🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: علت اختصاص سوره «الفجر» به امام حسین علیه السلام
🟠 در بحارالانوار و غیر آن درباره سوره الفجر حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده؛ بدین شرح که امام فرمودند:
🔸سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحبتان بخوانید و به آن رغبت داشته باشید؛ چراکه این سوره، سوره #حسین است؛
🔹ابو أسامه که حاضر در مجلس بود عرض کرد چگونه این سوره به حسین اختصاص یافته؟ امام فرمود آیا به این گفته خدا درین سوره توجه نداری که میگوید: «🌸يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي🌸».
🔹مخاطب این خطاب، حسین است؛ و حسین را خدا قصد کرده است «إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا»؛ حسین و اصحابش هستند که دارای #نفس مطمئن، و راضی، مرضیاند «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ». (بحار ج 24 ص 93)
🔶 اولین نکتهای که در بیان امام صادق به آن توجه شده است، مسئله #مطمئن بودن نفس حسین (ع) است؛
🔸در اینجا این پرسش پیش میآید که حسین (ع) در چه موضوعی دارای اطمینان نفس بوده است که فرمان ورود به حریم حضرت حق، به او داده شده است؟
🔹از فرمان «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ» که بر اطمینان نفس آن حضرت مترتب شده، و نیز از آیات قرآنی مربوط به مسئله رجوع الی الله میتوان حدس زد که متعلَق اطمینان آن حضرت، همین مسئله #رجوع الی الله و شرایط و لوازم آن است؛ زیرا تکیه بر وصف اطمینان آن حضرت، مشعر به این است که فرمان رجوع، بخاطر اطمینان حضرت به همین موضوع است؛
🔸این مثل این است که صاحبمقامی به فیزیکدانی بگوید ای فیزیکدان به دانشگاه فیزیک وارد شو؛ یعنی فرمان ورود به دانشگاهِ فیزیک بخاطر فیزیکدانی مخاطب است؛
🔸علاوه بر این که آیات رجوع الی الله مؤید این حدس است؛ که در ادامه به بیان برخی آنها میپردازیم
1: «🌸كلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ🌸» (88 قصص)؛ در آخر این آیه، اشاره به رجوع الی الله شده اما در ابتدا اشاره شده که هر چه غیر حضرت حق است، #هالک و فانی است، و هستی حقیقی ندارد؛ از اینجا روشن میشود یکی از مقدمات مسئله رجوع الی الله همین اطمینان به هالک و ناموجود بودن ماسوا است.
2: «🌸إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ🌸» (156 بقره)؛ درین آیه نیز اشاره به #توهمی بودن موجودیت ماسوا شده؛ ابتدا گفته شده «إِنَّا لِلَّهِ» ما مال خدائیم نه مال خودمان؛ پس ابتدا به ما توجه داده شده که موجودیتی که ما به خود و به دیگران نسبت میدهیم مال ما نیست بلکه توهمی است باطل که از اسناد مجازی موجودیت خدا به خودمان شکل گرفته است؛ سپس به رجوع الی الله اشاره شده؛
🔹ازین مقدمه و مؤخره باز روشن میشود حقیقت رجوع الی الله همین خروج از توهم ثبوت موجودیت حقیقی برای خود و دیگران است؛ در توضیح خروج از این توهم میتوان گفت این، مثل این است که شما وسیلهای را از کسی عاریه کردهاید اما کمکم شما فراموش کردهاید که این وسیله، عاریه است لذا آن را مال خود میپندارید اما بعد با تذکر مالک وسیله، متوجه میشوید که این وسیله، عاریه بوده؛ در اینجا شما از پندار مالکیت بیرون میآیید و وسیله به مالک خود رجوع میکند؛ مسئله رجوع الی الله هم همین گونه است؛ البته این باید به صورت #شهودی باشد نه صرفا آگاهی مدرسهای .
3: «🌸و لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ🌸» (109 آل عمران) در این آیه نیز ابتدا اشاره شده که همه آنچه در آسمانها و زمین است مال خدا است؛ بنابراین هیچ شیئی مالک حقیقی هستی نیست و موجودیت حقیقی ندارد؛
🔸سپس تصریح شده که همه آنها رجوع الی الله دارند یعنی از موجودیت #پنداری خارج شده و به صورت شهودی مییابند که آنچه به عنوان #موجودیت، به خود و دیگران نسبت میدادند یک موجویت عاریتی بوده که به مالک حقیقی تعلق دارد.
🟢بنابراین حاصل معنای حدیث این میشود که ای حسین، حال که نسبت به مسئله رجوع الی الله و دربارة حقیقت بازگشتِ به حریم حضرت حق و شرایط و لوازم آن، به اطمینان کامل رسیدهای و مطمئن شدهای که رجوع الی الله وقتی رخ میدهد که سالک ناچیزی خود و سایر ماسوا را #شهود کند، پس اینک با فرمان «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ» بسوی خدا بازگرد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه در پایین 👇👇👇
۴ مرداد ۱۴۰۲
ادامه از بالا 👆👆
🔶از سویی طبق آیه (83 آل عمران) «🌸و لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ🌸» رجوع الی الله به شکلی که گفته شد برای همه انسانها رخ میدهد
🔸منتهی برخی، خودخواسته نفس مطمئنه یافتهاند و به این مرحله میرسند و برخی ناخواسته و با اکراه میرسند؛
🔹و آنانی که خودخواسته به این مرحله میرسند نیز متفاوتند؛ گاهی در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شده و به این مرحله میرسند و گاهی در عوالم بعد از مرگ میرسند؛
🔸روشن است اولیاء الهی در همین دنیا میرسند؛ و حضرت سید الشهداء در سرسلسله اولیاء الهی، در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شد و به این مرحله رسید «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ»؛ بنابراین او در سرسلسله اولیاء الهی مخاطب به «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ» شد.
🔹و سپس با این بازگشت به حضرت حق، مخاطب به دخول در حریم #عبادی شد «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»؛ این عبادی کیستند؟ همان اولیاء و انبیائی که به مقام عبدیت رسیدهاند مقامی که در آن برای این عباد به صورت شهودی روشن گشته است که ماسوا همه عبدند و از خود هیچ ندارند؛ زیرا عبد هر چه دارد مال او نیست «العبد و ما فی یده کان لمولاه».
🔸و سپس حسین (ع) مخاطب به دخول در #جنتی شد «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»؛ این جنتی، همان «جنت ذات» است، جایگاهی که جز حضرت حق، هیچ غیری از آن جهت که غیر است، وجود ندارد؛ و همه ماسوا #انانیتشان در هویت حضرت حق، منحل و فانی شده و باقی به بقاء الله گشتهاند؛ آنها در این جنت، عالیترین لذت الهی را به عین لذت حق از خود، میچشند.
🟢 بشارتی که در این حدیث هست این است که چنین مقامی منحصر به حسین (ع) نیست؛ بلکه شامل #حسینیان نیز میشود؛ در حقیقت حسین (ع) #قافلهسار کاروان نفوسی است که به اطمینان یاد شده رسیدهاند و آن حضرت در رأس این قافله، این نفوس مطمئنه را به چنین مقامی رهبری میکند؛
🔶شاهد این دعوا تعمیمی است که در پایان این حدیث آمده و میگوید: «هَذِهِ السُّورَةُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.» این سوره به حسین و پیروان او و پیروان آل محمد اختصاص یافته؛ پس هر کس به قرائت فجر حسینی عادت یافت با حسین و در درجه حسین در «جنت ذات» خواهد بود؛ چراکه خداوند قدرتمند و حکیم است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
۴ مرداد ۱۴۰۲
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: حسین (ع)، ساحت سوم در قیامت:
🔶از آیات و روایات فراوانی، این گونه استنباط میشود که در قیامت، غیر از ساحت #جهنم و #بهشت معروف، ساحت سومی نیز در کار است که حتی ساکنان بهشت معروف را به آن راهی نیست؛
🔸در مورد این سه ساحت، روشن است که:
🔹جهنم محل کیفر کفار و منافقان است؛
🔹بهشت برای لذت و شادی مؤمنان، آماده گشته است؛
🔹اما ساحت سوم باید روشن شود که چگونه است و مربوط به چه کسانی است؟
🔶از جمله آیاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره میکند آیات سوره واقعه است. در این سوره بعد از اشاره به اصل وقوع قیامت، (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة)؛ خداوند مردم را به سه دسته تقسیم کرده است: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» که عبارتند از:
🔹اصحب المشئمه
🔹اصحاب المیمنه
🔹و «مقربان».
🔸در مورد جایگاه دسته اول میگوید: «في سَمُومٍ وَ حَميمٍ؛ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ؛ لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ» آنان در باد و آبی سوزان، و در سايهاى از دود گرم و سياهاند، كه نه خنک است و نه ارجمند؛
🔸در مورد جایگاه دسته دوم میگوید: «في سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ؛ وَ فاكِهَةٍ كَثيرَةٍ» آنان در فضای درخت سِدْر بىخار، و موز لايه لايه، و سايه گسترده، و آبشار، و میوه فراوان بسر میبرند؛
🔸اما در مورد جایگاه دسته سوم میگوید: «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ، فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيم» اگر کسی از مقربان باشد خود لذت و خوشبویی و بهشت نعیم است؛ نه این که ساکن ساحت بهشت باشد؛ و چقدر فرق است بین این که ساکن بهشت باشی یا خود، #عین_جنت_نعیم باشی!؟
✳️ ساحت سوم در روایات
از جمله روایاتی که به وجود ساحت سوم و منتسبان به آن اشاره میکند روایت معروف 🌺«یا علیّ أنت #قسیم الجنة و النار» است؛
کلمه «قسیم» دو معنی متفاوت دارد،
🔹قسیم اسم فاعلی
🔹قسیم اسم مفعولی؛
🔸«قسیم» اسم فاعلی یعنی قسمتکننده یک شیء، به اجزائی؛ مثلا «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم فاعلی است؛ یعنی 24ساعت شبانهروز را به دو بخش، یکی بخش شبانه و یکی بخش روزانه تقسیم میکند؛
🔸اما «قسیم» مفعولی هر یک از بخشهای شیء تقسیم شده در مقایسه با سایر بخشها است؛ مثلا «طلوع فجر» از یک نظر، قسیم مفعولی است یعنی «طلوع فجر» خود بخش سومی از زمان 24ساعت شبانهروز است در کنار و مقابل بخش شب و بخش روز، که خود نه شب است و نه روز؛ و مجموعا سه بخش شب و روز و «طلوع فجر» شکل میگیرند و هر یک، در قیاس با دو بخش دیگر، قسیم مفعولی است.
❓سوال:
حال آیا در این حدیث «یا علیّ أنت قسیم الجنة و النار»، علی (ع) قسیم فاعلی است که ساحت قیامت را به دو بخش بهشت و جهنم تقسیم میکند؛ یا قسیم مفعولی است که بر اساس آن، علی (ع) خود یک بخش سومی از ساحت #قیامت است، مقابل دو بحش جهنم و بهشت معروف که نه جهنم است و نه بهشت معروف؟
پاسخ:
❇️ در پاسخ به این پرسش میتوان از بیانات امام رضا (ع) استفاده کرده و احتمال قسیم مفعولی را در این حدیث، ترجیح داد؛
🔶 قضیه ازین قرار است که مأمون در جلسهای از امام رضا (ع) معنی حدیث «یا علیّ أنت قسیم الجنة و النار» را میپرسد و امام با بیاناتی ابتدا «قسیم» را به معنی قسیم فاعلی معنی میکنند؛ امام رضا (ع) با تکیه بر کلام پیامبر که فرمود 🌺«حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»🌺 برای مأمون توضیح میدهند که چون حب علی، ایمانی است که به بهشت منجر میشود و دشمنی با علی کفری است که به جهنم خاتمه مییابد؛ پس علی (ع)، #قاسم و تقسیم کننده ساحت قیامت به دو بخش «بهشت» و «جهنم» است و بهشت را به بهشتیان و جهنم را به جهنمیان میدهد.
تا اینجا امام قسیم را به همان معنای قسیم فاعلی گرفتند؛ اما بعد از رجوع امام به خانه خودشان، اباصلت هروی از تفسیری که امام برای مأمون کرده بود ابراز شگفتی میکند؛ ولی امام شگفتی او را نمیپسندد و میفرماید ای اباصلت من در این تفسیر با توجه به جایگاه فکری مأمون سخن گفتم «یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّمَا کَلَّمْتُهُ مِنْ حَیْثُ هُوَ»؛ از این جمله امام فهمیده میشود که قسیم به معنای قاسم گرچه فی حد نفسه درست است؛ ولی این که این تفسیر، مراد پیامبر در آن حدیث باشد چندان درست نیست؛ و نمیتوان مراد پیامبر را از این حدیث این معنی دانست؛
در ادامه حدیث، امام این حدیث را از طریق اجدادشان به گونهای روایت میکند که بر اساس آن، امیرالمؤمنین قسیم مفعولی است یعنی آن حضرت خود بهعنوان ساحت سومی مقابل بهشت و جهنم، قرار میگیرد (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۸۶).
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه در پایین 👇👇👇
۶ مرداد ۱۴۰۲
ادامه از بالا 👆👆
🔶پس از آیات و روایات گذشته روشن شد ساحت قیامت شامل سه بخش متفاوت است؛
🔹یک بخش #جهنم است که جایگاه اهل کفر و نقاق است؛ آنان به دو بخش دیگر دسترسی ندارند؛
🔹بخش دوم، #بهشت معروف است که مؤمنان معمولی در آن مستقرند و البته به ساحت سوم که حریم اولیاء الهی است راهی ندارند؛ گرچه مشرف به دوزخیاناند و میتوانند بدون این که آسیبی ببینند از آنجا و دوزخیان ساکن آنجا اطلاعاتی داشته باشند؛
🔹بخش سوم همان ساحت #وجود_امیرالمؤمنین و #سیدالشهداء و سایر اولیاء و انبیاء عظام است که به مقام فناء فی الله رسیده و در جنت «ذات حق» داخل شده، و باقی به بقاء وجود حضرت حق گشتهاند؛
🔸ساکنان این بخش در همه ساحات #ظهور_حق میتوانند حضور داشته و نیز میتوانند از لذات بهشت در ساحت دوم، هم بهرهمند گردند؛ گرچه به چنین لذاتی بیاعتنا هستند؛ زیرا لذات ساحت دوم، در قبال لذاتی که از وجود حضرت حق دارند؛ ناچیز است؛
🔸و نیز میتوانند در ساحت #دوزخیان حضور داشته باشند بدون این که از عذاب دوزخیان ساکن آسیبی ببینند.
🔷ابن قولویه در کامل الزیارات از امام صادق حدیثی را نقل کرده است که نشان میدهد حسین (ع) و گریه کنندگان بر او، در #ساحت_سوم هستند؛ در بخشی از این حدیث چنین آمده است:
🌸«هر بندهاى در روز قيامت چشمانش گريان است جز #گريه_كنندگان بر جدّم حسين (ع)؛ که
🔸[1] آثار سرور و شادى در صورتشان نمايان است؛
🔹[2] مردم در نگرانی و ناراحتىاند ولى آنان از هر غم و محنتى در اماناند؛
🔸[3] مردم در معرض #حساب و #محاکمهاند ولى آنان در زير عرش و سايه آن با حسین (ع) به گفتگو مشغولند؛ و از ناملايمات و ناراحتيهاى روز حساب هيچ خوف و هراسى ندارند.
🔹[4] به آنان گفته مىشود داخل بهشت (معروف) شويد ولى آنها از ورود به آن بهشت #امتناع نموده و محضر حسين و گفتگوی با او را ترجیح میدهند؛
🔸[5] حور العين به آنها پيغام مىدهند كه ما با ولدان مخلّد مشتاق شما هستيم؛ ولى آنان از فرط سرور و نشاطى كه در مجلس و محضر حسین (ع) دارند سرشان را بالا نكرده و به آنها توجهی نمیکنند🌸
«إنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَيْهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاكُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِينَ فَمَا يَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَيْهِمْ لِمَا يَرَوْنَ فِي مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْكَرَامَة»؛
🟢 از بیاعتنایی همنشینان حسین (ع) به حور و قصور بهشت روشن میشود که حسین خود در کنار جهنم و بهشت، #ساحت_سومی از قیامت است که همنشینان با او چنان غرق لذتاند که اعتنائی به #حور و #قصور و #ولدان_مخلدین ندارند؛
رزقنا الله و ایاکم🥀💐.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
۶ مرداد ۱۴۰۲
۶ مرداد ۱۴۰۲
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب حسین عشاقی در اثبات وجود واجب، مجموعه براهینی را با نام «برهانهای عدمی»، شامل 22 برهان اقامه کردهام و مقالهای را هم درین رابطه و با همین نام نوشته و آن را در مجله قبسات بهار 1389به چاپ رساندهام؛ و سال گذشته نیز در مورد هفت برهان آن یک جلسه کرسی نظریه پردازی ارائه کردهام؛ جناب استاد آقای فیاضی سلمه الله در کلاس تدریسی تحت عنوان «خداشناسی فلسفی» تا کنون 9 برهان از این مجموعه را تدریس و مورد بحث قرار دادهاند که در «سایت ثقلین» http://hawzeh.thaqalain.ir نشر یافته است؛ ازین 9 برهان 7 برهان را تأیید و به 2 برهان، اشکال کردهاند؛ ضمن تشکر از جناب ایشان بخاطر توجهی که به عرایض حقیر کردهاند ما در ادامه بخاطر پاسخ به برخی ملاحظات ایشان، صوت بیانات ایشان در جلسات 28 تا 32 را نشر میدهیم و در جای مناسب پس از بیانات ایشان به اشکال ایشان به آن دو برهان پاسخ میدهیم. منتهی بد نیست که ابتدا، حدود 6 دقیقه اول از فیلم جلسه شانزدهم که اشارهای به این براهین کرده را مشاهده کرده و سپس خود جلسات از 28 تا 32 را به تدریج ملاحظه کنید. 6 دقیقه اول فیلم جلسه شانزدهم را در زیر مشاهده کنید👇🏼
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
در جملات اخیر ایشان👆 یک سبق لسان رخ داده که باید تصحیح شود؛ ایشان میگوید اگر «لا شیء من المعدوم بممتنع» صحیح است ... که درستش این است که اگر «لا شیء من المعدوم بواجب» صحیح است ...
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
1_6192134932.mp3
19.79M
جلسه ۲۸، از دقیقه ۶ به بعد در باره برهانهای عدمی سایت ثقلین👆http://hawzeh.thaqalain.ir
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
گرچه جناب آقای فیاضی امتناع موجودیت حقیقی ماسوا را در این صوت👆 و در سخنرانی اینجانب در مجمع عالی حکمت نپذیرفتند ولی در باره امتناع موجودیت حقیقی ماسوا براهینی قائم است که حقانیت این مدعا را اثبات می کند و الحق احق ان یتبع. از جمله برهانهایی که مدعای ما را اثبات میکند این برهان است که هر حقیقتی بدون تقید به هر حیثیت تقییدی و بدون اشتراط به هر حیثیت تعلیلی از دو حال بیرون نیست؛ یا موجود است یا معدوم؛ اگر چنین حقیقتی موجود باشد باید واجب الوجود بالذات باشد زیرا طبق فرض هم موجود است و هم در حالی موجود است که مقید به هیچ قیدی و مشروط به هیچ شرطی نیست؛ روشن است که حقیقتی که موجود است بدون حیث تقییدی و تعلیلی واجب الوجود بالذات است؛ و اگر چنین حقیقتی معدوم باشد باید ممتنع الوجود بالذات باشد زیرا طبق فرض هم معدوم است و هم در حالی معدوم است که مقید به هیچ قیدی و مشروط به هیچ شرطی نیست؛ روشن است که حقیقتی که معدوم است بدون حیث تقییدی و تعلیلی، ممتنع الوجود بالذات است؛ پس هر حقیقت لابشرطی (= بدون حیث تقییدی و تعلیلی) یا واجب الوجود بالذات است یا ممتنع الوجود بالذات؛ بنابراین قسم سومی بنام ممکن الوجود بالذات نداریم و تقسیم ثلاثی به (واجب، ممکن و ممتنع) باطل است بلکه باید تقسیم را ثنائی کرد و گفت هر حقیقت مفروضی یا واجب الوجود است یا ممتنع الوجود بالذات و هذا هو المطلوب. اما آنچه بنام ممکنات موجود، در ظاهر دیده میشوند اینها همه از باب وضع مصداق بالعرض بجای مصداق بالذات است؛ نظیر این که ما در ظاهر روزانه حرکتی را برای خورشید از مشرق به مغرب مشاهده میکنیم و به موجودیت چنین حرکتی برای خورشید اذعان داریم حال آن که برای خورشید چنین حرکتی موجود نیست بلکه این زمین است که حرکتی حول محورش دارد ولی برای ما در چهره حرکت خورشید ظاهر میگردد؛ همه آنچه به عنوان ممکنات موجود دیده میشود چنیناند؛ و باید گفت که همه این موجودات بالعرض، همان موجودیت حقانی است که بالعرض به ممکنات انتساب مییابد و در چهره آنها ظاهر میگردند.
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
🔵 يادداشتها
🟠یادداشتهای قرآنی
🖌 موضوع: تفسیر آیه «ما رمیت اذ رمیت...»
🌸«فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ....»(انفال/۱۷)🌸
اقوال در تفسیر آیه:
1️⃣ #اشاعره براساس عقاید خود میگویند: #فاعلیت، منحصر در خدا است «لا مؤثر فی الوجود الا الله» و در سایر فاعلیتها قائل به #نظریه_عادت هستند یعنی میگویند در سایر فاعلیتها هم فاعل حقیقی خدا است جز این که عادت الهی این چنین جاری شده است که در ظاهر امر به دنبال هر فاعلی، معلولی تحقق مییابد؛ اما وجود این معلول، به آن فاعل غیر الهی، وابسته نیست؛
اشاعره جهت صدق مدعای خود به آیه فوق اشاره میکنند .
🔷نقد دیدگاه اشاعره:
این دیدگاه در فرض موجودیت حقیقی ماسوا پذیرفته نیست؛ زیرا فاعلیت، در فاعل نخستین عین وجود اوست؛ و وجود او چیزی جز حقیقت و طبیعت وجود نیست؛ بر این اساس #فاعلیت در فاعل نخستین عین حقیقت وجود است؛
🔹در این صورت اگر وجود دومی هم تحقق داشته باشد بدلیل این که حکم امثال فیما یجوز و ما لایجوز واحد و یکسان است؛ و فاعلیت، عین حقیقت وجود است باید فاعلیت آن وجود دوم را حقیقی دانست؛ چون وجود دوم هم مصداقی از طبیعت وجود است و فاعلیت، حکم اصل طبیعت و حقیقت وجود است، و نه حکم وجود با خصوصیت معینی؛ پس وجود غیر الهی هم باید فاعل حقیقی باشد؛ بنابراین دیدگاه اشاعره در اصل فاعلیت و در مورد آیه مورد بحث درست نیست.
2️⃣ تفسیر دیگری که از آیه شده است این است که مفاد این آیه بیانگر توحید افعالی است؛ یعنی همانگونه که وجودات امکانی از شؤون وجود حقانی هستند؛ و وجود دومی در قبال وجود حق نیستند؛ فاعلیت وجودات امکانی نیز از شؤون #فاعلیت_وجود_ حقانی هستند و فاعلیت دومی در قبال فاعلیت او نیستند.
🔶 نقد این دیدگاه:
این تفسیر هم پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر وجودات امکانی واقعا وجودند اشکالی نظیر اشکال وارد به اشاعره به این دیدگاه نیز وارد است؛ و اگر وجودات امکانی واقعا وجود نیستند پس از سنخ عدماند و درین صورت نمیتوان آنان را از شؤون وجود حقانی دانست؛ علاوه بر این که این تفسیر با جمله «اذ رمیت» که فعل را به پیامبر نسبت داده چندان سازگار نیست.
3️⃣ نظریه سوم نظر #علامه_طباطبائی است که میگویند این آیه ناظر به این است که پیروزی مسلمانان در جنگ بدر بدلیل کمی عِدّه و عُدّه آنها و زیادی عِدّه و عُدّه کفّار، مستند به #امدادهای_غیبی الهی بوده است؛ پس در حقیقت آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» بیانگر این نکته است که این شما نبودید که پیروزی را اکتساب کردید بلکه خداوند بود که با امدادهای غیبی، #حقیقتاً قتل و رمی را انجام داده است و پیروزی را حاصل کرد.
🔷 نقد این دیدگاه:
بیان علامه گرچه تا حدودی پذیرفتنی است اما به نظر میرسد که این تفسیر هم چندان موافق مضامین موجود در آیه نیست؛ زیرا:
🔸 اولا جمله «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» دلالت واضحی بر پیروزی مؤمنان ندارد؛ چون کشته شدن برخی کفار لزوما به معنای پیروزی مسلمانان در جنگ نیست؛ تا معنی آیه این باشد که این شما نبودید که پیروزی را اکتساب کردید بلکه خداوند بود که پیروزی را تحقق بخشید؛
🔸 ثانیا بین جمله «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» و جمله «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» فرقی هست و آن این که در جمله اول قتل مطلقا از مسلمانان سلب شده اما در جمله دوم رمی به کفار هم از پیامبر سلب شده و هم اثبات؛ و این باید نکتهای داشته باشد اما #تفسیر_علامه بیانی برای این اختلاف ندارد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه در پایین 👇👇👇
.
۲۳ مرداد ۱۴۰۲