک رمضان قرار داده‌اند، نرم افزاری برای عبور از این بچه‌بازی‌ها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکه‌ای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دست‌دادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمی‌خواهم «نرسیدن به حاجت‌های دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟ ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا می‌کند و می‌فهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که می‌تواند جای غم‌های دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور می‌توانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضه‌ها هم فقط وقتی خوب گریه می‌کردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر می‌کرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نام‌هایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابی‌طالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهل‌بیت قرار بده. ادامه👇👇👇
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• از «شعبانِ» پیامبر تـــــــــــــــا «فروردینِ» خمینی ♦️«زمان» پدیده‌ی مَهیب و مسلّطی است و آدم‌ها هر چقدر هم گردن‌کش شوند، نمی‌توانند از تسلط زمان بر خودشان فرار کنند و محکوم آن نباشند. حالا فکر کنید خالق زمان تصمیم گرفته باشد همچین پدیده‌ای را گره بزند به نام نامیِ محمّد و با شخص شخیص پیامبر اکرم. شاید برای این‌که نشان بدهد که برترین پیامبرش مثل بقیه‌ی بنده‌هایش نیست و مخلوقی را آفریده که حتی بر زمان هم حکومت دارد. اگر کسی به من بگوید «ماه شعبان یعنی چه»، انتخاب عقل ناقص من، همین جمله‌های بالایی است. ♦️احتمالاً عظمتِ این نعمت بوده که نبیّ‌اکرم را به یک رفتار خاص در ماه سوق می‌داده: «الذی کان رسول‌الله یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایامه» روزهای روزه و شب‌های به‌پاخاسته‌ که محبوب‌ترین آفریده‌ی خدا آنها را با حالت ویژه‌ی «بخوعاً لک فی اکرامه و اعظامه» همراه کرده و ما را یاد «لعلّک باخع نفسک» انداخته. نمی‌دانم تعبیر درستی بکار می‌برم یا نه ولی به حکم معنای «بخوع» در قرآن، انگار هدیه خدا به پیامبرش به قدری مهابت داشته که نبیّ‌اکرم «خودش را به کشتن می‌انداخته» تا بتواند پاسخ این رحمت را بدهد و شکر این هدیه‌ی مخصوص را به جا بیاورد. ♦️شاید از همین حال نبیّ، بشود حکمت ندای آن مُنادی را که به فرمان پیامبر در مدینه فریاد می‌زد، حدس زد: «ای مردم مدینه! بدانید که شعبان، ماه من است. پس خدا رحمت کند هر کسی را که من را بر [ادای حق] ماه من، یاری کند.» پیامبر که خودش یاری‌کننده همه‌ی انسان‌ها و جوامع است و به حکم صلوات شعبانیه، «غیاث المضطر المستکین» نام گرفته، چرا باید از بقیه کمک بخواهد؟ چون می‌خواهد با حالت «بخوع» از این هدیه‌ی خدا تشکر کند. کسی که برای کاری خودش را به کشتن می‌اندازد، تمام توانمندی‌هایش را به میدان می‌آورد و به قدر تمام مقدوراتش و حتی بالاتر از آن دوندگی می‌کند و خب، چه توانمندی و مقدوری بهتر از «امّت» ش؟ از همه آنها می‌خواهد به میدان بیایند و شاخه‌های درخت طوبی را بگیرند تا شکر این نعمت نه با یک زبان و یک نفر، که با میلیون‌ها زبان و نفر رقم بخورد و کثرت امّت بدون اینکه نفی شود، حول محور پیامبر با هم ترکیب شود و یک برآیند واحد از جنس «پرستش و بندگی» را رقم بزند و این بندگی و شکر به جای منحصر شدن در پیامبر، مرکّب از رفتار او و امّتش باشد و تا همیشه تاریخ، عمر و امتداد پیدا کند و دائماً افزون‌تر شود. ♦️بخاطر همین‌ها، گمان می‌کنم همه اعمالی که در ماه شعبان وارد شده، از روزه و مناجات و صلوات شعبانیه تا صدقه و استغفار و اذکار، همگی ابزارهایی برای یاری به پیامبر هستند تا او از طریق ما، «بخوع» شعبانیه‌اش را با ترکیب پیچیده‌تر و جزئیات بیشتری به خدایش تقدیم کند. مثلاً همین ذکر «لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون» که گفته‌اند هزار بار در ماه شعبان بخوانید؛ مخصوصا با آن صیغه جمع در «نعبد» و «مخلصین» که توحید را از شکل فردی در می‌آورد و «پرستش دسته‌جمعی» و «اخلاص اجتماعی» را فریاد می‌زند: وقتی «توحید» باعث ایجاد یک «جمع» شود و انسان‌ها به این دلیل جامعه بسازند که نه فقط نیازهای مادّی که نیازهای یکدیگر برای پرستش عمیق‌تر و پیچیده‌ترِ خدا را هم برطرف کنند، یک قدرت ایمانی درست شده که اهالی باشگاه قدرت مادّی را به ترس و لرز و کراهت و نفرت می‌اندازد و «و لو کره المشرکون» را به یک رویّه حتمی تبدیل می‌کند. ♦️فکر کنم کمی سخت شد. خب می‌شود کار را راحت‌تر کنیم و برویم سراغ جمله‌ی کسی که عمرش را صَرف همین ذکر کرده و ترجمه امروزین آن را در سراسر منطقه پراکنده. منظورم خمینی کبیر است که گفت: «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسّر شود.» مردی که زندگیش را به ابزاری برای بخوع پیچیده‌تر پیامبر اکرم تبدیل کرد و از طریق ملت ایران، پرستش جمعی خدای متعال را مبنای «جمهوری اسلامی» قرار داد. یعنی در زمانه‌ای که شرک و جاهلیت مدرن می‌خواست با «تقسیم کار بین‌المللی»، امت پیامبر اکرم را به ابزاری برای غلیظ‌تر کردنِ دنیاپرستی خودش تبدیل کند، جمهور ایرانیان را بر محور «قدرت اسلام» و «اقتدار موحدین» در برابر مشرکین و منافقین، جمع کرد و با زبان میلیون‌ها ایرانی، به میلیون‌ها زبان فریاد زد: «لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون». ادامه👇
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🔅فی حاجةٍ🔅 ـ چته؟ چرا آروم نمی‌گیری؟ + گیرِ یه «تنوین»‌م. ـ چی؟ + اون فراز مناجات شعبانیه که میگه: «ما اظنّک تردّنی فی *حاجهٍ* قد افنیت عمری فی طلبها منک» ـ خب یعنی «گمون نمی‌کنم که جواب رد بهم بدی درباره‌ی حاجتی که عمرم رو صرف کردم برای خواستنش از تو». مشکلت چیه؟ + بعضی موقعا تنوین، به معنای «وحدت»‌ه. یعنی «یه حاجت» دارم که عمرم رو براش صرف کردم و بخاطر همین بعیده که تو مستجابش نکنی. - مگه میشه که آدم فقط یه حاجت داشته باشه؟! یعنی کل عمرش رو فدای یه حاجت بکنه؟! + همین دیگه! آدم که پر از حاجت و نیازه. اما باید بتونه به حاجات‌ش «نظام» بده و همه رو بر محور یه حاجت، هماهنگ بکنه و بر اساس اون حاجت اصلی، بقیه حاجت‌هاش رو حذف و اضافه یا کم و زیاد بکنه. اونوقته که میتونی بگی: «ما اظنّک تردّنی» ـ چی گفتی؟ + گفتم که. گیر یه تنوینم... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• درآویختگان به شاخه‌های طوبی ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ما که اهل  برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی و شرایط‌سازی و مرحله‌بندی برای رشد معنوی نبودیم و نیستیم ولی خوش به حال آدم‌های زرنگ و باذوقی که از همان شب اول شعبان، مفاتیحِ شیخ عباس قمی را باز کردند و حدیت «درآویختگان به شاخه‌های *طوبی* » را خواندند و برای گرفتن هر کدامِ از شاخه‌های این درخت بهشتی که در ماه شعبان به زمین نزدیک می‌شود، فکر کردند و نقشه کشیدند و عمل کردند؛ شاخه‌هایی از جنس نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و صدقه و... که طبق حدیث، هر کس آنها را بگیرد، تا بهشت صعود می‌کند. فقط یک چیزی می‌خواستم بگویم به این بزرگوارانی که دست‌شان به شاخه‌های طوبی رسید. وقتی از پیامبر درباره‌ی طوبی پرسیدند، فرمود: *درختی است که ریشه‌اش در خانه‌ی من در بهشت است* بار دیگر پرسیدند. فرمود: درختی است در بهشت که ریشه‌اش در خانه‌ی علی است و در خانه‌ی بهشتیِ هر مومنی، شاخه‌هایش گسترده شده. «بعضی‌ها» گفتند: «بالاخره این درخت در خانه‌ی توست یا در خانه‌ی علی؟» فرمود: «خانه‌ی من و علی در بهشت، یک جاست.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• - انگار شعاع نور نبیّ‌اکرم است که به سوی ما می‌تابد و شاخه‌های طوبی، دست‌های پیامبر رحمت‌اند که برای دست‌گیری به سوی امتش دراز شده. گفتم که؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• روایات ذیل آیه‌ی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات *طوبی* لهم و حسن مئاب» بودند که بزم امشب را به راه انداختند و یادمان دادند که خیرات ماه شعبان، ریشه در خانه‌ی پر از نور پیامبر اکرم دارد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
سوم شعبان وقتی ماه «ماه پیامبر» باشد و«حسین منّی و أنا من حسین» را هم در نظر بگیریم، بعید است که ولادت در این ماه اتفاقی باشد؛ یعنی وقتی نبیّ اکرم از اباعبدالله باشد، نمی‌شود «شهر الرسول» از عطر ِ «ریحانه الرسول» معطّر نشود. حتی در دعای بی نظیری که برای امروز وارد شده، وقتی از خدا می‌خواهیم که بهترین هدیه‌ها را به ما بدهد و همه‌ی خواسته‌های‌مان را برآورده کند [و هب لنا فی هذا الیوم خیر موهبه و أنجح لنا فیه کل طلبه] بحث و جدَش را پیش می‌کشیم که: «کما وهبت الحسین لمحمّد جدّه». می‌گوییم: «تمامی درخواست‌های ما را اجابت کن و بهترین هدیه‌ها را به ما بده همان‌طور که حسین را به محمّد بخشیدی»؛ انگار که حسین، همه‌ی خواسته‌ی محمّد و بهترین هدیه برای او باشد. قبول دارم که ما در قدّ و قواره‌ی این مناسبات ملکوتی نیستیم اما بالاخره آنها که دست از دست‌گیری ِ گداها بر نمی‌دارند و در این روز ویژه، فوز و فلاح و نجات و نجاح ما که یادشان نمی‌رود. شاید بخاطر همین بوده که فوز را در همین دعا توضیح داده‌اند: «الفوز معه فی أوبته» فوز در معیّت حسین است؛ آنگاه که «بازگردد»! راه رسیدن به مقام معیت فقط از طریق گفتن ِ «یا لیتنا کنا معکم» و دیدار سیدالشهدا درعالم قیامت نیست بلکه سنگ بنای آن همراهی، درهمین دنیاست؛ یعنی وقتی که دوباره زنده شوی تا در «عالَم رجعت» و در دوران غلبه‌ی حق، همنشین حسین شوی و پای رکاب او بجنگی و اصلاً «زندگی» فقط همان موقع است که معنادار می‌شود. اما خب اوضاع‌مان خیلی خوب نیست! طبق روایات فقط دو دسته هستند که می‌توانند رجعت کنند: کسانی که ممحّض در ایمان بوده‌اند یا غرق در کفر ِ محض! و تمحّض در ایمان فقط وقتی ممکن می‌شود که «ابواب الایمان»، رزق ِ ایمانی مرحمت کنند. خلاصه کنم که بدون معجزه و آیه، از ایمان خبری نخواهد بود.  کمیت ایمان‌مان بدجور لنگ شده و خیلی به آیه و نشانه و بیّنه محتاجیم؛ بیا و چند معجزه برای‌مان رو کن یا بن الآیات و البیّنات ای فرزند آیه‌ها ... ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
رفع ذکرک فی علییین روزی که فقاهت به نقطه‌ی تکاملی خودش برسد، آن‌وقت می‌تواند تمامی «آیات» و «روایات» و «ادعیه» و «زیارات» را در یکدیگر انعکاس دهد و همه‌ی اینها را در یک مجموعه‌ی واحد و مرتبط به هم ملاحظه کند و نسبت به انبوهی از چرایی‌ها و چیستی‌ها و چگونگی‌ها پاسخگو شود. این را چند وقتی هست که از بزرگترها یاد گرفته‌ام. مخصوصاً موقعی که داشتم زیارت عباس بن علی را می‌خواندم و به این فراز رسیدم که: «و رفع ذکرک فی *علّیّین* و خدا نام و یاد تو را در علّیین بلندآوازه کرد.».  همان‌جا یاد روایت کافی از حضرت باقر افتادم که آیه‌ی «ان کتاب الابرار لفی *علّیّین* و ما ادراک ما علیّون» را تفسیر می‌کرد: «خداوند ما را از بالاترین مکانِ *علّیین* خلق کرد و دل‌های شیعیان ما را نیز از همان چیزی خلق کرد که ما را از آن آفرید. پس دل‌های شیعیان ما به سوی ما تمایل دارند و به ما عشق می‌ورزند. ولی بدن‌های آنان را از چیز دیگری آفرید...»  بعد با خودم گفتم پس بی‌دلیل نیست که محبّین، را طور دیگری دوست دارند و حیدر کربلا از خیلی امام‌زاده‌ها جدا شده و جایی در دل‌ها باز کرده که همان نزدیکی‌های ائمّه است؛ چون خاک و گِل محبّین از جنس علّیین بوده و در علّیین، این نام ابالفضل است که پیچیده و یاد اوست که با قلب‌ها انس گرفته و ذکر است که با خلقت شیعیان عجین شده. حالا پژواک آن صدا، هر از چند گاهی در این دنیا هم طنین‌انداز می‌شود و مجلس‌های ما را از زمین می‌کَند و به آسمان می‌بَرد.  ـ می‌دانید که؟ آیات مربوط به علّیین در سوره‌ی «مطفّفین» است و وای بر «کم‌فروشان»؛ همان‌هایی که از اباالفضل دم می‌زنند اما بویی از مرام او نبرده‌اند و کم‌فروشی می‌کنند و وقتِ «نصرتِ امام» که می‌شود، کسی نمی‌تواند پیدای‌شان کند...   می‌گفت: مقام «نصرت»، بالاترین درجه برای غیر معصوم در نظام درجات ایمانی است که تنها از طریق تمسک به سلوک حضرت (علیه‌السلام) و توسل به ساحت آن حضرت، قابل تحقق است : «فنعم الأخ الصابر المجاهد المحامی *الناصر* ...» ___ بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• ❤️صلوات شعبانیه❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ، وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَأَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَیَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ. خدایا! بر محمّد و خاندان محمد درود فرست، درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و معدن دانش و خانواده وحی، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، کشتی روان در اقیانوس‌های عمیق، هرکه به آن توسّل جوید ایمنی یابد و هرکه آن را رها کند غرق شود، پیش افتاده از آن‌ها از دین خارج است و عقب مانده از آنان نابود است و همراه آنان ملحق به‌حق است. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ، وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ، وَمَلْجَاَ الْهارِبِینَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَقَضاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَقُوَّةٍ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگان درمانده و پناه گریختگان و دستاویز استوار برای چنگ‌اندازان، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، درودی فراوان که برای آنان موجب خشنودی و برای ما مایه اداکردن و بجا آوردن حق محمّد و خاندان محمّد باشد، به حول و نیرویت‌ای پروردگار جهانیان. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن پاکان و نیکان و خوبان‌که حقوقشان را بر همه واجب کردی و پیروی ولایتشان را بر همگان فرض نمودی. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِى بِطاعَتِکَ، وَلَا تُخْزِنِى بِمَعْصِیَتِکَ، وَارْزُقْنِى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ؛ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ، وَنَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ، وَأَحْیَیْتَنِى تَحْتَ ظِلِّکَ، وَهٰذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذِى حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذِى کانَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَدْأَبُ فِى صِیامِهِ وَقِیامِهِ فِى لَیالِیهِ وَأَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِى إِکْرامِهِ وَ إِعْظامِهِ إِلىٰ مَحَلِّ حِمامِهِ. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دلم را با طاعتت آباد کن و به نافرمانی از خود رسوایم مساز و این امور را روزی من کن: حمایت از آن‌که رزقت را بر او تنگ گرفتی؛ به مدد آنچه از احسانت بر من وسعت دادی و از عدلت بر من گستردی و مرا در سایه رحمتت زنده داشتی، این است ماه پیامبرت، آن سرور فرستادگان، شعبانی که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندی، ماهی که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در روزه‌داری و بپا داشتن عبادت در شب‌ها و روزهایش تا هنگام مرگ، با تمام توان کوشش می‌کرد، تنها برای فروتنی در برابرت و گرامی داشت و بزرگداشت ماه شعبان. اللّٰهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ، وَنَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ. اللّٰهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِى شَفِیعاً مُشَفَّعاً، وَطَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً، وَاجْعَلْنِى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّىٰ أَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَنِّى راضِیاً، وَعَنْ ذُنُوبِى غاضِیاً، قَدْ أَوْجَبْتَ لِى مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ، وَأَنْزَلْتَنِى دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْیارِ. خدایا! ما را در این ماه به پیروی از روشش و رسیدن به شفاعتش یاری کن، خدایا! او را برای من شفیعی با شفاعت پذیرفته و راهی روشن به سویت قرار ده و ما را پیرو او گردان تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم، درحالی‌که از من خشنود باشی و از گناهانم چشم‌پوشی و رحمت و رضوانت را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشی. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote
در حول و حوشِ «محلّ» یا توضیحاتی درباره «عطر گریبان محمّد» همه چیز برایم از پایانِ «صلوات شعبانیه»، آغاز شد. همانجایی که از خدا می‌خواستم من را پیرو پیامبرش حساب کند تا در روز قیامت از گناهانم بگذرد و مرا در جایگاه و «محلّ خوبان» قرار دهد: «انزلتنی دار القرار و محلّ الاخیار». کمی بعد وقتی روز سوم رسید و قرار شد در ، به سراغ عزیزترین‌ش یعنی حسین‌ش برویم و دعای منقول از وکیل امام عسکری را بخوانیم، باز هم این «محلّ» بود که دلربایی می‌کرد: خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و... ما را همراه با او در خانه کرامت و محلّ و جایگاه ابدی جای بده: «بوّئنا معه دار الکرامه و محلّ الاقامه». خب جا و محلّی ابدی در معیت پیامبر که خودش اصل و فرع و معدن و منتهای خیر بود و خوبان و اخیار را رهبری می‌کرد و «محلّ الاقامه» را به «محلّ الاخیار» پیوند می‌زد، شوق‌انگیزتر از آن بود که فراموشش کنم؛ حتی وقتی به آستانِ «مناجات شعبانیه» رسیدم... وقتی به آستانِ « » رسیدم و در میانه‌های آن کلمات کامل، در دام دلبری‌های «و همّتی فی روح نجاح اسمائک» افتادم که می‌خواست همّ و همّتم را در «نسیم پیروزی نام‌هایش» قرار دهد ــ و پیروزی نام‌های خدا هم که به حکم «نحن الاسماء الحسنی»، چیزی جز «برتری فرستادگانش» نبود ــ دوباره «محلّ» را دیدم که ما را به خودش دعوت می‌کرد: و همّتی فی روح نجاح اسمائک و «محلّ قدسک»... همّتم را در برتری فرستادگانت و جایگاه و محلّ قدس و پاکی‌ت قرار بده. خدای نامحدود و قدّوس که با محلّ توصیف نمی‌شود و جا و مکان با قدسیّت‌ش نمی‌سازد؛ مگر این‌که همان فرستادگانش را به مظهری برای اسم قدّوس و نشانه‌ای برای پاکی خودش تبدیل کند و همّت ما را در پیروزی‌شان و تقرب به آنها بخواهد. با همین فکرها بود که داشتم جرأت می‌کردم «محلّ الاخیار» و «محلّ الاقامه» و «محلّ قدسک» را یکی بدانم و در «شهر نبیّک و سیّد رسلک»، همه‌شان را به «خانه‌ی بهشتی نبیّ یا آغوش » تفسیر کنم که گویا جمله‌ی بعدی جسارتم را تشویق کرد: بک علیک الا الحقتنی بـِ «محلّ» اهل طاعتک و المثوی الصالح من مرضاتک... خواسته‌ای که انگار از بس بلند بود، در کلمه نمی‌گنجید و بخاطر همین، متعلّقِ «بک» و «علیک» و مستثنی منهِ «الا» را حذف کرده بود و مترجمین را به زمین گرم کوبیده بود. ولی باز پیوستن و الحاق به «محلّ اهل طاعت» را می‌خواست و آدم را به یاد «السابق الی طاعت رب العالمین» و بقیه اوصاف نبیّ می‌انداخت؛ همان جایی را می‌خواست که به آن «آغوش بهشتی پیامبر» یا «عطر گریبان محمّد» می‌گویند. از دعا و صلواتش تا مناجاتش می‌خواهد ما را به آغوش پیامبر بیندازد. همان کاری که «شاخه‌های درخت طوبی» هم مشغولش هستند که ریشه‌شان طبق روایات در خانه‌ی بهشتیِ نبیّ است اما در ماه شعبان، تا زمین پایین می‌آیند تا ما را به بالاها ببرند و به هم‌خانه‌ی پیامبر تبدیل کنند. معلوم است دیگر؛ کسی که در آغوش پیامبر و از خانه‌ی او به سمت «ضیافت‌الله» راه بیفتد و از آنجا وارد ماه شود، با کسی وارد شده که سفره فقط برای او پهن شده و مهمانی فقط به افتخار او به راه افتاده و تمام بهجت و لذت و ذخر و شرافت و کرم و مزیدی که در خلقت قابل‌تصور است، به سینه‌ی پرمهر او می‌بارد. یا رسول‌الله! ما پیامبرندیده‌های غیبت‌زده که از عطر گل محمّدیِ گریبان شما و فرزندِ هم‌نام شما محرومیم، باید کدام «محلّ» را در آغوش بگیریم؟! جز دستانی که با سر دست گرفتن اسلام ناب محمّدی، عطر گل محمّدی را در جهان پخش کرده‌اند؟! جز سینه‌ها و قلب‌هایی که همّ و غم و همّتی جز پیروزی شما ندارند تا به محل قدس شما برسند؟! جز...: «شبی در اوائل سال 67 بود که ساعت 11 به خواب رفتند چون آن حالت آرامش و پایین بودن ریتم قلب‌شان نشان مى‏داد. در همان لحظه یک موشک به حوالى جماران خورد و صداى بسیار مهیبى داشت. در همان لحظه چشم‌های‌مان به مونیتور بود که ببینیم حضرت امام چه وضعى دارند، ولى براى من تعجب‌آور بود که ایشان [ریتم قلب‌شان بالا نرفت و] نمی ترسید. اما در بهمن 67، ایشان چند شبى بود خواب نداشتند. بسیار بیقرار بودند و تعداد ریتم قلب‌شان بالا بود. برای ‌ما سؤال پیش آمده بود که مشکل چیست؟ بعد از اینکه ایشان فتواى اعدام سلمان رشدى را اعلان کردند تازه ما فهمیدیم که ایشان حدود یک هفته، واقعا اذیت می ‏شدند..» @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• از «شعبانِ» پیامبر تـــــــــــــــا «فروردینِ» خمینی ♦️«زمان» پدیده‌ی مَهیب و مسلّطی است و آدم‌ها هر چقدر هم گردن‌کش شوند، نمی‌توانند از تسلط زمان بر خودشان فرار کنند و محکوم آن نباشند. حالا فکر کنید خالق زمان تصمیم گرفته باشد همچین پدیده‌ای را گره بزند به نام نامیِ محمّد و با شخص شخیص پیامبر اکرم. شاید برای این‌که نشان بدهد که برترین پیامبرش مثل بقیه‌ی بنده‌هایش نیست و مخلوقی را آفریده که حتی بر زمان هم حکومت دارد. اگر کسی به من بگوید «ماه شعبان یعنی چه»، انتخاب عقل ناقص من، همین جمله‌های بالایی است. ♦️احتمالاً عظمتِ این نعمت بوده که نبیّ‌اکرم را به یک رفتار خاص در ماه سوق می‌داده: «الذی کان رسول‌الله یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایامه» روزهای روزه و شب‌های به‌پاخاسته‌ که محبوب‌ترین آفریده‌ی خدا آنها را با حالت ویژه‌ی «بخوعاً لک فی اکرامه و اعظامه» همراه کرده و ما را یاد «لعلّک باخع نفسک» انداخته. نمی‌دانم تعبیر درستی بکار می‌برم یا نه ولی به حکم معنای «بخوع» در قرآن، انگار هدیه خدا به پیامبرش به قدری مهابت داشته که نبیّ‌اکرم «خودش را به کشتن می‌انداخته» تا بتواند پاسخ این رحمت را بدهد و شکر این هدیه‌ی مخصوص را به جا بیاورد. ♦️شاید از همین حال نبیّ، بشود حکمت ندای آن مُنادی را که به فرمان پیامبر در مدینه فریاد می‌زد، حدس زد: «ای مردم مدینه! بدانید که شعبان، ماه من است. پس خدا رحمت کند هر کسی را که من را بر [ادای حق] ماه من، یاری کند.» پیامبر که خودش یاری‌کننده همه‌ی انسان‌ها و جوامع است و به حکم صلوات شعبانیه، «غیاث المضطر المستکین» نام گرفته، چرا باید از بقیه کمک بخواهد؟ چون می‌خواهد با حالت «بخوع» از این هدیه‌ی خدا تشکر کند. کسی که برای کاری خودش را به کشتن می‌اندازد، تمام توانمندی‌هایش را به میدان می‌آورد و به قدر تمام مقدوراتش و حتی بالاتر از آن دوندگی می‌کند و خب، چه توانمندی و مقدوری بهتر از «امّت» ش؟ از همه آنها می‌خواهد به میدان بیایند و شاخه‌های درخت طوبی را بگیرند تا شکر این نعمت نه با یک زبان و یک نفر، که با میلیون‌ها زبان و نفر رقم بخورد و کثرت امّت بدون اینکه نفی شود، حول محور پیامبر با هم ترکیب شود و یک برآیند واحد از جنس «پرستش و بندگی» را رقم بزند و این بندگی و شکر به جای منحصر شدن در پیامبر، مرکّب از رفتار او و امّتش باشد و تا همیشه تاریخ، عمر و امتداد پیدا کند و دائماً افزون‌تر شود. ♦️بخاطر همین‌ها، گمان می‌کنم همه اعمالی که در ماه شعبان وارد شده، از روزه و مناجات و صلوات شعبانیه تا صدقه و استغفار و اذکار، همگی ابزارهایی برای یاری به پیامبر هستند تا او از طریق ما، «بخوع» شعبانیه‌اش را با ترکیب پیچیده‌تر و جزئیات بیشتری به خدایش تقدیم کند. مثلاً همین ذکر «لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون» که گفته‌اند هزار بار در ماه شعبان بخوانید؛ مخصوصا با آن صیغه جمع در «نعبد» و «مخلصین» که توحید را از شکل فردی در می‌آورد و «پرستش دسته‌جمعی» و «اخلاص اجتماعی» را فریاد می‌زند: وقتی «توحید» باعث ایجاد یک «جمع» شود و انسان‌ها به این دلیل جامعه بسازند که نه فقط نیازهای مادّی که نیازهای یکدیگر برای پرستش عمیق‌تر و پیچیده‌ترِ خدا را هم برطرف کنند، یک قدرت ایمانی درست شده که اهالی باشگاه قدرت مادّی را به ترس و لرز و کراهت و نفرت می‌اندازد و «و لو کره المشرکون» را به یک رویّه حتمی تبدیل می‌کند. ♦️فکر کنم کمی سخت شد. خب می‌شود کار را راحت‌تر کنیم و برویم سراغ جمله‌ی کسی که عمرش را صَرف همین ذکر کرده و ترجمه امروزین آن را در سراسر منطقه پراکنده. منظورم خمینی کبیر است که گفت: «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسّر شود.» مردی که زندگیش را به ابزاری برای بخوع پیچیده‌تر پیامبر اکرم تبدیل کرد و از طریق ملت ایران، پرستش جمعی خدای متعال را مبنای «جمهوری اسلامی» قرار داد. یعنی در زمانه‌ای که شرک و جاهلیت مدرن می‌خواست با «تقسیم کار بین‌المللی»، امت پیامبر اکرم را به ابزاری برای غلیظ‌تر کردنِ دنیاپرستی خودش تبدیل کند، جمهور ایرانیان را بر محور «قدرت اسلام» و «اقتدار موحدین» در برابر مشرکین و منافقین، جمع کرد و با زبان میلیون‌ها ایرانی، به میلیون‌ها زبان فریاد زد: «لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون». ادامه👇