💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
⚔ تشرف جنگجوی غزوه #صفین!
👌🏻یکی از #شیعیان خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) می گوید:
🎙«روزی نزد پدرم بودم. مردی را دیدم که با او صحبت می کرد. ناگاه در بین سخن گفتن، خواب بر او غلبه کرد و عمامه از سرش افتاد. اثر زخم عمیقی بر سرش ظاهر شد!
❓از او سؤال کردم جریان این جراحت که به ضربات #شمشیر می ماند چیست؟
👳🏻 گفت: اینها از ضربه شمشیر در جنگ صفین است!!
👥👤 حاضرین تعجب کرده به او گفتند: جنگ صفین مربوط به قرنها پیش است و یقیناً تو در آن زمان نبوده ای، چطور چنین چیزی امکان دارد؟
👳🏻 گفت: بله. همین طور است که می گویید.
🐪 من روزی به طرف مصر سفر می کردم و در بین راه مردی از طایفه غرّه با من همراه شد. با هم صحبت می کردیم و در بین صحبت از جنگ صفین، یادی به میان آمد.
👤 آن مرد گفت: اگر من در آن جا حاضر بودم، شمشیر خود را از خون علی(ع) و اصحابش سیراب می کردم!!
👳🏻 من هم گفتم: اگر من حاضر بودم، شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش رنگین می کردم.
👤 آن مرد گفت: علی و معاویه و آن یاران که الان نیستند؛ ولی من و تو که از یاران آنهاییم. بیا تا حق خود را از یکدیگر بگیریم و روح ایشان را از خود راضی نماییم!
🗡 این را گفت و شمشیر را از نیام خارج نمود. من هم شمشیر خودم را از غلاف کشیدم و به یکدیگر درآویختیم!
⚔ درگیری شدیدی واقع گردید. ناگاه آن مرد ضربه ای بر فرق سرم وارد کرد که افتادم و از هوش رفتم.
🌀 دیگر ندانستم که چه اتفاقاتی افتاد، مگر وقتی که دیدم مردی مرا با ته نیزه خود حرکت می دهد و بیدار می نماید؛ چون چشم گشودم، سواری را بر سر بالین خود دیدم که از اسب پیاده شد.
👁 دستی بر جراحت و زخم من کشید، گویا دست او دارویی بود که فوراً آن را بهبودی بخشید و جای ضربه را خوب کرد.
🌹 بعد فرمود: کمی صبر کن تا برگردم!
👁 آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غایب گردید.
⏳طولی نکشید که مراجعت نمود و سر آن مرد را که به من ضربه زده بود، در دست داشت و اسب و اثاثیه مرا با خود آورد!
🌹 فرمود: این سر، سرِ دشمن تو است؛ چون تو ما را یاری کردی، ما هم تو را یاری نمودیم.
🔅«وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ:
🔅یقیناً خدای تعالی، کسی که او را یاری کند، یاریش می نماید».
📖 سوره حج، آیه ۴٠.
👳🏻 وقتی این قضیه را دیدم مسرور گشته و عرض کردم: ای مولای من تو کیستی؟
🌹فرمودند:
🔅«من م ح م د ابن الحسن، صاحب الزمان هستم. بعد فرمودند:
🔅اگر راجع به این زخم از تو پرسیدند:
🔅بگو آن را در جنگ صفین به سرم زده اند».
👌🏻این جمله را فرمود و از نظرم غایب شد.
📗 منبع: شیفتگان حضرت مهدی (عج)، برکات حضرت ولی عصر (عج)، حکایات کتاب عبقری الحسان.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#تشرفات
#داستان_کوتاه
#پندها
#کرامات
🌷 #گریه_قهرمان
⚔ او را بارها در میدان رزم دیده بودم! مثل #شیر حمله می کرد و گاه ده ها زخم #شمشیر و نیزه بر او وارد می شد، اما خم به ابرو نمی آورد!
⁉ با خود می گفتم این دیگر چه قهرمانی است؟! گویی اصلاً احساس درد نمی کند!
💭 پیش خود گمان می کردم هیچ گاه اشک او را به خاطر درد نخواهم دید، اما آن روز که به عیادتش رفته بودم، ناباورانه دیدم که چشم درد اشکش را درآورده بود!
👌فهمیدم چشم دردش، معمولی نیست، وگرنه #علی_بن_ابی_طالب بیدی نیست که به این بادها بلرزد!
👣 در این افکار غوطه ور بودم که پسر عمویش (پیامبر) به عیادتش آمد و پرسید:
⁉ گریه تو از بی تابی است یا از شدت چشم درد؟!
🌷 از شدت درد! در تمام عمرم، چنین دردی به سراغم نیامده بود. دعا کن زودتر آرام شود!
🌹پسر عموی مهربانش پس از دعا به درگاه خدا گفت:
🔅این دردها گذرا است. هیچ دردی به شدت درد کافری که می خواهد از دنیا برود، نمی رسد!
⁉ چطور مگر؟ آن چه دردی است؟!
🔥موقع مردن کافر، فرشته مرگ ( #عزرائیل) که برای قبض روح می آید، با خود قلاب هایی گداخته شده در آتش و سیخ هایی که از شدت حرارت سرخ شده، می آورد و آنها را به تن کافر فرو می برد و با سختی تمام و درد فراوان روحش را از بدنش خارج کرده، روانه جهنم می کند!
👌از شنیدن این سخنان، گویی درد خود را فراموش کرد!
🌷 برخاست و پرسید:
⁉ یا رسول الله! از امت شما کسی چنین مجازات می شود؟
🌹آری یا #علی! سه گروه موقع مرگ به چنین عقوبتی گرفتار می شوند و به سختی قبض روح می گردند:
🔥آن که به زیر دستانش ستم کند؛
🔥کسی که مال یتیم را بخورد؛
🔥 آن که به دروغ شهادت بدهد.
📚 حیات پاکان /١، داستان هایی از زندگی پیامبر اکرم، امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهم السلام)، #مهدی_محدثی
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#حدیث
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