پرتو اشراق
🤲🏻 قصه زنى كه نذر كرد!
📓 در کتاب بحرالمصائب مى خوانيم:
🥙 يك روز زنى طبقى از طعام آورد و در نزد عليا مخدره زینب کبری گذارد.
🌹آن عليا مخدره فرمود: اين چه طعامى است؟ مگر نمى دانى كه صدقه بر ما حرام است؟
🧕🏻 عرض كرد: اى زن اسير، به خدا قسم صدقه نيست، بلكه نذرى است كه بر من لازم است و براى هر غريب و اسير مى برم.
🌹 #حضرت_زينب (س) فرمود اين عهد و نذر چيست؟
🌴 عرض كرد: من در ايام كودكى در مدينه رسول خدا (ص) بودم و در آنجا به مرضى دچار شدم كه اطبا از معالجه آن عاجز آمدند.
🤲🏻 چون پدر و مادرم از دوستان اهل بيت بودند براى استشفا مرا به دارالشفاى اميرالمؤمنين (ع) بردند و از بتول عذرا فاطمه زهرا(س) طلب شفا نمودند. در آن حال حضرت حسين (ع) نمودار شد. اميرالمؤمنين (ع) فرمود:
✋🏻 اى فرزند، دست بر سر اين دختر بگذار و از خداوند شفاى اين دختر را بخواه!
✋🏻 پس دست بر سر من گذاشت و من در همان حال شفا يافتم و از بركت مولايم حسين (ع) تاكنون مرضى در خود نيافتم!
⏳پس از آن، گردش ليل و نهار مرا به اين ديار افكند و از ملاقات مواليان خود محروم ساخت. لذا بر خود لازم كردم و نذر نمودم كه هرگاه اسير و غريبى را ببينم، چندان كه مرا ممكن مى شود براى سلامتى آقايم حسين (ع) به آنها احسان كنم، باشد كه يك مرتبه ديگر به زيارت ايشان نايل بشوم و جمال ايشان را زيارت كنم.
🌹آن زن چون سخن را بدين جا رسانيد، عليا مخدره زينب (س) صيحه از دل بر كشيد و فرمود:
✋🏻 يا امة الله، همين قدر بدان كه نذرت تمام و كارت به انجام رسيد و از حالت انتظار بيرون آمدى. همانا من زينب دختر اميرالمؤمنينم و اين اسيران، اهل بيت رسول خداوند مبين هستند و اين هم سر حسين (ع) است كه بر در خانه يزيد منصوب است.
❤️🔥 آن زن صالحه از شنيدن اين كلام جانسوز، فرياد ناله بر آورد و مدتى از خود بيخود شد.
🧕🏻 چون به هوش آمد خود را بر روى دست و پاى ايشان انداخت و همى بوسيد و خروشيد و ناله «واسيداه، وااماماه و واغريباه» به گنبد دوار رسانيد و چنان شور و آشوب بر آورد كه گفتى واقعه #كربلا نمودار شده است. سپس در بقيه عمر خود از ناله و گريه بر حضرت سيدالشهداء (ع) ساكت نشد تا به جوار حق پيوست. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.
📗 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شام
#روایت
#امام_حسین
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🏰 يزيد اهل بيت را در محلى خرابه گونه جاى داد در حالى كه زنان خاندان نبوت و اهل بيت طهارت، جريان شهادت حسين عليهالسلام و اهل بيت و يارانش را از كودكان مخفى نگاهداشته و مىگفتند پدرانشان به مسافرت رفتهاند، و اين جريان ادامه داشت تا اينكه يزيد اهل بيت را در سراى خويش جاى داد. (۱)
🌷 حسين عليهالسلام دخترى خردسال داشت كه چهار سال از عمر مباركش مىگذشت (۲)، شبى از خواب پريد در حالى كه سخت پريشان به نظر مىرسيد و جوياى پدر شد! و پرسيد: پدرم كجاست كه من هم اكنون او را ديدم ؟! (۳)
🕯 بانوان حرم چون اين سخن از او شنيدند، گريستند و كودكان ديگر نيز ناله و زارى سر دادند.
🛌 چون صداى شيوه و گريه آنان بلند شد، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: اين گريه و زارى از كجاست؟
👥 پس از جستجو، يزيد را از جريان باخبر كردند، يزيد گفت:
👈🏼 سر پدرش را نزد او ببريد!
🥀 آن سر مقدس را در زير سر پوشى قرار داده در مقابل او نهادند.
🌷 كودك پرسيد: اين چيست؟
👥 گفتند: سر پدرت حسين است.
🥀 دختر #امام_حسين عليهالسلام سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد نالهاى از دل كشيد و بيتاب شد و گفت:
⁉️ اى پدر! چه كسى تو را به خونت زنگين كرد؟!
⁉️ چه كسى رگهاى تو را بريد؟!
⁉️ اى پدر! چه كسى مرا در كودكى يتيم كرد؟!
⁉️ اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟!
⁉️ و چه كسى يتيم تو را بزرگ خواهد كرد؟!
⁉️ اى پدر! انيس اين زنان و اسيران كيست؟!
🩸اى كاش من فدايت شده بودم!
🩸اى كاش من نابينا شده بودم!
🩸اى كاش من در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى ديدم!
🥀 آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاى پدر نهاد و گريه شديدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نيامد، و اين عزيز حسين عليهالسلام در #شام به شهادت رسيد. (۴)
📚 پی نوشت ها:
۱ - از اين نقل چنین مستفاد مىشود كه اين واقعه در سراى يزيد رخ داده است. از عبارت شيخ مفيد در ارشاد چنين بر مىآيد كه اهل بيت را در سرايى جداگانه فرود آوردند و آن منزلگاه به سراى يزيد پيوسته بود و چند روزى اهل بيت در آنجا ماندند و سپس در باب الصغير دمشق مكانى است كه مىگويند يزيد اهل بيت را در اين موضع جاى داده است.
۲- در نفس المهموم و الدمعة الساكبة و ديگر كتابها نام اين كودك خردسال را نيافتم، ولى در رياض الاحزان ۱۴۴ به نقل از بعضى مؤلفات اصحاب آمده است كه نام او فاطمه صغرى است، و در رياحين الشريعه ۳/۳۰۹ تحت عنوان «بانوان دشت كربلا» او را رقيه بنت الحسين ذكر كرده است.
۳- در حوادث روز عاشوار ذكر شد كه امام حسين عليهالسلام هنگامى كه براى وداع آمد، دختركى از آن حضرت در خيمه بود كه مطالبه آب مىكرد و حضرت به او فرمود كه: به نزد تو بار خواهم گشت! و شايد مراد از بازگشت، سر مقدس آن حضرت بوده است ؛ والله العالم.
۴- نفس المهموم ۴۵۶؛ الدمعة الساكبة ۵/۱۴۱.
📓 قصّه كربلا، على نظرى منفرد.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#حضرت_رقیه
#داستان_کوتاه
🏴 سوگوارى دشمن شکن اسیران آل الله در شام
🦋 حرکت کاروان خاندان رسول الله از شام به سمت مدینه
📓 در كامل بهائى آمده است كه: ام كلثوم (۱) كسى را به نزد يزيد فرستاد تا اجازه دهد براى حسين عليه السلام سوگوارى كنند، يزيد هم موافقت كرد و دستور داد كه اهل بيت را به «دار الحجاره» ببرند تا در آنجا به سوگوارى بپردازند!
🕯 اهل بيت عليه السلام در آن مكان هفت روز عزادارى نمودند و هر روز گروه زيادى از زنان شام، گرد آن جمع مىشدند و عزادارى مىكردند.
🔥 مروان (۲) به نزد يزيد رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه كرد و گفت: روحيه مردم #شام دگرگون شده است و ماندن اهل بيت در شام به صلاح پادشاهى تو نيست! بايد كه مقدمات سفر ايشان را فراهم سازى و آنان را به مدينه گسيل دارى كه اگر اينان در اينجا بمانند كار حكوكت تو تمام است. (۳)
⚜ يزيد و سه خواسته امام سجاد عليهالسلام
🏰 وقتى يزيد تصميم گرفت اهل بيت را به مدينه باز گرداند، #امام_سجاد عليهالسلام سه چيز را از يزيد خواست.
🔥 يزيد گفت: آن سه خواستهاى كه انجام آنها را وعده دادهام براى من بازگو تا آنها را برآورده سازم.
🌷 حضرت سجاد عليه السلام فرمود:
▪️اول آنكه يك بار ديگر مىخواهم صورت مبارك پدرم را ببينم.
▪️دوم آنكه بگويى هر چه از ما به يغما بردهاند به ما باز گردانند.
▪️سوم آنكه اگر تصميم، به كشتن من گرفتهاى، فردى مطمئن را با اين زنان همراه كن تا آنان را به حرم جدشان برساند.
🔥 يزيد گفت: خواسته اول تو هرگز بر آورده نخواهد شد؛ و اما خواسته دوم را چندين برابر جبران مىكنم؛ و در مورد سوم، كسى جز تو همراه زنان نخواهد بود.
🌷 امام عليه السلام فرمود: اموال تو را نخواهيم و مال تو بر تو ارزانى باد، و آنچه را از ما به غارت بردهاند به ما باز گردان، چون در ميان آنها مغزل و مقنعه و گردن بند و پيراهن فاطمه عليها السلام قرار دارد.
🔥 يزيد فرمان داد تا آنها را باز گردانيدند و خود دويست دينار بر آنها افزود و امام سجاد عليه السلام آن دينارها را به مستمندان بخشيد و يزيد دستور داد كه اسيران اهل بيت را به وطن خود مدينه باز گردانند. (۴)
🐪🐫 باز گرداندن اهل بيت به مدينه به خواست خودشان صورت گرفت، و يزيد به هنگام حركت آنان مقدار زيادى از اموال را همراه كاروان كرد و به ام كلثوم گفت: اينها عوض مصائبى است كه به شما وارد شده است!!!
🌹 ام كلثوم فرياد زد: چقدر تو بى حيا و بى شرمى برادرم حسين و اهل بيت او را مىكشى و در مقابل مال و منال به ما مىدهى ؟! هرگز اين اموال را قبول نمى كنيم. (۵)
🏰 🐫🐪 به هر حال پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد، نعمان بن بشير (۶) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد. (۷)
🌌 یزید دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد بر آورده سازد؛ و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت؛ و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى «بشير بن حذلم» را با آنان همراه كرد. (۸)
🐫🐪 و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مىگرفتند، و چون در مكانى فرود مىآمدند از اطراف آنان دور مىشدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند.
📚 پی نوشت ها:
۱. در مصدر، بجاى ام كلثوم نام زينب ذكر شده است.
۲. اينكه همزمان با حضور اهل بيت در شام، مروان نيز در شام بوده است معلوم نيست زيرا بلاذرى نقل كرده است كه چون سر مقدس حسين عليهالسلام را به مدينه آوردند از هر طرف صداى شيون و ناله بلند شد و مروان بن حكم در مدينه بود؛ ولى صاحب قمقام زخار مىگويد: صحيح آن است كه مروان در آن زمان حاكم مدينه نبوده، بلكه امير عمرو بن سعيد بن العاص بوده است. (قمقام زخار ۵۸۸).
۳. قمقام زخار ۵۷۹.
۴.- الملهوف ۸۲ و قمقام زخار ۵۷۹ باكمى اختلاف.
۵. بحار الانوار ۴۵/۱۹۷
۶. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود مسلم بن عقيل به كوفه از طرف يزيد امير كوفه بود، يزيد او را بركنار و به جاى او عبيدالله بن زياد را به امارت كوفه برگزيد. نعمان بن شام آمد و از هواداران معاويه و يزيد بود. پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت عبدالله بن زبير فراخواند، اهالى حمص با او مخالفت كرده و او را بعد از واقعه مرج راهط در سال شصت و چهار هجرى كشتند. (الاستيعاب ۴/۱۴۹۶).
۷. قمقام زخار ۵۷۹.
۸. قمقام زخار ۵۷۹.
📓 قصّه كربلا، على نظرى منفرد.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
🏳 #زنان_برجسته_اسلام
🦋 فِضة خادمه در کربلا
🌹 #فضه خدمتکار حضرت زهرا(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) است. آن حضرت خود وی را برای کمک به فاطمه (س) تعیین فرمود.
📿 فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد و ورع در درجه عالی قرار داشت و محبّتش به اهل بیت (ع) مشهور است. وی شاگرد فاطمه (س) در تربیت بود و پیوسته ملازم آن حضرت بود.
🌙 فضه نسبت به مولای خود چنان تسلیم بود که گرسنه بود هرگاه ایشان گرسنه بودند. تشنه بود هنگامی که ایشان تشنه بودند. نمی خوابید. هنگامی که ایشان نمی خوابیدند. روزه می گرفت وقتی که ایشان روزه گرفتند.
🏜 ابوالقاسم قشیری در کتابش آورده است روزی در بیابان از قافله باز ماندم.
👳🏼♂✋🏻 زنی را دیدم، پرسیدم کیستی؟
🌹 گفت: «و قُل سَلامٌ فَسَوف تَعلَمون...» تا آخر گفتارش.
📖 در این گفت و گو هر سؤالی که قُشَیری کرده، این خانم با آیه قرآن پاسخ داد!
👳🏼♂ سرانجام پسران او را می بیند و از ایشان می پرسد که این زن کیست؟
👥👤 آنها گفتند: فضه خادمه #فاطمه_زهرا (س) است و بیست سال است که فقط با آیات قرآن تکلم می نماید.
🌴 فضه بعد از صدیقه کبری (س) در خدمتگزاری #حضرت_زینب (س) مساعی کرد و به همراهی آن صدیقه صغری یعنی حضرت زینب (س) به زمین #کربلا آمد و در محنت های اهل بیت (ع) شریک و سهیم بود.
🐫🐪 وی پس از بازگشت به مدینه، دوباره به احتمال زیاد همراه زینب (س) به #شام برگشت و پس از وفات، در باب الصغیر دمشق مدفون شد.
📕 برگرفته از کتاب زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🌗 دوم ماه #ربیع_الاول؛ سالروز ورود کاروان اسرای آل الله به مدینه منوره
🐪🐫🌴 هـنگامى كه كاروان حسينى از #شام برگشتند وارد مدينه شدند. فاطمه دختر اميرالمؤمنين (ع) به خـواهـر زيـنـب (س) گفت:
❓چون اين مرد (نعمان بن بشير) در حق ما احسان كرد خوب است به او صله اى بدهيم، آيا چيزى دارى تا به عنوان صله به او بدهيم؟
🌹 زيـنـب در پـاسـخ گـفـت: سـوگـند به خدا جز زيور خود چيز ديگرى نداريم، آنگاه دست بند و بـازوبـنـد خـود را درآورده بـراى نـعمان بن بشير فرستادند و از او عذرخواهى كرد!
👳🏼♂ نعمان بن بـشـيـر تـمـام آنـهـا را پـس داد و گفت:
✋🏻 اگر من آنچه انجام دادم براى دنيا بود البتّه اين پاداش بـراى مـن بـس بـود و از آن خـشـنـود مـى شـدم ولو كـمتر از اين بود باز هم راضى مى شدم؛ اما سـوگـند به خدا هر چه انجام دادم براى رضاى خدا و جهت خويشاوندى و نزديكى شما با پيامبر (ص) بوده است.(۱)
🕌 حضور در كنار قبر پيغمبر و گفت و گو با آن حضرت
🌹وقـتـى كه كاروان وارد مدينه شدند، زينب به طرف مسجد پيغمبر (ص) رفت وقتى به در مسجد رسيد در جانب در را گرفت، فرياد زد:
✋🏻 «يا جدَّاه اِنّى ناعِيَةٌ اِلَيْكَ اَخىِ الْحُسين عليه السّلام»؛
▪️«اى جـدِّ من، من خبر مرگ برادرم حسين (ع) را آورده ام!»
🕯 آنگاه پيوسته آن مخدّره گريه مى كرد و اشك چـشـمـش جـارى بود. هرگاه به امام سجاد نگاه مى كرد، اندوه او تازه مى شد و غصّه اش زياد مى شد. (۲)
📜 بـنـا بـه نـقـل بـرخـى از مـورّخـيـن، #حضرت_زينب در آستانه ورود به شهر مدينه و كنار مسجدالنّبى اشعارى خطاب به جدش رسول اللّه (ص) انشاء فرموده اند كه به شرح زير است؛
▪️اِنْ كُنْتَ اَوْصَيْتَ بِالْقُرْبى بِخَيْرِ جَزا
▪️فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا الْقُرْبى وَ ما وَصَلوا
▪️حَتّى اَبادُوهُمْ قَتْلى عَلى ظَمَاءٍ
▪️مِنْ بارِدِ الْماءِ ما ذاقُوا وَ ما نَهَلوُا (۳)
▪️«اى پـيـامـبـر (ص) اگـر دربـاره خـانـدانـت سـفـارش بـه نـيكى كردى ولى آنها به اين سفارش عـمـل نـكـردنـد تـا آنـكـه آنـهـا را بـه شـهـادت رساندند در حالى كه تشنه بودند، از آب سرد ننوشيدند و سيراب نشدند».
📚 پی نوشت ها:
۱ـ تـاريـخ طـبرى، ج ۵، ص ۴۶۲؛ كامل ابن اثير، ص ۸۸؛ زينب الكبرى، جعفر نقدى، ص ۱۱۶.
۲ـ الدمعة الساكبه، ج ۵، ص ۱۶۱؛ زينب الكبرى، جعفر نقدى، ص ۱۱۸؛ نفس المهموم، ص ۴۲۹.
۳ـ دائرة المعارف الحسينيه، ج ۶، ص ۸۶؛ اسرار الشهادة، ج ۳، ص ۷۲۱.
📗 اسيران و جانبازان کربلا، محمد مظفرى و سعيد جمشيدى.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
❓کاروان اسیران کربلا از کدام مسیر به دمشق برده شدند؟
🌒 به مناسبت سالروز حرکت کاروان اسرای آل الله به سمت شام
🐪🐪 کاروان اسیران #کربلا را پس از انتقال به کوفه، اندکی نگاه داشتند و سپس به سوی دمشق، پایتخت حکومت اُمویان در #شام فرستادند. میان کوفه و دمشق، فقط سه راه اصلی بوده است:
🏜 راه بادیه؛
▪️این مسیر، کوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود ۹۲۰ کیلومتر [۱] مسافت داشته است. مشکل اصلی این راه کوتاه، گذر از صحرای بزرگ است که به «بادیة الشام» مشهور بوده است. در صحراها، شهرهای بزرگ، وجود ندارند؛ امّا این به معنای نبودن راه یا چند آبادی کوچک نیست.
🌊 راه کنارۀ رود فرات؛
▪️کوفیان، برای مسافرت به شمال عراق و شام، از کنارۀ این رود، حرکت می کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرها در کنارۀ فرات، استفاده کنند. لشکرهای انبوه و کاروان های بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند. این راه، انشعاب های متعدّد داشته و با طول تقریبی ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۰ کیلومتر، جایگزین مناسبی برای راه کوتاه و سختِ بادیه بوده است.
🏝 راه کنارۀ رود دجله؛
▪️این راه، مسیر اصلی میان کوفه و دمشق نبوده است و باید پس از پیمودن مسیر نه چندان کوتاهی، به راه کنارۀ فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر از راه های دیگر، طولانی تر است و طول آن، حدود ۱۵۵۰ کیلومتر است.
🌍 راه ترجیحی؛
▪️دلیل روشن و گزارش تاریخی معتبر و کهنی برای اثبات عبور کاروان اسیران کربلا از یکی از این سه راه، در دست نداریم؛ امّا برخی شواهد می توانند موجب ترجیح راه بادیه بر دو راه دیگر شوند و احتمال آن را تقویت کنند:
🐪 ١. هر دو راه کنارۀ فرات و دجله، دارای شهرهای بسیاری بوده اند و اگر این راه ها، مسیر حرکت اسیران بود، بایستی نقل هایی از مواجهۀ مردم این شهرها با کاروانیان یا مشاهده شدن آنان در آن شهرها، در منابع معتبر می آمد ـ چنان که در کربلا و کوفه و شام، چنین گزارش هایی وجود دارد ـ ، در حالی که در این باره، هیچ نقلی نیامده است. بنابراین، به نظر می رسد که مسیر حرکت اسیران، از جایی بوده که کمترین حضور مردمی را داشته که همان مسیر بادیه است.
🐪 ٢. اعتراض هایی که از لحظۀ شهادت #امام_حسین (ع) علیه حکومت اُمَوی، حتّی به وسیلۀ برخی طرفداران حکومت و خانوادۀ جنایتکاران، انجام یافت، قاعدتاً حکومت را از این که اسیران و سر مطهّر امام (ع) را از مسیر شهرها و آبادی های پُر جمعیتْ عبور دهند، باز می داشت.
🐪 ٣. سرعت در کارهای حکومتی، یک اصل است. لازمۀ رعایت این اصل، گذر از کوتاه ترین و سریع ترین مسیر بوده است. [۲]
📚 پی نوشت ها:
۱. فاصلۀ كوفه تا شام به خطّ كاملاً مستقیم، ۸۶۷ كیلومتر است.
۲. ر.ک: دانشنامۀ امام حسین (ع)، ج ۸، ص ۲۲۶ ـ ۲۳۴.
📗 منبع: از عاشورا بیشتر بدانیم، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#پــرســمــان
پرتو اشراق
🌒 امروز ۲۹ #محرم سال ۶۱ هجری قمری است. کاروان اسرای کربلا امروز به حوالی شهر #شام رسیدند. یزید دستور داد تا خاندان رسولالله پشت دروازههای شهر بمانند تا شهر آذینبندی شود.
🕌 #امام_سجاد (ع) و زنان و دختران اهلبیت قرار است ۳ روز معطل شوند تا شامیان بتوانند خوب مهماننوازی کنند. شام در شادی و خرمی غرق است؛ همه به هم تبریک میگویند و بساط آواز و طرب و شرابخواری شامیان به راه است.
🐪🐪 پس از آنكه سپاه كفرآئين كوفه و شام از عسقلان خارج شدند به سرعت تمام بطرف شام روانه گشته و همه جا قطع منازل و طى طريق مى كردند تا به چهار فرسخى شام رسيده در آنجا اقامت كردند و از اينكه به مقصد نزديك شده اند بسى شادمان و مسرور بودند
📜 از آنجا نامه اى به يزيد ملعون نوشته و در آن اظهار نمودند كه از كوفه آمده و سرها را با خيل اسيران آورده و اينك منتظر فرمان بوده كه چه روز اسراء را با سرها وارد شهر كنيم.
🏇 قاصد خود را به شهر رساند و همه جا آمد تا به نزد يزيد پليد رسيد، زمانى بود كه آن طاغى با اعيان از بنى اميه مشغول صحبت بود، قاصد از در در آمد و سلام كرد و گفت: چشمت روشن و سرت سلامت، سر دشمنت وارد شد.
📜 پس نامه را به حضار در مجلس نشان داد و گفت: ملاحظه كنيد پسر مرجانه قسى القلب بدون اطلاع و اذن من چه ها كرده، حضار نامه را خواندند و گفتند: كار خوبى نكرده البته قبل از اين نامه ابن زياد يك نامه ديگرى براى يزيد فرستاده بود و او را از كارهاى خود مطلع ساخته بود و يزيد آن را از انظار ديگران مخفى داشته و ابراز نمى نمود و اساسا به حكم آن پليد ابن زياد مخذول اسراء و سرها را به شام فرستاد.
👈🏻 پس از آنكه خبر رسيدن اهل بيت به چهار فرسخى شام به سمع يزيد رسيد امر كرد لشگريان كوفه و شام در همان منزل توقف كنند و اسراء و سرها را مراقبت نمايند تا خبر ثانوى از او به ايشان برسد.
👑 سپس امر كرد برايش تاجى جواهرنشان ساخته و تختى مرصع به سنگهاى قيمتى بسازند و سر كردهها و كد خدايان و بزرگان هر صنف و حرفهاى را فرا خواند و به آنها دستور داد كه شهر را در كمال زيبائى زينت كرده و آئين ببندند و تمام اهل شهر را مؤظف و مكلف نمود كه لباسهاى زينتى پوشيده و خود را بيارايند. و مردم در كوچه ها و محله ها و خيابانها بطور دسته جمعى رفت و آمد كرده و به هم تبريك و تهنيت بگويند.
🎀 بارى پس از آنكه شهر زينت شد و مراسم آئينبندى به اتمام رسيد و تاج و تخت آن پليد آماده گشت روزى را براى ورود اهل بيت و ذرارى بتول اطهر سلام الله عليها تعيين كرد و دستور اكيد داد كه در آن روز خلايق به استقبال رفته و طبل و ساز و شيپور بنوازند و امر كرد كه جارچيان در سطح شهر جار بزنند جماعتى از اهل حجاز عَلَم مخالفت با ما را برافراشتند و به قصد براندازى ما به طرف عراق حركت كردند ولى عامل و والى كوفه عبيدالله بن زياد آنها را كشته و سرهاى ايشان را با زنان و اطفالشان امروز وارد اين شهر مىكنند هر كس دوست ما است امروز شادى و خوشحالى بنمايد.
🗡 چون كمتر كسى بود كه از واقع مطلع بوده و علم به شهادت حضرت و اسيرى اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) داشته باشد بلكه اساسا احدى چنين احتمالى را هم نمىداد كه امام (عليه السلام) و اصحاب و فرزندان آن حضرت به چنين بلائى مبتلا شده باشند فقط لشگرى كه از كوفه به شام مىآمد و خواص يزيد پليد از واقعه مطلع بودند لاجرم اهل شام جملگى اين طورى پنداشتند كه شخص خارجى و اجنبى از دين بدست عمال تبه كار يزيد ملعون كشته شده از اينرو با شعف دل و سرور كامل خود را براى استقبال و اظهار برائت از اسراء آماده نموده بودند.
🪘لذا از هر گوشه و كنار شهر آواز طبل و نقاره و ساز و دهل بگوش مىرسيد بر فراز بامها علمها و بيرقهاى رنگارنگ افراشته بودند و بر هر گذرى بساط شراب پهن كرده و انواع و اقسام نغمههاى مغنيان بلند بود دسته دسته، گروه، گروه و فوج، فوج از زن و مرد دست بچهها و كودكان را گرفته و به تماشا آمده بودند خلاصه كلام آنكه داخل شهر و بيرون دروازه شهر شام از جمعيت مردم همچون روز محشر بود صحرا و بيابان از زن و مرد و بچه موج مىزد صداى همهمه مردان و زنان و اطفال با صداى دبدبه طبلها و طنطنه كوسها گوش فلك را كر مىكرد
👥👤 همه چشمها بطرف كوفه دوخته و منتظر رسيدن كاروان اسراء بودند و ساعت بلكه ثانيه شمارى مىكردند كه چه وقت آنها را خواهند ديد و شوق و اشتياق وافر و بى اندازهاى داشتند كه سرهاى بريده و بر نيزه زده شده كسانى را كه خارجى به آنها معرفى كرده بودند ببينند.
📕 مقتل الحسين (ع) از مدينه تا مدينه، آيت الله سيد محمد جواد ذهنى تهرانى (ره)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
▪️این ازدحام و هلهلهها بیدلیل نیست ▪️یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام ... 🏰 اول ماه صفر، سالروز و
🏰 حكايت سهل بن سعيد شهرزورى از ورود کاروان اسرای آل الله به شهر شام
📚 مرحوم طريحى در كتاب منتخب از سهل بن سعيد شهرزورى نقل نموده كه وى گفت:
🐪 از شهر زور به عزم بيت المقدس بيرون آمدم و خروج من از شهر مصادف شد با ايام قتل حضرت #امام_حسين (عليه السلام)، رسيدم به شهر #شام...
🪅 روز ورودم ديدم در شام غوغاى عظيمى برپا است مشاهده كردم دروازهها همه باز بوده و دكاكين را بسته اند و شهر را آئين بسته مردم فوج فوج با لباسهاى فاخر در كوچه و بازار خندان و شادمان مى گردند و چون به هم مى رسند مبارك باد مى گويند!!
👳🏼♂ من از يكى پرسيدم امروز چه خبر است؟
👤گفت: مگر غريبى؟
👳🏼♂ گفتم: آرى، امروز وارد شده ام.
👤 گفت: شادى مردم براى فاتح شدن يزيد بر خارجى است كه در عراق خروج كرده بود، الحمدلله و المنة كشته شد!!
👳🏼♂ گفتم: آن خارجى نامش چيست؟
👤 گفت: حسين بن على بن ابيطالب عليهم السلام.
✋🏻 گفتم: حسينى كه مادرش فاطمه اطهر دختر پيغمبر (صلى الله عليه و آله) است؟!!
👤 گفت: آرى.
👳🏼♂✋🏻 گفتم: انالله و انا اليه راجعون. اين فرح و شادى از براى قتل پسر دختر پيغمبر است، آيا كشتن او شما را بس نبود كه اسم خارجى نيز بر او گذارده ايد؟!!
👤گفت: اى مرد از اين مقوله سخنان بر زبان مياور و بر جان خويش رحم كن زيرا اگر كسى نام حسين را به خوبى ببرد گردنش را مى زنند.
🚩 سهل مى گويد: زبان بستم و دم فرو كشيدم گريان و محزون به دروازه رسيدم ديدم علمهاى بسيار از در دروازه وارد شد، پشت سر طبالان با كرنا و طبل شادى وارد شدند به يكديگر مى گفتند: سر را از اين دروازه وارد مى كنند!!
👏🏻 مردم پيش مى دويدند هر قدر به سر مطهر نزديكتر مىشدند فرح و سرورشان زياده تر مى شد و صدا به هلهله بلند مى كردند.
🌷 در اين اثنا ديدم سر پر نور امام حسين (عليه السلام) پيدا شد نور از لب و دهان آنحضرت ساطع بود مثل صورت نورانى پيغمبر (صلى الله عليه و آله) در نظر من جلوه كرد.
👁 سهل گفت: چون سر منور سلطان مظلومان را به آن وضع بر نيزه ديدم طاقت و تاب از دستم رفت، نتوانستم خوددارى كنم، دو دستى بر صورت خود زدم و گريبان دريدم جامه بر خود پاره كردم صدا به گريه و ناله بلند كردم.
✋🏻 گفتم: اى آه و واويلاه از اين ريش خون آلود آه و وا مصيبتاه از اين صورت غبار آلود،وا كرباه از آن بدنهاى در بيابان افتاده بى غسل و كفن مانده، آه يا رسول الله كجائى سر پسرت حسين (عليه السلام) را ببينى؟! اى پيغمبر خدا كاش مى بودى و مى ديدى دخترانت را چطور بر شتران و ناقه هاى عريان نشانده اند؟! همه با لباسهاى پاره و گريبانهاى دريده سر برهنه مردم نظاره گر تماشاى دختران را مىكنند! کجاست على ابن ابيطالب؟! كجاست آن امير بدر و حنين كه پارههاى جگر خود را در ميان دشمن خوار ببيند؟!
👥👤 از اين سخنان عنان گريه را رها كردم هر كه سخنان مرا شنيد بگريه افتاد وليكن از بس كه جمعيت بود كسى بر من برنخورد همه مشغول فرح و عيش و سرور و نشاط خود بودند و صداى خود را بلند داشته.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌹 هدایتگری امام سجاد علیهالسلام در شام
🌷 حسن عاقبت پیرمرد شامی
🕌 اولین سخن حضرت سجاد علیه السلام بعد از اسارت، در شهر #شام، آن هنگامی بود که اسرا روی پله های مسجد دمشق ایستاده بودند.
👳🏼♂ پیرمردی از اهالی شام نزد آنها آمد و گفت:
✋🏻 «سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید!!»
🌹 سیدالساجدین علیه السلام به آن پیرمرد فرمودند:
❓«آیا قرآن خوانده ای؟»
👳🏼♂ گفت: بلی!
🌹فرمود: «آیا این آیه را می شناسی: {قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ بگو ای پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدی از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست بدارید؟}
✋🏻 گفت: آری خوانده ام!
🌹 امام علیه السلام فرمود: «ای پیرمرد! ما همان «قربی» هستیم!»
❓سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده ای که خدای سبحان فرموده است:
▪️«و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی؛
▪️و بدانید هر چیزی که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟»
✋🏻 گفت: بلی!
🌹امام فرمود: ما همان «ذی القربی» هستیم ای پیرمرد!
❓امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده ای:
▪️«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟
👳🏼♂✋🏻 پیرمرد پاسخ داد: آری! این آیه را هم خوانده ام.
🌹حضرت سجاد علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! ما همان اهل بیتی هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
👳🏼♂ پیرمرد ساکت شد و از سخنانی که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهایید؟
🌹سپس علی بن الحسین علیهما السلام فرمود:
▪️«بدون هیچ شکی به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همان هاییم!»
👳🏼♂ با سخنان #امام_سجاد علیه السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت:
🤲🏻 خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم...
🧔🏼♂✋🏻 سپس به امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهی برای توبه من هست؟
🌹امام فرمود: بله! اگر بازگردی، خداوند توبه تو را می پذیرد و تو با ما خواهی بود.
✋🏻 پیرمرد گفت: من توبه می کنم.
🩸هنگامی که خبر گفتگوی امام علیه السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📓 ترجمه لهوف سید بن طاووس ۱۷۶.
📓بحار ۴۵/۱۲۹.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🏴 عزادارى امام حسين در مهد حكومت اموى!
🌴 چگونگی حضور اسیران آل الله در کربلا
🩸پـس از آنكه يزيد دريافـت برنامه قتل حسين برخلاف تصورات قبليش نتوانست محبت اهل بيت را از دلها خـارج كند و نه تـنها حكومت اموى را مستحكم نساخت بلكه با واكنش قـتـل حسين عـليه السلام مـواجه گـرديده و حكومـتـش را مـتزلزل مى بيند در مقام راضی کردن خاطر اهل بيت حسين علیه السلام بر آمد و آنان را در مجلسى خصوصى احضار كرد و گفت:
❓شما دوست داريد در #شام بمانيد و معزز و محترم زندگى كنيد و همواره مـشمول الطاف و جوائز حكومتى باشيد يا به مدينه برگرديد و سه حاجت شما برآورده گردد؟
🌹اهل بيت گفتند: ما براى #امام_حسين عليه السلام عزادارى نكرديم فعلا مى خواهيم عزادارى كنيم!
🏛 يزيد اجازه داد و خانه مجللى در اختيارشان قرار داد و هفت روز در دمشق پايتخت حكومت بنى امـيه به عـزادارى پرداختند، تمام زنان قريشى و هاشمى كه در شام زندگى مى كردند حتـى زنان بنى اميه و خانواده يزيد لباس سياه پوشيدند و در عزا خانه حسينى شركت كردند. (۱)
☑️ نكته: آرى حقيقت آشكار مى شود و از طريق ظلم و گناه هيچكس به هدف نمى رسد.
🐪 مراجعت اهل بيت به مدينه:
🏰 پـس از آنكه مـردم شام خـاندان رسول خـدا را شناخـتـند و مخصوصا سخنرانى امام زين العابدين در مسجد دمشق يزيد و حكومت بنى اميه را به افتضاح كشانيد و انقلاب فكرى در مـردم شام به وجود آورد، يزيد #امام_سجاد را طلبيد و اظهار داشت:
🔥خدا لعنت كند پسر مـرجانه را بخـدا قـسم اگـر مـن با پـدرت روبرو مـى شدم تـمام پيشنهادات او را مى پـذيرفـتـم و با تـمام قدرت مرگ را از او دور مى ساختم ليكن مقدرات الهى است كه مى بايد انجام گيرد، اكنون هر حاجتى دارى بخواه!
🌹امام زين العابدين فرمود: حاجت اول من آن است كه سر بابايم حسين را به من نشان دهى تا او را ديدار و با او وداع نمايم، دوم آنكه دستور بده آنچه را كه از اموالمان غارت كردند به مـا برگـردانند، سوم آنكه اگر قصد كشتنم دارى كسى را همراه اين زنان بنما تا ايشان را به حرم جدشان برگرداند.
🔥 يزيد گـفـت: سر پـدر را هرگـز نخـواهى ديد و از قـتـل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن مى رسانى و به جاى آنچه كه از شما گرفته اند چند برابر به شما خواهم داد.
🌹امـام سجاد فـرمود: چـشم داشتـى به مـال تـو نداريم بلكه در مـيان اين امـوال لباسهائى است كه جده ام فـاطمـه زهرا دخـت رسول خـدا آنرا رشتـه و بافـتـه است و مـخصوصا روسرى و پيراهن و گوشواره هاى فاطمه دختر رسول خدا در آنها است.
💰 يزيد دستور داد آنها را برگردانند و دويست دينار بر آنها افزود كه زين العابدين آنرا ميان فقرا و مساكين تقسيم كرد.
👳🏻♂ آنگاه يزيد نعمان بن بشير را كه صحابه رسول خـدا بود مأمور كرد تا وسيله حركت اهل بيت را فراهم نمايد و شخص امينى همراه آنان نموده ايشان را محترمانه به مدينه برساند فرستاده يزيد همراه سى نفر نيرو با اهل بيت حسين عـليه السلام بسوى مـدينه حركت كردند و در مـسير جلودار كاروان اهل بيت بودند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند در رفع نيازهاى آنان كوشش داشتند تا وارد مدينه شدند.
🌴 در نزديكى مـدينه فاطمه دختر على عليه السلام به خواهرش زينب عرض كرد: اين مرد به ما خدمت كرده شايسته است كه از او تقدير كنيم؟
🌷 زينب فرمود: به خدا قسم چيزى نداريم كه به او بدهيم مگر زيور آلات خود را... من دستبند و گـوشواره ام را بيرون آوردم و خواهرم زينب نيز دستبند و گوشواره خود را بيرون كرد و به نزد او فرستاديم و از كمى آن عذرخواهى نموديم.
✋🏻 دليل گـفـت: اگـر كارم براى دنيا بود به كمـتـر از اين خـوشحال مـى شدم ليكن جز خـدا هدفـى نداشتـم كه بخـاطر خـويشاوندى شما به رسول خدا خدمت كردم و هدايا را به ما برگردانيد. (۲)
🥀 ورود اهل بيت به ميعادگاه عاشقان:
🐫🐪 هنگـامـى كه اهل بيت ابى عبدالله عليه السلام در مسير به سوى مدينه به سرزمين عراق رسيدند به دليل و راهنمـا گـفـتـند: مـا را از طريق #كربلا ببريد كه در روز عاشورا نتوانستم عزادارى كنيم.
👳🏼♂ و چـون به قـتـلگـاه ابى عـبد الله عـليه السلام رسيدند جابر بن عبدالله انصارى و جمـاعتى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر را ملاقات كردند كه براى زيارت حسين بن عـلى عليهماالسلام آمده بودند اين دو گروه در يك زمان وارد كربلا شدند، مردم مدينه كه چشمشان به خاندان ابى عبدالله افتاد صدا را به شيون و زارى بلند كردند، لطمه به صورت مـى زدند و عـزاى حسين را برپـا كردند و آنچـنان عـزاخـانه اى تـشكيل شد كه زنان قبايل نزديك اجتماع كردند و سه روز عزادارى ادامه داشت و پس از آن به قصد مدينه حركت كردند. (۳)
📚 پی نوشت ها:
۱- نفس المهموم ص ۴۵۵.
۲- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۴، نفـس المـهمـوم (بنقل از اخبار الدول، ص ۱۰۹)، ص ۴۶۴ و ۴۷۰ - ارشاد، ص ۲۴۷.
۳- مقتل مقرم ص ۴۵۴ - بحار، ج ۴۵، ص ۱۴۶، نفس المهموم، ص ۴۶۷.
#روایت
#داستان_کوتاه
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید و نشر دهید | #نماهنگ
🌍 نقطهی استراتژیک جهان در همیشهی تاریخ
📚 رازهای پنهان منطقه شام در روایات شیعه
❓اسرار و نزاعهای پنهان این منطقه چیست؟
🎙 حجت الاسلام #امینی_خواه
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#آخرالزمان
#سوریه
#شام
در شام چه رخ خواهد داد؟.mp3
15.47M
🎧 #بشنوید | #پادکست
❓در شام چه رخ میدهد؟
⚠️ مهم: «تطبیقی در کار نیست»
🔰 سیر حوادث در دوازده مرحله:
🔹 حضور آرماگدون بعد از نبرد هستهای
🔸 پیدایش گروه شورشگر از نژاد ترک
🔹 لشکر کشی رومیها به تلآویو
🔸 هیچ جا مهم نیست جز کوفه!
🔹 همدستی برخی از شیعیان با سفیانی
🔸 نماز جمعه امام زمان ارواحنافداه در وسط درگیریهای کوفه
🎙 حجت الاسلام #امینی_خواه
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شام
#سوریه
#وعده_صادق