استاد سید محمد موسوی
📝 جلسه دوم 📖درس خارج فلسفه 👤 استاد سید محمد موسوی 💡مبحث نفس و معاد 📆 دوشنبه ۱۴٠۳/٠۷/٠۲ #صوت #استا
📝 تقریر جلسه دوم
📖درس خارج فلسفه
👤 استاد سید محمد موسوی
💡مبحث نفس و معاد
📆 دوشنبه ۱۴٠۳/٠۷/٠۲
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین
۱- جایگاه بحث نفس در فلسفه
یکی از نکات مهمی که قبل از ورود به بحث نفس باید مشخص شود، جایگاه نفس در فلسفه است. بنابر تقسیمبندی پیشینیان قبل از ملاصدرا، مبحث نفس جزو طبیعیات به شمار میآمد، نه جزو فلسفه اعلی. اما ملاصدرا بحث نفس را در مباحث فلسفی قرار داد. بر اساس نظر ایشان، باید مشخص شود که آیا مسئله نفس و بحثهای پیرامون آن فلسفی است یا خیر.
۲- معیار مسئله فلسفی
ابتدا باید مشخص کنیم که اصلاً مسئله فلسفی چیست و معیار آن چیست. همچنین باید بررسی کنیم که آیا این معیار بر بحث نفس تطبیق میکند یا خیر، تا مشخص شود که جزو فلسفه است یا جزو طبیعیات.
۳- اهمیت تعیین جایگاه بحث نفس
قبل از آن، باید به این نکته توجه کنیم که چرا باید در این مورد وقت بگذاریم و بحث کنیم. چه بحث نفس جزو طبیعیات باشد و چه جزو فلسفه اعلی، ما این بحث را انجام میدهیم و آن را میخوانیم. پس چینش مطلب با عنوان اینکه این مسئله فلسفی است یا مسئله طبیعی، خیلی تفاوتی نمیکند. این نکتهای است که باید به آن پرداخت و توجه داشت که چرا دانستن این مسئله خود اهمیت دارد.
۴- هدف فلسفه اعلی
در مسائل فلسفی و به خصوص در فلسفه اعلی، به دنبال این هستیم که محمولات و عوارضی که بر وجود بار میشود و آن معیار فلسفی بودن را دارد، از طریق عقل و استدلال برهانی که غیر قابل تشکیک است، بشناسیم. در سراسر فلسفه به دنبال این هستیم که این محمولات و عوارض را با همان معیاری که دارد - نه هر محمولی و نه هر عارضی - بشناسیم، به وجهی که قابل تشکیک نباشد. یعنی نتیجه این استدلال به ما یقین عقلی بدهد.
۵- یقین عقلی:
ما به دنبال کسب معرفت و یقین عقلی هستیم. بسیاری از مسائل در فلسفه هست که ما از آنها بحث میکنیم و در صدد معرفت تصوری و تصدیقی آن هستیم، اگرچه از قبل هم معلوم است که موضع ما چیست. مثلاً در مورد اثبات وجود خداوند یا اثبات وجود ملائکه، آیا ما قبل از اینکه حتی وارد بحث فلسفی شویم، شکی داریم که شاید نتایج بحثهای ما منجر به نفی وجود خداوند شود؟ یا مثلاً در بساطت ذات، عینیت ذات و صفات، و خیلی مسائل دیگر که در ارتباط با معرفت حق تعالی است، ما از قبل هم اینها را میدانیم و قبول داریم، ولی باز هم بحثش میکنیم.
۶- انحاء باورها
باورها و اعتقادات، به دو گونه است:
۱. باوری که به نحو یقین عقلانی حاصل شده است.
۲. باوری که بر سبیل اقناع غیر عقلی حاصل شده است.
در حالت دوم، باور وجود دارد و ما قانع شدهایم، ولی نه از این باب که دلیل یقینی عقلی بر آن داریم؛ یقین روانی است که حاکم به آن قوه وهم است.
سر اینکه شناخت جایگاه بحث نفس اهمیت دارد اینست اگر جزو مباحث فلسفی باشد، پس با دلیل عقلی به یقین عقلی میرسیم.
#متن
#استاد_موسوی
#درس_خارج_فلسفه
🙏 با تشکر از آقای صفرزاده
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
تفسیر عرفانی تولی و تبری و لزوم تربیت کودک بر اساس آن.pdf
حجم:
228.9K
📝 تفسیر عرفانی تولی و تبری و لزوم تربیت کودک بر اساس آن
📆 انتشار به مناسبت ایام سوگواری ماه صفر
📅 بازنشر به مناسبت روز جهانی کودک
✅ استاد در این گفتار با توضیح معنای فنای فی الله و راه های نزدیک تر شدن به آن را بیان میکنند.
⬇️ در ادامه با ستایش حضور کودکان در مجالس عزاداری اهل بیت و انتقاد از شبهات بی پایه به آثار مختلف این حضور و تربیت کودکان بر اساس آن میپردازند.
⚠️ همچنین با ذکر حدیث " هل الدین الا الحب و البغض" تفسیر عرفانی، فلسفی و کلامی ارائه میدهند.
🔴متن ویرایش شده است.
