#تصمیم_سخت
تصمیم سخت داستان خانم دکتریه که توی شرایط بد زندگی متوجه بارداری خودش میشه و وقتی به سقط فکر می کنه متوجه میشه دوقلو بارداره...
قسمت 7
تصمیم سخت
قسمت هفتم
پدرم دستشو گذاشت روی شونه های محمد و گفت :
امیدوارم فکر نکنید اومدیم مثل دفعه های قبل بالاجبار منصوره رو بفرستیم خونه اش!
ما فقط اومدیم به رسم ادب، به دیدن یک بیمار!
تصمیم با خود منصوره است.
خودش صاحب اختیاره!
ولی تا وقتی تفکر مادرتون این باشه و شما هم پیرو افکار مادرتون باشین، من صلاح نمیبینم منصوره برگرده. بازم تصمیم با خودتونه!
من توی دلم قند آب میشد و فقط منتظر یه خواهش کوچولو بودم😊
درسته مادر محمد خواهشش رو هم با کنایه عنوان کرد ولی باز هم جای امیدواری هست.
قبلا به روی خودش نمی آورد و حتی محمد رو هم ترغیب می کرد که با من خوشرفتاری نکنه ولی حالا ...
من محمد رو دوست داشتم و با وجود اینکه چندین و چندبار بهش فرصت داده بودم و باز پشیمون شده بودم، ولی باز هم نسبت بهش امیدوار بودم.
آخه این دفعه فرق می کرد. من باردار بودم و باید با وسواس بیشتری تصمیم بگیرم.
وقتی رسیدم خونه محمد دوباره زنگ زد و خواهشش رو دوباره عنوان کرد و من با وجود اینکه توی دلم خیلی خوشحال بودم ولی بهش گفتم باید بهم فرصت بده🙃
خواهرم وقتی شنید که ایندفعه خواهش از سمت اونا بوده، خیلی تعجب کرد ولی اونم به من گفت به خاطر بچه هات یه فرصت دوباره به محمد بده!
شاید سرعقل اومده باشه!
بعید نیست مادرش مرگ رو جلو چشمش دیده باشه و به خاطر همین از کاراش پشیمون شده باشه!
به من گفت خیلی امیدوارم نباشم ولی امتحانش بی ضرره🤔.
روز بعد محمد اومد دنبالم و من و مهیار برگشتیم خونه!
هیچوقت اینقدر طولانی از خونه دور نبودم.
ظاهر خونه مون شده بود مثل خونه ارواح😥.
تا بخوام شرایط خونه رو برگردونم به شرایط قبلی، خیلی زمان می برد.
شرایط جسمی مساعدی هم نداشتم.
دوقلو بارداری واقعا متفاوت بود با یک قلو.
احساس می کردم ذخایر بدنم تحلیل رفته و نیاز به مراقبت بیشتری داشتم.
توی همین شرایط سخت، محمد یه درخواست عجیبی از من کرد😳.
مادرش دوران نقاهت بیماریش بود و نمیشد تنهاش بذارن.
خواهراش یکی تو معذوریت همسرش بود و زیبا هم سفر کاری براش پیش اومده بود.
محمد از من خواست به مادرش زنگ بزنم که چند روزی بیاد خونه ما😬😬.
آخه من!!
یک نفر باید خود من رو تر و خشک کنه!
خودم به زور کارهای شخصیم رو انجام میدم😭😭.
ولی چاره ای نبود.
طفلی محمد بدجور تو منگنه بود.
حرفش رو گوش کردم و با مادرش تماس گرفتم.
انگار منتظر تماس من بود. بدون هیچ مقاومتی قبول کرد و نیم ساعت بعدش خونه ما بود.😄
انگار از قبل ساک و وسایلش رو هم جمع و جور کرده بود😄.
توی دلم اولش به خودم و بخت خودم ناسزا گفتم ولی بعد وقتی نشستم و کلاهم رو قاضی کردم، با خودم گفتم چه میشه کرد؟
درسته ایشون هنوز من رو بعنوان خانوم پسرش به رسمیت نمی شناسه ولی چه میشه کرد؟ خونه پسرشه و محمد صاحب اختیاره😊.
