eitaa logo
پرتو اشراق
807 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
17.1هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 🏴 عزاداری (علیه السلام) 🕌 توفیقی بود چند کربلا بودم. 🏴 روز عاشورا مردم کربلا عزاداری را زود تمام کرده و به استقبال هیئت [١] می روند. 👣 من علمای زیادی را دیدم که پا برهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند، از جمله شهید محراب . ❓از ایشان پرسیدم: راز این قصه چیست؟ 🌷 فرمودند: که از علمای بزرگ نجف بود، برای زیارت به کربلا آمده بودند. 👥👥 در مسیر راه حرم، به تماشای هیئت عزادارای طویریج می ایستد. ✋🏻ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیت رفته و یاحسین! یاحسین می کند!! 👥👥 طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را می پرسند؟ 🌹سید می گوید: همین که مشغول تماشای هیئت بودم، حضرت مهدی علیه السلام را دیدم که با پای برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه می زند، من شرم کردم که تماشاچی باشم. پی نوشت: [١]. طویریج شهری است در چهارفرسخی کربلا 📚 منبع: خاطرات حجت الاسلام ، ج ١، ص ۶۶. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
پرتو اشراق
🦋 شیعه شدن مرد سنی از مشاهده کرامت (علیه السلام) ✍🏻 حجت الاسلام والمسلمین آقای سید محمدعلی جزایری آل غفور، از مدرسین حوزه علمیه قم نوشته اند: 📄 این کرامت به خط جد اعلای ما مرحوم سید عبدالغفور نوشته شده و به دست ما رسیده است، که اینک با اندکی اصلاح در الفاظ و عبارات (بدون تغییر در معانی) تقدیم می گردد: ۱. دهی است در سه فرسخی کربلا که همه ساله روز دستجات عزا و سینه زنی از آنجا پیاده به کربلا می روند و دسته طویریج مشهور است. 🧕🏻 باری، زنی از اهل طویریج، حاجتی داشته است، گوساله ای نذر حضرت عباس علیه السلام می کند و حاجتش برآورده می شود. 🌙 برای زیارت اول که به کربلا مشرف می شود گوساله را همراه خود می برد. 👮🏻‍♂️ در بین راه یکی از مأمورین ژاندارمری، که سنی بوده، او ار می بیند و می پرسد گوساله را کجا می بری؟ 🧕🏻 می گوید: نذر حضرت عباس است و به کربلا می برم. 🐄 آن را از او می گیرد و می گوید نمی خواهد به کربلا ببری! ✋🏻 هر چه زن اصرار و خواهش می کند، پس نمی دهد. 🕌 زن مشرف به می شود و در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام، جریان را به آقا عرض می کند، که من به نذر خود وفا کردم ولی آن مرد سنی از من گرفت، و از آقا خواهش می کند که گوساله را از آن مأمور سنی بگیرد. 🌌 شب که می خوابد در خواب در خواب خدمت علیه السلام رسیده و مجددا خواهش می کند که به هر وسیله شده حضرت، گوساله را از او بگیرد. 🌷 حضرت می فرماید: «نذر تو رسید قبول است!» 🧕🏻 عرض می کند که من دلم می خواهد از او بگیرید. 🌷 می فرماید: من گوساله را به او بخشیدم و ما خانواده وقتی چیزی به کسی بخشیدیم آن را پس نمی گیریم. 🧕🏻 باز زن اصرار می کند. 🌷 حضرت می فرماید: آن مرد حقی به گردن من دارد و من به تلافی آن حق، گوساله را به او بخشیدم. ✋🏻 می پرسد: آن مرد سنی چه حقی بر شما دارد؟! 🌷 می فرماید: «مدتی پیش، همین مرد روزی به جایی می رفت. هوا بسیار گرم بود، و تشنگی بر او غالب شد به حدی که نزدیک بود به هلاکت برسد. پس به کنار نهر آبی رسید و از آب آن آشامید. چون سیراب شد، به یاد تشنگی برادرم، علیه السلام، افتاد و اشک از چشمش جاری شد و بر قاتلان آن حضرت لعنت فرستاد. به این سبب من گوساله را به او بخشیدم». 🧕🏻وقتی زن به طویریج برگشت، باز آن مرد سنی را دید و جریان خوابش را برای او نقل کرد. 👮🏻‍♂️ مرد گفت: بیا گوساله را بگیر! 🧕🏻 گفت: نمی گیرم، حضرت عباس علیه السلام به تو بخشیده!!! 👮🏻‍♂️ مرد گفت: به خدا قسم، از این موضوع بجز خدا کسی خبر نداشت. لذا توبه کرد و گفت: این خانواده برحقند؛ «اشهد ان علیا ولی الله» 🕌 وی شیعه شد و همان روز کربلا به زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام رفت و طوایف اعراب هم که این خبر را شنیدند همه به زیارت حضرت مشرف شدند و بعضی از بستگان آن مرد نیز به آئین تشیع درآمدند. 📗 چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام شامل:(۲۴۰) کرامت از آن حضرت نسبت به: شیعیان، اهل سنت، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان، حاج شیخ علی ربانی خلخالی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq