📌 نقد حكمت متعاليه صدرائي (20)
🔵 موضوع : بطلان اصالت وجودات خاص
گرچه نظرية اصالت وجود نظريه درستي است و پذيرش و تأييد آن توسط صدرالمتألهين يكي از امتيازات فلسفه آن فيلسوف صاحب مكتب است، ولي با اين وجود، طرح اين ديدگاه در فلسفه او و پيروانش بهگونهاي مطرح گرديده كه خالي از اشكال نيست؛
زيرا در فلسفه او اصالت وجود در دو مورد مطرح گرديده است يكي در مورد «حقيقت وجود» كه لابشرط از هر قيدي است (اسفار ج 1، ص 259) و ديگر در مورد «وجودهاي خاص» كه همان أفراد حقيقت وجود هستند (اسفار ج 6، ص 81).
مورد اول مشكلي ندارد، و با براهين فراواني اين إدعا قابل إثبات است،
🔻(اشكال اصالت وجود در وجودات خاص)
اما مورد دوم، هم بهلحاظ مدعا و هم بهلحاظ برهانهاي آن مشكل دارد، و سخن قابل قبولي نيست. چرا كه امكان ندارد وجودهاي خاص كه در فلسفه صدرائي بهعنوان أفراد «حقيقت وجود» مطرح و معرفي ميشوند، موجود بالذات و أصيل باشند.
🔸زيرا؛ براي اين كه وجود خاص داشته باشيم افزون بر طبيعت وجود كه مابهالاشتراك بين وجودات است، يك مابهالامتيازي كه اين وجود خاص را از ساير وجودات ممتاز كند لازم است،
🔸 در اين صورت، اين مابهالامتياز اگر از سنخ مابهالاشتراك باشد، آن گونه كه در تشكيك خاصي مطرح است، بطلانش در مباحث قبل روشن شد، و ثابت شد كه طبيعت وجود، إمكان ندارد كه به شيوة تشكيك خاصي، افرادي و مراتبي داشته باشد؛ (زيرا مراتب تنزل يافته وجود، بهحسب مرتبه، همان مرتبه واجب الوجودي نيستند بنابراين بايد آنها مصداق نقيضِ «واجب بالذات» باشند؛ اما نقيض «واجب بالذات» ممتنع الوجود بالذات است؛ بنابراين مراتب امكاني بايد مصداقِ «ممتنع الوجود بالذات» باشند و روشن است مصداقِ «ممتنع الوجود بالذات» امكان ندارد كه نحوهاي وجود باشد).
🔸و اگر از سنخ مابهالاشتراك نباشد، لازم ميآيد كه آن وجودات خاصه، موجود بالذات و أصيل نباشد؛ زيرا در اين صورت، بخشي از هويت هر وجود خاصي از سنخ وجود نيست؛ و بنابراين وضع و فرض ذات هر وجود خاصي، همان وضع موجوديت نيست، بلكه فقط وضع بخشي از ذات او همان وضع موجوديت است؛ اما بخش ديگرش نيازمند به عروض واسطهاي است تا به موجوديت متصف گردد؛ چون هر چه غير «وجود» است در موجوديتش نيازمند به وجود است؛ بنابراين بهحسب خودش موجود نيست، بلكه نياز به واسطه در عروض دارد؛
🔸حاصل آن كه : فرض مجموعه «وجود خاص» عينا فرض موجوديت نيست؛ پس وجود خاص، موجود بالذات و أصيل نيست، بلكه در اتصاف به موجوديت به واسطهاي در عروض نيازمند است.🌺
#نقد_حكمت_متعاليه_صدرائي (20)
#بطلان_اصالت_وجودات_خاص (1)
http://eitaa.com//oshaghierfan
@oshaghierfan
001 P12 S 1 .mp3
14.18M
📕 #اسفار
#جلد_ششم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه اول
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه ۱۲ سطر اول
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
📌نكته هايي درباره برهانهاي صديقين (25)
🔵 موضوع : اثبات وجود #واجب_الوجود از راه اثبات حمل عدم واجب بالذات بر هر ممكن العدم
🔶مقدمه اول : واجب الوجود بالذات، عدم «واجب الوجود بالذات» نيست.
🔻زيرا عدم «واجب الوجود بالذات»، همان نقيض «واجب الوجود بالذات» است، و هيچ نقيضي بر نقيض خود قابل حمل نيست؛ و گرنه تناقض لازم ميآيد؛ پس بايد عدم «واجب الوجود بالذات» از واجب الوجود سلب گردد.
🔶 مقدمه دوم : هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است؛
🔻زيرا اگر اين گزاره درست نباشد، بايد بپذيريم كه «برخي ممكن العدمها، واجب الوجود بالذاتاند»؛ و گرنه ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ حال آن كه چيزي كه امكان عدم دارد نميتواند واجب الوجود بالذات باشد؛ و گرنه هم بهخاطر امكان عدم، بايد وجود برايش ضروري نباشد، و هم بهخاطر صدق واجب الوجود بالذات بر او بايد او ضروري الوجود باشد؛ و اين تناقض است و باطل؛
بنابراين بايد درست باشد كه (هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است).
⚪️ حال از دو گزاره فوق يك قياس اقتراني شكل دوم ترتيب ميدهيم:
(1) واجب الوجود بالذات، عدم «واجب الوجود بالذات» نيست
(2) هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است.
(نتيجه): «واجب الوجود بالذات»، ممكن العدم نيست».
🔷 ممكن العدم نبودن واجب الوجود اين نتيجه را ميدهد كه واجب الوجود بالذات معدوم نيست. و چون معدوم نيست پس بايد موجود باشد و گرنه ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ پس #واجب_الوجود_بالذات موجود است .🌸
#نكاتي_درباره_برهانهاي_صديقين (25)
#توحيد_عرفاني
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
013 P 33 S 13.mp3
27.48M
📕 #مقدمه_قيصری_بر_شرح_فصوص_الحكم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه سيزدهم
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص33 س 13
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
002 P14 S 5.mp3
12.93M
📕 #اسفار
#جلد_ششم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه دوم
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 14 سطر 5
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
📌 دروس استاد گرانقدر: حجت الاسلام والمسلمين #استاد_حسين_عشاقي زيد عزه
📕 الحكمة المتعالية (جلد 8)
⏱ شنبه تا سه شنبه (7:15 تا 8)
🏫 مدرسه صاحب الزمان (عج) ميدان روح الله
📘 خارج فلسفه
⏱چهارشنبه ها (7:15 تا 8)
🏫 مدرسه صاحب الزمان (عج) - ميدان روح الله
📔النصوص (قونوي)
⏱شنبه تا چهارشنبه (8 تا 8:45)
🏫 مدرسه علم الهدي ميدان روح الله
به استحضار دوستان ميرساند درس هاي استاد به مرور در آدرس ذيل در ايتا و تلگرام بارگذاري ميشود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
014 P34 S 6.mp3
11.05M
📕 #مقدمه_قيصری_بر_شرح_فصوص_الحكم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه چهاردهم
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص34 س 6
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🖋 يادداشتهاي قرآني و روايي (24) :
🔵 موضوع : منزلات وحياني مرتبط با قرآن و مساله #تحريف
🔸 خلاصه بحث :
متن موجود قرآن بدليل تأييد ائمه عليهم السلام و ارجاع به آن حجيت دارد؛ در اين متن موجود، آياتي هست كه دلالت ميكند منزلات وحياني مرتبط با قرآن دو گونهاند؛
يكي منزلاتي كه همان متن موجود در دسترس مردم است و يكي منزلات تفسيري ناظر به بخش اول، كه در قرآن موجود از آن با عنوان #ذكر ياد شده؛ بخش اول كه همان متن موجود است، تحريف نشده است؛ اما متون وحياني تفسيري كه بيانگر بخش اول بودهاند اصل آن نزد اهل بيت عليهم السلام موجود است وتوسط خلفاي جور از دسترس مردم بيرون رفته و تحريف شده است. روايات دال بر #تحريف_قرآن نيز ناظر به اين بخش است.
🔴 تفصيل بحث:
🔳 دوگونگي منزلات وحياني قرآني :
از بسياري از آيات اين قرآن موجود استنباط ميشود كه در كنار قرآن رسمي موجود، يك مجموعه وحياني ديگري بوده است كه مبيّن و مفسر بخش اول بوده است كه ذيلا به برخي از آنها اشاره ميكنم.
1️⃣ : « وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل44)» در اين آيه خدا ميگويد كه ما به سوي تو #ذكر را فرستاديم تا تو «ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» را براي مردم توضيح دهي و تبيين كني؛ روشن است مبيِّن و مفسر غير از آن چيزي است كه بايد تفسير و تبيين شود.
هميچنين تعبير «ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» در اين آيه نشان ميدهد همه آنچه مردم بايد از مجموعه قرآن در دسترسشان باشد نزد آنها هست؛ زيرا «للناس» كلمهاي است كه همه انسانهاي مسلمان را در همه زمانها شامل ميشود پس متن اصلي قرآن نزد همه مردم مسلمان هست.
2️⃣: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ» (يس 69) در اين آيه نيز خداوند اتهام شعر بودن را در مورد منزلات وحياني رد ميكند و اعلان ميكند ما آنچه را به پيامبر ياد دادهايم دو مورد است يكي #ذكر و ديگر #قرآن؛ جدا بودن دو عنوان «ذكر» و «قرآن» ، دلالت بر دو گونه بودن اين منزلات دارد.
3️⃣: «ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْر» در اين آيه نيز خداوند قرآن را دارنده ذكر معرفي ميكند؛ روشن است دارنده چيزي غير آن چيز است.
4️⃣:« ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكيمِ» (آل عمران58) در اين آيه نير خداوند چيزهايي كه بر پيامبر تلاوت ميشوند را با دو عنوان بيان ميكند يكي «الآيات» كه همان قرآن موجود است و يكي « الذِّكْرِ الْحَكيمِ» ذكر حكيمانه؛ حكيم صيغه مفرد مذكر است اگر «ذكر» تعبير ديگري از همان « الْآياتِ» قبلي بود بايد وصف مؤنت ميآمد ولي وصف مذكر آمده كه اين خود نشانده دوگانگي«الْآياتِ» و «الذكر» است.
#يادداشتهاي_قرآني_و_روايي (24)
ادامه بحث👇
🔳 اثبات وجود متون تكميلي در روايات اهل سنت وحذف آن از مجموعه قرآن:
اين ادعا كه افزون بر متن موجود قرآن، متون ديگري در كنار قرآن موجود، وجود داشتهاند، هم در روايات شيعه هست و هم در روايات اهل تسنن.
نمونههايي از روايات اهل سنت در اين باره:
1️⃣: بخاري در صحيحش از ابن عباس روايت ميكند كه عمر در دوره خلافتش بر منبر نشست و گفت : «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ وَأَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ آيَةُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا....» خدا محمد (ص) را بحق مبعوث كرد و كتاب قرآن را بر او نازل ساخت و يكي از چيزهايي كه نازل كرد آيه رجم است كه ما آن را ميخوانديم و تعقل ميكرديم و در آن فكر ميكرديم.
در ادامه همين حديث باز عمر ادعا ميكند كه : «ثُمَّ إِنَّا كُنَّا نَقْرَأُ فِيمَا نَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْ لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ فَإِنَّهُ كُفْرٌ بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ أَوْ إِنَّ كُفْرًا بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ» يعني از جمله مواردي كه ما در «كِتَابِ اللَّهِ» قرائت ميكرديم اين جملات بود: «أَنْ لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ فَإِنَّهُ كُفْرٌ بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ أَوْ إِنَّ كُفْرًا بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ».
🔸در اين حديث ادعا شده در قرآن آيه رجم بوده است؛ و نيز مطالبي در مورد دوري نكردن از پدران بوده؛ حال آن كه چنين آيهاي و چنين مطالبي در قرآن موجود نيست؛ پس آيات ديگري وراء آيات قرآن موجود، وجود داشته است كه از مجموعه قرآن (شامل دو بخش مذكور) حذف شده است .
2️⃣: مسلم در صحيحش روايت ميكند كه ابوموسي اشعري وارد بصره شد؛ قاريان قرآن را جمع كرد و مطالبي را به آن قاريان قرآن گفت از جمله گفت :«وَإِنَّا كُنَّا نَقْرَأُ سُورَةً كُنَّا نُشَبِّهُهَا فِي الطُّولِ وَالشِّدَّةِ بِبَرَاءَةَ فَأُنْسِيتُهَا غَيْرَ أَنِّي قَدْ حَفِظْتُ مِنْهَا لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ مَالٍ لَابْتَغَى وَادِيًا ثَالِثًا وَلَا يَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ وَكُنَّا نَقْرَأُ سُورَةً كُنَّا نُشَبِّهُهَا بِإِحْدَى الْمُسَبِّحَاتِ فَأُنْسِيتُهَا غَيْرَ أَنِّي حَفِظْتُ مِنْهَا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ فَتُكْتَبُ شَهَادَةً فِي أَعْنَاقِكُمْ فَتُسْأَلُونَ عَنْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛
ما سورهاي را قرائت ميكرديم كه در طولاني بودن و سختيهايش آن را شبيه سوره برائت ميدانستيم و من گرفتار فراموشي شدهام ولي بخشي را حفظ كردهام كه اين است «لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ مَالٍ لَابْتَغَى وَادِيًا ثَالِثًا وَلَا يَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ»
ونيز ما سورهاي از سورههاي مسبحه را قرائت ميكرديم كه شبيه به سورهاي مسبحه بود ولي بخشي را حفظ كردهام كه اين است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ فَتُكْتَبُ شَهَادَةً فِي أَعْنَاقِكُمْ فَتُسْأَلُونَ عَنْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
🔸 مطابق اين حديث صحيح مسلم يك سوره بزرگ نظير سوره برائت (=سوره توبه) از مجموعه قرآن حذف شده و نيز يك سوره متوسط نظير سورههاي مسبحه از اين مجموعه حذف شده؛ زيرا بخشي را كه از اين دو سوره نقل ميكند در هيچ سورهاي از سور قرآن موجود فعلي نيست.
3️⃣ :مسلم در صحيحش روايت ميكند عايشه به غلامش دستور داد كه مصحفي را برايش بنويسد؛ و به او گفت وقتي به آيه (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى) رسيدي مرا خبر كن او ميگويد وقتي به آن آيه رسيدم به او خبر دادم؛ عايشه بر من املا كرد اين آيه را چنين بنويسم (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَصَلاَةِ الْعَصْرِ. وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) بعد عايشه ميگويد من اين چينن از پيامبر شنيم « قَالَتْ عَائِشَةُ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ » .
🔸طبق اين حديث صحيح مسلم عايشه تعبير «وَصَلاَةِ الْعَصْرِ» را بر قرآن موجود اضافه ميكند و ادعا ميكند اين چنين از پيامبر شنيده است؛ بنابراين تعبير «وَصَلاَةِ الْعَصْرِ» از مجموعه قرآن حذف شده است .
4️⃣: مشابه مطلب فوق را مالك از حفصه دختر عمل نقل ميكند: «كنت أكتب مصحفا لحفصة زوج النبي صلى الله عليه و سلم قالت : إذا بلغت هذه الآية فآذني فلما بلغتها آذنتها فقالت : حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى وصلاة العصر وقوموا لله قانتين».
#يادداشتهاي_قرآني_و_روايي (24)
ادامه بحث👇