ولی خداییش، نباید میذاشت چند روز از مراسم آشتی کنون مون بگذره؟؟😄
خدا خدا می کردم این یکی دو روز پدر و مادرم سمت ما نیان و الا حتما میگن محمد به خاطر اینکه من مراقب مادرش باشم اومده آشتی کرده!!😏
مادرم تقریبا هر روز زنگ میزد و من روز اول چیزی نگفتم ولی روز بعد چون داشتند برنامه اومدن به خونه ما رو با خواهرم می چیدند گفتم که مهمون دارم.
اولش که شوکه شد ولی بعد خیلی سریع نسبت به این قضیه موضع مثبت گرفت و گفت میهمان حبیب خداست.
اون بنده خدا به شما پناه آورده، سعی کن هر خدمتی که قراره به من توی این شرایط بکنی به مادر محمد بکنی.
شاید دستت نمک نداشته باشه ولی خدا میبینه و اجرش رو بهت میده نگران نباش.
مامانم رو خیلی دوست دارم واقعا فرشته اس😊😊😍😍
🌷🌼🌷🌼🌷🌼
محمد دوره دکتراش تموم میشد و همزمان برگشته بود به روال قبلش و اکثر روزها تدریس داشت.
من مجبور بودم به خاطر مادرش خونه بمونم و این مدت باعث شد بیشتر به مادرشوهرم نزدیک بشم.
در اصل این مدت باعث شد مادرشوهرم بیشتر منو بشناسه.
خانواده همسرم اهل نماز و روزه بودند ولی اونقدرا دنبال انجام مستحبات و این چیزا نبودن.
حتی الان که بیمار بود خودش رو بابت انجام واجباتش اذیت نمی کرد.
وقتی حساسیت من بابت خوندن نماز اول وقت و خوندن روزانه چند صفحه قرآن رو دید کاملا مشخص بود که دیدش به من عوض شد🤔.
و وقتی که میدید من چقدر حساسیت به خرج میدم که بهترین غذا رو بذارم جلوشون و اجازه نمیدم بعنوان مهمون توی خونه من بهش بد بگذره.
دو سه روز از موندن مادرشوهرم تو خونه ما نگذشته بود که جلو محمد اعتراف کرد که من تا الان تصور دیگه ای از منصوره داشتم.
و الان دیدم نسبت بهش عوض شده.
می گفت من رو یه عقاب میدیده که از اون بالا فرود اومده و یه بره رو شکار کرده و برده بالا😄😄🦅
مثلا عقاب من بودم و بره محمد😁😁
و حالا من اون بره بودم؟؟😄😄.
این داستان ادامه دارد ...
مرکز مردمی «🌼🦋🌼 » نفس سبزوار
╭──👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال مابپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
🍃| صبح خودمون رو با دعا برای سلامتی امام زمان (عج) شروع کنیم :
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
•••🌷| اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالفَرَج |🌷•••
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
♦️یکی از بهترین حسها 😍
#فرزندآوری
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
ما اصرار داريم فرزندانمان را تغيير دهيم تا شبيه آنچه ما مي خواهيم بشوند. ما فكر مي كنيم ما بهتر از آنها مي دانيم انجام كار درست چيست. اما گاهي بايد توقف كنيم، به آنها نگاه كنيم، آيا ما بايد به زور آنها را تغيير دهيم يا اين ما هستيم كه بايد تغيير كنيم و از آنها بياموزيم.
🍂كودكان گاهي بهتر از ما ميدانند چگونه بايد زندگي كرد:
⚜- اول اینکه ''بی دلیل و با كمترين دليل شاد هستند.
⚜ دوم اینکه همیشه سرشان به کاری مشغول است .
⚜ سوم ... وقتی چیزی را میخواهند تا بدست نیاورند دست از اصرار بر نمی دارند.
چهارم اینکه براحتی می بخشند و آشتی می کنند
⚜ و سرانجام اینکه .....''
به راحتی گریه می کنند.
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱👶
#قندونبات
💠 در پی پیشنهاد رییس جمهور که گفته برای مشکل قطعی برق
از نور پنجره استفاده کنید.
همون جور که در کلیپ می بینید این چهارتا جیگر را تا نور هست گذاشتیم دم در پنجره،نور برامون ذخیره کنن😂😂🥰
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
🌱📚
📜#برگی_از_کتاب | پــــــول و فرزنـــــــدآوری
👓اگر ما به زندگی نگاه مصرف گرایانه داشـته
بـاشـیـم هـر انـدازه هـم کـه از نـظـر اقتـصادی
قـوی شـویـم پـولـمـان را خـرج مـصرف بیشتر
مـیکـنـیـم نـه ایـن که انگیـزه بـیـشـتـری بـرای
فرزندآوری پیدا کنیم
#محسن_عباسی_ولدی
#ایران_جوان_بمان
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
#نه_به_سقط_جنین
#شبهه
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
🔻 از نظر شرعی چه زمانی از عمر جنین، اجازه سقط وجود دارد؟
#نه_به_سقط_جنین
#سقط_جنین_حرام_است
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀
🔴جنایت خاموش
پرونده امروز:
😱والدینی که مرتکب قتل فرزند خود شدند
🗞بررسی پرونده ای متفاوت
#نه_به_قتل_جنین
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530
📚📚 مرکز مردمی نفس 📚📚
سلام ☺️،به منظور سهولت در انتخاب مطالب کانال و همچنین داستانهای زیبا و واقعی و آموزنده کانال، شما میتونید داستان 👇یا هر کدوم از موضوعات آبی رنگ پایین رو انتخاب کنید، بعد از اون، در صفحه پایین گوشی خود دو فلش کوچیک میاد. با زدن به هر کدوم از فلش ها، قسمت مورد نظر داستان خود را انتخاب کنید و از خواندن داستان های واقعی کانال لذت ببرید. مطالب مفید دیگر کانال هم در ادامه آورده شده است.☺️
کانال نفس رو به دوستان خود هم معرفی کنید.
#فرشته
#محترم_خانوم
#اولین_نفس
#دختری_باچشمان_آبی
#قلب_من_و_چشمان_او
#هدیه_خاص
#طلعت_خانم
#فرزندناخواسته
#حال_خوب_من
#عشق_نوجوانی_من
#بارداری_عروس_خانوم
#آرزوی_من
#قلم_شما
#دختر_ناز_من
#قربانی_مشاجره
#پسر_فرانک
#عنایت_حضرت_مادر
#همسر_دوم
#فرشته_ای_با_موهای_طلایی
#زندگی_مخفی
#مهر_مادری
#عروسی_منیژه
#پسرم_تاج_سرم
#ملیحه_یا_منیره؟
#تعبیر_خواب
#داستان_مهاجرت
#دوتا_کافی_نیست
#سرگذشت_مینا
#حسرت
#حبس_ابد
#تصمیم_سخت
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#قندونبات
#کاردستی
#انیمیشن
#نکات_بارداری
#تربیت_فرزند
#تربیت_جنسی
#سخن_عشق
#شبهات_فرزندآوری
#زندگی_پس_از_زندگی
#فرزندآوری
#فیلم_کوتاه
#دلنوشته
#گزارش_هفته
#گزارش_کار
#زوج_درمانی
#کارگاه_خانواده_سالم
#تجربه_من
#رزاقیت_خدا
سوالات متداول
👶👧مرکز مردمی نفس سبزوار 👶👧
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸افکار متفاوت برای سقط جنین
- سه دسته انسان و تفکر برای سقط جنین وجود دارد
♨️ محسن رضائی آدریانی، فعال حوزه حمایت از جنین
مرکز مردمی«🌷🦋🌷 » نفس سبزوار
╭┈───👶 ⃟⃟⃟ ⃟ ✨بـہکانال ما بپیوندید
╰┈➤ @nafas110530