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
📝 گفتاری از استاد سید محمد موسوی با موضوع سرّ بلا و صبر اولیاء الله
⚫️بازنشر به مناسبت سالروز رحلت عقلیة العرب حضرت زینب سلام الله علیها
☑️ مادامی که تعلق به جانب ماده و حجاب بدن هست عاشق در اذیت و آزار است ؛ لکن عذابی همراه با شیرینی چون این آزار از سمت معشوق است
راز این حلاوت آن است که این بلایا از جانب معشوق نشانه التفات اوست. حتی این سخن در جانب عشق های زمینی نیز صحیح است
☑️ حال اگر انسان این مطلب را دانست سرّ بلایایی که بر سر اولیاءالله می آید و راز صبر آنها را خواهد دانست.
حقیقت اینست که هر چه که به او می رسد اثر معشوقش را می بیند. از منظر ما او رنج میکشد اما برای او چیزی جز لذت نیست.
☑️ از اینکه می گوییم رسیدن بلا و سختی برای اولیاء الله از آن جهت که اثر معشوق است لذیذ است نباید اینطور برداشت شود که ولی الهی لذت میبرد اما ما که به آن مقام نرسیده ایم چرا باید رنج بکشیم؟
باید گفت هر وقت به مقام او رسیدی تو نیز لذت خواهی برد ولی تا هنگامی که شخص در مرتبه کثرت است و به مقام ولی الهی نرسیده است شرط رسیدن به مقام او ، برقراری سنخیت بین نفس جزئی شخص و نفس کلی ولی الهی است . راه ابجاد این سنخییت آن است که شخص هرطور که شده خود را به ولی کامل نزدیک کند به دو صورت:
۱- شخص تاجایی که مقدور است علومی که نزد ولی کامل است را کسب کند.
۲- شخص کارهای او را تقلید کند.
تمام اینها باید انجام شود تا سنخیت برقرار شود و اگر در انجام اینها کوتاهی کند سنخیت حاصل نمی شود
☑️ پس اینکه ما برای سختی های ظاهری ای که ولی کامل متحمل شده عزاداری می کنیم یا در مواقعی که به حسب ظاهر شاد بوده است شادی می کنیم برای برقراری سنخیت بین نفس ما و نفس کامل آنهاست.
و این سخن بسیار راهگشاست چون نفس انسان از لحاظ شادی و اندوه منفعل است و حتی در نفوس ضعیف بیش از تاثیر علمی جهات شادی و اندوه اثر می گذارند
☑️ وقتی حضرت زینب و دیگر اسرای کربلا در کاخ ابن زیاد حاضر شدند عبیدالله بن زیاد گفت خدا را شکر که خاندانتان را رسوا کرد و مردانتان را کشت.
دیدی خدا با خاندانتان چه کرد؟
حضرت زینب سلام الله علیها دو جواب دادند:
۱- مردان ما را شما کشتید (نه خدا)
۲- ما رایت الا جمیلا؛ آنچه که از خدا رسید تماماً زیبایی بود
یعنی از آن جهت که به خدا بر میگردد زیبایی است
#سر_بلا
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره نبوت
🔵انتشار یافته به مناسبت عید سعید مبعث
🔸نبوت یک معنای ظاهری دارد که شخصی بین انسان ها به سبب قابلیات و کمالاتی که دارد خداوند حقایقی را بر او آشکار میکند و مامور میشود که این حقایق را به انسان های دیگر ابلاغ کند این نبوت تشریعی است.
🔸اما یک امر باطنی در نبوت هست که این نبوت ظاهری فرع بر آن نبوت باطنی است
🔸نبی یعنی کسی که خبری میدهد إخبار نحوه های گوناگونی دارد ،راحت ترین نحوه خبر دادن با لفظ است، اما گاهی در إخبار، لفظ، مدخلیتی ندارد و بسیار بسیار قوی تر وتخلف ناپذیر تر از الفاظ است چرا که در الفاظ امکان تخلف هست ،مثلا یک کودک شیرخوار ، پدر و مادر با نگاه به او، حالات او را متوجه میشوند، که مثلاً گرسنه است، این یک نحوه خبر دادن است اما ممکن است ما در عرف، به آن خبر دادن نگوییم اما به هر حال، یک دال هست و یک مدلول و شخصی که از این دال به این مدلول رسیده است گاهی با اصوات به این مدلول میرسیم و گاهی با مشاهده .
آنچه گفته شد در مرتبه اعراض و صفات است که میبینید و به این معانی منتقل میشوید،
❓آیا نمیشود موجودی به حسب نحوه و حقیقت وجودش از یک حقیقت دیگری خبر بدهد؟!
آیا نمیشود که موجود ضعیف با همان نحوه وجودش، خبر از یک موجود برتر بدهد ؟
🔺مسلما میتواند!
🔸معنای اصلی و حقیقت نبوت بر میگردد به اینکه نحوه وجود و حقیقت وجودی کسی به گونه ای باشد که خبر دهنده از ذات و صفات و کمالات خداوند باشد. عرفا به این گونه إخبار، نبوت تعریفی میگویند . یعنی انسانی که تمام وجودش و مراتب وجودی اش به گونه ای است که حتی اگر سخنی نگوید باز هم اصل وجودش دلالت بر مبدا میکند این حقیقت نبوت است.
🔹اعلی مرتبه نبوت به این معنا در وجود حضرت ختمی مرتبت محقق شده است ،آن حضرت به حسب باطن ذات و حقیقت نوری خودش حقیقتی است که که تمام کمالات الهی را نشان میدهد آن هم به بالاترین نحوه که کامل تر ازین إخبار و إنباء، میسر نیست ،پس به این معنا، میشود مخبر از ذات و صفات و کمالات و افعال خداوند ،کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین ،قبل از اینکه ادمی باشد اونبی بوده است ،واضح است که اگر اینجا مقصود، نبوت تشریعی باشد لغو است این اشاره به نبوت تعریفی ایشان دارد ،حقیقت وجودی ختمی مرتبت به گونه است که بشر دیگری باشد یا نباشد او همواره نبی است یعنی همواره نشان دهنده ذات و کمالات لهی هست .
🔸در قران در چند موضع اشاره به این معنا کرده آنجا که از پیامبر تعبیر به برهان کرده است و در جای دیگر تعبیر به ذکر کرده است ،میفرماید ما این برهان را فرستادیم ،برهان یعنی حقیقت آشکار غیر قابل انکاری است که چیز دیگری را اثبات میکند ،ذکر چیزی است که چیز دیگری را تذکر میدهد و یادآوری میکند .
💡ادل دلیل بر خداوند همین است اما اگر برای ضعفاء العقول معجزه حسی می آورد ، مربوط به ضعف این هاست ،اگر این ها چشم بصیرت داشتند و حقیقت وجودی پیامبر را میدیدند او خودش بالا ترین برهان و برترین معجزه بر حقتعالی بود ،این معجزات و خوارق عادات برای افرادی است که نمیفهمند مثل کودکانی بخواهیم به کار خوب تشویقشان کنیم میگوییم بهشت جایی است که شکلات میدهند ،اگر اوا ین حقیقت را میشناخت لازم نبود با شکلات او را به کار خوب دعوت کنیم ، کودکی هم ربطی به سن ظاهری ندارد ،عده ی کثیری از انسان ها به حسب تقویم، سنین زیادی دارند اما به حسب نفسانی کودک هستند ،اما برای امیرالمومنین و برای سلمان فارسی نمیخواهد شق القمر کند او تا وجود پیامبر را مشاهده کند برایش معجزه است ،حتی از جسم ظاهری به آن حقیقت باطن پی میبرد.
#نبوت
#رجب
#متن
#حکمتانه
#استاد_موسوی
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شخصیت مرحوم امام راحل جامع الاطراف و دارای جنبه های مختلف است.
همانطور که در فقه و اصول فقه مشربها و مکتبهای مختلفی وجود دارد در علوم فلسفی و عقلی هم مشربهای مختلفی وجود دارد به عنوان سه مکتب شاخص بین فیلسوفان مسلمان باید به مشاء، اشراق و حکمت متعالیه اشاره کنیم.
قطعا مرحوم امام در زمره پیروان حکمت متعالیه هستند اما در حکمت متعالیه نیز مشربها و مکتبهای مختلف وجود دارد.
مرحوم صدرالمتالهین غرضش از تدوین و اظهار حکمت متعالیه این بود که بین دین، حقایق دین و وحی از طرفی و بین عقل و برهان از سوی دیگر و بین داده های کشف و شهود و عرفان از جانب دیگر جمع کند. این مکتبِ جامعِ بینِ این سه امر را حکمت متعالیه نامیده است. حکمت متعالیه اصیل باید این سه ویژگی را داشته باشد جامعیت بین دین عقل و عرفان.
مرحوم امام راحل یکی از نمایندگان به حق و دقیق این راه و مکتب جامع بودند و این جامعیت را در آثارشان، تدریشان و کتابهایشان به خوبی نشان دادند.
غرض از تذکر این نکته آن است که اگرچه بسیاری از حکیمانِ پیروِ حکمت متعالیه این ویژگیِ جامعیت را داشتند اما در ادوار اخیر با روشی که مرحوم علامه طباطبایی دارند این گونه پیش آمد که این مولفه ها مقداری جا به جا شد و مرحوم علامه بیشتر به همان روش عقلی و برهان صرف تاکید داشتند و به آن دو مولفه دیگر حکمت متعالیه کمتر در آثارشان پرداختند. به عبارتی روشی که مرحوم علامه طباطبایی پیش گرفتند حکمت بحثی محض بود که البته پرداختن به این طریق و رویکرد در جای خودش شاید لازم هم بود. مرحوم علامه با تالیف کتاب های آموزشی در زمینه فلسفه و همچنین با تالیف فلسفه و روش رئالیسم با این رویکرد شاید به اقتضای زمان و رواج حرف های مارکسیست پیش آمدند و چنین مواجهه ای با حکمت متعالیه و تبیین مباحث آن لازم باشد اما به هرحال دو مولفه دیگر حکمت متعالیه یعنی عرفان و دین مقداری مغفول ماند.
مرحوم امام در زمان ما یک نماینده تام برای حکمت متعالیه اصیل هستند که بین سه مولفه جمع کرده بودند با این تفاوت نسبت به ملاصدرا که، انصافا احاطه ی ایشان به مباحث عرفانی از مرحوم صدرالمتالهین بیشتر است و این از آثاری ایشان در زمینه عرفان نوشته اند مشهود است. شیوه امام در مواجهه با حکمت و تعلیم و تدریس ترویج او همین شیوه است.
انقلاب را هم بر اساس همان مبانی معرفتی که از همین مکتب با این سه مولفه برگرفته شده پایه گذاری کردند.
با اشاره به ویژگی امام و تفاوت سبک فلسفی و حکمی ایشان با مرحوم علامه و با تاکید پرداختن به همین روش به یک نکته اشاره میکنم که فلسفه به خودی خود اگر چاشنی عرفان، ذوق و مباحث نقلی را نداشته باشد مقداری ملال آور و مخاطبانش اندک اند اما اگر فلسفه را به همراه عرفان و دین تبیین و ترویج کرد عدد مخاطبانش بسیار بیشتر خواهد شد و این کاری است که مرحوم امام شروع کننده اش بود.
همه به خاطر دارند که ایشان در اوایل حضورشان در ایران و بعد از پیروزی انقلاب، درس تفسیر سوره حمد که بیان کاملا عرفانی و تا حدودی فلسفی داشت را شروع کردند. این درس را ویژه خواص، طلاب و تحصیلکردگان فلسفه و عرفان نگفتند بلکه از تلویزیون جمهوری اسلامی برای همه پخش میشد و غرض ایشان همانطور که در تفسیر گفته و در جاهای دیگر هم ابراز کرده بودند این بود که باید این حقایق و معارف را به سطح جامعه آورد و به اندازه فهم توده مردم تنزل داد و از آن خلوت خانه خواص بیرون آورد.
ایشان این روش را میپسندیدند و چه بسا باهمان فطانت و زیرکی که داشتند توجه داشتند که ما اگر این حقایق عرفانی را به سطح مردم نیاوریم کسانی که جذب معارف غیر اصیل، قلابی و بدلی میشوند زیاد خواهند شد همچنانکه در سطح جامعه عرفانهای کاذب و معنویت های دروغین نوپدید مخاطب پیدا کرده است. اگر در دنیای امروز که عقل و استدلال به تنهایی مخاطب کمی دارد را با ذوقیات و عرفانیات همراه کنیم مخاطبش گسترش پیداکند و جذابیتش بیشتر میشود. این روش امام و مواجهه ای است که با مسایل فلسفی و دین داشتند و واقعا یک امر قابل استفاده بلکه ضروری است. که باید حوزه های علمیه مدرسان و مسئولان امر هرکسی در حد خودش و در جایگاهی که هست توجهی به باطن این قضیه داشته باشد و سعی در ترویج و بسط این حقایق بین مردم و در حد مردم داشته باشد.
این از ویژگیهای خاص مرحوم امام هست که خداوند این توفیق را به ایشان داد که این کار را پایه گذاری کنند و ان شا الله خداوند به ماهم کمک و توفیق عنایت کند که بتوانیم ادامه دهنده این راه و مسیر باشیم
الحمدلله رب العالمین.
#امام_خمینی
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
📖بیان استاد سید محمد موسوی درباره اسماء و صفات الهی از دید عرفا
📆انتشار یافته به مناسبت ۲۷ رمضان سالگرد رحلت شیخ اکبر محی الدین ابن عربی
به حسب اصطلاح رائج، عرفا وقتي از صفات و اسما الهی، سخن ميگويند مقصودشان نحوه اي از ظهورات حق تعالي است همانطور كه در مورد سائر مخلوقات ميگويند که تجلیات الهی است ولی عين ذات نيستند و خارج از ذات هم نيستند.
توضیح بیشتر اینکه بر اساس مبانی فلسفی، خداوند دو گونه مخلوق عینی دارد :
یکی طبیعي مادي
و دیگری مجردات
تقسيم مخلوق به مجرد و مادي به اعتبار دو مرتبه از وجودات است و اين دو مرتبه باعث ميشود ما در مرتبه ادراكات حسي يكي از نحوه ها را نيابيم .
عارف ميگويد آنچه حکیم و متکلم، معلول و مخلوق مینامند نحوه های تجلی حق اند. علاوه بر دو نحوه تجلی مذکور (یعنی:
الف)محسوس يا مادي
ب) نا محسوس يا مجرد كه فلاسفه به ادله ي عقلي ، آن را اثبات ميكنند)
یک نحوه تجلی دیگر نیز هست که اسما و صفات الهی مینامیم، كه بر اين مرتبه، دليل عقلي بر اساس مبانی مشهور فلاسفه مشاء، نيست بلکه شهودي است .
به دو دسته از اين سه نحوه تجلی، مخلوق یا مجعول خارجي ميگوييم و به يك مرتبه مجعول خارجي گفته نميشود كه همان اسما است، زیرا جعل مربوط به مرتبه اي است كه مجعول خود را بيابد ولي اسما و صفات در مرتبه اي هستند كه خود را نميابند.
اين نيافتن خود، به سبب نقص آنها نيست بلكه به سبب شدت تجلي و قرب به خداوند است به طوری که غیری در آن مراتب نیست که حق تعالی، آن را بيابد اما در مراتب متنزل، حق تعالی، غير خود را ميابد (الیته غیر به حسب تعین) و اين يافتن حق، خود را در مرتبه اغيار، همان خودي ما است یعنی ما که خود را ميابيم، در واقع، خداوند خود را در صورت ما ميابد .
اينكه من خودم را ادراك ميكنم يعني اولا "من" را اثبات ميكنم كه خود را میابد، و ثانیا این "من" امثال خود و سایر اشیا را نیز ادراك ميكند هر دوی این یافت (یافت خود و یافت دیگران) در واقع، ادراك خداوند است خودش را به حسب مظاهرش. حال اگر در اين چيزي كه "من" خودم را به عنوان خودی خودم ميابم ، خدا را دیدم واقع را دیده ام و کمال است و گرنه حجاب است، واقع اين است كه من به ادراك حق، خود را ميابم .
این گونه نقص و حجاب، در اسما نیست به سبب قرب مفرط به مقام ذات.
در مرتبه تجلي اسمائي و صفاتي كثرتي هست كه با کثرت مراتب مادون متفاوت است، كثرت در آن مرتبه، مقهور وحدت ذات است و هرچه تنزل از آن مرتبه بيشتر شود احكام كثرت غلبه ميكند،
اگرچه، هم مراتبي كه احكام كثرت بر آن غلبه ميكند و هم مراتبي كه مقهور وحدت اند، همه ، تجلي خداوند و محاط به ذاتند. مثل آنچه كه در فلسفه گفته ميشود هر معلولي محاط به علت بالاتر است تا نهايتا در سلسله علل به عقل اول ميرسد. در زبان عرفاني از علت و معلول سخن نميگوييم بلكه به تجلي تعبير ميكنيم .
مراتب عالم اجسام تا مثال و عقل و جبروت كه در فلسفه مخلوق و مجعول است در عرفان تجلي است به علاوه يك مرتبه ديگر كه مرتبه تجليات اسمائي و صفاتي است پس در عرفان، دامنه تجليات الهی گسترش پيدا كرده است. هرچند اين مرتبه به حسب اصطلاح تجلي هستند اما با آن مراتبي كه به آن ها مجعول ميگويند فرق دارند چراكه وجدان خود و نيافتن خداوند عين حجاب است .
تمام اين مراتب تجليات، مسبوق به ذات است.
اینجا باید بین علم ذاتی و علم به عنوان صفت و اسم، فرق گذاشت. آنچه از آن به عنوان كمال مطلق ياد ميكنيم مثل حيات مطلق ، علم مطلق یا به عبارت دیگر علم و قدرت ذاتي این، همان ذات است كه وجود نامحدود است همان وجود مطلق لابشرط مقسمي ، علم لابشرط مقسمی است قدرت لابشرط مقسمی است ، چه بگويي وجود لابشرط مقسمي، علم ذاتي، عنقا مُغرِب ، احدیت ذاتیه، همه اشاره به غیب ذات دارد، مانند آنچه در فلسفه و كلام اماميه است كه صفات عين ذاتند. البته متكلم و فيلسوف، مرتبه احدیت وصفی و واحديت را نميشناسد. او وقتي ميگويد صفت علم اشاره ميكند به همين فهمي که از علم داريم و به عنوان كمال میشناسيم. بعد ميگوييم خالق اين كمال، آيا خودش اين كمال را دارد يا نه ؟ البته كه بايد داشته باشد. حال نسبت خداوند با اين كمال چيست؟ كمال خداوند آيا غير از اصل ذات است؟ اشعري ميگويد بله صفات غير از اصل ذاتند و معتزلي هم به كلي صفات را انكار ميكند اما فيلسوف و متكلم اماميه آن را عين ذات ميدانند .
عارف ميگويد آنچه كه كمال ذاتي است عين ذات خداوند است اما اين كمال، ظهوراتی دارد كه اولين مرتبه بروز و ظهور این كمال، مرتبه احدیت و واحدیت است که در این مرتبه اخیر، صفات و اسما ظهور دارند.
#استاد_موسوی
#متن
#عرفان
ایتا تلگرام
به دلائل مختلف با چشم پوشی از ریشه ها، قومیت گرایی و ملی گرایی ترویج میشود. این کار از رژیم گذشته آغاز شده و افرادی آمدند در مقابل اسلام به ملیت ایرانی توجه کنند و دکانی باز کنند. امروز هم ممکن است برخی جوانها که مطالعات عمیق دینی ندارند همین حرف ها را بزنند، که لزومی ندارد پیغمبری از قوم دیگری برای ما باشد و ما ایرانی هستیم و از این دست حرف ها...
راه شیخ اشراق در اینکه هم حکمت حکمای ایران باستان را از پستوی کتابها بیرون کرد، چیزی که مشائین با او کاری نداشتند
و اینکه نشان داد آنها موحدند و بین توحید آنها و توحید ادیان هیچ تخالفی نیست
و اینکه خودش به عنوان فیلسوفی که در ضمن احترام زاید الوصفی که برای حکمای ایران باستان دارد در عین حال یک مسلمان کاملا معتقد و متصلب هست و بین این دو تعارضی نمیبیند.
یعنی میشود به حکمت آنها متوجه بود و هم مسلمان بود و اصلا تعارضی ندارد و موید یکدیگر هم هست خصوصا در مبنا که توحید الهی و نوریت خداوند است.
بخشی از سخنرانی «نقش شیخ اشراق در سیر فلسفه اسلامی»
#استاد_موسوی
#متن
🆔 @musaavi_b
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
🎙شرح ابیاتی از مثنوی شیخ بهایی
👤 توسط استاد سید محمد موسوی
📆بازنشر به مناسبت ۳ اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ بهایی
ایهاالقوم الذی فیالمدرسه کل ما حصلتموه وسوسه
میگوید این علوم مدرسی، وساوس است، معنای وسوسه آن است که چیزی به ذهن بیاید، منشا اموری هم بشود اما حقیقتی ندارد و بی اصل است. اگر کسی به دنبال شناخت اشیا است ذهنیتش - خواسته یا ناخواسته- این باشد که اشیا به خودی خود، چیزی هستند و دنبال شناخت احکام و آثار آنهاست اما از حقیقت حق غفلت کرد دچار وسوسه شده زیرا در واقع، موجودیت اشیا، به وجود حق است اینها آیه او هستند. اگر اشیا اینطور دیده شد حق است وگرنه باطل است.
ذکر کم ان کان فی غیر الحبیب ما لکم فیالنشاة الاخری نصیب
اگر در این علوم غیر از حق و شوون حق به چیز دیگری توجه شد بی اصل و بدون حقیقت است پس از آخرت حقیقی بهره ای نخواهد داشت، چراکه آخرت حقیقی یعنی شهود خداوند. اعلی مرتبه آخرت یعنی برترین غایت یعنی حق تعالی . با این نگاه ، یعنی نگاه استقلالی به اشیا، کسی به آن مرتبه شهود نمیرسد.
#بزرگداشت_شیخ_بهایی
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو
📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو
✔️بخش اول
❓بعد از قطع رابطه روح و بدن آیا تمام روابطی که بین روح وبدن بود تمام میشود؟ ما در حالیکه در حیات طبیعی هستیم روح و بدنمان رابطه دارد،اما آیا بعد از مرگ روح و بدن هیچ ارتباطی ندارد؟
🔸نگاه دیگری در مورد آنچه که بعد از مرگ است و رابطه ای که روح انسان با بدن بعد از مرگش دارد[این است] که اگر در فلسفه چگونگی رابطه این دو گفته شد آن وقت در برخی قضایایی که در طب امروز پیش آمده و رو به گسترش هم هست دخالت مستقیم دارد.
🔹به حسب برداشت عادی ما ،بعد از قطع رابطه روح و بدن ،ارتباط بین روح و بدن قطع میشود ،پس اگر کسی که از دنیا رفت با رضایت سابق خودش با فرض اینکه خودش راضی بوده و ورثه اش هم راضی هستند_در مورد این فرض سخن میگویم_ و نه حتی کسی که دچار مرگ مغزی است و زنده است که به لحاظ شرعی و فلسفی احکام زنده را دارد و لو اینکه همه اطبا میگویند در اغلب موارد برگشت ندارد ولی در مرحله حیات نباتی او زنده است.اما من چیز بالاتری را میگویم برای کسی که مُرد و به هر ترتیب، پیشرفت علم پزشکی به گونه ای باشد که بتواند اعضای همین میت را برای پیوند اعضا مثل کسی که دچار مرگ مغزی است استفاده کنند .اگر این مطلبی که میگویم به عنوان اصل اثبات شده _در جای خودش_ به عنوان یک مبنا پذیرفتیم باید دید که آیا این کار یک کار اخلاقی است؟و مطابق با اخلاق حرفه ای هست یا نه؟
🔴برای روشن شدن مساله باید یک نکته را در مورد روح و بدن بگویم که در جای خود در فلسفه بحث میشود .
🔶روح انسان مادامیکه که به حیات طبیعی زنده است دو گونه ارتباط با بدن دارد:
1️⃣ تصرف در بدن [یعنی]تمام آنچه که در بدن انسان یا حیوان رخ میدهد از تدبیر هایی که اعضا سالمند ،گردش خون است و ضربان قلب است و... بر اساس آن قواعد به علت ارتباطی است که روح با بدن دارد از این تعبیر میکنیم به تعلق [روح با بدن] .یعنی علقه و علاقه ای ،گره ای بین روح و بدن هست که بخاطر این رابطه روح در بدن تصرف میکند و بدن را تدبیر میکند نمیگذارد فاسد بشود و امثال اینها.
2️⃣علاوه بر این، روح موجودی است مجرد و غیر مادی _که در جای خود اثبات میشود _موجود مجرد در هر کار و چیزی که انجام میدهد و در هر شی ای که تصرف میکند او را میشناسد بدون شناخت معنا ندارد پس روح بدن خودش را میشناسد و به همین سبب در بدن خودش تصرف میکند و در بدن ناشناس تصرف نمیکند و هم یک توجه شدید و محبت شدید به بدن خود دارد به هرحال این بدن هم از یک طرف زمینه پیدایش روح بوده است و هم ابزار روح بوده است ،پس یک محبت تکوینیِ وجودی بین روح و بدن هست.
🔸وقتی که انسان میمیرد آن رابطه اول قطع میشود و دیگر [روح] نمیتواند در بدن تصرف کند و بدن میپوسد و به چرخه طبیعت خود بازمیگردد ،اما با مردن این چنین نیست که علم و آگاهی و توجه روح از بدن قطع بشود به سبب اینکه این توجه به بدن جوهری او شده و به تعبیر علمی ملکه شده است ،وقتی که روح یک عمر توجه به این بدن داشته است معنا ندارد با یک لحظه مردن هیچ نحوه توجهی و هیچ ارتباطی با بدن نداشته باشد.
⛔️ غالب انسان ها این چنین هستند خودشان را با بدن اشتباه میگیرند به نحوی که اگر بخواهیم به خود اشاره کنیم به این توده مولکولی اشاره میکنیم و میگوییم "من اینجا هستم" در حالی که چیزی که اینجاست توده ی از مولکول هاست و من و این مولکول ها نیستم ،من که یک روح مجرد ام که در مکان قرار نمیگیرد ،اما به سبب همان علاقه شدید خودش را با بدن اشتباه میگیرد و این اشتباه با مردن مرتفع نمیشود باز هم به دلایلی که در جای خودش در فلسفه اثبات میشود.
#استاد_موسوی
#حکمتانه
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
📝گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اهدا عضو
📆انتشار یافته به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدا عضو
✔️بخش دوم
🔺پس آن کسی که مرده است برای اینکه از این خواب غفلت بیدار بشود و متوجه شود که [حقیقت] او این بدن نبود و حقیقتی غیر از این بوده کاری لازم است و به این زودی حاصل نمیشود .
❓حالا فرض کنید در [همین حال مرگ] این بدن را مثله کنند و قطعه ای از این بدن را بردارند برای اینکه یک نفر دیگر زنده بمانند ،معنایش چیست؟
🔴انسانی که در برزخ است در واقع میبیند که بدن او درحال مثله شدن است و اعضای بدن او را در جای دیگر به کار میگیرند و چون حجاب ماده و بدن برکنار شده میزان و شدت ادراک بسیار بالاتر است از انچه که در این بدن مادی است.
🔵ما در حالت حیات به بدن مادی خیلی از چیز ها را نمیتوانیم بفهمیم به سبب مانعی که همین خود بدن مادی برای روح ما ایجاد کرده است اما وقتی این مانع برطرف شد شدت و سختی آنچه که عذاب باشد برای روح خیلی بیشتر است همانطور که اگر لذتی باشد در جانب لذت هم باز بسیار بیشتر است .در حال حیات چه سختی و چه لذتی که بخواهد به ما برسد از مجرای این بدن میرسد و روح از طریق بدن ادراک میکند ولی بعد از مرگ مستقیما خودش ادراک میکند.
✅نتیجه این حرف با همین مقدماتی که در فلسفه هست [این میشود] که اگر بدن میت قطعه قطعه شد و هر میزان برداشتند -که ظاهرا هم میگویند خیلی کار خوبی است چراکه این بدن اسراف میشود و میخواهد بپوسد ،پس به جای این یک نفر ،ده نفر دیگر را نجات میدهیم - اما سبب میشود که یک سختی شدید به آن انسانی که در مرتبه برزخ است وارد بشود و او عذاب بکشد ، قطع توجه اش از عالم طبیعت به طول بیانجامد ،تا وقتیکه جهات بدنی باقی است این توجه تمام نخواهد شد و از برزخ خلاص نخواهد شد ،به طور طبیعی قرار بود ده یا بیست و یا سی سال به طول بیانجامد اما قطعات او در یک وجود دیگر هست و او خودش را هنوز وابسته به این عالم میبیند و سختی هم میکشد.
💡این کار خلاف اخلاق است که برای نجات جان ده یا بیست نفر دیگر یک نفر را در عذاب قرار دهیم،هرچند خود او رضایت داشته باشد چراکه او توجه ندارد که چه مشکلی برای او پیش خواهد امد و خیال میکند که کار اخلاقی است ثوابی هم انجام داده.
💊حرفه پزشکی ،تنها حرفه ای است که اخلاق حرفه ای اش به محدوده عالم طبیعت و بدن منحصر نمیشود چون بعد هم ارتباط و توجه نفس به بدن باقی است .
🔶البته این مقدمات که گفته شد ادعا هایی است که باید در جای خود اثبات بشود ولی اگر اینچنین باشد و کسی بتواند این مقدمات را با دلیل عقلی اثبات بکند مساله پیوند اعضا کاری کاملا غیر اخلاقی هست چه در حال مرگ مغزی باشد و چه در غیر مرگ مغزی باشد چراکه موجب عذاب برای کسی است که به مرتبه برزخ منتقل شده.
#استاد_موسوی
#حکمتانه
#متن
ایتا تلگرام
هدایت شده از استاد سید محمد موسوی
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شخصیت مرحوم امام راحل جامع الاطراف و دارای جنبه های مختلف است.
همانطور که در فقه و اصول فقه مشربها و مکتبهای مختلفی وجود دارد در علوم فلسفی و عقلی هم مشربهای مختلفی وجود دارد به عنوان سه مکتب شاخص بین فیلسوفان مسلمان باید به مشاء، اشراق و حکمت متعالیه اشاره کنیم.
قطعا مرحوم امام در زمره پیروان حکمت متعالیه هستند اما در حکمت متعالیه نیز مشربها و مکتبهای مختلف وجود دارد.
مرحوم صدرالمتالهین غرضش از تدوین و اظهار حکمت متعالیه این بود که بین دین، حقایق دین و وحی از طرفی و بین عقل و برهان از سوی دیگر و بین داده های کشف و شهود و عرفان از جانب دیگر جمع کند. این مکتبِ جامعِ بینِ این سه امر را حکمت متعالیه نامیده است. حکمت متعالیه اصیل باید این سه ویژگی را داشته باشد جامعیت بین دین عقل و عرفان.
مرحوم امام راحل یکی از نمایندگان به حق و دقیق این راه و مکتب جامع بودند و این جامعیت را در آثارشان، تدریشان و کتابهایشان به خوبی نشان دادند.
غرض از تذکر این نکته آن است که اگرچه بسیاری از حکیمانِ پیروِ حکمت متعالیه این ویژگیِ جامعیت را داشتند اما در ادوار اخیر با روشی که مرحوم علامه طباطبایی دارند این گونه پیش آمد که این مولفه ها مقداری جا به جا شد و مرحوم علامه بیشتر به همان روش عقلی و برهان صرف تاکید داشتند و به آن دو مولفه دیگر حکمت متعالیه کمتر در آثارشان پرداختند. به عبارتی روشی که مرحوم علامه طباطبایی پیش گرفتند حکمت بحثی محض بود که البته پرداختن به این طریق و رویکرد در جای خودش شاید لازم هم بود. مرحوم علامه با تالیف کتاب های آموزشی در زمینه فلسفه و همچنین با تالیف فلسفه و روش رئالیسم با این رویکرد شاید به اقتضای زمان و رواج حرف های مارکسیست پیش آمدند و چنین مواجهه ای با حکمت متعالیه و تبیین مباحث آن لازم باشد اما به هرحال دو مولفه دیگر حکمت متعالیه یعنی عرفان و دین مقداری مغفول ماند.
مرحوم امام در زمان ما یک نماینده تام برای حکمت متعالیه اصیل هستند که بین سه مولفه جمع کرده بودند با این تفاوت نسبت به ملاصدرا که، انصافا احاطه ی ایشان به مباحث عرفانی از مرحوم صدرالمتالهین بیشتر است و این از آثاری ایشان در زمینه عرفان نوشته اند مشهود است. شیوه امام در مواجهه با حکمت و تعلیم و تدریس ترویج او همین شیوه است.
انقلاب را هم بر اساس همان مبانی معرفتی که از همین مکتب با این سه مولفه برگرفته شده پایه گذاری کردند.
با اشاره به ویژگی امام و تفاوت سبک فلسفی و حکمی ایشان با مرحوم علامه و با تاکید پرداختن به همین روش به یک نکته اشاره میکنم که فلسفه به خودی خود اگر چاشنی عرفان، ذوق و مباحث نقلی را نداشته باشد مقداری ملال آور و مخاطبانش اندک اند اما اگر فلسفه را به همراه عرفان و دین تبیین و ترویج کرد عدد مخاطبانش بسیار بیشتر خواهد شد و این کاری است که مرحوم امام شروع کننده اش بود.
همه به خاطر دارند که ایشان در اوایل حضورشان در ایران و بعد از پیروزی انقلاب، درس تفسیر سوره حمد که بیان کاملا عرفانی و تا حدودی فلسفی داشت را شروع کردند. این درس را ویژه خواص، طلاب و تحصیلکردگان فلسفه و عرفان نگفتند بلکه از تلویزیون جمهوری اسلامی برای همه پخش میشد و غرض ایشان همانطور که در تفسیر گفته و در جاهای دیگر هم ابراز کرده بودند این بود که باید این حقایق و معارف را به سطح جامعه آورد و به اندازه فهم توده مردم تنزل داد و از آن خلوت خانه خواص بیرون آورد.
ایشان این روش را میپسندیدند و چه بسا باهمان فطانت و زیرکی که داشتند توجه داشتند که ما اگر این حقایق عرفانی را به سطح مردم نیاوریم کسانی که جذب معارف غیر اصیل، قلابی و بدلی میشوند زیاد خواهند شد همچنانکه در سطح جامعه عرفانهای کاذب و معنویت های دروغین نوپدید مخاطب پیدا کرده است. اگر در دنیای امروز که عقل و استدلال به تنهایی مخاطب کمی دارد را با ذوقیات و عرفانیات همراه کنیم مخاطبش گسترش پیداکند و جذابیتش بیشتر میشود. این روش امام و مواجهه ای است که با مسایل فلسفی و دین داشتند و واقعا یک امر قابل استفاده بلکه ضروری است. که باید حوزه های علمیه مدرسان و مسئولان امر هرکسی در حد خودش و در جایگاهی که هست توجهی به باطن این قضیه داشته باشد و سعی در ترویج و بسط این حقایق بین مردم و در حد مردم داشته باشد.
این از ویژگیهای خاص مرحوم امام هست که خداوند این توفیق را به ایشان داد که این کار را پایه گذاری کنند و ان شا الله خداوند به ماهم کمک و توفیق عنایت کند که بتوانیم ادامه دهنده این راه و مسیر باشیم
الحمدلله رب العالمین.
#امام_خمینی
#استاد_موسوی
#متن
ایتا تلگرام
. بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت جمعی از دانشمندان برجسته و فرماندهان نظامی و شهروندان در حمله وحشیانه رژیم متجاوز صهیونی را به ملت ایران و خصوصا خانواده های داغدار تسلیت عرض میکنم.
از همه نیروهای مسلح غرورآفرین که تحت فرماندهی
رهبر معظم انقلاب مد ظله در سریعترین زمان ممکن، پاسخ جدی و مناسب را به تجاوز دشمن، آغاز کردند سپاسگزاریم و برای همه آنها دعا میکنیم.
در این شرایط حساس، برازنده اهل حکمت (با هر سلیقه و علاقه) آن است که با درک اوضاع داخل و خارج، همه مخاطبین خود را به این امر، واقف سازند که امروز زمان نقد و طعن نیست بلکه سربلندی وطن عزیزتر از جان، ایران، با حمایت همه جانبه از نیروهای گرانقدر نظامی، انتظامی و امنیتی تحت فرماندهی رهبر معظم انقلاب مد ظله حاصل میشود.
امیدواریم حق تعالی ، شیرینی عید ولایت را تحقیر و تخفیف دشمن پلید و حامیان خبیث ظاهری و باطنی اش قرار دهد وَاللهُ غالِبٌ عَلیٰ أَمرِه.
سید محمد موسوی
#استاد_موسوی
#متن
🆔 https://eitaa.com/joinchat/4013555736C0511f88b5f