eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
167 دنبال‌کننده
727 عکس
546 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیزدهم🌱 از جرس بشنوید بانگ رحیل کاین شما وین طریق پیر دلیل ز امر او نور مهر افروزد پیش پای شما و اهل سبیل آنکه از سقف چرخ آویزد هر شب از جمع اختران قندیل هست تفسیر موی او والیل رخ او راست والضحی تاویل او مسمی و دیگران همه اسم او مثل هست و کار ما تمثیل ایلیا نام اوست در تورات بریا اسم اوست در انجیل اوریا نام او بود به زبور در صحف اسم بود جزییل نام عبرییش هست ملقاطیس نام سریانیش بود شرحیل چینی اش جینی و حبش تیرک ش خوانده کردگار جلیل ما کجا و ؟!که می سوزد اندر این راه شهپر جبرییل چون که پا در رکاب بفشارد رود از حد برون شمار قتیل تا بدان حد که جبهه می ساید بر در او ز عجز عزراییل کشته ی او هزار ابراهیم فدیه ی او هزار اسماعیل کعبه را ساخت یا گویان شد بلند این ندا ز نای خلیل که , دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهاردهم🌱 ما همه بنده ایم و مولا اوست که علی با حق است و حق با اوست ما همه ذره ایم و او خورشید ما همه قطره ایم و دریا اوست محفل آرای بزم وادی طور مشعل افروز طور سینا اوست آنکه لعل لبش به وقت سخن کند احیا دو صد مسیحا اوست آنکه بیرون کشد ز چنگ غروب قرص خورشید را به ایما اوست آنکه در بارگاه قرب خداست محور رخسار حق سراپا اوست آنکه در گوش خاکیان گوید قصه ی راز آسمانها اوست از شرف آنکه روی دوش نبی جای دست خدا نهد پا اوست با نبی آنکه گفت در خلوت را ز معراج آشکارا اوست آنکه هر دم زحال قاتل خویش شود از روی لطف جویا اوست آنکه در حق دشمنان کردست رحمت و شفقت ومدارا اوست ام مسمی و دیگران همه اسم غیر او جمله لفظ و معنا اوست دل پروانه میتپد از شوق هر کجا شمع محفل آرا اوست گفتم ای دل که کیست دلدارت؟! آهی از دل کشیدو گفتا:اوست که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست
🔹 مناجات چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را کشیدم در غل وزنجیر،نفس لا ابالی را خداوندا به شوق بارش باران الطافت تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را زمانه از تو دورم کرده وشیطان فراوان است نمی جویم تو را،گم کرده ام سیر جلالی را چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را برای درد دل کردن در این دنیای وا نفسا به غیر از تو ندیدم هر چه گشتم این حوالی را چهل سال است بی تابانه دنبال تو میگردم چگونه شرح باید داد این آشفته حالی را چنان در زرق وبرق زندگی غرقم که در سجده نمی بینم به جز گلهای رنگارنگ قالی را مرا تنها دو رکعت عشق روزی کن که دلتنگم تداعی کن برایم باز گلبانگی بلالی را رهیده تیر عمرم از کمان و راهی گورم نیاوردم به دست ارزان من این قد هلالی را خدایا سال وفال وحال ومالم با تو خوش یُمن است نگیر از سرنوشتم بخت رام وبخت عالی را به سمتت آمدم با کوله باری از نبودنها فقط روی سیاه آوردم و دستان خالی را من از دیدار عزرائیل واز محشر نمیترسم که دارم بر سر خود سایه ی مولی الموالی را.... ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد بزرگوار شاگرد استاد گرانقدر 🌹 برای مراسم در کرمان ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
در خواب دیدم خوشنویسان قلم زن شعر مرا روی ضریحت مینویسند... ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ تشرف به آستان ام المومنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سیدحمیدرضا ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتهایی از این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود مانند آسمان خدا بیکرانه بود هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید او در میان مردم مکه یگانه بود گوهرشناس بود، بر این باورم که او سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود درشرح حال دختر او میتوان نوشت آن بی نشانه‌ای که خدا را نشانه بود از لحظه های روشن پرواز باز ماند هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت عمری برای دین خدا پشتوانه بود رخصت نشد نظاره کند روز فتح را روزی که روز معجزه‌ی موریانه بود تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود بر همسران دیگر احمد مقدّم است تنها خدیجه است که بانوی اعظم است ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیتی خدایی شد چهل و هفت گردش کامل سهم دنیای توست اما دل آن‌قدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد صلح تو جنگ نابرابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هرکه از جام تو عسل نوشید چشم‌هایش طباطبایی شد دو برادر نگو دو نیمۀ سیب هر دو بودید کم‌سپاه و غریب پس چرا آستان تو خاکی است او چرا گنبدش طلایی شد؟ کربلا ومدینه وکوفه با زیارات غیر معروفه همه را گشتم ونفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
علی غسل شهادت کرد برسجاده اش آخر که فزت ورب الکعبه شده داروی درمانش ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر گریه کردم،جای لا لایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم وبا یا علی پا می شدم لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم عشق او از هر دوعالم بی نیازم کرد وحیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا برترین گنج خدا را در جهان می خواستم شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
به قصد خودکشی از پرتگاه آسمان افتاد تشنج کرد گوشی، از لب میز استکان افتاد زبان باد بند آمد دهان پنجره وا ماند تن دیوار ها لرزید پرده از تکان افتاد میان شاخه ها و ریشه هایش اختلافی بود تبر پادرمیانی کرد اَفرای جوان افتاد _ غبارِ در هوا از آهِ خاک از آهِ آجر بود و قطره قطره اشک از چشم‌های ناودان افتاد زمان با پای لنگ از روی نعش ظهر رد می‌شد غذایی روی دست بقچه ماند و از دهان افتاد به حدی داستان زندگی بالا و پایین داشت که زیر بار سنگینش فشار قهرمان افتاد _ جهانِ دردها دور سرش چرخید و هی چرخید و هی چرخید و یک بنّای پیر از نرده‌بان افتاد _ زبان وا کرد گوشی، پاسخ فرزند او را داد الو بابایتان افتاد..نان افتاد.‌. جان افتاد... _ ۹۹/۲/۲۴ گوشی بی تماس در اوج طاقچه لرزید و خویش را آویخت از پیریز این شعر را تقدیم دوستی میکنم که بالای ده سال زندگی و جوانی خودش را وقف پدر قطع نخاعی خود کرده و از زمانی که پدر بنّایش اینطور شد همیشه و همیشه غمی عجیب در صورت اوست چند روز پیش ازش پرسیدم فلانی چهل سالت شدا نمیخای ازدواج کنی فقط یک جمله گفت که کلی درد تو همین یک جمله‌ست "کی بابامو نگه داره" کاش روم میشد تگ‌ش کنم بگم داداش من که کاری که از دستم نمیاد برات انجام بدم فقط تونستم اینو برات😔 بنویسم کاش دنیا جای بهتری بود‌.. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانۀ اولاد علی قلب من است ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
۲۹ آبان ۱۳۹۷ پیاز نصف شده ، بغض آشپزخانه و اشک رنده ی تیز هزار دندانه لباسشویی و دلشوره های معمولش «که باز کف به لب آورده است دیوانه » سکوت تلوزیون در سیاهی مطلق! به شب رسیده یک صبح ناامیدانه برنج نام همان گریه ی رسوب شده ست که خورده است پلوپز از آن دو پیمانه صدای زنگ در نیمه باز یخچال و زنی که یخ زده بر میز ، دست بر چانه نشسته است پریشان ، فقط می اندیشد به تار موی سفید نشسته بر شانه به دخترانگی و آشنایی اش با خویش _چقدر آینه با او شده ست بیگانه_ به اینکه دور خودش پیله بافته ، او که تمام عمر صدایش زدند پروانه به آزمایش نازایی اش که هرهفته پرینت می شود از شرمگاه رایانه . صدای چرخش بغض کلید را در قفل شنید و اشک خودش را نشاند ، دزدانه رسید شوهرش از راه ، شاخه گل در دست و عطر خنده دوباره شکفت در خانه ! ..................... ز نعره کف به لب آورده رود دیوانه هراز ، اشتر مست هزار کوهانه حسین منزوی‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
meisamdavodi.mp3
5.13M
"بی حواس" شعر و دکلمه: ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
خوش است توبه کنم با تو از گناه نکردن که اشتباه بزرگی ست اشتباه نکردن به اشک موی تو را ریسه ستاره کشیدن و در حوالی رویت ، هوای ماه نکردن اگر مرا قفس آغوش گرم و نرم تو باشد چگونه فرصت پرواز را تباه نکردن؟ ولی تو نیستی و کار هر شبم شده با بغض به هیچ چیز به جز عکس تو نگاه نکردن میان این همه دیوار، ای نسیم، برایت مباد پنجره ای باز رو به راه نکردن چنین که خون مرا بی تو کرده است به شیشه علیه آینه سخت است کودتآه نکردن به قدر پلک به هم بستنی بیا و بیاندیش به روزگار مرا بیش از این سیاه نکردن ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قشنگ‌ترین خنده رهبری در جلسه با شاعران 🔹🌱 به آب روشن می عارفی طهارت کرد و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد! 🔹 - سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد! بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم 🔹 - تو را ز کنگره عرش می‌زنند سفیر! چرا به کنگره شعر می‌روی شاعر؟! 🔹 - من بیچاره هم از اهل سلامت بودم بس که رفتم به چکاپ این همه بیمار شدم 🔹 - صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان! 🔹 - کلنگ توسعه بوسید تربت قم را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند! 🔹 برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد: - سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که او را به نکویی نبرند ! 🔹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
هیچ از شعر غم انگیز نمی دانستم چیزی از مویِ شب آویز نمی دانستم منشآ رقصِ سماعِ قلمم را غیر از صحنه ی چشم غزل خیز نمی دانستم تنِ تبدارِ خودم را به تنت دادم آآه تنِ مردادی و تب ریز؟؟ نمی دانستم!!! تو چه کردی که لبت قاتل یک شهر شده غنچه را این همه خونریز نمی دانستم!!! با تو سر سبزتر از جنگلِ گیلان بودم چیزی از محنتِ پاییز نمی دانستم عاشقی بازیِ پروانه و شمع ست که من هیچ از آتش و پرهیز نمی دانستم
نمانده طاقت هجران نمی شود که بیایی؟ امید قلب پریشان نمی شود که بیایی؟ ببین که فتنه گرفته تمام خلق جهان را نه عشق ماند و نه درمان نمی شود که بیایی؟ عجیب شیعه غریب است در جهان پر آشوب پناهگاه غریبان نمی شود که بیایی؟ نشسته رنگ تباهی به فصل فصل گلستان شعورِ عالم امکان نمی شود که بیایی؟ هوس گرفته تمام وجود پاک بشر را ستون محکم ایمان نمی شود که بیایی؟ جنون و درد و سیاهی گرفته عالم جان را شفا دهنده ی انسان نمی شود که بیایی؟ گرفته دست خجالت پدر به صورت زردش قسم به سفره ی بی نان نمی شود که بیایی؟ جهان شبیه علی را دوباره میطلبد چون نه عدل مانده نه میزان نمی شود که بیایی؟ چه ظلمها که روا شد به نام مذهب و آیین تو ای صداقت قرآن نمی شود که بیایی؟ گرفته ظلم جهان را شکسته قامت مظلوم امید قلب ضعیفان نمی شود که بیایی؟ شکسته قلب تو مولا از این جماعت بد عهد ولی تو دیده مپوشان نمی شود که بیایی؟ بخوان دعای فرج را خودت که پاک و عزیزی قبول حضرت رحمان چه می شود که بیایی!!!