دوبیتی
این ماه که با زینت و زین آمده است
با جلوه ی نور نیرین آمده است
با گریه ی اول ولادت، زینب
می گفت شریکة الحسین آمده است
▪️
آن شب که گُل علی، تبسّم می کرد
چون بلبل شوریده ترّنم می کرد
آیینه ی ایثار و فداکاری را
در چشم حسین خود تجسّم می کرد
#سید_هاشم_وفایی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادی از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه برِ دوشش كشد بار امامت را
همين كه لحظه ی از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمی محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمی اين چنين را كيست سلطانش
هزاران جان فدای او هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا بگو جان علی زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علی زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علی زينب
علی دستان الله است و دستان علی زينب
علی را آن چنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يک علی در كالبد دارد
سلام ای روز ميلادت هم اشک چشم ها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداری
و اين يعنی حسينت را تو خيلی دوست می داری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند تپش های دلت نام برادر را
كجا وصف كسی همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنان که جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین این سان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهده ی من نیست، از این جا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازه ی ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمه ی سادات
#محمد_علی_بيابانی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
من چه سان باز کنم دفتر دانایی را
که ندادند به من سرمه ی بینایی را
شب میلاد تو جبریل امین گفت زِ شوق
کی فراموش کنم این شب رؤیایی را
آسمان مشتری نور تجلای تو شد
دید چون در رخ تو جلوه ی زهرایی را
حوریان موسم میلاد تو پیدا کردند
از غبار قدمت سرمه ی بینایی را
عرشیان نام تو را زینت و زینب خواندند
چون گشودند زِ هم مصحف یکتایی را
تو همان عطر دل انگیز بهاری که خدا
با تو بخشید صفا گنبد مینایی را
روز میلاد تو از عرش به رضوان گفتند
که تماشا کند آن روز تماشایی را
محفل عشق بُوَد خانه ی زهرا و خدا
داده زینت زِ تو این بزم پذیرایی را
غنچه ی روی تو خندید چو بر روی حسین
دید با شوق علی جلوه ی زیبایی را
دامن فاطمه دانشگه ایمان تو شد
دوست داده به تو این رتبه ی والایی را
جلوه ات قامت صبری است که خیّاط ازل
دوخته بر قَدِّ تو رخت شکیبایی را
این عجب نیست اگر باد صبا یافته است
از نسیم نفست معجز عیسایی را
فصل گل ای گل زهرا ز «وفایی» بپذیر
همه ی هستی او این دل شیدایی را
#سید_هاشم_وفایی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
زینبِ کبری شدی تا عشق را معنا کنی
کربلا را تا ابد با اشکِ خود احیا کنی
روح بخشیدی به آیینِ پدر بعد از نبی
پیروی از مادرِ خود حضرتِ زهرا کنی
سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط
بیرقِ سرخِ حسین را در زمین برپا کنی
ای علَم بر دوش از کرب و بلا تا شامِ غم
ای که با لبخندِ اشکت درد را زیبا کنی
آمدی ای گل نه تنها زینتِ بابا شوی
بلکه مهرت را به قلبِ عاشقانت جا کنی
در شبِ میلادت ای ماهِ دلافروزِ حسین
من توسل کرده تا قلبِ مرا احیا کنی
تو پیمبر دامنِ زهرا شده معراجتان
آمدی تا بابِ رحمت را به رویم وا کنی
تو رسولِ مرسلِ کرب و بلای غربتی
با سرِ بالای نیزه نیمه شب نجوا کنی
در لبت آوازِ سرخِ کربلا، آهِ عطش
دشتِ خونِ تشنه را با اشکِ خود دریا کنی
در زمینِ کربلا تحتِ ولیِ امرِ خود
اقتدا بر مادرت در ظهرِ عاشورا کنی
ای تماشایی ترین زیباییِ صبرِ خدا
ای که با گوشه نگاهی هر دلی شیدا کنی
در زلالِ معرفت بی انتهایی چون علی
این همه درد غریبی را کجا انشا کنی
زینب ای امّ المصائب اسوه ی صبر و رضا
هستی ات را داده ای تا عشق را معنا کنی
کربلا با یاد تو در چشم ها زیبا شده
چون که با اعجازِ نطقت ظلم را خنثی کنی
ای که راضی بر رضای حق، ممنونیم اگر
نامِ ما را در ردیفِ عاشقان امضا کنی
ما مدافع بر حریمت گشتهایم از جان و دل
کن دعا شاید شهادت را نصیبِ ما کنی!
#هستی_محرابی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا
پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تورا
تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمنده ام که در اثر روسیاهیم
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا
(این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا)
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
(زینب عفیفه ای است که در راه عفتش)
(عباس می دهد نخ معجر نمی دهد)
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد
جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شان زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت
می خواست از حکایت محسن کند سوال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
(می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت)
(زن را کسی مقابل شوهر نمی زند)
(مادر کسی مقابل دختر نمی زند)
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
(احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است)
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت)
(سر را برید و روبروی خواهرش گرفت)
#سید_روح_الله_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
السلام ای دختر سلطان دین
السلام ای زینت عرش برین
السلام ای تالی خیرالنسا
السلام ای جلوه ی اهل کسا
السلام ای دختر حبل المتین
وارث حلم امیرالمؤمنین
السلام ای بانوی مردآفرین
گفته بر صبرت خدایت آفرین
رخصتی ده تا بگویم شرح تو
فرصتی ده تا بگویم مدح تو
مدح تو فوق بیان و درک ماست
مدح تو کار خدای ماسواست
ای امیر المؤمنین حیران تو
حضرت روح الامین دربان تو
انبیا و اولیا پابست تو
گریه ی ماه محرم دست تو
عالم و آدم گدای خوان تو
ما همه شرمنده ی احسان تو
ای سراپا عصمت و عز و وقار
حضرت صدیقه را آئینه دار
ای فدای ذکر یارب یاربت
ای ملائک عاشق اشک شبت
از تو خواهش می کند خون خدا
در نماز شب کنی او را دعا
ذوالفقار حیدری در کام تو
کوفه با تیغ سخن شد رام تو
تو حسین بن علی را یاوری
کشتی نوح خدا را لنگری
ای که نامت ذکر هر روز و شب است
ای خدا فرموده نامت زینب است
ای فدای نام تو عالم همه
تو حسینی یا حسن یا فاطمه
بعد زهرا بر زنان سرور تویی
بر حسین بن علی مادر تویی
بعد زهرا دیده ای رنج و محن
گریه کردی بهر مادر چون حسن
بعد زهرا دیده ای شق القمر
بسته ای با معجرت فرق پدر
بعد زهرا دیده ای داغ پدر
بعد زهرا دیده ای لخت جگر
بعد مادر دیده ای رنج و بلا
با برادر بوده ای کرب و بلا
پیکر صد چاک اکبر دیده ای
ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای
دیده ای خون خدا مضطر شده
دیده ای سبط نبی بی سر شده
آمدی از خیمه ها با چشم زار
زینبا کردی عبور از نیزه زار
آمدی در قتلگه با اشک و آه
دیده ای تو پیکر صد چاک شاه
با دلی آرام و قلبی استوار
دست بردی بر تن خونین یار
لب گشودی کای خدایا کن قبول
این قلیل قربانی از آل رسول
#محمد_رستمی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم دادهست
رسم مردانگیات راه نشانم دادهست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی «اَعطینا» شد
عشق عالم به تو از شوق مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بیتو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#سید_حمیدرضا_برقعی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشه ی آل کسا
به درک تو عقلِ رسا، نارسا...
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو...
تو بودهای سنگ صبور همه
تو بردهای فیض حضور همه...
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو...
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده...
مدرسه ی تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
صدای تو دل از علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
فاطمه فخر مصطفی بر همه
از تو ولی، فخرکنان فاطمه...
نیست فلک به قدر، هم پایهات
ندیده همسایه ی تو سایهات
عمه ی ساداتی و زینِ اَبی
عقیله ی هاشمیان زینبی
لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هرچه شنیده جز خدا نگفته
ولادتت ولادت گریه بود
گریه ی تو شهادت گریه بود
ای تو، به هر غمی امید حسین
کشته ی عشقی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینه ی نجاتی...
نام شما هر دو به دنبال هم
آینه ی همید و تمثال هم
معنی اگر ز خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست...
#استاد_علی_انسانی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati