🖋 برهانهايي بر وحدت شخصي وجود (12)
🔵 برهان بر اساس ملازمه عدم وجوب ذاتي #حقيقت_وجود با #الحاد يا #امكاني بودن وجود خدا :
مدعا اين است كه حقيقت وجود تنها داراي يك مصداق است و فرض مصاديق متعدد براي آن محال است.
🔴 اگر بپذيريم حقيقت وجود داراي مصاديق متعدد (از جمله واجب الوجود و ممكن الوجود) است، احتمالات ذيل قابل فرض است:
1) حقيقت «وجود» (#حقيقت_لابشرطي_وجود) يا معدوم است يا موجود
2) اگر معدوم باشد؛ دو محذور لازم مي آيد:
الف) بايد هيچ وجودي موجود نباشد؛ زيرا انتفاء امر اعم ملازم با انتفاء هر فردي از آن اعم است؛ ازينرو اگر حقيقت لابشرطي «وجود» معدوم باشد، هيچ وجودي تحقق نخواهد داشت؛ و اين همان سفسطه و انكار هر واقعيتي است؛ كه خلاف بداهت است
ب) مستلزم انكار وجود خدا و الحاد است؛ كه بر اساس براهين اثبات وجود خدا باطل است.
3) اگر حقيقت لابشرطي «وجود»، موجود باشد؛ چنين حقيقت موجودي يا ممكن الوجود بالذات است يا واجب الوجود بالذات است.
الف) اگر ممكن الوجود بالذات باشد لازم ميآيد كه هر موجودي، ممكن الوجود باشد؛ زيرا حكم هر طبيعتي به تمام افرادش سرايت ميكند؛ و بنابراين موجوديت خداوند نيز به صورت امكاني خواهد بود؛ زيرا خداوند هم فرد موجودي است از همين حقيقت امكاني؛ و اين بدين معني است كه خداوند هم وابسته به غير باشد، نه واجب الوجود بالذات؛ تعالى عن ذلك علوا كبيرا.
ب) اگر اين حقيقت موجود، واجب الوجود بالذات باشد لازم ميآيد وجود، هيچ تكثري نداشته باشد؛ زيرا اگر چند وجود تحقق داشته باشد چون حكم هر طبيعتي به تمام افرادش سرايت ميكند در اين صورت به تعداد وجودهاي متعدد، واجب الوجود بالذات خواهيم داشت كه اين نيز به براهين توحيد، محال و باطل است.
#برهانهاي_وحدت_شخصي_وجود (12)
#توحيد_عرفاني
#وحدت_شخصي_وجود
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🖌 نقد حكمت متعاليه صدرائي از منظر عرفان (24)
🔴 موضوع : نقد دليل اول اصالت وجودهاي خاص
در فلسفه صدرائي برخي از دلايل #اصالت_وجود ، ناظر به #اصالت_وجودات_خاص هستند، كه به نظر ما اين ادله، همانند اصل دعوا تام نيستند كه در دامنه اين بحث، به نقد آنها ميپردازيم.
🔶 دليل اول بر اصالت وجود
1) وجود #مجعول_بالذات است، نه ماهيت.
2) هر چيزي كه بالذات مجعول باشد اصيل است.
(نتيجه): وجود اصيل است.
الشواهد الربوبية؛ ص 75
🔸 نكته: اين دليل از دلايل #اصالت_وجودات_خاص است چرا كه در آن بر #مجعوليت وجود تكيه شده، و مجعوليت فقط به وجودهاي خاصه تعلق ميگيرد نه به #حقيقت_لابشرطي_وجود. پس بنابر اين استدلال بايد گفت وجودات خاص اصيل هستند.
🔵 نقد استدلال فوق:
به دو بيان اين دليل تام نيست.
🔷 بيان اول:
🔹 «وجود» بهخودي خود (بدون اين كه به قيدي مقيد و به شرطي مشروط باشد) واجب الوجود بالذات است؛ زيرا
1) بر اساس اصل بديهي امتناع ذاتي تناقض، «وجود» بهخودي خود (بدون نياز به هر شرط و قيدي) عدم را طرد ميكند (و گرنه لازم ميآيد كه امتناع تناقض، امتناع بالغير باشد نه امتناع بالذات) .
2) هر چه به خودي خود عدم را طرد كند واجب الوجود بالذات است؛
(نتيجه): پس وجود به خودي خود واجب الوجود است.
♦️با توجه به نتيجه برهان فوق: وجودهاي خاص يا حقيقتاً وجودند يا حقيقتا وجود نيستند
اگر حقيقتاً وجود هستند بايد آنها نيز واجب الوجود بالذات باشند؛ چون حكم طبيعت به افراد حقيقياش سرايت ميكند، و در اين صورت ادعاي #مجعوليت در باره اين وجودهاي خاص كه بايد واجب الوجود بالذات باشند، درست نيست، تا به استناد اين مجعوليت، اصالت آنها نتيجه گرفته شود.
و اگر آنها حقيقتاً وجود نيستند، قبول #مجعوليت وجود، موجب نميگردد كه آنها مجعول باشند؛ زيرا طبق فرض آنچه مجعول حقيقي است، وجود است، ولي طبق فرض، وجودات خاصه حقيقتاً وجود نيستند، تا به استناد مجعول بودن آنها اصالت آنها نتيجه گرفته شود.
🔷بيان دوم
با صرف نظر از اين كه «وجود» بهخودي خود واجب الوجود بالذات است، در اين كه #مجعول_بالذات، وجود باشد مناقشه جدي وجود دارد؛
زيرا معناي اين كه وجود مجعول بالذات است، اين است كه معيار و ملاك #مجعوليت ، وجود است؛ بر اين اساس هر جا فرض مجعوليت شد، بايد ملاكش كه وجود است تحقق داشته باشد، حال آن كه چنين چيزي محقق نيست؛ زيرا حقائق امكاني همانگونه كه در موجوديت نيازمند به جعل جاعل هستند، در #معدوميت هم نيازمند به جعل جاعل هستند؛ بنابراين ممكنات معدوم هم مجعول علتي هستند، و معدوميتشان بدون جعل نيست (عدم العلّة علة لعدم المعلول)؛ پس ممكنات #معدوم، مجعولاند، اما ملاك #مجعوليت كه وجود است را ندارند؛
✳️ بنابراين، اين كه وجود #مجعول_بالذات باشد، سخني درستي نيست؛ تا به استناد آن، #اصالت_وجودات_خاص اثبات گردد.
#نقد_حكمت_متعاليه_صدرائي
#بطلان_اصالت_وجودات_خاص
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram