eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی۱
265 دنبال‌کننده
583 عکس
681 ویدیو
238 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
مسلم ابن  قاصد  سلطان خوبان است کشته عدوان  مسلم است تا    ابد    نامش   بماند    ماندگار چون راه مسلم است او   شهید   اول و  سردار   یادگار     دوران  مسلم است    نفرین  دو  عالم  بر تو باد کوچه و مرد پریشان مسلم است از     تبارِ    حیدر  و  یار  آنکه دید رنج فراوان مسلم است با صلابت همچو کوه در راه حق او سفیر و مسلم است بر     سر    دارالعماره     همچو   ماه آنکه ش بوده گریان مسلم است اش  بر    مولا  حسین تا   ابد    فروزان مسلم است ()    آل   طاها    یار    دین قاصد سلطان خوبان مسلم است https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم امامت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف میمون و مبارک موضوع : ای نور خدا در دو سرا زهرا ای اصل کرم کان سخا مهدی زهرا ای بلبل خوش نغمه بستان امامت در باغ دلم نغمه سرا مهدی زهرا کی می‌رسد ای بلبل گلزار تا سر بدهی شور و نوا مهدی زهرا ما گرچه به صد شور و نواییم نباشد چون تو غربت ما مهدی زهرا این شادی اعداء نمک زخم دل ماست ای شادی تو عین دواء مهدی زهرا خوبی چه بود جز به سرای تو رسیدن ما را تو رسان به آن سرا مهدی زهرا ما در فرحت شاد و به حزن تو غمینیم فرما نظری به مصطفی مهدی زهرا مرحوم حجت الاسلام مصطفی خبازیان الحمدلله رب العالمین https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan ۱۴۰۲/۷
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیکما یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم🌹💐 دعای امام (علیه‏السلام) در حقّ اُمّ وهب : ‏وهب کیست؟ در تاریخ می‎نویسند : نصرانی بود اُم‏وهب هم که مادر وهب است نصرانی بود هر دو نصرانی بودند. این‏ها به دست امام حسین(علیه‏السلام) آوردند. روز حدود هفده روز بود که با همسرش کرده بود. در تاریخ می‎نویسند : مادر رو کرد به پسرش و گفت : مگر وضع امام حسین علیه السلام را نمی‎بینی؟! برو پسر پیغمبر صلی الله علیهما وآله وسلم را یاری کن! این‏ها جزء اردوگاه امام حسین(علیه‏السلام) نبودند بلکه خودشان آمده بودند. اصرار می‎کرد که برو امّا همسرش ممانعت می‎کرد و می‎گفت : نرو! مادرش می گفت که : برو روز قیامت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تو را شفاعت می‎کند! وهب به وهب گفت که : من به یک حاضرم که تو بروی وهب گفت : با چه شرطی؟! گفت : با این شرط که: من و تو با هم پیش امام حسین علیه السلام برویم من حرف دارم در آنجا حرف‎هایم را می‎زنم بعد اگر خواستی بروی برو. خلاصه این که: دو جوان خدمت امام (علیه‏السلام) آمدند و وارد حضرت شدند. وهب گفت : آقا من می‎خواهم به میدان بروم امّا همسرم مانع می‎شود! همسرش هم گفت : بله من مانع می‎شوم! بعد به امام حسین علیه السلام گفت : من خدمت شما آمدم برای این که با دو اجازه می دهم که : وهب به میدان برود و شما باید این دو شرط را کنید. شرط اوّل اینکه : من می‎دانم اگر وهب برود می‎شود. امّا من یک جوان و تنها در این بیابان هستم می‎خواهم در این بیابان تنها نباشم و پیش بی‎بی‎ها و خاندان شما بیایم شما این را ضمانت کنید! شرط دوم اینکه : من می‎دانم همسرم شهید می‏شود و روز به بهشت می‎رود باید اینجا پیش شما قول بدهد که من را فراموش نکند و با هم به برویم. می‎نویسند: «فَبَکَی الحُسَینُ(علیه‎السلام)». امام حسین علیه السلام شروع کرد های‏های گریه کردن. بعد هم حضرت هر دو شرط را ضمانت کرد و فرمود : وهب که شهید شد تو بیا پیش این بی‎بی‎ها باش روز قیامت هم من آنجا هستم و شفاعت می‏کنم. وهب به میدان رفت طولی نکشید که یک وهب قطع شد. اینجا بود که همسر وهب خودش بین آن جمعیّت وارد میدان شد و شروع به حمله کرد. وهب به او گفت : چه شد؟! تو که نمی‎گذاشتی من به میدان بیایم! حالا خودت آمدی؟! همسرش گفت : مگر نمی‎شنوی امام حسین علیه السلام چه می‎گوید؟ می‎گوید: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ فِي إِغَاثَتِنَا». مگر نمی‎بینی حسین علیه السلام داد سر می‎دهد؟ می‎گویند : اینجا وهب صدایش بلند شد : یا حسین! به داد من برس! این‏ها را چه کار کنم؟! دستِ دیگر وهب هم قطع شد. مادر وهب عمود را گرفت و وارد میدان شد اینجا بود که امام حسین علیه السلام رو کرد به او و گفت: «إرجِعِی ألَی النِّساءِ رَحِمَکِ اللهُ»... الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b لینک گروه مسجد جامع حبیب بن موسی علیه السلام کاشان https://eitaa.com/joinchat/976356361C9b9ef19166