eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5816586351121797162.mp3
7.18M
اُمُّنا زَهرا.... بیا کانال از این مداحیا هست:)👇 https://eitaa.com/joinchat/2251620466C35890955d1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عصر بود که بهنام دست و صورتش را شست و خداحافظي کرد. از تعمیرگاه بیرون زد، نرسیده به مسجد جامع ديد که روستايیان آنجا جمع شده اند. بهنام شــنیده بود که عراقي ها روستاهاي مرزي را با توپخانه مي زنند و مردم از ترس جان؛ مجبور به کوچ شــده اند. صدها نفر در گوشــه و کنار، بیرون مسجدجامع ديده مي شدند. بیشترشان زن و بچه بودند. پیرمردهايــي هــم بودند که با ناراحتي کنار هم نشســته بودند و ســیگاري مي کشــیدند. بیشــتر آنها خانه هاي گلِــي خود را در مناطق شــلمچه، خین و نزديك مرز رها کرده و از کوچك و بزرگ ـ مرد و زن ـ آواره ي شهر شده بودند. ديروز تو تعمیرگاه، احمدآقا تعريف مي کرد که بیشــتر روستايیان جنگزده را به خانه هاي کارمندان شهرداري که ساختمان هايش تازه تمام شده، برده اند. اما باز جــا کم آمده بود. آنها هرجاي خالي که پیدا مي کردند، جا مي گرفتند. احمدآقا مي گفت که تعدادي هم پیاده عازم ماهشــهر و شهرهاي نزديك شده اند. بهنام بیرون شــهر آنها را ديده بود که خسته و گرفته، در حالي که رمه ي گوسفند و گاومیش هايشان را جلو انداخته بودند، به سوي مقصدي نامعلوم مي رفتند. از چنــد روز پیش که شــايعه ي حمله ي عراقي ها به خرمشــهر قوت گرفت، تعدادي از ثروتمندان و خانواده هايي که دست شــان به دهانشــان مي رســید، اسباب و اثاثیه شان را سوار کامیون و وانت کرده و شهر را ترك مي کردند. فكر اين که دشــمن حمله کند و خانواده ي او هم مجبور شــوند شهر را ترك کنند، قلب کوچكش را به درد آورد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
مسئول بودن و مسئولیت داشتن یعنی پایبندی به وظایف تا مرز شهادت 💔 @PARASTOHAE_ASHEGH313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی گفته مرده ؟؟ عَلم زمین خورده !! مگه شهید ميميره💔 ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ @parastohae_ashegh313
چفيه عباس هادی بعد از كمي صحبت هاي معمول، ابراهيم گفت: حاجي، من انشــاءالله فردا عازم گيلان غرب هستم. پيرمرد هم گفت: ابرام جون، براي بچه ها چيزی احتياج داريد؟ ابراهيم كاغذي را از جيبــش بيرون آورد. به پيرمرد داد وگفت: به جز اين چند مورد، احتياج به يك دوربين فيلمبرداري داريم. چون اين رشــادت ها و حماسه ها بايد حفظ بشه . آيندگان بايد بدانند اين دين و اين مملكت چه طور حفظ شده. 💚💚💚💚 بعد هــم ادامه داد: براي خود بچه هاي رزمنده هــم احتياج به تعداد زيادي چفيه داريم. صحبت كه به اينجا رسيد پسر آن آقا كه حرف هاي ابراهيم را گوش مي كرد جلــو آمد وگفت: حالا دوربين يه چيزي، اما آقا ابرام، چفيه ديگه چيه؟! مگه شما مثل آدماي لات و بيكار مي خواهيد دستمال گردن بندازيد!؟ ابراهيم مكثي كرد وگفت: اخوي، چفيه دســتمال گردن نيســت. 💚@PARASTOHAE_ASHEGH313💚
ژنرال سلیمانی از نگاه جهان 🔸شهید سلیمانی فقط برای مردم ایران یه چهره‌ای اسطوره‌ای نبود. آوازه شجاعت این سردار ایرانی به قدری زیاد بود که حتی دشمنانش رو هم به احترام و تحسین وادار می‌کرد @parastohae_ashegh313
آه‌اےشهید‌کہ‌ برقلہ‌هاےعشق‌نشسته‌ای میشو‌در دعاهایت‌یادم‌کنی؟(:🥀 ❤️ @parastohae_ashegh313
چفيه عباس هاديبچه هاي رزمنــده هر وقت وضو مي گيرند چفيه برايشــان حوله اســت، هر وقت نماز مي خوانند ســجاده اســت. هر وقت زخمي شــوند، با چفيه زخم خودشان را مي بندند و... پيرمرد صاحب فروشگاه پريد تو حرفش وگفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم تهيه مي كنيم. فردا قبل از ظهر جلوي درب خانه بودم. همان پيرمرد با يك وانت پر از بار آمد. سريع رفتم داخل خانه و ابراهيم را صدا كردم. پيرمرد يك دســتگاه دوربين و مقداري وسايل ديگر به ابراهيم تحويل داد وگفت: ابرام جان، اين هم يك وانت پر از چفيه. بعدهــا ابراهيم تعريف مي كرد كــه از آن چفيه ها براي عمليات فتح المبين استفاده كرديم. كم كم استفاده از چفيه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. @parastohae_ashegh313
🕊 💌دلنوشته همسر شهید: مهرداد جان رفتی بی انکه دلبستیگهایت را مرور کنی و آرزوهایت را باور,بی انکه لحظه ی تردید کنی.برگزیده عشق بودی که عشق انتخاب میکند ,عشق گلچین,و عشق هرکسی را سزاوار نمیداند ولی تو مهرداد عزیزم سزاواربودی که رفتی,و رفتن با شهادت را بهتر از ماندن دیدی. مهردادجان خوب میدانی درنبودت دلم اکنده از درد و دلتنگیست چگونه نبودنت را باور کنم چگونه لحظه ها را بی تو سپری کنم ،مهردادم تو رفتی و تمام دلگرمی مادر جگر سوخته ات,و من و آنیسا را باخودت بردی ،دلخوشیم عکسها و فیلمهایست که از تو برایم به یادگار مانده تمام مونس و همدمم گلزار توست که همیشه درکنارت بنشینم از دلتنگیهایم بگویم از بیقراریهای دختر۳ساله مان،از اشک ریختنهای گاه بی گاهم و تو در سکوتی سنگین فقط شنونده باشی،شیرمرد زندگی ام اسمانی شدن لیاقتت بود واین افتخارم هست که همسر چنین دلاوری هستم واسمت را برای همیشه با غرور زنده نگه میدارم. خواهم که تو را اجردهد خالق رافع زینب شودت روز جزا همدم وشافع نازد به تو قشقایی با غیرت و گوید قاجاری ماهم زحرم گشت مدافع… @parastohae_ashegh313
💌انسان آزاد کیست؟ درجه کمال انسان به اندازه مقاومتی است که در برابر خواسته های نفسانی خود ابراز می دارد. انسانی آزاد است که اسیر نفس نشود، آزاد کسی است که تسليم نفس نشود، که از اسارت نفس رسته باشد. بین سعادت و شقاوت یک قدم بیشتر فاصله نیست و آن قدمی است که بر هوای نفس گذاشته شود. 📚حماسه عشق و عرفان @patastohae_ashegh313
💔 شهیدی که همزمان با در به شهادت رسید‼️ 🌹درست در ساعت اولیه بامداد ۱۳ دی ۹۸ همان دقایقی که شهید حاج قاسم سلیمانی توسط دولت جنایت‌کار آمریکا در فرودگاه بغداد ترور شد؛ ایران اسلامی شهیدی دیگر را در پهنه سرزمین مقاومت تقدیم ملت کرد. پاسدار شهیدمصطفی محمد میرزایی در عملیات ترور ناموفق سردار شهلایی در شهر صعده یمن بر اثر اصابت موشک آمریکا به شهادت رسید. پاسدار سپاه قدس بود؛ اما یک محله او را خطاط ماهر، باربر صلواتی و اوستاکار با انصاف می‌دانستند. کسی خبر نداشت او امین و مهندس مختل کردن سیستم ارتباطی گروهک‌های تکفیری است.. 🌹 یادش با هدیه @parastohae_ashegh313
«آهاي کور شده، مگر ما را نمي بیني؟» جواني که ســكان عقب قايق موتوري را گرفته بود، برايشان دست تكان داد. هاشم گفت: «شنام خوب شده، نه بهنام؟» «رحمم آمد. والا زيرت مي گرفتم.» هاشم به پشت دراز کشید. شانه هايش عقب هوري جاگرفت. «بهنام!» «هان؟» «تو از دست من دلخوري؟» «براي چي؟» «به خاطر بعد از مسابقه... دعوايت با جاسم پاپتي.»«نه، نیستم.» «چرا... هســتي. آخر مي داني بهنام؟ خیلي ترسیده بودم. تو که آن جانور را نمي شناسي. آدم خطرناك و بي رحمي است.» «هرچي بود، تمام شد». هاشم دوباره نشست. «اما کیف کردم. حســابش را رسیدي. بچه ها مي گويند هنوز که هنوز است، از ترس و خجالت آفتابي نمي شــود. الكي به دوســتانش گفته که تصادف کرده و دماغش شكسته. بهنام خنديد. هاشم گفت: «تو ازش نترسیدي؟» «واســه چي بترسم؟ فوقش آدم کتك مي خورد. اما نبايد بگذاري بهت حرف زور بزنند يا مزاحم کســي بشــوند. خب، اين حرف ها را ول کن! داريم آخرين شناي تابستان مان را مي کنیم.» 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
زڪودڪے‌عاشق‌‌نظام‌‌محترمم چنان‌شبیه‌پلیسان‌منتظر‌ه‌عملم😎🤞🏼 ‌‌↳⸽https://eitaa.com/joinchat/636420284C2d5babb477 عشق‌به‌نظام‌خلاصه‌نمیشـہ‌توۍ عڪس‌پروفایل‌وشُعارای‌توخالے...! [عمل‌مهـمہ‌عزیز؛] ‌↳⸽https://eitaa.com/joinchat/636420284C2d5babb477
دشمنان‌انقلاب‌بدانندوقتی‌ماازجانمان گذشتیم‌دیگرهیچ‌راهی‌برای‌تسلط‌برماندارند؛ -سیدمرتضی‌آوینی ‌‌↳⸽https://eitaa.com/joinchat/636420284C2d5babb477
♥️ازمن بعید بود.... ولی عاشقت شدم! ♥️از تو بعید نیست.... جهان عاشقت شود! 🕊 🌸جانفدا🌸 @parastohae_ashegh313