eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
319 دنبال‌کننده
482 عکس
351 ویدیو
6 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چَشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم رَوی که بتگرِ چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت[; هزار بلبل دستان سرای عاشق را بباید از تو سخن گفتن دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله‌ی من عالمانِ دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت؛> مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من وجودِ من ز میان تو لاغری آموخت بلایِ عشق تو بنیاد زهد و بیخ وَرَع چنان بِکَند که صوفی قلندری آموخت[[": دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت... من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت؟=)) به خون خلق فروبرده پنجه کاین حَنّاست ندانمش که به قتل که شاطری آموخت(!) چنین بگریم از این پس که مرد بتواند در آبِ دیده‌ی سعدی شناوری آموخت... ــــــــــــ *This time, the poem is related to the real person, not sth or someone imaginary:)). I hope u get all the words and sentences I wanted to tell u. I hope u wholeheartedly figure my intention out.
هدایت شده از Motivation🇵🇸
Mr. born to lose
نمی‌بینم در آفاقم امانی از غم و از خشم تو اما خنده‌ای بر لب، تو اما کظم غیض هستی.
خدا ما را زیر سایه‌ی شما نگه دارد.
ساختمان اساتید. کیوتی جای عجیبیه¹. *کیوتی(Qut) مخفف دانشگاه صنعتی قم (Qom university of technology) است.
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد؟ چه شد که بین تو و من چنین نفاق افتاد؟ زمان به دست تو پایان من نوشت آری مسیر واقعه این بار، از این سیاق افتاد دو رودخانه‌ی عشق من و تو شط شده‌بود ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد خلافِ منطقِ معمولِ عشق بود انگار میان ما دو موازی که انطباق افتاد جهان برای همیشه، سیاه بر تن کرد شبی که ماه تمام تو در محاق افتاد شکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس مرا که طعم دهان تو از مذاق افتاد خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است که دیدن تو در این فصل، اتفاق افتاد چه زندگانی سختی است زیستن بی‌عشق ببین پس از تو که تکلیف من چه شاق افتاد پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتی من! غریبواره‌ی تو، تا همیشه تاق افتاد تو فصل مشترک عشق و شعر من بودی که با جدایی تو بین شان طلاق افتاد هوای تازه تو بودی، نفس تو و بی تو دوباره بر سرم آوار اختناق افتاد به باور دل ناباورم نمی‌گنجد هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد 1403/07/24
مسئله‌ی فلسطین برایم مصداق همان ترازویی‌ست که حق را از باطل تمیز می‌دهد؛ همان فرقان. یا در سمت درست تاریخ ایستاده‌ای، یا از دایره‌ی انسانیت خارجی. حوادثی که در حال روی دادن است، فرای تصور لفظ هجوم وحشیانه است. این نحوه‌ی ددمنشانه‌‌ی جدال، جز در حیواناتی به نام صهونیست‌ها یافت نمی‌شود. لعن و نفرین خداوند تا آخرین لحظه‌ی بقای کوتاهتان بر شما باد.
حالِ مَرا از شعرهایم بو نخواهی بُرد من پشتِ شعری که نخواهم گفت می‌میرم...