eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
687 دنبال‌کننده
31 عکس
4 ویدیو
97 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه از بالا 👆🏿 🔵 اشکال ممکن است گفته شود که وابستگی در ، به این دلیل محال است که مشکل این است که متوقف‌علیه یک سلسله بی‌پایان است و پایان یافتن سلسله بی‌پایان تناقض‌آمیز است؛ و این مشکل عینا در وابستگی نیز هست؛ چون طبق فرض، سلسله حوادث گذشته، بی‌نهایت است و پایان یافتن سلسله بی‌پایان تناقض‌آمیز است؛ پس نباید سلسله حوادث گذشته را بی‌نهایت دانست. 🔴 پاسخ 🔸زمان گذشته عالم، یک واحد و متصل است که به روزهای گذشته انقسام می‌یابد؛ اما انقسامات وارد بر این حقیقت متصل و دارای امتداد، انقسامات محقَق و بالفعل نیستند؛ بلکه همه انقسامات، و به فرض‌اند؛ 🔸و تا جایی که این انقسام بر روی آن امتداد واحد، فرض می‌شود قطعه‌‌ای فرضی نیز با موجودیت فرضی، تحقق می‌یابد؛ اما وقتی فرض انقسام، ادامه نیافت اجزائی نیز شکل نمی‌گیرند؛ 🔹پس مثلا هر 24 ساعت شبانه‌روز، از 24 ساعت قبلی و 24 ساعت بعدی جدائی بالفعل ندارد؛ و هر یک، موجود منفصلی از دیگران نیست تا مجموعه‌ای از بی‌نهایت قطعات منفصل و جدا جدا از هم شکل بگیرد؛ تا گفته شود پایان یافتن قطعات بی‌پایان تناقض‌آمیز و محال است؛ 🔹پس ما در مورد زمان گذشته عالم، بلحاظ واقعی فقط یک زمان واحد موجود داریم و بلحاظ فرضی، زمانهای متعدد، محدودند (یعنی تا جایی که فرض ادامه دارد)؛ اما در وابستگی که قطعات متوقف‌علیه و متوقف هیچکدام موجود نیستند قطعات متوقف‌علیه، فقط فرضی‌‌اند؛ یعنی چون شما قطعات متوقف‌علیه را هنوز ندارید باید آن را فرض کنید و در این فرض وقتی شمار قطعات مفروضه را بی‌پایان فرض کردید روشن است در فرض بی‌پایان بودن این قطعات، پایان یافتن آنها تناقض‌آمیز است؛ 🔶 بنابراین مشکل در دو نوع وابستگی، یکسان نیست؛ بلکه باید گفت در نوع اول، وابستگی و در نوع دوم، وابستگی است؛ چون در نوع اول مفروض ما این است که، متوقف‌علیه، قطعات بی‌یایان است ولی در نوع دوم شیء متوقف‌علیه، یک ممتد موجود است نه قطعات فرضی در آن ممتد موجود؛ چون قطعات در آن، موجود واقعی نیستند تا متوقف علیه باشند؛ آنچه متوقف‌علیه است یک موجود واحد و یگانه است؛ گرچه او آنِ شروعی ندارد؛ ولی آنِ شروع نداشتن به‌خودی‌خود محال نیست؛ چنانکه خود خداوند نیز آنِ شروعی برای هستی‌اش نیست و با این حال متوقف‌علیه همه موجودات است؛ به بیان دیگر اگر آنِ شروع نداشتن مشکل آفرین باشد خود خداوند که موجودی است بدون آنِ شروع، نباید تکیه‌گاه و متوقف‌علیه دیگر موجودات باشد. @oshaghierfan &
🟢 حدوث تجددی عالم و ارزیابی آن 🔶 صدرالمتألهین در باب حدوث زمانی عالم مادی، نظر خاصی دارد؛ او در مورد کل عالم مادی به ، قائل است؛ 🔸حاصل بیانش در اثبات این دعوا، این است که: الف) کل عالم مادی، به ، متحرک است؛ ب) هر متحرکی آنْ به آنْ تجدد یافته و در هر آنْ، مرحله‌ای نو، حادث شده و بلا فاصله زائل و نابود خواهد شد؛ 🔹نتیجه: ازین‌رو کل عالم مادی در بستر یک حرکت جوهری عام، آنْ به آنْ تجدد می‌یابد و حدوث تجددی دارد (مفاتیح الغیب، ص 396). 🍀 ارزیابی این نظریه در ارزیابی این نظریه، باید توجه داشت که از نظر صدرالمتألهین در هر حرکتی، افزون بر مقاطع آنی الوجودی که پیوسته در هر آنْ یکی از آنها تحقق می‌یابد، یک در بستر زمان نیز هست که از ابتدای حرکت تا انتهای آن، گسترده است و همه این مقاطع آنی الوجود را به هم پیوند داده و اتصال و بین آنها را فراهم می‌کند (اسفار، ج 3 ص 131 و 137). 🔷 اشکال اولی که در اینجا بر نظریه حدوث تجددی عالم مادی وارد است، این است که این دو جنبه ی حدوث تجددی عالم با هم ناسازگارند؛ 🔹 زیرا در این حقیقت متحرک و ممتدِ در بستر زمان(علی الفرض)، یا مقاطع و حدود حرکت، بالفعل موجود نیستند (فرض الف) یا این که بالفعل موجودند(فرض ب) . هر دو فرض دچار اشکال است. 🔸 بررسی فرض الف): اگر این مقاطع بالفعل موجود نباشند، بلکه فقط موجود بالقوه باشند؛ پس در هر آنی از حرکت، وجود بالفعل جدیدی تحقق نمی‌یابد تا حدوثی و حادثِ آنی الوجودی شکل بگیرد؛ چون ، مسبوقیت وجود است به عدم؛ و طبق فرض، مقاطع حرکت که وجود جدید و آنی الوجود محسوب می‌شوند، بالفعل تحقق ندارند بلکه امری و موجودی هستند؛ 🔸 بنابراین وجود آنی الوجود جدیدی نیست تا مسبوق به عدم باشد و حدوثی و حادثی شکل بگیرند تا بتوان گفت جهان مادی مثلا در هر آنْ، نو به نو، می‌شود؛ چگونه در هر آنْ، جهان حادث می‌شود حال آنکه آنچه جدید محسوب می‌شود، موجود بالفعل نیست بلکه امر است که تحقق خارجی و بالفعل نمی‌یابد. 🔹 بررسی فرض ب): اگر در این حقیقت متحرک و ممتدِ در بستر زمان، هر مقطع و حدّی از حدود حرکت، باشد لازم می‌آید که بی‌نهایت موجود بالفعل بین هر دو حدّ حرکت تحقق داشته باشد؛ 🔹زیرا هر امر ممتدی، بی‌نهایت انقسام پذیری دارد؛ و در فرض بالفعل بودن مقاطع و حدودِ این انقسامات، بی‌نهایت موجود بالفعل خواهیم داشت؛ حال آنکه طبق فرض این بی‌نهایت موجود بالفعل، محصور بین دو حد حاصرند؛ 🌸 پس در هر صورت مواجه با اشکالی است که پذیرش آن را ناممکن می‌سازد. (این اشکال اول). 🔷اشکال دوم: صدرالمتألهین در برخی عباراتش آن امر واحد ممتد را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کند (اسفار، ج 7 ص 328) ‌که در حقیقت، اصل وجود چنین انکار می‌شود؛ 💥 وی حرکت ممتد را به تشبیه می‌کند که انسان در مدت حیاتش می‌کشد و هر نفَسی از نفَس قبل و بعد، متغایر و شخصا متمایز است؛ و این چنین نیست که ما در طول حیاتمان یک نفَس ممتد، از ابتدا تا انتهای حیات داشته باشیم بلکه نفَسهای متعدد و متغایر و متمایز فراوانی داریم؛ ولی در طول حیات دائما این نفَسهای بریده از هم، ادامه دارند و می‌آیند و می‌روند؛ 🔹 بر اساس این تفسیر، جهان مادی در نظر او گرچه از نظر زمان، بی‌ابتدا و بی‌انتها است؛ و بنابراین فیض حق، دائمی و إزلا و أبدا باقی است؛ ولی بی‌ابتدائی و أزلیت، و بی‌انتهایی و أبدیتِ جهان مادی را به‌شکل دانسته است نه به‌شکل یک واحد ممتد در بستر زمان؛ 🔸براساس این تشبیه: پس هر مقطع عالم مادی، از مقطع قبل و بعد، متغایر و شخصا متمایز است؛ اما بخاطر تشابه مقاطع متوالی، جهان مادی، باقی و متصل و ممتد به نظر می‌رسد و البته این مقاطع متغایر و بریده از هم، در طرف گذشته ابتدائی، و در طرف آینده نیز انتهایی ندارند و لذا ، نظیر نفَسهای بریده از هم، ادامه داشته و ازلا و أبدا باقی است. 👇 @oshaghierfan &