eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
167 دنبال‌کننده
727 عکس
547 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حالی که شادمانه به من دست می دهد امروز بی بهانه به من دست می دهد چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست شوری که از ترانه به من دست می دهد از جست و خیز قاصدک ، این قاصد بهار احساس یک جوانه به من دست می دهد این لذتی که می برم از خنده های صبح از گریه ی شبانه به من دست می دهد حسی غریب ، وقت تماشای یک غروب از دور غمگنانه به من دست می دهد رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها از مردم زمانه به من دست می دهد از گریه ای که خفته در این خنده های تلخ یک حالت دو گانه به من دست می دهد *** وقتی که در فضای حرم سیر می کنم شوقی کبوترانه به من دست می دهد در طوف آخرست که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد 🍃🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
سروده میلاد عرفانپور در وصف مادر شهید ژاپنی ازسرزمین آفتاب آمد از سرزمین معبد و بودا در جستجوی آفتاب بی‌غروب ما آن‌زن که از روز ازل آیینه‌ صبح تماشا بود نامش پر از عطر گل یاس نامش کنیز نام زهرا بود از سرزمین آفتاب آمد از سرزمین معبد و بودا تا در شهیدستان ایران شهد شهود شرقی‌اش ممتاز باشد با مادران سرزمین عشق ایران همراز باشد از سنگلاخ سختی دوران آزاد شد آرام شد، این رود آری بهشت او دیدار فرزند شهیدش بود @Farsna
شادمانیم که در سنگدلی، چون دیوار باز هم پنجره ای، در دلِ سیمانیِ ماست.
قبل از تو انسان حرف انسان را نمی فهمید گُل را نمیدانست، باران را نمی فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی فهمید انسان قبل از چشم هایت هر چه می کوشید پیداییِ آن ذات پنهان را نمی فهمید در بی زمان بوسیده پایت را و الّا رود در خود معطل بود، «جریان» را نمی فهمید هر شب می آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی فهمید 🌷😞
چقدر چشم تو _این بیت ناگهان_ سبز است نگاه کن که بدانند آسمان سبز است به هر طرف که بچرخی، بهار می روید همیشه در نظرم نیمی از جهان سبز است مگر به مجلس رقص فرشته ها رفتی؟! که جای هر قدمت روی نردبان سبز است گذشته عطر تنت از میان عقربه ها که در اتاق تو پیراهن زمان سبز است تو اسم اعظم گلبرگ های معصومی زمان خواندن تو، واژه در دهان سبز است هجوم عاطفه پاییز را فراری داد دلم به عشق تو ای دوست هم چنان سبز است
طلوع کرده نه از مغرب آفتاب هنوز نه زاده مادر گيتی چو بوتراب هنوز آهای کعبه دگر جاي پرده پوشی نيست چرا به صورت خود می زنی نقاب هنوز؟ از آن زمان که اذان خوانده اند در گوشم ز سُکر نام علی مستم و خراب هنوز گناه می کنم و می خرد علی و مرا نيوفتاده سر و کار با ثواب هنوز گرفته بوسه چنان از ضريح شاه نجف که از لبم فوران می کند شراب هنوز بهشت يا که نجف ؟ ما که سخت حيرانيم ميان اين دو نکرديم انتخاب هنوز علی که بود و که هست و علی چه کرد و چه شد؟ علی ست جز سوالات بی جواب هنوز
بهشت يا که نجف ؟ ما که سخت حيرانيم ميان اين دو نکرديم انتخاب هنوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیده ام که دلت هر کجا گرفت و شکست به پشت بام برو زیر آفتاب بایست سلام کن به حسین و شبیه ابر ببار بر آن کسی که خدا در غمش نخست گریست.. @hoseiniye_ye_del
تقدیم به خاک پای حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها، مادر امام رضا علیه السلام ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را ١ زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده ٢ کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را ٣ همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است ۴ همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را 1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢ 2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴ 3‌_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧ 4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠ @aahmadalavi
در طوف آخر ست که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد... @mohammadalimojahedi
چنان خلیل اگر بین شعله بنشینم هزار لاله از آتش برات میچینم .
تا خدایی یک قدم مانده ست ابراهیم من! سدّ راه توست اسماعیل ، قربانیش کن @Mohammedalimojahedi
جان بہ قُربانِ حُسینے ڪہ ز مڪّہ رَفت تا عیدِ قُربانِ خودَش را ڪَربَلا بَرپا ڪُنَد... . 🌸 @mohsen_kavyani
. عالَم همه‌سو نشسته بر خوانِ غدیر ماییم همه ز ریزه‌خوارانِ غدیر قربان آمد به پیشوازش، یعنی جانِ همه‌عاشقان به قربانِ غدیر
حُسْنِ تو کنایه ای به کنعان می زد در نای تو نبض «عید قربان» می زد دریای دلت ساحل اطمینان بود آرامش تو طعنه به طوفان می زد!...
. حاجیان از حرم خاکی تو برگشتند من نمی دانم از این جا به کجا خواهم رفت تا طواف حرم عشق ولی می دانم همۀ عمر به شما خواهم رفت 
به خنده خلوت خود را به من تعارف کرد گریست از هیجان، چشم آسمان پُف کرد گرفت دست مرا، از درون درخت شدم نخواند وِردی و در روح من تصرف کرد تکاند پیرهنم را که از گریبانم زنی غریبه خودش را به ناکجا تُف کرد دلش گرفته‌ی غم بود و از زلیخا گفت؛ که حیف از آن همه حُسنی که خرج یوسف کرد به دورها نظر انداخت _از خودم به خودش _ مرا مسافر یک راه بی‌تکلف کرد سرم به شانه‌اش افتاد و رادیو می‌گفت: شهاب نابلدی با زمین تصادف کرد «زمان گذشت وَ ساعت چهار بار نواخت» وَ رأس بوسه‌ی ما ناگهان توقف کرد... پ ن: مصرع در گیومه از فروغ فرخزاد است
مثل گاز اشک‌آور قصه‌ام غم‌اندود است هر که پیش ما آمد با دو چشم تر رفته
حنا خریده‌ام از قم برای گیسویت سفیدتر شده از قبل مادرم! مویت کشیدی از سر ما دست و بی‌خبر هستی که روی طاقچه دق‌ می‌کند النگویت هنوز می‌پرم از خواب و می‌شوم نگران که یک‌زمان نشود دیر وقتِ دارویت بیا و کاسه‌ی آبی به پای ماه بریز چرا تُهی شده گلدانِ خانه از بویت؟ بیا برایم عروسی بگیر و شادی کن کجاست آن همه احساس و آن هیاهویت؟ نگاه مادر من! طاق آسمان ابری است مرا پناه بده زیر چتر ابرویت و کاش قبر تو یک‌مُرده بیشتر جا داشت که دفن می‌شدم آن ظهرِ تیره، پهلویت من سن نن آیریلمازدیم آیریلیخ سن نن اولدی💔
به آسمان تو، آن چشم‌ها دلم نرسید که جوجه بال درآورد و جبرئیل نشد
. با حُسنِ یوسف بافتی پیراهنت را غرقِ نجابت کرده ای جان و تنت را فانوسِ من بی شیشه باشی بادِ بی رحم می گیرد از تو شورِ روشَن بودنت را 🙏 شعری و باید در دلِ لفافه ها بُرد تَن تَن تَتَن تَن تَن تَتَن تَن تَن تَنَت را دشمن بر آن گردیده تا از تو بگیرد با اسمِ روشنفکر ، فکرِ روشنت را 🌷 با تیغ‌ِ تبلیغ آمده صَدپاره سازَد که نه ! بهتر بگویم جوشَنت را ترسانده حزبِ بادها را اهتزازَش این پرچمی که ذلّه کَرده دشمنت را تو سرزمینِ حُجبی و این پرچمِ ناب داده نمایش اقتدارِ میهنت را به مَردی و مردانگی سوگند تنها معراج میفهمد شکوهِ دامنَت را این سَر به زیری سَر بلندت کرد و دشمن طاقت ندارد نحوه ی جنگیدنت را «عزیزت» کرده و خوب است این که با حُسنِ بافتی پیراهنت را... 🌷 🌷 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━