eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
(سرود٨۵) خانه ی حیدر بگشته غرق تماشا ز شهر یثرب سر زده ماه دلارا زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین شهر مدینه بار دگر گشته غوغا شمسه ی عصمت بگشته امشب هویدا زینب کبری آمده امشب در دنیا زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین شیعه ی حیدر آمده هنگام شادی این نکته گوید در کل عالم منادی آمده زینب پنجم ماه جمادی زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین شهر مدینه امشب دوباره چون طور است در هر کجا جشن شادی وقت سرور است بیت علی و فاطمه امشب پرنور است زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین از بهر حیدر هدیه‌ای از رب آمده دختر زهرا حامی مکتب آمده اخت الحسین و حضرت زینب آمده زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین نخل ولایت بار دگر پر ثمر شد حضرت زینب در این جهان جلوه‌گر شد این گل زهرا بر علی نور بصر شد زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین دختر زهرا دختر حیدر آمده تمام هست زهرای اطهر آمده شفیعه ی امت پیمبر آمده زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین ای که چنان مادرت تو خیر کثیری آمده امشب سوی تو عبد فقیری مهمان تو گشته‌ام که دستم بگیری زینب آمد نور دو عین دخت علی اخت حسین @nohe_sonnati
دوبیتی نازم قدم نایبة الزهرا را ماه حرم انسیة الحورا را میلاد شریکة الحسین آمده است تعظیم، امام بعد عاشورا را ▪️ سرمایه ی آل مصطفایی، زینب آرامش جان مرتضایی، زینب هم کوثرِ زهرایی و هم عشق حسین تو یک تنه لشکر خدایی، زینب ▪️ ما ریزه خورِ قدیم زینب هستیم جزو سپه عظیم زینب هستیم شیعه است مدافع حرم، با جانش ما جان به کف حریم زینب هستیم ▪️ ای شیعه به اقتدار زینب صلوات هر روز به روزگار زینب صلوات با اوست که دل در انتظار مهدیست بفرست به افتخار زینب صلوات @nohe_sonnati
ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می شوی فرزانه ی استادها ای علمدار حقیقت بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را شام در زیر قدم های تو در تاب و تب است این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون گام هایت در مسیر آیه ی والسابقون خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون آمدی در دفتر دلدادگان يكتا شوی آمدی اسطوره ی ميدان عاشورا شوی ای درخت استوار ای اسوه ی شب زنده دار شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار) با حضورت شاه مردان حرز می خواهد چه کار (آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار) دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کردی برایش حضرت بنت اسد حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشم هایی که ندید الا جمیلا زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الا علی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت بعد او کرب و بلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که این چنین زیبا سرود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا اُخت الحسن بنت الامیر ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هرکه دیده جلوه هایت را مسلمانت شده هرکه نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم با نشان زینبیون بی نشانت می شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم از شهیدان دفاع از آستانت می شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی @nohe_sonnati
خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب برای شیر عرب گوهری عطا کرده مقربان الهی گدای درگاهش خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده حسین آمده قنداقه را بغل گیرد خدا به خون خدا لشکری عطا کرده دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها فقیر یک نظرش می شوند اکبرها چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است دوباره دختر خیر البشر دلش شاد است به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است حقیقتی است که دختر به مادرش برود چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات نبی است زینت هستی و زینتش کوثر علی است زینت عرش و تو زینت حیدر تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است تویی به حضرت ریحانه برترین دختر تو آمدی که تجلی کند صبوری حق به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت" حسینیان گنه کار را دم محشر حسین فلک نجات است و کشتی ایمان برای کشتی حق ناخدایی و لنگر بدون هیچ معلم تو عالمه هستی پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی @nohe_sonnati
اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است توحید ناب در همه عالم مشخص است بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست یک یک در آن عشیره ی خاتم مشخص است از بعد پنج تن، به خداوندیِ خدا تفسیر گوی سوره ی مریم مشخص است در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است از یک نگاهِ سِرّیِ خواهر، برادری تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است تا چشم، کار می کند از خانه ی علی تا نینوا صفوف منظم مشخص است مژده بده، عقیله ی آل علی رسید آئینه ی جمال و جلال علی رسید حمد و ثنای نور که آسان نمی شود وصف خدای عشق، بدینسان نمی شود آن خانه ای که«یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ»در اوست شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمی شود آن کس که در کتاب خدا مدح می شود مدحش به غیر آیه ی قرآن نمی شود آن تربیت شده، سرِ دامان فاطمه جز با زبان فاطمه اذعان نمی شود گنجینه ی نهان معارف شد آشکار ورنه عیان، معارفِ پنهان نمی شود سلطان عشق، گفت که این خواهر من است هر دختری که خواهر سلطان نمی شود دل های بی قرار به سامان رسیده اند تا زینب و حسین ز رضوان رسیده اند این جا نگاه آینه هم، حرف می زند گفتارِ عاشقانه چه کم، حرف می زند وقتی شوند عاشق و معشوق رو به رو بوسه، به جای نوحه و دَم حرف می زند دیدار اول است، ولی مثل آخر است گویا کسی ز قامت خم حرف می زند عمق نگاه پاک پیمبر به زینبش از شعله ی خیام حرم حرف می زند فرمود: احترام به این طفل واجب است دارد نبی ز غصه و غم حرف می زند آرامش حسین به هم ریخت ناگهان چشمان خیسِ فاطمه هم حرف می زند قنداقه چون که دست به دستِ حسین شد زینب عجیب، واله و مست حسین شد کودک، کنار سیبِ بهشتی نفس کشید یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید این بوی سیب تا تهِ گودال هم رسید وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید نیزه شکسته های تنش را کنار زد بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید رگ ها بریده بود و گلویش دریده بود لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان شکرِ خدا نمود و ز دیدار دَس کشید اوباشِ کوفه بر سرِ بانو که ریختند نعره ز ناقه آمد و بانگ جرس کشید با ناقه های تازه نفس، بی جهاز رفت از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت امروز تلِّ زینبیه، قبله گاهِ ماست یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست آری، حرم چو در خطر افتد، به او قسم اول، حریم زینبیه قتلگاه ماست ما راهیان کوی حسینیم و بی درنگ هر بقعه ای که در خطر افتاد، راه ماست آل سعود، مثل زباله ست زیر پا هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم شاه نجف، همیشه ی تاریخ شاه ماست ما اقتدا به پرچم عباس می کنیم پیوسته در نگاه ولایت نگاه ماست روزی که بر سلاله ی زهرا فدا شویم با قهرمان کرب و بلا آشنا شویم @nohe_sonnati
گوش کن از دل افلاک خبر می آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید سوره ی صبر در آغوش سحر می آید شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است فاطمه محو گل روی درخشانش بود مرتضی زمزمه می کرد و غزلخوانت بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود احمد آن روز چه می دید که گریانت بود احمد آن روز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟ قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله ی اهداف تو را عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی این گونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه ات آرام نشد دیدی از دور و برت عطر کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه ی چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده ی پر نَم آمد گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه ی عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه ی ثابت قدمی کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست جای امثال شما در کُره ی خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغ ها دیده ای اما لب تو شاکی نیست چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه ی تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله ای تمنای دل خون خدا یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر @nohe_sonnati
هر کس که در این میکده نوکر شده باشد ننگ است که دلواپس محشر شده باشد بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر با یار اگر عمر کسی سر شده باشد من معتقدم خوب تر از مرغ بهشت است هر کس که در این بام کبوتر شده باشد این چشم طمع داشتن ما فقرا هست زیر سر لطفی که مکرر شده باشد دنیا و قیامت گره ی کور ندارد هر مرد و زنی سائل این در شده باشد حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است روزی که علی صاحب دختر شده باشد جن و ملک و انس شد آواره ی زینب عالم همه پروانه ی گهواره ی زینب عشق حسنین و علی و فاطمه زینب هم مؤمنه هم عارفه هم عالمه زینب از روز ازل دشمن هر ضد ولایت تا روز ابد بانوی بی واهمه زینب هر جا برود ظلم فراری است از آن جا داده است به هر غائله ای خاتمه زینب مُردند حسودان و ندیدند شکستش شد خلق حماسه هنر دائمه زینب از منظر آنان که رسیدند به جایی صاحب نفس آن است که شد خادمه زینب در مذهب عشاق محال است بمیرد آن کس که شب و روز کند زمزمه زینب خوبان همگی شاعر و مداح حریمش کرده است قیامت نفس گرم سلیمش ای ماه شب حیدر و هم صحبت زهرا ای وارث صبر علی و عفت زهرا هم مریمی هم آسیه هم هاجر و حوا تو زینبی و معجزه ی حضرت زهرا جز فاطمه کس لایقه بر مادری ات نیست اثبات شده بار دگر عصمت زهرا شد دار و ندارت همگی خرج امامت حقا که تویی حاصل تربیت زهرا بیچاره شد از طاقت تو نسل امیه در روح بلند تو بود همت زهرا در مکتب تو یاد گرفته است محبت هر کس که مسلمان شده با زحمت زهرا هر کس شده شیدای حسین ، عاشق حیدر گشته است نمک گیر شما دختر و مادر فردوس کجا، حال و هوای حرم تو دیوانه کننده است صفای حرم تو هم بوی نجف آید و هم بوی مدینه هم بوی حسین از همه جای حرم تو چیزی نشود کم ز مقام تو اگر که ما را بنویسند گدای حرم تو ای عمه ی سادات! من از دست زمانه دلگیرم و محتاج هوای حرم تو باید که بسوزیم در این آتش حسرت ما که نشدیم از شهدای حرم تو ای وای از این نفس از این بی سر و پایی ای وای نمردیم برای حرم تو کن قسمت مان حال و هوای شهدا را لبریز کن از شوق شهادت دل ما را تو زینبی و شمع شبستان حسینی از عالم ذر بی سر و سامان حسینی زهرا سپر جان علی بود همیشه تو نایب زهرا، سپر جان حسینی هر کس که حسینی است، نمک گیر وفایت تو واسطه ی لطف فراوان حسینی در مدح تو این بس ز ازل تا ابد الدهر سر سلسله ی حلقه ی یاران حسینی لبخند زدی وقت ولادت به برادر شد بر همه اثبات که حیران حسینی از موقع میلاد سرت گرم حسین است هر لحظه تو دلواپس هجران حسینی ای کاش نمی دید دو چشمان تر تو شد نیزه نشین سایه ی بالای سر تو @nohe_sonnati
آب زنید راه را آب حیات آمده کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد دیده ی جهل کور شد زآن که عقیله می رسد جاه و جلال مصطفی، مُلکَت* و مال فاطمه چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه بزرگ خواهر حسن، شهپر بال فاطمه زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّره ی نبی به جز شمس و قمر نیاورد مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند چه زینبی حسین را امیر خویش می کند حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد در این سرا هزارها فضه جلیله می شود ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود عقل به زانو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته خجل شده عبادت از عبادتی که داشته عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش تو زینبی، کریمه ای و من شدم گدای تو شیعه فدای پرچم گنبد باصفای تو مدافع حرم که شد دور حرم فدای تو ذکر یل ام بنین به زیر لب گرفت و رفت تاج شهادت از دمشق و از حلب گرفت و رفت آه که در مدینه یک مدافع حرم نبود دری که باب وحی شد چه شد که محترم نبود فشار در، ضرب لگد، سزای مادرم نبود آتش و دود از در خانه زبانه زد ولی به غیر صبر این میان نداشت چاره ای علی *فرهنگ فارسی معین:(مُلککَت) پادشاهی ، سلطنت @nohe_sonnati
زيبايی درياست در اعماق نگاهش اين دختر آرام و صبوری كه رسيده از شوق، علي سفره به اندازه ی یک شهر انداخت، به شكرانه ی نوری كه رسيده كاشانه ی اهل دل و ميخانه ی هستی دنيا و سماوات و عوالم همه روشن عطر خوش او پر شده در شهر مدينه به به چه گلی! چشم و دلت فاطمه روشن لبخند نشسته به لب حضرت ساقی مرضيه دلش وا شده از ديدن دختر تا آمده لبريز شده چشمه ی تسنيم كامل شده با آيه ی او سوره ی كوثر بی تاب شدی، دختر مهتاب رخ عشق! بارانی اشک است چرا صورت ماهت؟ گريانی و پيش كسی آرام نداری دنبال كدام آيت حق است نگاهت؟ باران بهاری شده ای دختر حيدر زهرا چه كند گريه ی تو بند بيايد بايد كه بگويند كنار تو حسينت تا شاد شوی، با گل و لبخند بيايد همسايه نديده به خدا سايه ای از تو تمثيل حيايی تو و تنديس وقاری پيداست ولی دختر سردار حنينی از شور كلام و دل شيری كه تو داری شعر شب ميلاد تو هم پر شده از اشک بانو! چه كنم روی دلم سوی فرات است جز اشک چه گويم كه همه هستی عالم عشق تو، حسين تو، قتيل العبرات است اينقدر نريز اشک، صبوری كن و بگذار هر قطره ی اين اشک برای تو بماند وقتی شب باريدن اشک است كه مادر در گوش تو لالايی پرواز بخواند يک روز بيايد كه پدر را تو ببينی با چشم پر از اشک در آن غسل شبانه با چادر خاكی برود مادر و فردا با چادر كوچک بشوی خانم خانه يك روز بيايد كه حسن را تو ببينی با اشک بشويد تن پاک پدرش را فردا خود او بی رمق و رنگ پريده در تشت بريزد قطعات جگرش را روزی برسد ، ... كاش كه می شد نرسيد ... نه آن لحظه ی سنگين خداحافظی از يار ای كاش كه هرگز به سراغ تو نيايد تا پيرهن كهنه بخواهد ز تو دلدار آن لحظه نيايد كه تو باشی و بيفتد آن سايه ی سر، بی سر و بی سايه به صحرا ناموس خدا باشی و بر ناقه ی عريان بنشينی و يک شهر بيايد به تماشا @nohe_sonnati
زینب که از خدا صلوات مکرّرش زیبد که بعد فاطمه خوانند کوثرش آن شیر دخت شیر الهی که گفته اند در خاندان شیر خدا شیر دیگرش زهرای دوّمی که نشد در تمام عمر عبّاس بی اجازه نشیند برابرش مرد آفرین زنی که توان خواند در جلال آیینه ی تمام نمای پیمبرش این است آن نیابت عظمای فاطمه کز رهبرش نمود حمایت چو مادرش این است آن سلاله ی زهرا که انبیا گلبوسه می نهند به قبر مطهّرش این است آن بزرگ زنی کز جلال و قدر مردانگی به خاک افتد در برابرش زهرا که افتخار خدا و رسول بود می کرد افتخار که این است دخترش علاّمه ی معلّمه نادیده ای که بود تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش این است آن ستم کُش دوران که در نبرد کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرش دارد نشان ز همّت و ایثار فاطمه هر جای تازیانه که باشد به پیکرش هفتاد داغ بر جگرش بود باز هم لرزید کوفه از کلمات چو تندرش وقتی لب گشود و ندا داد اُسکتوا لرزید کوفه، صاعقه بارید بر سرش رأس حسین خطبه ی او را چو می شنید می کرد افتخار که این است خواهرش از خشت خشت مسجد کوفه ندا رسد این شیرزن علیست به بالای منبرش اعجاز وحی داشت پیام مقدّسش آیات نور بود کلام منوّرش کوفه مدینه ی نبوی بود و مسجدش گویی که بود حضرت زهرا سخنورش خواند از بنی امیّه و بیداد و ظلم شان گفت از حسین و قاسم و عبّاس و اکبرش چون مدح شیردختر شیر خدا کنم جایی که هست شیر خدا مدح گسترش زینب، کدام زینب؟ آن کاو که زنده ماند خون حسین با نفس روح پرورش زینب، کدام زینب؟ دختی که مصطفی در چهره دید صورت زهرای اطهرش کرب و بلا و کوفه نه، شهر دمشق نه گردید کلّ عالم هستی مسخّرش آن گونه در لباس اسارت عزیز بود کآمد امیر شام، ذلیل و محقّرش آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند آن شب که ریخت خون دل از دیده ی ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را با گریه خاک ریخت بر اندام لاغرش آن شب که کرد صرفِ نظر از غذای خویش تا کودکان گرسنه نخوابند در برش هفت آسمان خروش بر آورد کیست این این زینب است یا که پدر یا که مادرش گردون به یاد فاطمه افتاد تا که دید زینب نماز خواند و خاکی است معجرش سوغات از برای پیمبر به شهر شام موی سفید بود و کبودیّ منظرش از بس تنش در آتش غم آب گشته بود آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش از لحظه ی ولادت خود یا حسین گفت با نام او گذشت نفس های آخرش روحش پرید سوی بهشت و هنوز بود آثار تازیانه به جسم مطهّرش او لاله ی بهشت علی بود و روزگار بگذاشت داغ ها به دل و کرد پرپرش تنها انیس و مونس او بود وقت مرگ پیراهنی ز یوسف در خون شناورش از حق سلام باد بر آن بانویی که هست حقّ حیات بر شهدا روز محشرش «میثم» چو شرح داغ روی داغ او کند جوشد ز دیده گوهر و از سینه آذرش @nohe_sonnati
دوبیتی ای عقل و خرد ماتِ مقامت زينب وی همچو علی نُطق كلامت زينب در قدر شرافتت همين بس كه خدا زد سكه ی زِينِ اَب به نامت زينب @nohe_sonnati
قصد كرده است خدا جلوه ی ديگر بكشد سوره یِ مريمی از سوره یِ كوثر بكشد بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم نگذاريد دگر كار به محشر بكشد دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد مادرِ دَهر نزائيد و نخواهد زائيد آن كه را از سرِ اين آينه معجر بكشد بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد تا دمشق هست چرا جای دگر پر بكشد؟! زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است يكسره جام بلای همه را سر بكشد قبل از اينی كه خودش جلوه كند آماده ست عالمی را به تماشایِ برادر بكشد @nohe_sonnati
رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را تا خلق کند حوری انسانی خود را ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیون تو هستند مسلمانی خود را در بند غمت هرکه اسیر است عزیز است آزاد مکن یوسف زندانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز ببینیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضه ی تو لحظه ی پایانی خود را دل را به منای غم تو ذبح نمودیم از یاد مبر این همه قربانی خود را @nohe_sonnati
رفت خورشید با قمر برگشت خنده روی لب پدر برگشت شهر را جور دیگری می دید هر که آن روز از سفر برگشت آفتابی به دست زهرا بود که به دیدار او سحر برگشت تا که قنداقه اش به چرخ آمد به هوایش چقدر سر برگشت همه سرها اگر چه برگشتند سر ارباب بیشتر برگشت زینب از اولش به عشق حسین از جهانی به یک نظر برگشت گریه می کرد طفل در رفتن گریه گردید خنده در برگشت عاقبت نیز سوی کرب و بلا دو نفر رفت یک نفر برگشت @nohe_sonnati
دخترم گریان نشو الان نگارت می رسد تاب را از کف نده تاب و قرارت می رسد اوّلین ساعاتِ عمرِ توست قدری صبر کن لحظه ها رد می شود صبحِ بهارت می رسد مثلِ خورشیدی طلوع کرده ست رخسارِ حسین دیدی آخر صاحبِ عزّ و وقارت می رسد یک تبسّم کن فدایِ خنده هایت، جانِ من که نسیمی خوش میانِ شاخسارت می رسد دیده را وا کن ببین دلدارِ زیبا آمده گریه را بس کن ببین که جانِ زهرا آمده دخترم عاشق شدی از لحظه ی بدوِ ورود مادرت شکرانه ی نعمت کند بر حق سجود عاشقی کن دل بده بر حضرت سالارِ عشق این پسر باشد برایِ نُه فلک بود و نبود دخترم تا می توانی یاورِ مظلوم باش خواه در حالِ قیام و خواه در حالِ قعود دیدی آخر خنده ی نازِ حسین بن علی از تو ای آئینه ی زیباترین، دل را ربود دیده را وا کن که آمد دلربایِ عالمین چشمِ خود وا کن ببینی صورتِ ماهِ حسین دخترم! نقشِ تو باشد بعدِ دلبر.. محوری کربلا را با خودت انگار هر جا می بری روحِ تو خیلی بزرگ است صلابت پرور است مطمئناً می کنی در کوفه کارِ حیدری گوش کن ای بهترین همراهِ سبطینِ نبی هم حسین را هم حسن را بعد از این تو خواهری روز عاشورا تو را سوگند بر جانِ حسین از گلویِ او بگیری بوسه هایِ مادری روزگاری جایِ من رویایِ دل کامل کنی نقشه هایِ خصم را با خطبه ات باطل کنی @nohe_sonnati
دوبیتی دل آمده در كرب و بلا رو بزند در گوشه ى خيمه گاه هوهو بزند فرمان حسين است به سردارانش زينب آمد، سپاه زانو بزند @nohe_sonnati
شکر خدا سائل این خانه ام ریخت علی، نور به پیمانه ام عاشق این باده ی جانانه ام کار شراب است که پروانه ام این دل من خانه ی اهل کساست غیر حسینیه پناهم کجاست با کرم فاطمه آدم شدم بنده ی سلطان محرم شدم سائل این لطف دمادم شدم فارغِ از غصه ی عالم شدم چیست بگو بهتر از این مذهبی زینبی ام زینبی ام زینبی ای متحیر ز مقامت همه عرض ادب بانوی بی واهمه عارفه و مؤمنه و عالمه فاطمه در فاطمه در فاطمه ای همه جا یاور تو پنج تن سایه ی بالا سر تو پنج تن مایه ی آرامش پیغمبری محرم اسرار دل مادری سنگ صبور حسن و حیدری از همه عالم تو حسینی تری ای ضربان دل تو یا حسین زندگی ات خورده گره با حسین جز تو، که بر فاطمه نایب شده؟ لایق این کوه مناقب شده مثل علی بر همه غالب شده حرمت تو بر همه واجب شده محشر کبراست فقط کار تو مثل خدیجه همه کردار تو ای که بُود فاطمه ای عصمتت ای که دهد بوی علی هیبتت ای که دهد بوی حسن طاقتت هست حسینی چه قَدَر، غیرتت شیرزنی، معجزه ای، محشری قبله ی عباس و علی اکبری ای ثمر همت هجده شهید جان به لب شام ز صبرت رسید چشم بدان کور! شدی رو سفید بانی ویرانی کاخ یزید! تا ابد ای بانوی والا مقام عزت زهرائی تان مستدام بی تو نشانی ز محرم نبود بی تو حسینیه و پرچم نبود کرب و بلا قبله ی عالم نبود این همه مستی که فراهم نبود ناله زدی، پیر شدی، سوختی تا به همه عاشقی آموختی حق تو چِل روز اسارت نبود حق تو آن کوه مصیبت نبود خون دل و ناله و حسرت نبود غارت و دشنام و جسارت نبود یاد تو ، مظلوم ترین قهرمان! گریه کند حضرت صاحب زمان @nohe_sonnati
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری یا این که در لباس زن آمد پیمبری یا این که حق به حیدر خود داد حیدری این شیردختری است که شمشیر حیدر است سر تا قدم امام حسین مکرر است این پاک تر ز هاجر و حوا و مریم است سر تا قدم صحیفه ی آیات محکم است در وصف او مدیحه ی جن و بشر کم است ام المصائب است نه ام المحرم است این سیب سرخ باغ بهشت محمد است آب و گلش تمام سرشت محمد است زهراست جان احمد و این جان فاطمه است ریحانه ی محمد و ریحان فاطمه است طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است گویی تمام وحی به دامان فاطمه است تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه از کودکی است عالمه ی بی معلمه بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت دریای آرزوی نبوت گهر نداشت انگار روز حادثه کم از پدر نداشت الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت وقت سکوت هم نفسش انفجار بود شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است فریاد خون خون خدا کیست زینب است آیینه ی حسین نما کیست زینب است زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین در گاهواره چشم گشوده است بر حسین زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست حبل المتین شیر خدا تار موی اوست آیینه ی جمال خداوند روی اوست هر جا حسین جلوه کند گفت و گوی اوست آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست زین اب است و زین رسول خداست این آیینه دار عرصه ی کرب و بلاست این زینب زنی که بوده به مردان امامتش اعجاز سید الشهدا در کرامتش هر روز هست روز بزرگ قیامتش دین سرفراز آمده در ظلِّ قامتش با خون نوشته اند شهیدان مکتبی زینب حسینی است و حسین است زینبی @nohe_sonnati
دوبیتی امشب كه كند فخر به شب های دگر آورده فلک اختر زيبای دگر اين زينب كبری است؟ به دامان علی يا ختم رسل گرفته زهرای دگر @nohe_sonnati
دوبیتی امشب به دل مرده حیاتی بفرست از بهر جزایت حسناتی بفرست تا دسته گلی دهی به زهرا و علی بر مقدم زینب صلواتی بفرست @nohe_sonnati
داده ای اذن، که با دیده ی تر، گریه کنم با دلی سوخته، از عمقِ جگر گریه کنم مثلِ پروانه، به دورِ رخِ تو می چرخم تا نماند ز منِ مست خبر، گریه کنم این ندا می رسد از عرش، که زینب آمد می روم گوشه ای از شوقِ خبر گریه کنم فاطمه مادرِ اشک است و شما خواهرِ اشک روزِ میلادِ تو جا دارد اگر گریه کنم آری امشب، شبِ میلادِ خدای اشک است روزِ اول، ز غمِ آخر سر، گریه کنم @nohe_sonnati
گوش کن از دل افلاک خبر می آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید سوره ی صبر در آغوش سحر می آید شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است فاطمه محو گل روی درخشانش بود مرتضی زمزمه می کرد و غزلخوانت بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود احمد آن روز چه می دید که گریانت بود احمد آن روز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟ قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله ی اهداف تو را عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی این گونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه ات آرام نشد دیدی از دور و برت عطر کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه ی چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده ی پر نَم آمد گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه ی عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه ی ثابت قدمی کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست جای امثال شما در کُره ی خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغ ها دیده ای اما لب تو شاکی نیست چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه ی تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله ای تمنای دل خون خدا یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر @nohe_sonnati
دوبیتی كوثر به ظهور گوهری آوردست زهرای بتول دختری آوردست تا در غم كربلا كند مادري اش از بهر حسين خواهری آوردست @nohe_sonnati
دوبیتی بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات بر منطق کوبنده ی زینب صلوات در گریه به صورت حسینش خندید بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات @nohe_sonnati