eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.4هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽؛ 🏷 شیعه ما اینگونه است! 🔅 : 🔸 «ـ خطاب به جابر ـ :به خدا سوگند ، شيعه ما نيست، مگر كسى كه از خداوند، پروا داشته باشد و از خدا فرمان برد . اينان ـ اى جابر ـ شناخته نمى شوند ، جز با فروتنى... و تلاوت قرآن و نگه داشتن زبان از مردم بجز در خير» 🔹 «ـ لِجابِرٍ ـ :فَوَاللّهِ ماشيعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقَى اللّهَ وأطاعَهُ ، وما كانوا يُعرَفونَ يا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ . . . وتِلاوَةِ القُرآنِ ، وكَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِن خَيرٍ» . 📚 الكافي: ج ٢ ص ٧٤ ح ٣ 🔰 @p_eteghadi 🔰
امشب بزرگترین نورافشانی در و فردا بزرگترین کاروان خودرویی و موتوری محقق خواهد شد، ان شاءالله. قرار اول ما امشب ساعت ۹ با ندای بالای پشت بام ها قرار دوم فردا ساعت ۹ صبح میدان مطهری، چهار راه شهدا، بلوار پیامبر اعظم، مسجد مقدس جمکران قرارگاه جهادی علی یاوران 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(66).mp3
5.37M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 66 - کیفیت حیات برزخی به چه شکل است ؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
سؤال: با آنکه قرآن تبیان هر چیزی است و مصدر و مرجع اصلی دین،‌ مسلمانان چرا بجای رجوع به قرآن و فهم معارف آن به روایات منسوب به پیامبر(ص) رجوع نموده و به گمان اطاعت از پیامبر (ص) در واقع آنحضرت را عبادت می نمایند با آنکه عبادت تنها حق خداوند است؟ 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
قرآن کریم بیانگر آن است که کتاب تورات کتابی کامل و بیانگر هر چیزی بوده؛‌ چنانکه می فرماید: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ «و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم».(1)«ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ»؛ آن گاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.(2) همچنین قرآن بیانگر آن است که این ویژگی نیز در این کتاب هدایت بخش به شکل کاملتری(3) وجود داشته؛ چنانکه می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛‌ «و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است».(4) سخنی که در اینجا مطرح است آن است که مراد از چنین تبیانی چیست؟ آیا در قرآن از همه ی علوم سخن گفته شده؟ یا اینکه مراد از «لکل شیء» هر آن چیزی است که مربوط به هدایت انسانهاست؟ بدیهی است که احتمال اول باطل بوده و بیان قرآن تنها ناظر به جهت هدایت گری آن است.(5) همچنین سخن دیگری که باز مطرح است چگونگی تبیین احکام و دستورات الهی در قرآن است. آیا بر اساس این آیه ی شریفه: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ جزئیات احکام شریعت نیز در این کتاب آسمانی آمده است یا خیر؟ با مراجعه به قرآن کریم کمتر دستوری از جانب پروردگار با حفظ بیان جزئیات آن مشاهده می گردد؛ زیرا قرآن تنها متصدی بیان کلیّات احکام بوده و جزئیات آن بر اساس برخی از آیات قرآن به تبیین رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) سپرده شده؛ چنانکه می فرماید:«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»؛ ‌«و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند».(6)
پرسمان اعتقادی
قرآن کریم بیانگر آن است که کتاب تورات کتابی کامل و بیانگر هر چیزی بوده؛‌ چنانکه می فرماید: «وَ كَتَب
بر این اساس تبیان بودن قرآن کریم امری است که با وجود رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) محقق شده و بیان آنحضرت؛ بیانی معصومانه و عاری از هر گونه هوای نفس است؛ چنانکه می فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»؛ «‏و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد! آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست».(7) با حفظ این ویژگی خدای متعال دستور به گرفتن هر آنچه پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) آورده نموده: ‌«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»؛ ! «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است».