eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
.... باز هم شهرم میهمان دارد اما چه میهمانی... جوان علی اکبری که هم زمان با سالروز ولادت حضرت علی اکبر اینبار خود را به دامان خانواده اش رسانده و چه عیدی مبارکیست برای مردم شهر... چه روزها و شب هایی که مادر چشم انتظار دردانه اش ، مجید دلبند و نازنینش نشست و چه دردهایی را که با جان و دل خرید اما صبوری کرد ... روزهایی که دلتنگی هایش را با شهدای بهشت زهرا و سنگ مزاری خالی درمیان گذاشت و در دل مخفی کرد آنچه را که آتش برجگر سوخته اش میگذاشت.. مادر نازنینم چشمت روشن.... مبارک باشد بازگشت دردانه ات... بهانه ها و دلتنگی هایت را فقط مادر میداند و بس... خانواده عزیز و گرانقدر روشن...🌺🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 https://eitaa.com/piyroo
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه اعلام خبر پيدا شدن پيكر مطهر شهيد مجيد قربانخاني به مادر بزرگوارشان باحضور فرماندهان و هم رزمان شهيد https://eitaa.com/piyroo
1_60403553.mp3
5.71M
🌷خوش آمدی مسافر من از شام بلا ی حضرت زینب(سلام الله علیها) 💐به یمن بازگشت پرستوی خونین بال مهاجر شهید مدافع حرم مجیدقربانخاني🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 https://eitaa.com/piyroo
من چادریم ! ... نشان برتر دارم . 🌺 سخت است ، ( طعنه ها 😔😔😔 ) ولی همیشه بر سر دارم . 🌹🌹🌹🍃 « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولا جان چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی گفتم عصر جمعه تو از راه میرسی عمرم در این قرار به سر شد نیامدی تا خواستم به جادۂ وصل تو رو کنم غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی 🍃مولا ی عزیزتر از جانم🍃 از بس برای آمدنت دیر میشود⚘ آخر، نگاهِ آینه هم پیر میشود⚘ خوابِ هزار ساله ی شبهای انتظار⚘ کی با صدای سبزِ تو تعبیر میشود؟⚘ بی تو غریب و شب زده ایم پس کی آفتاب⚘ از مشرق‌‌ِ نگاه‌ِ تو تکثیر میشود؟⚘ لبریزیم از تهاجمِ یکریزه مبهمی⚘ بُغضی که سخت بی تو نفس گیر میشود⚘ مولای من! به حرمتِ آلاله ها قسم⚘ بی تو دل از زمین و زمان سیر میشود⚘ صبحی طلوع کن و بزن رنگ‌ تازه ای⚘ بر این غروبِ کهنه که دلگیر میشود.⚘ 🌹جهت سلامتی و تعجیل ظهورش...صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_‌مرادی🌷 #فصل_اول #قسمت_چهارده
🕊🌹🔹 🌹 🔹 ، داستان عاشقانه و زندگی 🌷 ...🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 :اگر یه روزی برم سرکار یا برم دانشگاه، خسته باشم،حوصله نداشته باشم غذا درست نکرده باشم خونه شلوغ باشه شما ناراحت نمیشی؟ گفت اشکال نداره زن مثل گل می مونه حساسه شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا می کنم خلاصه به هر دری زدم حمید روی همان پله اول مانده بود از اول تمام عزم خودش را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد محترمانه باج می داد و هر چیزی می گفتم قبول می کرد حال خودم هم عجیب بود حس می کردم مسحور او شده ام با متانت خاصی حرف می زد وقتی صحبت می کرد از ته دل محبت را از کلماتش حس می کردم بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود حیای چشم های حمید بود یا زمین را نگاه می کرد یا به همان نمکدان خیره شده بود. محجوب بودن حمید کارش را به خوبی جلو میبرد گویی قسمتم این بود که عاشق چشم هایی بشوم که از روی حیا به من نگاه نمی کرد با این چشم های محجوب و پر از جذبه می شد به عاشق شدن در یک نگاه اعتقاد پیدا کرد عشقی که اتفاق می افتد و آن وقت یک جفت چشم می شود همه زندگی چشم هایی که تا می خندید همه چیز سرجایش بود از همان روز عاشق این چشم ها شدم آسمان چشم هایش را دوست داشتم گاهی خندان و گاهی خیس و بارانی....🌹🍃 ... 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_‌مرادی🌷 #فصل_اول #قسمت_پانزد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 ، داستان عاشقانه و زندگی 🌷 ...🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 نیم ساعتی از صحبت های ما گذشته بود که موتور حمید حسابی گرم شد بیشتر او صحبت می کرد و من شنونده بودم یا نهایتا با چند کلمه کوتاه جواب میدادم انگار خودش هم متوجه سکوتم شده باشد پرسید شما سوالی نداری؟ اگر چیزی براتون مهمه بپرسید برایم درس خواندن و کار مهم بود گفتم من تازه دانشگاه قبول شدم اگر قرار بر وصلت شد شما اجازه میدین ادامه تحصیل بدم و اگر جور شد برم سرکار ؟حمید گفت:مخالف درس خوندن شما نیستم ولی واقعیتش رو بخوای به خاطر فضای نامناسب بعضی دانشگاه ها دوست ندارم خانمم دانشگاه بره البته مادرم با من صحبت کرده و گفته که شما به درس علاقه داری از روی اعتماد و اطمینانی که به شما دارم اجازه میدم دانشگاه برین سرکار رفتن هم به انتخاب خودتون ولی نمیخوام باعث بشه به زندگی لطمه وارد بشه. با شنیدن صحبت هایش گفتم: مطمن باشید من به بهترین شکل جواب این اعتماد شما را میدم راجع به کار هم من خودم محیط مر دونه رو نمی پسندم اگه محیط مناسبی بود میرم ولی اگر بعدا بچه دار بشم و ثانیه ای حس کنم همسرم یا فرزندم به خاطر سرکار رفتنم اذیت میشن قول میدم دیگه نروم...🌹🍃 ... . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ...‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا