چه کسی ویژهخوار است و چه کسی عدالتخواه؟.mp3
19.85M
🎧 #حزن_سرمدی
پادکست ششم: کودتای شبهنظامی
🎙چه کسی ویژهخوار است و چه کسی عدالتخواه؟
▪️عناوین طرح شده:
1⃣ سواستفاده از قبیلهی بنیاسلم!
2⃣ پولپاشی!
3⃣ غصب فدک!
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
🆔 @Qasas_school
حمله به خانهی وحی.mp3
16.88M
🎧 #حزن_سرمدی
پادکست هفتم/پایانی: حمله به خانهی وحی
🎙چه شد که اربابان سقیفه به ضرورت بیعت علی رسیدند؟
▪️عناوین طرح شده:
1⃣ بازگشت سپاه اسامه و آغاز اعتراضات علیه خلیفهی خودخوانده!
2⃣ سه روز قهر و سپس تکمیل کودتا!
3⃣ محاصره و حمله به خانهی حضرت زهرا!
4⃣ مردم؛ مهم و اثرگذار!
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 قصهی روز دانشجو | به مناسبت ۱۶ آذرماه
🔵 چهار ماه بعد از کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق، ایران و انگلیس دوباره روابط را از سر گرفتند(روابطی که در دولت مصدق قطع شده بود). در همین بحبوحه اعلام کردند ریچارد نیکسون به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا (اصلیترین حامی کودتای 28 مرداد) به ایران خواهد آمد. جو کشور متشنج شد و اعتصابات و تظاهرات مختلفی رخ داد.
🔴 دانشجویان در ۱۶ آذر درحالیکه دانشگاه تعطیل شده بود، به دانشگاه وارد شده و به روشنگری پرداختند. تصمیم دولت و حکومت پهلوی در برابر این وضعیت ملتهب یک چیز بود: سرکوب!
🔵 دکتر شهید مصطفی چمران، که یکی از شاهدان واقعه ۱۶ آذر ۳۲ است میگوید: «روز ۱۴ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبندهای نجبند».
🔴 سپس سربازان و نیروهای ویژه ارتشی به دانشجویان حمله کردند و نتیجه این توحش، بازداشت و زخمی شدن صدها دانشجو شد. اما وضعیت در دانشکده فنی بغرنجتر بود. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک مستقیم تیر کردند که کشتن سه دانشجو را در پی داشت: احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد.
🔵 "آذر شریعت رضوی" برادر پوران بود؛ همسر دکتر علی شریعتی. شریعتی در وصیتنامهاش میگوید «کاش میتوانستم خود را در برابر دانشگاه آتش بزنم آنجا که ۲۲ سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت! او را در مقابل پای نیکسون قربانی کردند.»
🔴 فردای ۱۶ آذر، نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
🔵 البته مواجهه خشن و خونبار پهلوی با دانشجو و دانشگاه به همین مورد ختم نمیشود. مورد دیگر مربوط به اعتراضات اول بهمن ۱۳۴۰ میشود. حادثهای که احمد فرهاد رئیس وقت دانشگاه تهران در توضیح فجایع به بار آمده طی نامهای به امینی نخست وزیر وقت مینویسد:
📖 پیرو مذاکرات امروز صبح ما، در ساعت۱۱ سربازان و چتربازان دانشگاه تهران را اشغال کردند. هیچ دلیلی در بین نبود که نظامات و آئین دانشگاهی نقض شود. پس از حمله به دانشگاه، سربازان و چتربازان بدون فرق و تفاوت، یکسان به دانشجویان پسر و دختر حمله کردند، دانشجویان بسیاری را به قصد کشت مضروب نمودند. من هیچ گاه ندیده و نشنیدهام تا این حد بیرحمی، سادیسم، خشونت و خرابکاری از ناحیه قوای دولتی اعمال شود. بعضی از دختران را سربازان در تالارهای درس دانشگاه ازاله بکارت کردند.
🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 قذافی: نوبت همه میرسد!
✍🏻 صابر گلعنبری
🔹سرهنگ قذافی مانند دیگر رهبران عرب محافظهکار و چندان پایبند به آداب دیپلماتیک هم نبود. فارغ از استبداد و خودکامگیاش، اما گاهی وقتها حرفهایی میزد که به ظاهر سادهاندیشانه بود، اما از سر صداقت و درست بود.
🔸سال ۲۰۰۸ در نشست سران عرب در دمشق ضمن اشاره به اعدام صدام میگوید که دارند رهبران عرب را اعدام میکنند و میکشند، چرا؟
سپس خطاب به سران عرب نشسته در سالن میگوید نوبت همه شما میرسد.
🔹در این حین رهبرانی چون اسد، مبارک و بوتفلیقه میخندند. اما نه خود قذافی دنبال چرایی پرسش خود رفت -که اگر دنبالش را گرفته بود، به آن روز نمیافتاد - و نه همتایانش نیز که خندیدند - نه آن روز و نه بعد از کشتن قذافی- فکر میکردند که چنین سرنوشتی پیدا خواهند کرد.
🔸کما این که با اعدام صدام هم درس نگرفته بودند. البته صدام روزی اعدام شد که ملتش از او بریدند و به ستوه آمدند. این مقامات هم روزی رفتنی شدند که فاقد پشتوانه مردمی شدند.
🔹واقعیت این که قدرت چنان کور و کر میکند که مستبدان چشم دیدن واقعیتها را ندارند و زمانی آنها را درک میکنند که دیر شده و زمان سقوط است.
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
▪نامش فاطمه بود. ثمرهی ازدواج حزام و لیلا. از قبیلهی بنیکلاب که به شجاعت و مردانگی شهرهی عرب است. حتمی شنیدهاید امیرالمومنین برادرش عقیل را بابت خبرگی در نسبشناسی مامور کرد برای او همسری بیابد که در دلیری بیمانند باشد تا از نسل او شیرانی قویدل متولد شوند. عقیل هم دختر حزام را معرفی کرد. فاطمه را...فاطمهای دیگر برای علی.
▪نقلهایی وجود دارد مبنی بر اینکه پیش از آمدن خواستگار، فاطمه در رویا میبیند ماه و سه ستارهی دیگر از آسمان پایین آمده و در دامن او مینشینند. رویا را که برای پدر و مادر بازگو میکند، پدرش این رویا را نویدی از جانب خدا تعبیر میکند و به دختر وعده میدهد از دامانش، قمری متولد خواهد شد که آوازهی جوانمردیاش در روزگار بیوفایی، چون ماه در سیاهی آسمان خواهد درخشید. همین هم شد. فاطمه کلابیه به خانهی علیبنابیطالب آمد. عباس، عبدالله، عثمان و جعفر را خداوند به او داد و شد امالبنین: مادرِ پسرها و مادر ماه.
▪در روایتی آمده روزگاری فاطمه کلابیه از امیرالمونین خواست در منزل او را فاطمه صدا نزند. چرا که این نام برای حسنین تداعیگر یاد مادرشان و تلخیهای فقدان اوست. سپس فاطمهای که در رسم امالبنین و مادر پسران بود، در اسم هم شد امالبنین.
◾اما این فرآیند «شدن» و این مسیر «تحول» از فاطمهی کلابیه به امالبنینی متوقف نشد. فاطمه به رشد هویت خود ادامه داد و کربلا، ظهور و تجلی تربیت او و به بار نشستن زحمات و بارور شدن تلاشهای خالصانهاش بود وقتی که چهار فرزند رشیدش فدای حسینِ فاطمه شدند. از این مرحله به بعد، فاطمه امالشهداست و امالبصیره. همو که روزی خودش خواست امالبنین بنامندش، حالا در سوگ امام خود حضرت سیدالشهدا با زبان شعر میخواهد او را دیگر امالبنین صدا نزنند. چون هر تعلقی که از آن برای خویش رسم و اسم و هویتی ساخته بود را حالا برای رسیدن به یک هویت تاریخی فدا کرده است. و این استعارهای است از فدا کردن تعلقات و محبوبهای کوچکتر برای رسیدن به محبوب بزرگتر.
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔺فاطمهای که در جایگاه دختری، نهایتا میتوانست یک انسان صالح باشد، در جایگاه همسری و مادری این هویت صالحهی خود را توسعه داد و شد بستر تولد انسانهای صالحی در مقیاس حضرت ابالفضل که امام معصوم هنگام سلام دادن به او میفرماید: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ.
▪این سیر تحول و توسعه، برای امروز ما درسآموز است وقتی دختران سرزمینمان شکوائیه دارند از اینکه ساختارهای رسمی و غیررسمی مونث بودن را خلاصه میکنند در مادری و همسری و گویی دختر اگر مجرد باشد، بیهویت است و جامعه او را به رسمیت نمیشناسد. سپس پرسش میکنند: آیا این چیزی جز وابستهسازی زن به مرد است؟ چیزی جز جنس دوم قلمداد کردن زن است؟ چیزی جز محوریتبخشی به مرد است؟ چیزی جز تحقیر دختران است؟
▪هرچند این شکوائیه در جای خود محترم است و باید به حال آن فکری نمود تا دختر به صرف مجرد بودن، احساس بیهویتی نکند، اما میتوان قضیه را از سوی دیگری به تماشا نشست.
سخن از جایگاه همسری و مادری، به ما مسیر تحول و توسعه و رشد انسانی را نشان میدهد تا مبادا به دام اصالت تجرد و تفرد بیافتیم و مسیر خانوادهسازی و طریق تعالی بشر را بیارج و قرب کنیم. مبادا فراموش کنیم انسان بدون حضور در روابط اجتماعی و بدون بر شانه گرفتن مسئولیتهای متعدد از جمله انسانسازی و انسانپروری، نمیتواند هویت فردی خود را توسعه داده و به هویت اجتماعی و تاریخی مبدل سازد.
▪بلی حتما برای دخترانی که مسیر همسری و مادری کردن مسدود شده، خداوند جبار، جبران مافات کرده و راهی دیگر به سوی رشد و توسعه هویت میگشاید که این همان حسنالقضای خداست؛ اما نشود که با اصالت دادن به تجرد و تفرد، میل به مادری و همسری را در جامعه و آحاد انسانها کاهش داده و مسئولیت عظیم مدیریت و تربیت انسان را از جایگاه والای خود چنان تنزل دهیم که آدمها دیگر آن را به عنوان مسیر موفقیت خود نبینند و درنهایت آن را انتخاب نکنند.
📌بزرگداشت «امالبنین» صرفا بزرگداشت فردی بزرگ که نامش بر صفحات تاریخ حک شده؛ نیست. بلکه بزرگ داشتن مسیر تحول و شدن است. یادآوری کردن طریق رشد و تعالی است.
#تقویم_تاریخی
#اندیشه
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school
🔰جماعت، از امویان دیروز تا امویان امروز |یکم
🔹اصطلاح «عامالجماعه» را امویها ساختند. عام یعنی سال و جماعت یعنی؟!
شاید برخی جماعت را به «مردم» ترجمه کنند و برخی دیگر به «مسلمانان». اما منظور اصلی از «عامالجماعه» سالی است که معاویه توانست سلطنت و پادشاهی خود را تثبیت کند.
🔸این سلطنت مشروعیت میخواست و معاویه سنگبنای این مشروعیت را با ادعای «اتحاد مسلمانان» بر سر خلافت خود نهاد. یعنی پس از سالها تفرقه و جنگ و خونریزی میان مسلمانان، اکنون جماعت به یک نظم و وحدت حول یک خلیفه رسیده است و دکان اختلافات جمع شده.
🔹از اینجا به بعد بازار تئوریپردازیها با محوریت «جماعه» داغ میشود. تاریخ یکبار دیگر به میل امویان روایت شده و مهمترین عنصر این تاریخنگاری «غزوهها و جنگهای» پیامبر است. چرا؟ چون برای متحد کردن مردم حول یک پادشاه، باید با مخالفان ریز و درشت جنگید و برای ایجاد نظم زورمدارانه باید با آشوبگران درگیر شد و آنها را سرکوب کرد.
🔸پس باید از پیامبری سخن گفت که او نیز برای برپا کردن خیمهی اسلام و گستردن سایهی آن بر سر مردم، بارها و به کرّات جنگیده و لذا با استناد به سیره پیامبر، چنین جنگی مشروعیت تام دارد. به بیان سادهتر: همان بازی همیشگی که اگر نمیتوانی شبیه پیامبر باشی، پیامبر را شبیه خودت کن!
🔹به عنوان نمونه میتوان خبری از شکل کلی تاریخنگاری شام گرفت که در زبان مورخان با عنصر «مغازی»(یعنی جنگهای پیامبر) شهرت یافته است. اوزاعی فقیه و محدث نامدار اهل شام، پژوهش در سیره و مغازی را مخصوص مورخان شام میدانست. ابنعساکر هم از ابنابیعیینه آورده که هرکس خواهان اطلاع از مغازی است، به شامیان رجوع کند. (سیرهنگاران عصر اموی، ص28)
🔸نکته دیگر و البته مهمتر اینکه امویان تئوری «جماعه» را چنان با شدت به کار بستند که جلوهای مقدس یافت. تا جایی که اگر کسی در میان جماعت اختلاف میانداخت باید سخت مجازات میشد و حتی اگر خلیفه و پادشاه و سلطانی که بر گرد او جماعت شکل گرفته، به مردم یا بخشی از مردم آشکارا ستم میکرد، بایستی تحمل میشد و اینجا صبوری منفعلانه تجویز میگردید. پشتوانهی چنین تقدسبخشیِ بیچون و چرا به «جماعه» هم باز احادیثی بود از پیامبر که توسط محدثان اموی و شامی ترویج میشد.
🔹با این پشتوانههای نظری، تاریخِ بعد از پیامبر تا روی کار آمدن معاویه اینگونه روایت میشد:
🔺"پیامبر رحلت کرد و جانشینی برای خود نگذاشت. جماعتی بر گرد خلافت ابوبکر پدید آمد و علی سنگ اختلاف انداخت. سپس ابوبکر و عمر بر ادعاهای علی فائق آمدند. اما عثمان به عنوان خلیفه سوم در اواخر دوره خلافتش نتوانست تفرقهافکنی علی را مهار کند. فتنهای درگرفت و آشوبی برپا شد که نتیجه آن قتل عثمان بود."
🔺"سپس علی از پشت پرده توطئه علیه عثمان بیرون آمد و بر تخت خلافت تکیه زد. اما چون علی ذاتا تفرقهافکن بود سه جنگ داخلی را با صحابی بزرگ پیامبر و نزدیکان رسول خدا و عامه مردم تجربه کرد. جنگهایی عجیب که خون بسیاری از مهمترین مسلمانان، قاریان، شبزندهداران و یاران پیامبر بر زمین ریخت و تجربهای بسیار تلخ برای جامعه اسلامی باقی گذارد تا بدانند اختلاف در جماعت چه طعم زهرآلودی دارد!"
🔺"درنهایت معاویه به مثابه یک خلیفه دلسوز روی کار آمد و مردم را با دعوت به حکم اسلام و قرآن وحدت بخشید و جماعت را دوباره احیا نمود. از این رو سال 41هجری را «عامالجماعه» نامیدند. بعد از معاویه هم یزید زمام امور را به دست گرفت اما حسین پسر علی ساز مخالفت و تفرقهافکنی و خروج از جماعت را کوک کرد و شد آنچه نباید میشد!"
#بنی_امیه #تحریر_الشام #سوریه
🆔 @qasas_school
🔰جماعت، از امویان دیروز تا امویان امروز |دوم
👆اینجاست که میتوان فهمید «جماعه» نه تنها تئوری ساختگی برای ایجاد مشروعیت، بلکه اسم رمز سرکوب هرگونه مخالفت با سلطنت امویان بوده است. همچنین «جماعه»، لنزی است برای روایت کردن تاریخ به دلخواه امویان تا آزادگان و مظلومان تاریخ به اتهام تفرقهافکنی از میدان اخراج شوند. اینگونه، جماعتی رام و درخدمت منافع سلطنت اموی پدید خواهد آمد با دینی که صبر منفعلانه بر ستم حاکمان را تجویز نموده و دارای ثواب معرفی میکند.
🔴 اما برای شکستن همین تئوری استعمارگرانهی «جماعت» است که ائمهاطهار اصل امر به معروف و نهی از منکر را فریاد میزنند. هرچند بعدها دستگاه تحریف دین، این اصل اساسی را تقلیل داد و امر به معروف مردم علیه حاکمان را به امر به معروف مردم نسبت به مردم تبدیل نمود. یعنی اصلی که درواقع مردم را علیه ظلم و ستم حاکمان بسیج میکرد و تضمینی بود بر حفظ حقوق مردم و خط بطلانی بر تئوری مقدسمآب «جماعه»، معبری شد برای قسر در رفتن حاکمان ستمگر!
⚫️ حال به امروز بیاییم. به روزهایی که در سوریه، جایگزینهای حکومت بشاراسد، از اموی بودن خود و اندیشهها و سیاستهای خود پرده برمیدارند. سپس برویم سراغ شعارهایی که بر پلاکاردها در مناظر عمومی نصب میکنند و در آن حرف از «جماعه» میزنند و تفرقهافکنی ایرانِ شیعی میان اعراب لبنانی و سوری و عراقی و یمنی!
⁉️ آیا بناست یکبار دیگر فرزندان و باقیماندههای بنیامیه برای مشروعیتبخشی به حکومت خود به تئوری «جماعه» چنگ زنند و مردم را به صبوری در برابر هر نوع ستم و شکنجه و محرومیتی توصیه کنند تا مبادا جماعت از هم بپاشد؟ کدام جماعت؟ همان جماعتی که هرگز بنا ندارد علیه ستم صهیونیسم بر مسلمانان و اعراب فلسطین یا تجاوزات اسرائیل به خاک سوریه حتی بیانیه صادر کند؟ آیا بناست تاریخ مجاهدتهای مردم ایران و لبنان و عراق و یمن و... دوشادوش برادران اهل سنت در جبهه مقاومت، علیه نجاستی به نام اسرائیل، تفرقهافکنی روایت شود چنانچه امویان، تاریخِ پیشوایانِ شیعه را اینگونه روایت کردند؟ پاسخها روشن است و روشنتر هم خواهد شد...
#بنی_امیه #تحریر_الشام #سوریه
🆔 @qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
کلت را درآوردم.
دکتر شروع به دویدن کرد..
از روی عادت به سمت دفتر کارش.
این را پیشبینی کرده بودیم.
حسن به همان سمت دوید. تیر زد ولی گویا به دکتر نخورد. من هم دویدم و شلیک کردم. اولی، دومی... باز هم اصابت نکرد. دکتر همچنان میدوید.
از پلهها رفت بالا. به سمت سلفسرویس. تعقیب را ادامه دادم. دکتر وارد شد. دخترِ سر راهم را کنار زدم و وارد شدم. داخل محوطه، دکتر کیف به دست ایستاده بود و من اسلحه به دست.
کلت را گرفتم سمت سرش. ماشه را چکاندم. گلولهی داغ پر شتاب بیرون جهید. دکتر افتاد. دکتر را کُشتم.
این خلاصهای بود از اعتراف کمال یاسینی قاتل شهید دکتر مفتح، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران.
به مناسبت ۲۷ آذرماه، سالروز شهادت دکتر مفتح.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @qasas_school