(8) با توجه به مطالب فوق روشن می گردد که تجرید قرآن از سنت امری مغایر دستورات قرآن بوده و بیان آن حضرت نیز عاری از هر گونه اشتباه و هوای نفس است. تعریف عبادت: هر خضوعى كه ناشى از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت نسبت به موجود مورد خضوع باشد، عبادت وی محسوب شده؛ چه اين اعتقاد، به حق و صحيح بوده (اگر الله معبود باشد) و چه اعتقادى باطل وناصواب (اگر غير خداوند معبود باشد). در هر دو صورت، خضوع او برگرفته از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت است و چنين خضوعى ‏عبادت آن موجود محسوب شده؛ چنانکه قرآن می فرماید: «الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُون»؛ «كسانى كه با خداوند معبود ديگرى قرار مى‏ دهند، پس به زودى خواهند دانست».(9) «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»؛ «و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزّتشان باشد! (چه پندار خامى!)».(10) «اِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم»؛ «خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش كنيد كه راه راست همين است»!(11) بنابراین در مفهوم عبادت وجود خضوع و خشوع به همراه اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیّت نسبت به موجود مورد خضوع، دخالت تام داشته؛ لذا انجام چنین امری منحصرا مختص به ذات پروردگار بوده و عبادت غیر او شرک محسوب می شود. و این در حالی است که حقیقت اطاعت مختص به پروردگار نبوده و صرف اطاعت از غیر موجب شرک نبوده؛‌ بلکه در برخی مصادیق چنین امری واجب و در عرض اطاعت خدای متعال بر بندگان فرض و واجب گشته؛ چنانکه در اطاعت رسول (صلی الله علیه وآله و سلّم) و جانشینان معصوم آنحضرت در دو حوزه ی تبیین معارف دین و دستورات حکومتی واردشده است چنانکه می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِين»؛ بگو: «اگر خدا را دوست مى ‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است». بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى ‏دارد».(12)
پرسمان اعتقادی
بر این اساس تبیان بودن قرآن کریم امری است که با وجود رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) محقق شده
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلا»؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است».(13) «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِينا»؛ «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است».(14) نتیجه آنکه: قرآن و سنت در کنار هم هدایتگر انسان ها بوده و تبیان بودن قرآن با تبیین پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) جلوه گر است؛ لذا تبیین رسول نیز جزئی از فرامین پروردگار بوده و بر این اساس اطاعت مطلق از آن حضرت واجب گشته است. بدیهی است اطاعت مطلق از آنحضرت و تعبد محض نسبت به دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به معنای عبادت آنحضرت نخواهد بود؛ بلکه بازگشت چنین امری به اطاعت از فرامین پروردگار خواهد بود. 📚پی نوشت: 1. الاعراف145/7. 2. الانعام/154/6. 3. زیرا از تعبير «مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» استفاده مى‏ شود كه همه ی مواعظ و اندرزها و مسائل لازم در الواح موسى (علیه السلام) نبود، زيرا مى‏ گويد: «از هر چيزى، اندرزى براى او نوشتيم»، و اين به خاطر آن است كه آئين موسى (علیه السلام) آخرين آئين و شخص موسى(علیه السلام) خاتم انبياء نبود، و مسلما در آن زمان به مقدار استعداد مردم، احكام الهى نازل گشت، ولى هنگامى كه مردم جهان به آخرين مرحله از تعليمات انبياء رسيدند، آخرين دستور كه شامل همه نيازمندي هاى مادى و معنوى مردم بود نازل گرديد. (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص364، دارالکتب الاسلامیة). 4. النحل/89/16. 5. چنانکه قرآن خود می فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ...»؛ ما پيش از تو رسولانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكرده‏ايم.(غافر/78/40). 6. النحل/44/16. 7. النجم/3,4/53. 8. الحشر/7/59. 9. الحجر/91/15. 10. مریم/81/19. 11. الزخرف/64/43. 12. آل عمران/31,32/3. 13. النساء/59/4. 14. الاحزاب/36/33. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴🔵 پیامهای امام زمان (عج) به امام خمینی (ره) 🌹 آیت الله سید علی اکبر قرشی در مصاحبه ای گفت: 🔹 سال‌ها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز در ارومیه شنیدم که آیت‌الله خزعلی در یک سخنرانی عمومی مطلبی قریب به این مضمون گفته است:«امام زمان (عج) در جریان پیروزی انقلاب دوبار به رهبر انقلاب، امام خمینی پیام پیروزی داده است و هدایت فرموده است و این دو پیام به وسیله‌ی شخصی بزرگوار و معنوی به نام «لطیفی» که ساکن تهران است و من او را می‌شناسم، به امام خمینی ابلاغ گردیده است». 🔸 این مسئله برای من خیلی عجیب آمد و سعی کردم به حقیقت آن پی ببرم. تا اینکه چند ماه بعد در مجلس خبرگان، آیت‌الله خزعلی را دیدم و در آن مورد از ایشان سؤال کردم. آقای خزعلی مسئله را کاملاً تأیید کرد. گفتم: «پس اگر من این موضوع را کتبی برای شما بنویسم، جواب مکتوب می‌نویسید؟». گفت: «بله، مانعی ندارد، شما بنویسید، من هر دو قضیه را در جواب شما می‌نویسم.» 🔺من نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت آیت‌الله خزعلی دامت برکاته. سلام علیکم و رحمة‌الله. راجع به اینکه آقای لطیفی دو دفعه مژده‌ی پیروزی را از طرف امام زمان (عج) به حضرت امام آورد، توضیح فرمایید» 🔺ایشان با خط خود در جواب نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. 🌹1- پیام به پاریس که فرمودند: «شاه می‌رود، نگران نباشید». امام راحل سؤال می‌کند: «با خونریزی یا بی‌خونریزی؟» می‌گوید: «امام علیه السلام فرمود:«بی‌خونریزی» 🌹2- روز بیست و یکم بهمن پیام مبنی بر اینکه «در خانه نمانید، بیرون بریزید وگرنه کشته خواهید شد». 🔹 به وسیله‌ی همین پیام، امام خمینی(ره) اعلام فرمود به حکومت نظامی اهمیت ندهید و بریزید بیرون. در نتیجه مردم تهران، بیرون ریختند، حتی خانواده‌های خود را آوردند و در خیابان‌ها نشستند، دیگر در تهران به هیچ وجه امکان آمدن تانک و امثال اینها نبود؛ بنابراین آن توطئه‌ی خطرناکی که در نظر بود تا صدها تانک را وارد تهران کنند و با خونریزی انقلاب را از بین ببرند و محل اقامت امام را بمباران نمایند، منتفی شد. این موضوع را آقای خزعلی هم شفاهی شهادت داد و هم به‌صورت کتبی نوشت و تأیید کرد. 🌕 مسئله‌ی دیگر در همین موضوع، خاطره‌ی آقای «مرتضایی‌فر» است که در یکی از مجلات سپاه پاسداران نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج) به امام خمینی(ره) را تأیید می‌کند. ایشان در آن خاطره می‌گوید: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند». آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود؟». بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید. تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم، در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!». بنابراین، راز رهبری قاطعانه و پیروزمندانه‌ی امام راحل در پیروزی انقلاب در تأیید غیبی ایشان نهفته و ایشان منظور نظر حضرت صاحب‌الزمان (عج) بود. 📚منبع: خاطرات آیت الله سید علی اکبر قرشی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، صص136-133 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا داشتن حکومت دینی لازم است؟ جهت پاسخ به این سوال دو رویکرد متفاوت می توان در پیش گرفت: رویکرد درون دینی و رویکرد برون دینی. یعنی یا شخص به عنوان یک مومن معتقد به قرآن و سنت، به دنبال جواب این سوال می گردد (درون دینی) یا آنکه بدون آنکه آیه یا روایتی را بپذیرد، می خواهد با استدلال منطقی به مساله پاسخ بدهیم. (برون دینی) با مبنای برون دینی، باید به یک مبحث انسان شناسی توجه کنیم و آن اینکه آیا انسان موجودی یکپارچه است یا می توانیم او را به چند بخش کاملا مجزا تقسیم کنیم. مثلا می توانیم بگوییم انسانی در روز و خارج از خانه گرگ باشد ولی در شب و وقتی به خانه آمد، فرشته شود؟ به تعبیری روز با عقل معاش و کاسبی، مدام در تلاش برای کلاهبرداری و فریبکاری باشد و در حیوانیات فرو رود. اما بعد از کار که به خانه رفت و غذایش را که با همان کلاهبرداری ها تامین شده، خورد؛ برود بر سر سجاده بنشیند و یک انسان دلرحم و مهربان و رئوفی باشد؟
پرسمان اعتقادی
آیا داشتن حکومت دینی لازم است؟ جهت پاسخ به این سوال دو رویکرد متفاوت می توان در پیش گرفت: رویکرد در
کسانی که فکر میکنند دین می تواند در کنج خلوت انسان محقق شود و بدون شئون اجتماعی باشد، اگر با مبانی خودشان بخواهند به سوال فوق جواب دهند، ناگزیر به بیان جواب غیر عقلانی خواهند بود، مگر آنکه مبنایشان را عوض کنند و قبول کنند که دین نمی تواند فارغ از شئون اجتماعی باشد. با این بیان لزوم حکومت دینی، بسیار روشن خواهد بود. چون حکومت دینی یعنی همین که انسان در شئون اجتماعی اش هم دین را مورد توجه قرار دهد. البته چگونگی اعتناء به دین، در قالب های متعددی می تواند با حکومت توام شود که درجه کارآیی آنها متفاوت خواهد بود. اما در رویکرد درون دینی، باید بگوییم انسانی که خودش را مملوک خدا می داند، بدون اجازه او کاری نمی کند، پس حالا که جامعه اش به حکومت نیاز دارد، حکومت را هم دینی می کند، مگر آنکه قدرتش را نداشته باشد و تکلیفش ساقط شود. وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً (۳۶ احزاب) هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكمى كردند آنها را در آن كارشان اختيارى باشد. هر كه از خدا و پيامبرش نافرمانى كند سخت در گمراهى افتاده است. یا انسانی که سعادتش را در گرو پیروی از دین می بیند، این پیروی را در تمام شئون زندگی و لحظه لحظه آن خواهد داشت که حکومت بخش بسیاری از آن را در بر می گیرد. و در احکام دینی هم مسائلی مثل خمس و زکات، نماز جمعه و جماعت، حج، امر به معروف، حدود و دیات، و .... همه احکامی اجتماعی هستند. 🔰 @p_eteghadi 🔰
26.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.💐 . 🕊 | 📹 | 💠 رایحه انقلاب 🔸 «مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ پخش میشود، همه‌جا میرود؛ نسیم روح‌افزا و روان‌بخشی است که همه‌جا را به خودی خود میگیرد» ، ۱۳۹۳/۰۹/۰۶ 🔰 @p_eteghadi 🔰
❓پرسش: معرفت خدا یعنی چه و چه فایده‌ای دارد؟ ✍️ پاسخ: باسمه تعالی؛ معرفت یعنی شناخت و معرفت خداوند یعنی شناخت خداوند متعال. اصولا شناخت هر موجودی مقدمه‌ای است برای ابراز علاقه یا محبت و یا دلبستگی و یا اطاعت و یا پرستش آن و یا همه این موارد نسبت به آن موجود. اگر ما موجودی را که می‌خواهیم یکی از این موارد فوق را در مورد او انجام دهیم نشناسیم، نخواهیم توانست آن کار را انجام دهیم. پس مسأله شناخت یک مسأله پایه و رکن برای هر چیزی است و اگر بدون شناخت بخواهیم نسبت به موجودی حتی ابراز علاقه نیز نماییم، طبیعی است که آن ابراز علاقه واقعی نخواهد بود؛ و اما فواید شناخت خداوند متعال بسیار زیاد است که از جمله آنها تاثیر مستقیم بر نحوه عبادت و پرستش بنده می‌باشد. 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا خداوند به شیطان فرصت توبه نمیدهد/ بنظر نمی آید که شیطان تمایلی به توبه داشته باشد. عملکرد او نه قبل از هبوط و نه بعد از هبوط گویای چنین تصمیمی نیست. رحمت خداوند وسیع است از جمله آیاتی که بیانگر رحمت وسیع و عام الهی است این آیاتند: «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ...(1)؛ و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است» «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ...(2)؛ مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين آنان را آفريده است...» لذا رحمت ، عام است اما قابل هم شرط است یعنی طرف گیرنده هم باید خود را در معرض رحمت قرار دهد و رحمت را بپذیرد .باران بر همه جا یکسان می بارد اما کسی که ظرفش را در زیر باران وارونه قرار دهد مسلما هیچ دریافتی از این رحمت نخواهد داشت. 👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چرا خداوند به شیطان فرصت توبه نمیدهد/ بنظر نمی آید که شیطان تمایلی به توبه داشته باشد. عملکرد او نه
در خصوص شیطان هم همینگونه است. قبل از جریان خلقت آدم و سجده بر او نیز، وی کافر بود اما کفرش آشکار نشده بود: «إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (3)؛ جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران بود!» علامه طباطبايى در الميزان بیان می کنند كه ابليس قبل از قضيه امتناع از سجده بر آدم، كافر بوده و در ضمير خود اين رذيله نفسانى را داشت اما تا زمان وجوب سجده، مجالى براى بروز آن پيدا نشده بود. امتناع از سجده مرتبط با آن كفر در ضميرش بوده است. البته منظور از اين كفر بى اعتقادى به خدا نبوده است، بلكه همان رذيله خودخواهى و خودپرستى است كه به صورت خفى و ناآشكار در درون نفس او بوده و سبب طغيان و سركشى او در برابر پروردگار شده است.(4) پس از جریان سجده نیز متکبرانه و بر خلاف مقام کبریایی پروردگار، بجای توبه و طلب بخشش برنامه آینده اش تا روز قیامت را را صراحتا بیان کرد: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (5) گفت پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى من هم براى [فريفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست.» « قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(6) گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى ‏آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت.» از همان زمان برای تا روز قیامت جهت گمراهی انسان برنامه ریزی کرد: «قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(7)؛ گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى ‏شوند مهلت ده.» اما خداوند تا روز معلوم و معین (که در تفاسیر به روز ظهور موعود تفسیر شده است ) وی را مهلت داد: «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ »فرمود در حقيقت تو از مهلت‏ يافتگانى * تا روز معين معلوم هم اکنون هم همچنان که می دانیم عمل به وعده می کند و نشانه ای از پشیمانی یا تمایل به توبه در ایات قرآن یا عملکرد خارجی او سراغ نداریم. البته روایت مرسلی در خصوص امکان توبه ابلیس هست بدین شرح: «وَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَكِبَ السَّفِينَةَ أَتَاهُ إِبْلِيسُ فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا إِبْلِيسُ قَالَ فَمَا جَاءَ بِكَ قَالَ جِئْتُ تَسْأَلُ لِي رَبَّكَ هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّ تَوْبَتَهُ أَنْ يَأْتِيَ قَبْرَ آدَمَ فَيَسْجُدَ لَهُ قَالَ أَمَّا أَنَا لَمْ أَسْجُدْ لَهُ حَيّاً أَسْجُدُ لَهُ مَيِّتاً قَالَ فَاسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» : این روایت از زبان انس بن مالک نقل شده (و به پیامبر اکرم استناد داده نشده)؛ انس بن مالک می گوید: وقتی نوح (ع) سوار کشتی شد، ابلیس نزد او آمد. نوح نبی پرسید: کیستی؟ گفت: ابلیسم. نوح نبی پرسید: چه می خواهی؟ گفت: آمده ام تا از پروردگارت بپرسی، آیا برای من هم توبه ای وجود دارد؟ پس خداوند به نوح وحی فرستاد که توبه او اینست که برود و بر قبر آدم سجده کند. ابلیس پاسخ داد: زمانی که آدم زنده بود برایش سجده نکردم، حالا [بروم و] برای مرده اش سجده کنم؟! پس کبر ورزید و از کافران گشت.(8) استاد جوادی آملی در بخشی از تفسیرشان در خصوص اخراج ابلیس از منزلتی که در آن بود بیان می کنند: «گناه ابليس در اين بود كه در برابر «الله» قرار گرفت و گفت شما نظرتان اين است و من نظرم اين است، اين گناه قابل بخشش نيست. اگر كسي ـ معاذ الله ـ به اين‌جا برسد و بگويد اسلام اين را گفته است؛ ولي ـ معاذ الله ـ من نظرم چيز ديگر است، اين همان حرف شيطنت است؛ يك وقت است قبول دارد و میگويد:«رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا»(9) که خدا و قيامت و دين و ولايت اهل بيت همه را قبول دارد؛ ولي گرفتار بعضي از لغزش‌هاست، برای اين شخص اميد به توبه و عفو هست، اما كسي مستقيماً در برابر ذات اقدس الهي بگويد شما نظرتان اين است و من نظرم اين است، اين ديگر قابل بخشش نيست.»(10) 📚پی نوشت ها: 1.اعراف/156 2.هود/119 3.ص/74 4.الميزان، ج 1، ص 119، علامه طباطبايى 5.اعراف/16 6.حجر/39 7.ص/79 8.بحار الأنوار، ج‏60،ص281 9.مومنون/106 10.سایت اسراء، تفسیر سوره صاد، جلسه 15 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امام خمینی (ره) : 🔵 و آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه به جمهوری اسلامی که ثمرهٔ خون پدرانتان است تا پای جان وفادار بمانید و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیا و الاولیا، حضرت بقیة الله روحی فداه فراهم سازید. 📚 صحیفه امام خمینی، ج۲۰، ص۳۸ 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔆 نتیجه قیام مردم مشرق زمین 🔻پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: يَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَيُوطّئونَ للمَهدِيِّ سُلْطانَهُ ✳️ مردمى از مشرق قيام می‌كنند و زمينه حاكميت مهدى را فراهم می‌آورند. 📚 كنز العمّال، ۳۸۶۵۷ ‌ ‌ •┈┈••✾••┈┈• 🔰 @p_eteghadi 🔰
جایگاه مردم قبل و بعد از انقلاب در اندیشه امام خمینی (ره) چه تفاوت هایی داشت؟
در حکومت‌ها، همواره ملت‌ها فراموش شده و مدعیان دوستی و حمایت از حقوق مردم در پی تحکیم سلطه و سیطره سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خود بوده‌اند. با ظهور پدیده انقلاب اسلامی در ایران، معادله قدرت به نفع مردم و ستمدیدگان تغییر بنیادی یافت. رهبر انقلاب همانگونه که در دوران فروپاشی سلطنت پهلوی از مردم و تکریم شخصیت و منزلت اجتماعی آنان سخن می‌گفت و آنان را از حقوق خویش آگاه می‌کرد، پس از پیروزی انقلاب نیز به عهد خود با ملت خویش وفادار مانده و آنان را تا آنجا منزلت بخشید که مردم و آرای مردم را «میزان» خواند: «میزان شما هستید... دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت می‌کنم؛... ما از خودتان رأی می‌خواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان.» (۱) امام خمینی در برابر کسانی که خود را حامیان کشور و سخن گویان ملت می‌خواندند و فریبکارانه از چهره‌های سیاسی- مردمی تاریخ ایران جانبداری می‌کردند، از ملت و میزان بودن آنان در دست و نادرست بودن اندیشه سیاسی و نیز جریانهای اجتماعی یاد می‌کنند. این حرکت امام خمینی نه تنها رنگ سیاسی نداشته، بلکه ریشه در اعماق نگرش سیاسی – دینی او داشت. و بر خلاف پندار ناصواب تحجرگرایان، امام خمینی ملت را برای خارج کردن رقبای سیاسی خود از میدان رقابت، میزان شناخت و عمل نمی‌دانست؛ چرا که همواره بر این اصل پای فشرد و مسئولان کشور و احزاب جامعه را بدین حقیقت انکارناپذیر متوجه ساخته است: «خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم... این‌ها باید رأی بدهند... با ملت شوخی نکنید، رأی مردم را هیچ حساب نکنید، مردم را به حساب بیاورید.» (۲) بنیانگذار جمهوری اسلامی، بی‌گمان جمهوریت را صرف یک قالب سیاسی تلقی نکرده و به لوازم آن در چارچوب اسلامیت، پایبند بود. وقتی ایشان تعیین تکلیف یک جامعه و رهبری آن را بر دوش ملت می‌گذارد و از آنان می‌خواهد که آینده و سرنوشت سیاسی‌شان را رقم بزنند، در واقع خود را بیش از یک خدمت‌گذار اجتماعی نمی‌داند. هشدارهای مکرر امام خمینی به تزویرگرایان وادی سیاست مبنی بر تکریم شخصیت مردم و آرای آنان، جای تردید باقی نمی‌گذارد که ایشان، عزت ملت را در حرکت آگاهانه‌شان می‌دید و به هیچ گروهی فرصت نمی‌داد که خود را وکیل و وصی مردم بخوانند. ناکامی بسیاری از احزاب در کشور، به ویژه در دوره تأسیس نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی آن، بیانگر فزون خواهی کسانی بود که اساسا ملت را در محاسبه و معادله سیاسی‌شان به حساب نمی‌آوردند و رأی آنان را هیچ می‌شمردند.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی در بینش سیاسی خود به اینجا رسیده بود که اتکای به آرای ملت، نه تنها ضابطه‌ای حاکم بر جمهوری اسلامی است، بلکه مهم‌ترین ضابطه این نظام دینی – سیاسی به حساب می‌آید. بر این اساس، روند حاکمیت انقلاب اسلامی، روند شفاف و ناظر به حقوق و منزلت اجتماعی مردم خواهد بود. حاکمان در چنین منظری، مسئولان یا کارگزاران منتخب ملت شناخته می‌شوند، نه سیطره طلبان منفعت پرست و انحصارگرایان وابسته به قدت و سلطه بیگانه: «آن‌چه مهم است ضوابطی است که در این حکومت باید حاکم باشد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از اینکه اولا متکی به آرای ملت باشد، به گونه‌ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد و یا افرادی که باید مسئولیت و زمام امور را در دست بگیرند، شرکت داشته باشند؛ و دیگران این‌که در مورد این افراد نیز، خط‌ مشی سیاسی و اقتصادی و سایر شئون اجتماعی و کلیه قواعد و موازین اسلامی مراعات شود.» (۳) شکی نیست که تاریخ سیاسی ایران، تاریخی مذکر است تا تاریخی انسانی و حاکی از حضور و حقوق زنان و مردان ایران. در دوران پهلوی هم که به گفته امام خمینی از آزاد مردان و آزاد زنان سخن به میان می‌آورند، فقط یک بازی تبلیغاتی به نفع حکومت بود و در واقع، شاه می‌خواست ادای یک رهبر دموکرات و مدرن را در بیاورد. وگرنه، نشانه‌های آزادی مردم – اعم از زنان و مردان- وجود نداشت. آنچه از مفهوم و حدود آزادی در رژیم وابسته شاه به چشم می‌خورد، ناظر به بعد جنسی و فردی بود که جوانان را از شناخت حقیقت آزادی و ابعاد فکری و سیاسی و اجتماعی آن باز می‌داشت. امام خمینی در دعوت زنان و مردان ایرانی برای حضور فعال و تعیین کننده در عرصه انتخابات آزاد جمهوری اسلامی، نگاهی انسانی به آنان دارد، یعنی جنسیت سبب نمی‌شود که زنان از حقوق و منزلت اجتماعی خود محروم شوند. زیرا وقتی از ملت و تکریم آن سخن به میان می‌آید، ناگزیر باید زنان را پاره‌ای چشمگیر از ملت به شمار آورد و آنان را ارج نهاد. رأی دادن و رأی گرفتن، یکی از عرصه‌های تکریم زنان در جامعه ایرانی است: «برای مجلس شورا، که در این وقت همه آزادانه رأی می‌دهید،... مثل زمان سابق نیست که فقط کلمه «آزادمردان و آزادزنان» بود و همه در اختناق به سر می‌بردند. اسلام شما را آزاد کرده است. اسلام مرد و زن را آزاد فرموده است و همه آزادانه باید رأی بدهید.» (۴) امام خمینی از سیاست ابزار انگاریِ زن- که رژیم پهلوی بر آن تکیه داشت – سخت انتقاد داشت، چرا که منزلت انسانی نیمی از ملت ایران به فراموشی سپرده شده بود. در منظر فقهی – اجتماعی رهبر انقلاب، تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد، یک مسأله انکارناپذیر است، زیرا اسلام هر دو را به دیده انسانی می‌نگرد و جنسیت یکی را دلیل تقدم و برتری نمی‌شمارد. آنجا که از آزادی‌های سیاسی سخن به میان می‌آید، اسلام‌‌ همان منزلتی را که برای مردان می‌شناسد، برای زنان نیز بر می‌شمرد. بنابراین تفاوت و تمایز دو نظام اخلاقی – اجتماعی وابسته به ادیشه دینی یا گسسته از آن، در این است که یکی موقعیت زن را بر‌تر از ابزار جنسی و تبلیغاتی می‌داند و دیگری زن را تا مرز یک کالا انحطاط و تنزل می‌دهد: «در خصوص زنان، اسلام هیچ‌گاه مخالف آزادی آنان نبوده است، برعکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شئ مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت‌های خود را انتخاب کند، اما رژیم شاه است که با غرق کردن آن‌ها در امور خلاف اخلاق می‌کوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند.» (۵) امام خمینی، از ایران اسلامی به عنوان کشوری یاد می‌کند که در تمام عرصه‌های آن، ملت حاکم است نه قدرت استبدادی یا استعماری، بدین لحاظ می‌توان گقت که پدیده انقلاب اسلامی، زمینه بروز حاکمیت سیاسی یک ملت خودآگاه را پدیدار ساخت، نه بستر رقابتهای شخصی و حزبی که محصولی جز بارگشت استبداد در چهره‌ای دیگر و شاید ناشناخته‌تر، ندارد: «اینجا آراء ملت حکومت می‌کند، اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد. این را ارگان‌ها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد.» (۶)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی بر خلاف رهبران سیاسی متمایل به سلطه و سلطه‌گری، هیچگاه نظر و سیاست خاصی که مغایر با آرمانهای ملت باشد، بر آنان تحمیل نکرد. اساسا حکومت در نگاه ایشان وسیله بود، نه غایت و هدف. او می‌خواست از رهگذر حاکمیت سیاسی، مردم را به رشد بایسته‌ای که اسلام ناب محمدی برای انسان‌ها ترسیم نموده است، برساند. از این رو خود را یک فرمانروای جابر و مسلط بر جان و مال مردم نمی‌دانست، بلکه به خدمتگزاری مردم می‌بالید و خود را خادم یک ملت بزرگ می‌خواند. ایشان آشکارا سیاست حاکم بر نظام جمهوری اسلامی را اعلام نمود که‌‌ همان سیاست آزادی گرایانه و عدالت طلبانه است، یعنی‌‌ همان سیاستی که رسول اکرم (ص) در دوران مدینه، در صلح و جنگ خویش اعلام کرد. بر پایه چنین سیاستی، می‌بایست دیکتاتوری و تحمیل بر شهروندان را نفی کرد و از طرف دیگر باید تبعیت از ملت را بر هر تز و ایده دیگری مقدم داشت، زیرا اندیشه سیاسی اسلام جز این را نمی‌طلبد. انویشه‌ای که بر اساس توحید و نفی حاکمیت طاغوت و شیطان استوار گشته است، چگونه پذیرای خودکامگی و رویارویی با حقوق و مطالبات عادلانه یک ملت خواهد بود؟ امام خمینی با ‌شناختی که از مفهوم توحید و ابعاد اخلاقی و اجتماعی آن دارد، نمی‌تواند حاکم ناسالمی را در موقعیتی فرا‌تر از قانون و خدمت به مردم قرار دهد و جایگاهی که خدا برای حاکمان مقرر نکرده است، برای وی تعیین کند: «ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی بر ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آن‌ها تبعیت می‌کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله، ممکن است گاهی وقت‌ها ما یک تقاضایی از آن‌ها بکنیم، تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می‌کند.» (۷)
بی‌گمان نگهداشتن منزلت و حرمت ملت در این است که مسئولان نظام همواره از خواست‌ها و انتظارهای آنان آگاهی داشته و در برآوردن آن کوشا باشند. اینکه امام خمینی الفاظ و عبارتهایی حاکی از دوستی با ملت وفروتنی در برابر آنان به کار می‌برد، بی‌تردید نسبت به آن، گرایش باطنی و عملی داشت. اگر جز این بود نمی‌توانست از محبوبیت فزاینده‌ای برخوردار باشد. ایشان ضمن اینکه پیشرفت کشور و نظام را در گرو هماهنگی و انسجام درونی می‌داند، بر این باور است که بدون توجه به مطالبات قانونی و اسلامی مردم، نمی‌توان توقع تداوم تعامل ملت با دولت را داشت، زیرا فقط با تعامل متقابل مردم وحاکمیت است که طریق همدلی و اتحاد ملی هموار می‌گردد: «مسأله این [است] که ما رئیس جمهوری داریم که باید حتما به مردم حکومت کند و نخست‌وزیر و هیأت دولتی داریم که همه امور دست این‌هاست. و «ملت چه کاره است؟ ما هستیم که هستیم»، این مسأله در ایران مطرح نیست. و یکی از تحولات بزرگی است که ایران به خواست خدای تبارک و تعالی به دست آورده و این تحول مجوب این شده است که کارهای شما پیش برود. شما نمی‌توانید کارهایی که الآن در ایران هست، انجام بدهید الا با هماهنگی با ملت، هماهنگی با ملت هم این است که شما توجه کنید به خواست‌های این‌ها.» (۸) آنچه بنیانگذار جمهوری اسلامی در گفتار و کردار خود نسبت به ملت بزرگ ایران متجلی ساخت، پرتوی بود از حیات و حکومت الهی پیامبر و مولای متقیان (ع)، حضرت امام در دیدارهایی که با کارگزاران نظام داشت، پیوسته رعایت اخلاق و آداب اسلامی در بستر روابط با مردم را سفارش کرده و آن را به منزله یک فریضه الهی می‌دانست. در اینجا نمونه‌ای از آن همه آورده می‌شود: «باید اخلاق اسلامی، آداب اسلامی درست مراعات بشود؛‌‌ همان طوری که شیوه ائمه ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمت‌گزار مردم می‌دیدند و با حسن معاشرت و با رفتار انسانی، با رفتار الهی رفتار می‌کردند و کارهایی را که باید انجام بدهند، با همین حسن رفتار انجام می‌دهند. و شما هم بندگان‌‌ همان خدا و امت‌‌ همان پیغمبر و شیعه‌‌ همان امیرالمؤمنین هستید و شیوه‌های شما باید به همان‌طور باشد.» (۹) امام خمینی قصد اندرز دادن ندارد. چنانکه از تأکیدهای نهفته در این گفتار پیدا است، ایشان از یک شیوه عملی و رفتارهای در حوزه سیاست و کارگزاری نظام سخن می‌راند، نه نصایح اخلاقی محض. از تأمل در مواضع سیاسی امام خمینی به دست می‌آید که او خود را ملتزم به‌‌ همان طریقی می‌دانست که اولیای حق در عرصه حکومت کوتاه خود مورد توجه و اهتمام قرار داده بودند. از این رو از مسئولان و مدیران جمهوری اسلامی در جهت تکریم ملت ایران می‌خواهد که اخلاق و آداب اسلامی حکمرانان نسبت به شهروندان خود را مراعات کنند، یعنی آنان به اصول حسن رفتار با مردم وفادار بمانند و همچون مالک اش‌تر و سلمان فارسی عمل کنند. 📚پی نوشت‌ها: ۱- صحیفه امام، ج۸، ص۱۷۳ – ۱۷۴ ۲- همان، ص۱۷۳ ۳- همان، ج۵، ص۴۳۶ ۴- همان، ج۶، ص۵۰۱ ۵- همان، ج۳، ص۳۷۰ ۶- همان، ج۱۴، ص۱۶۵ ۷- همان، ج۱۱، ص۳۴ ۸- همان، ج۱۵، ص۳۵۵ ۹- همان، ج۱۷، ص۷۹ 🔰 @p_eteghadi 🔰