eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
-باد می دود بهار می دود... رود بی قرار می دود ابر می دود درخت می دود کوه استوار می دود هر چه هر چه می دود... -کرم خاکی از میان خاک بی صدا می دود.. پیچکی شکسته با عصا می دود سنگریزه ای بدون دست و پا می دود -می دود ولی ؟ می دود ولی به مقصد ؟ غنچه های نوجوان درخت های پیر آسمان سرفراز و خاک سربه زیر روزهای زود و سالهای دیر هر چه بود و هر چه می شود هر چه رفت و هر چه می رود می دود به سمت پس کجاست؟ کو؟ می دود به می دود به و می دود به می دود فقط به سوی ...
🌺🍃🍀🌸🍀🍃🌺 رفقایم توی بسیج شنیده بودند ازم خواستگاری کرده. از این طرف و آن طرف به گوشم می‌رساندند که «قبول نکن، متعصبه». با خانم‌ها که حرف می‌زد، سرش را بالا نمی‌گرفت. سر برنامه‌های بسیج اگر فکر می‌کرد حرفش درست است، کوتاه نمی‌آمد. به قول بچه‌ها حرف، حرف خودش بود، معذرت خواهی در کارش نبود. بعد از ، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقام باور نمی‌کردند این همان باشد که قبل از می‌شناختند. طاقت نداشت سردرد من را ببیند. که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانواده‌ام قبول نکردند. گفتند «سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم». دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضیشان کرد. کمی بعد از ، با قانون قد و وزن معاف شد، بس که لاغر بود و قد بلند. توی سازمان هم مشغول شد. مهریه را خانواده‌ها گذاشتند، پانصد تا سکه؛ ولی قرار بین من و چهارده ‌تا سکه بود. بعد از هم همه سکه‌ها را به من داد. مراسم عقد و عروسی را خودمان گرفتیم، خیلی . روای : https://eitaa.com/piyroo
🔸مهدی بود. آن قدر ساده و بی‌تکلف که وقتی میان جمع👥 می‌نشست، اگر نمی‌شناختی‌اش، نمی‌توانستی تشخیص بدهی کدام است. 🔸خودش را قاطی می‌دانست. گاهی که کارهایش سبک‌تر بود، با بچه‌ها فوتبال⚽️ هم بازی می‌کرد. راوی: سردار جمال بابا مرادی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🍃آیت الله بهاالدینی : امام زمان(عج) از من سرباز خواستند و من ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🍃سوم شعبان نشستیم سر سفره عقد... توی سفره قرآن بود و سجاده نماز. ساده ی ساده ؛ مثل خریدمان که یک حلقه ، یک جلد کلام الله مجید ، نهج البلاغه و سری کامل تفسیر المیزان بود. شب عقد جلال گفت «اول باید نماز جماعت بخونیم».همه مهمانها ایستادند به نماز ؛ نماز جماعت مغرب و عشاء. ازدواجمان به اندازه ای بود که خبرش تیتر روزنامه ها شد. 🍀🍀🍀 🍀پس از شهادت ، عکسش محضر آیت‌الله تقدیم شد، بی‌اختیار اشک از چشمان آقا جاری شد، و فرمودند: (عج) از من یک خواست ، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم، اشک من، اشک شوق است. عطرشهادت، معطروجودتان شادی روحشون صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/piyroo
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴 فرازی از وصیت نامه (حسن باقری) فعلاً انقلاب ما همچون برای همه در آمده است و یاوری برای همه جهان ... ما با هیچ دولت و کشوری نداریم و با تمام جهان هم سر جنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با یزید است ... در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ و است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به و و پشت پا زدن به و ملت ما باید خود را آماده هرگونه بکند ... در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع و ، دادن و دادن و ، امری بسیار و پیش پا افتاده است و کند که ما توفیق متعالی در راه با را پیدا کنیم ... https://eitaa.com/piyroo
🦋 کمد‌ها را زیر و رو می‌کنم. لباس‌های بهاری، بارانی‌ها، خانگی‌ها، مجلسی‌ها خسته می‌شوم از این همه و نگاهم به تو گره می‌خورد، می‌شوم بودنت یک می‌ارزد مشکیِ آرامِ من‌🖤 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🦋 کمد‌ها را زیر و رو می‌کنم. لباس‌های بهاری، بارانی‌ها، خانگی‌ها، مجلسی‌ها خسته می‌شوم از این همه و نگاهم به تو گره می‌خورد، می‌شوم بودنت یک می‌ارزد مشکیِ آرامِ من‌🖤 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🦋 کمد‌ها را زیر و رو می‌کنم. لباس‌های بهاری، بارانی‌ها، خانگی‌ها، مجلسی‌ها خسته می‌شوم از این همه و نگاهم به تو گره می‌خورد، می‌شوم بودنت یک می‌ارزد مشکیِ آرامِ من‌🖤 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo