eitaa logo
ققنوس
1.6هزار دنبال‌کننده
344 عکس
120 ویدیو
5 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت انسان انقلاب اسلامی (اشتراک حس خوب جلسه با یک آدم‌حسابی!) دیدم که می‌شناسمش... اگرچه نادیده! مدت‌ها بود سبزپوش دوست‌داشتنی از نزدیک ندیده بودم نه این‌که نبوده‌باشد، بخت یارم نبود... دیرهنگام خبر داده بودیم و زودهنگام اجابت کرده بود، شاید دوساعتی بیش از قرار هم جلسه طول کشید، با انرژی و روی گشاده جلسه را ادامه داد، خلاف بروکراسی اداری معمول... هم‌سن‌وسال بودیم تقریباً، هر دو ورودی ۷۸، او امام صادق و من شهید بهشتی... برای یک لحظه، شاید اولین‌بار بود احساس کردم می‌توانم دوست داشته باشم من هم باشم! ✳️✳️✳️ اهل دزفول بود و تو بی‌آن‌که قصه را ناسیونالیستی کنی، در ذهنت مرور می‌کردی هرچه دزفولی می‌شناسی، همین‌طور خون‌گرم و دل‌نشین‌اند... از حاج نازنینِ بی‌بدیل و دکتر متینِ باوقار تا و و برداران و شیخ و بسیاری دیگر از دوستان و یارانِ جان... ✳️✳️✳️ اما این دزفولی، بود، شدید! آن‌گونه که باید یک چنین باشد... از نابغه معماری، دکتر گفت، نویسنده کتاب ، از طراحان پل بعثت، از رئیس بیمارستان نیکان تهران گفت، از مجاهدت‌های رئیس وقت بهشت زهراء در ایام کرونا، ، از دانشمند شهید یک‌درصدی، ... یک‌درصدی یعنی جزء یک‌درصد برترین دانشمندان رشته ایمونولوژی(ایمنی‌شناسی) جهان بر اساس گزارش ESI (پایگاه طلایه‌داران علم)! شهید مدافع سلامت... از گفت و سوژه کتاب ... چه‌قدر خوب بود که محصور در قفس تنگ جناح‌های سیاسی نبود... چه‌قدر خوب بود که بی‌تکلف از انسانیت انسان‌ها حرف می‌زد... ✳️✳️✳️ آه که لذت بردم، چقدر اهل کتاب بود! از کتاب گفت، از ، از ، از ها و... از ، از دکتر که وزین است و آرام، از نویسندگان کتاب ، دکتر ، نویسنده و دکتر که برای دهه‌هشتادی‌ها جذاب سخن می‌گوید، از و دکتر و... اتاقش پر بود از کتاب‌های خوب! نه مانند کتاب‌خانه‌های نمایشی و فرمایشی اغلب مدیران سرشلوغ جمهوری مظلوم اسلامی، کتاب‌هایی که گاه آن‌قدر تورق شده بودند، ورم کرده بودند! تقریباً کتابی نبود، مگر آن‌که لابه‌لای صفحاتش، یادداشتی، تکمله‌ای، نکته‌ای، چیزی... نوشته بود... انگار دغدغه‌ای جز یافتن و افکندن بذر امید و دمیدن روح غیرت و روایت پیشرفت ایران اسلامی نداشت... و چه‌قدر این خرده‌روایت‌ها لذت‌بخش بود... ✳️✳️✳️ معتقد بود حرکت انقلاب اسلامی، آن و تمام اجزاء تمدنی آن، متعلق به فرهنگی‌ها است و تنها راه غلبه کامل بر دشمن تحقق کامل این امر است... همه چیز برای است... را سازمانی می‌دانست و قائل بود نمی‌تواند شأن دیگری داشته باشد... و البته رسیدن به این نقطه را نیازمند هم‌افزایی و هم‌فکری... سپاه را در مواضعی بچه‌ها می‌دانست و اعتقاد داشت بلوغ این سازمان و حفظ سپاه‌بودنش به است... اگر بداریِ مردم را نکند، سپاه نیست...؛ سپاه، است...، با صدای رسا می‌گفت همه جمهوری اسلامی است، هرمی نیست، فِلَت است، تختِ‌تخت... در این بین تأکید داشت که تنها هیأت است که است و هیأت را نمو اجتماعی دین‌داری در جمهوری اسلامی می‌دانست... و شبکه هیأت‌ها را نماد جمهوری اسلامی و نمود جمهوری اسلامی، طلیعه رسیدن به و شکوفایی نهاد متناسب با انقلاب اسلامی... ✳️✳️✳️ از درازنای تاریخ گفت و ضرورت ، تاریخ تحولات شیعه، تاریخ تحولات ایران، از بروز و ظهور تاریخی‌نگری در ، از اتکای راویان دفاع مقدس به سنت هزاروچندصدساله هیأت... از ... و در این میانه انقلاب اسلامی را بیش از آن‌که در پیشرفت دانش و فناوری بداند، در و شاید بیش‌تر و پیش‌تر می‌دید... این روایت زبان خاص خودش را لازم دارد، این زبان باید از کام خودش بیرون بیاید... و آن هیأت است، ! ، می‌خواهد... هیأت محل رشد و تربیت انسان انقلاب اسلامی است، شهداء از بطن هیأت‌ها بیرون آمده‌اند، هیأت‌ها صاحب هستند، شهیدداده‌اند... ها، ها از دل هیأت‌ها بیرون آمده‌اند... ادامه دارد...
ادامه از متن قبل... بعضی‌روزها، قبل خروس‌خون، از قم می‌زنیم بیرون و تا بوق‌سگ، گاه ده‌ها جلسه مختلف را پشت‌سر می‌گذاریم، گاهی جلسه‌ای پیش می‌آید که بعدش حس خوبی داری، کدورتی بر دلت ننشسته که هیچ، احساس سبکی می‌کنی... انرژی و انگیزه هم گرفته‌ای... جلسه با دکتر ، معاون فرهنگی سپاه از آن دست جلسه‌ها بود... حیفم آمد این حس خوب را تنها صرف کنم! ✳️✳️✳️ ناخودآگاه یاد نقل درباره حاج افتادم: «، فرمانده این محور عملیاتی، همان كسی بود كه ما در جست‌وجوی او بودیم. او مظهر همان روحی است كه را از انسان‌های دیگر جدا می‌كند و البته در میان رزم‌آوران ما دلاورانی چون سعید كم نیستند... باز هم بالاخره مصاحبه ما با ناتمام می‌ماند و حسرت ادامه صحبت‌های او بر دل ما. او یكی از پرورده‌های میدان رزم و جهاد فی‌سبیل‌الله است و اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسان‌هایی این‌چنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا جان و سر خویش را فدای حفظ آن كند.» ✍️ @qoqnoos2
1_4166346246.pdf
حجم: 13.12M
امسال دوازدهمین سال فعالیت است. فعالیت‌هایی که با ۲سوگواره عاشورایی در سال۱۳۹۱ آغازشد و در سال۱۴۰۲ به ۹فراخوان ، ، ، ، ، گرافیک‌محیطی‌هیأت، گرافیک‌متحرک‌هیأت، و رسید. در این ۱۱سال ۴۱فراخوان ملی هنری‌رسانه‌ای برگزارشد که نتیجه آن شبکه‌‌ای از هنرمندان، به وسعت ۶هزارنفر در کل کشور شد. شبکه‌‌ای که با برگزاری در امتداد این سوگواره‌ها به توانمندسازی اعضای آن کمک شد. شبکه‌ای که با هم‌افزایی هنرمندان این سوگواره‌ها عملیات‌های هنری چون رویداد ، رویداد ، رویداد و ... برگزارشد. در ۱۱سال گذشته با بهره‌مندی از این فراخوان‌های هنری‌رسانه‌ای، ظرفیتی بزرگ برای انقلاب اسلامی ایجادشده‌است. ۴۱فراخوان ملی که بدون ردیف و بودجه‌تخصیصی توسط جامعه ایمانی مشعر برگزارشد. عمر بسیاری از مجموعه‌های فرهنگی به چندسال هم نمی‌کشد، اینکه یک فراخوان هنری به عدد۱۲برسد، اتفاق بسیارمهمی است. چندروزدیگر ۱۲مین محرمی است که طبق قاعده باید ۱۲مین سال برگزاری این فراخوانها باشد. اما با شرایطی مواجه هستیم که ادامه مسیر را سخت می‌کند. سخت است تصور آن که سال گذشته آخرین سال این سوگواره‌ها باشد. طرح پیوستی را برای بسیاری از نهادها و ارگان‌ها فرستادیم اما تا امروز هیچ مجموعه‌ای پای کار نیامده است. ازشما تقاضامندم اگر نهادفرهنگی یا خیری می‌شناسید به ما کمک کنید. علی‌اصغردشمیر دبیرهنرهیأت جا دارد اگر مسؤولی متن بالا را بخواند و جان دهد... @qoqnoos2
هدایت شده از دل‌گویه
به‌نام‌او «برد پیت و اذان مغرب» اذان به آجرهای خانه بها می‌دهد، به غذای سر گاز مزه می‌دهد، نور خانه را زیاد می‌کند بی‌آن‌که به منبع نوری وصل باشد. اصلاً اذان خودش منبع نور است، مثل یک جسم منیر، مثل خورشید. صدای اذان می‌آید و من دنبال شبکه‌ای که اذان مؤذن‌زاده را داشته باشد. کنترل تاب می‌خورد توی دستم تا می‌رسم به شبکه ورزش. یک صفحه سفید و کلی درصد و دو پرچم که مال ایران نبود. کلی گذشت تا صفحه اصلی بیاید. حالا آن گوشه صفحه نوشته‌شده: اذان مغرب به‌ افق تهران. تازه مجری شروع می‌کند به تذکر اذان. بعد با هیجان به تعریف بازی شروع نشده می‌پردازد. بازیکن‌ها خودشان را برای تنیس گرم می‌کنند. همان موقع آقای برد پیت روی صفحه ظاهر می‌شود و چیپس خوردنش توجه مجری را به خود جلب می‌کند و شروع می‌کند به واکنش. برد پیت چیپس می‌خورد و هنوز گوشه تصویر نوشته است اذان مغرب به افق تهران... برایم سؤال شد این بازی که نمی‌دانم کجا با کجاست؟ و هنوز شروع نشده و تلویزیون مجبور است حاشیه زمین را نشان می‌هد چه اهمیتی دارد؟ مدیر محترم شبکه محترم ورزش! یک سؤال را جواب بدهید: اذان کلاً چند دقیقه است؟ -----------❀❀✿❀❀--------- ✍ فاطمه میری‌طایفه‌فرد @del_gooye
نامه.pdf
حجم: 715.7K
✍️ نامه مهم جامعه فعالان مردمی اربعین به ریاست محترم جمهوری حجت‌الاسلام والمسلمین رییسی تحلیل راه‌بردی، عمده مشکلات، چالش‌ها، خطاهای استراتژیک و سوءتدبیرهای مدیریتی اربعین • نبرد با اژدهای هفت‌سر بروکراسی و دیو سیاه تکنوکراسی • فرهنگی‌ترین پدیده، امنیتی‌ترین ساختار • تهدیدمحوری به‌جای فرصت‌محوری • دوگانه نامطبوع «اربعین دولتی، اربعین مردمی» • ستاد خصولتی بازسازی عتبات عالیات، نقطه کانونی چالش‌های اربعین • دوری بدنه مدیران از میدان عینی اربعین • وقتی زائر سیدالشهداء محترم نیست • عدم ارزیابی پیامدها و تأثیرات اجتماعی فرهنگیِ تصمیمات 💠 جامعه‌ فعالان مردمی اربعین ✅ @jarbaein
چندخطی با (به بهانه تیر و ترکش‌هایی که این روزها به سویش روانه می‌شود) نمی‌دانم آن هنگام که آوینی این کلمات را می‌نگاشت، چه حالی داشت و چه ابتلایی را از سر گذرانده بود: «آرمان‌خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست، پس تو ای برادر خوبم یاد بگیر در این سیاره رنج صبورترین انسان‌ها باشی...» اما می‌دانم حال امروز تو هم از آن ایام کم ندارد... سال‌هاست که از زندگی و خانواده و زن ‌و بچه‌ها گذشته‌ای... آن‌ها که گاه در گوشه‌وکنار جلسات، هرکدام از علی‌هایت را دیده‌اند، به این امر گواهی می‌دهند... وقتت را به جای آن‌ها، وقف همین بچه‌هایی کرده‌ای که گاه ناسپاسی می‌کنیم و ناشکری... و در عین حال، خادمی همین جماعت را به فرصت بسیاری از مناصب و کرسی‌ها نفروختی... حالا وقتش رسیده آبرو را هم وسط بگذاری و تازه این اول ماجراست... و تو می‌دانی توفیق این ابتلا نصیب هر کسی نمی‌شود... و در این میانه، زهر نیش خودی دردناک‌تر و کشنده‌تر است، همانانی که گواهی می‌دهم دلت برای‌شان نگران‌تر از دیگران است، هرچند توفیق درک محبت و مودتت را نیافته باشند... دلم می‌سوزد برای برادرانی که می‌توانستند -و البته ان‌شاءالله می‌توانند- در جبهه‌ای واحد، خط آتش را به سوی دشمن کینه‌توز وحشی بگشایند و حال، وقت و انرژی و همت‌شان را گذاشته‌اند برای زخم‌زدن بر گُرده خودی... ✳️✳️✳️ اکنون که در گوشه حسینیه یادمان قلاویزان، در چندکیلومتری مرز مهران، حرف‌های راوی را می‌شنوم و نمی‌شنوم... یادم می‌آید اصرارهایی که در همین دولت برای مناصب مختلف می‌شد و نمی‌پذیرفتی... و این منصب را نیز هم... به وجب‌وجب این خاک مقدس، گواهی می‌دهم جنس تو فرق می‌کند، با تمام کت‌پوش‌های دولتی فرق داری... نه، نه این‌که ردای خدمت در دولت، برای کسی مایه خواری باشد، نه! که افتخار هم هست، اگر کسی توفیق خدمت به مردم را بیابد... اما جنس تو با آن‌چه که رسم معهود کارمندپروری ساختارهای بروکراتیک دولتی است فرق می‌کند و گواهی می‌دهم تا به امروز، هیچ‌گاه کارمند نشده‌ای... ✳️✳️✳️ قسم به لحظه‌لحظه‌ای که در کوچه‌های ، برای اربعین نفس زدی، قسم به اشک‌های ارادتت به مولای عالمین که در نام یکایک فرزندانت تجلی یافته، به روضه‌خوانی بی‌ریایت، کنج حرم، روبه‌روی ایوان نجف، برای بچه‌ها... قسم به همه دل‌نگرانی‌هایت برای در ، در ، در ، برای ، ، برای ، ، و... تو بیش و پیش از آن‌که به این عنوان دورودراز دستیاری رییس‌جمهور در امر مردمی‌سازی، بسته باشی، این عنوان به قامتت وابسته است... ✳️✳️✳️ قسم به دل‌سوزی‌هایت برای قدکشیدن قامت پهلوانان ایرانی بر جلد دفترهای مشق و بالندگی نوشت‌افزارهای بچه‌های این سرزمین، به دوندگی‌هایت برای پناه‌دادن به فعالان این مجمع و او جامعه... برای سامان‌دادن فعالان پابرهنه و پراکنده یک‌به‌یک دغدغه‌های آقا... به همه لحظاتی که سپر بلا شدی تا تیر سوءتدبیر بالانشینان، تن رنجور بچه‌های پایین‌دست را نیازارد... به قسم، به ، به ، به ، به همه «بچه‌های فاطمه»، به ، ، و همه ... آن‌چه در توان داشتی برای انسجام و تقویت و بالندگی این جبهه قدرتمند، ولی مظلوم گذاشته‌ای... ✳️✳️✳️ سید! دل‌نگران نباش! قبل‌تر هم شبیه همین شرایط بر سلف صالحت گذشته است، شاید بشارتی باشد که متاعت را خریدنی یافته‌اند... به یاد آور روزهای غربت آوینی را... یادداشت آن روز ، در «کیهان» را خاطرت هست؟ تصویر رزمنده بوسنیایی، با عینک رمبویی و سربند «الله‌اکبر» بر جلد «سوره» را به خاطر داری؟ حرف‌هایی که بازگشت از فکه را به تهران، برای سخت کرده بود... ✍️ @qoqnoos2
🔰مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور برگزار می‌کند: نشست تخصصی «سازوکارهای مردمی‌سازی اربعین محور‌ها، چالش‌ها و راه‌کارها» مهمان نشست: رحیم آبفروش (دبیر جامعه‌فعالان‌مردمی‌اربعین) «باحضور نمایندگان ستاداربعین وزارت‌کشور» 🗓️ زمان: ۳شنبه۳۱مرداد۱۴۰۲ 🕛 ساعت: ۱۰تا۱۲ 📍مکان: تهران، خیابان ولیعصر(عج)، خیابان فلسطین، خیابان زرتشت‌غربی، نرسیده به بیمارستان مهر، روبه‌روی کوچه سوم، پلاک۵۴، ساختمان شهید باکری، مرکز مطالعات راهبردی و آموزش، طبقه۶ امیدوارم جلسه سازنده‌ای باشد... دوستان علاقه‌مندی که تهران تشریف دارند و فرصت حضور دارند، قدوم‌شون بر چشم...
🚩 🔰به جامع‌ترین درگاه اطلاع‌رسانی و محتوایی اربعین بپیوندید. • اخبار و اطلاعات لحظه به لحظه از مسیر و مرزها • اخبار و اطلاعات مواکب • اخبار و اطلاعات حمل و نقل زائرین در ایران و عراق • پوشش کارویژه‌ها، پویش‌ها، فعالیت‌ها و محتواها 👇🏻عضویت: ▫️@jarbaein
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
42.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اربعین به‌مثابه تمدن نوین اسلامی (بررسی اجمالی ابعاد مختلف اربعین از منظرگاه‌های مختلف) 🎙 برادر رحیم آبفروش 🔹 تکلیف سنگینی که بر گُرده اربعینی‌ها سنگینی می‌کند؛ گره‌زدن دل‌های همه عالم به حسین(ع) ❇️ هشتمین گردهمایی ملی فعالان‌مردمی در عرصه اربعین 🗓 |مردادماه ۱۴۰۲| 📌 |تهران|حرم‌حضرت‌روح‌الله(ره)| 💠 جامعه‌فعالان‌مردمی‌اربعین ✅ @jarbaein 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر ✅ @www1542org
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 🎥 اربعین ما، اربعین دشمن‌شکن است. 🎙 برادر رحیم آبفروش ❇️ هشتمین گردهمایی ملی فعالان‌مردمی در عرصه اربعین 🗓 |مردادماه ۱۴۰۲| 📌 |تهران|حرم‌حضرت‌روح‌الله(ره)| | 💠 جامعه‌فعالان‌مردمی‌اربعین ✅ @jarbaein 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر ✅ @www1542org
به جرم «مداح‌اهل‌بیت‌بودن» چندخطی برای حاج سعید... نه امروز که ورق‌های تاریخ، آذر۸۴ را نشان‌مان می‌دهند، برای روزهای حضور و فعالیت در دانشگاه تهران... نشریه دانشجویی آن روزها برای خودش اعتباری داشت بین دانشجویان: «منظره فضای سبز ضلع شمالی مسجد دانشگاه تهران به‌قدری زيباست كه در تمام فصل‌ها به‌ويژه بهار سعی می‌كنم حتماً تنگ غروب دقايقی رو محوش باشم. وقتی يک‌ساعت مونده به غروب آفتاب تمام اين محوطه تبديل به يک پرنده‌زار می‌شه، دلم گُر می‌گيره برای پرواز. اون‌وقت گاهی با نگاه به كتيبه‌های حاشيه بيرونی مسجد مخصوصاً وقتی به «ما خلقت هذا باطلا» می‌رسم توحيد دلم گل می‌كنه.» این‌ها بخشی از یادداشت آن روزهای حاج سعید حدادیان است در نشریه دانشجویی «خط»، درست هیجده‌سال پیش! سال‌هاست که ، به حضور در عرفه و اعتکافش می‌بالد... از همان سال‌های حضور حاج‌آقای در دانشگاه... و البته این انس حضور، به مسجد دانشگاه ختم نمی‌شود: «يه چرخی دور حوض زدم و روی نيمكت مقابل حوض نشستم. قامت سترگ دانشكده فنی از بالای درختا سردرآورده بود و تكنولوژی رو به رخ طبيعت می‌كشيد. اگرچه من هم دوست‌دار دانشكده فنی و درسای اين تيپی‌ام ولی از دست اين ساختمون كلافه‌ام، چون زودتر از همه خورشيد رو از پرنده‌های غروب من می‌گيره!» یادش بخیر روزگار وبلاگ و کلوپ، اولین فردرسانه‌ها در دوران وبِ‌تو! پا به عرصه وجود گذاشتند... و چه خوب که آرشیو صفحات برخی از آن‌ها تا امروز باقی مانده و می‌شود رفت مثلاً سراغ «قاصدک‌های سوخته» (سروده‌ها و یادداشت‌های سعید حدادیان) در آن‌روزها... و این نوشته‌ها را مرور کرد... از سال ۷۹ تا همین سال گذشته، یکی از همایش‌های ادبی که قریب به بیست دوره مداومت و استمرار داشته، همایش «سوختگان وصل» بوده که نام سعید حدادیان بر تارک آن به‌عنوان بانی و دبیر در این سال‌ها نشسته است: «حالا به این مستطیل بزرگی می‌رسم که مقابلم قرار داره. درست همون‌جایی که سال ۷۹ با بروبچه‌ها دور هم می‌نشستیم و شعر می‌خوندیم. همون‌جایی که اولین جلسه‌های انجمن شعر رو برگزار کردیم... از همین سنگ‌نوشته بزرگی که مقابلم قرار گرفته می‌فهمم که خدا برای شب تولدم سنگ تموم گذاشته... این‌جا همون‌جایی که جمع می‌شدیم و شعر می‌خوندیم این‌جا همون‌جایی که تصمیم گرفتیم اولین برنامه «سوختگان وصل» رو برگزار کنیم. حالا این‌جا یه یادبود برای شهداء گذاشتن، روی این سنگ نوشته‌ای زیباست که به من داره مژده شهادت می‌ده: «و من المؤمنین رجال صدقوا...!»» نوزده دوره دبیر همایشی تخصصی در حوزه شعر و ادبیات پایداری و مسؤول دفتر ادبیات و هنر نهاد رهبری در دانشگاه تهران باشی و بیش از ۲۲جلد کتاب را به سرانجام برسانی... بعد برای تدریس «تحلیل متون نظم پایداری» در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، مورد شماتت قرار بگیری! شاعر باشی، نغمه‌سرای باشی، سال‌ها حلقه شعر برپا کرده باشی، بیست‌سال همایش تخصصی ادبی را برپا و دبیری کرده باشی، خودت در میدان جنگ شاهد و دارای تجربه‌زیسته اختصاصی باشی، سال‌ها مشغول تحصیل و پژوهش باشی، مدرک دکترا هم داشته باشی و این‌گونه مورد هجمه قرار بگیری، به جرم «مداح اهل‌بیت بودن»، چیزی جز خباثت و دیکتاتوری رسانه‌ای نیست... ✍️ ▫️@qoqnoos2
هدایت شده از دل‌گویه
به‌نام‌او «تمدن پلاستیکی» بچه‌ که بودیم با همه بچه‌های فامیل، اسم‌فامیل بازی می‌کردیم. وقتی در دایره واژگان دوران کودکی‌مان اشیاء را پیدا نمی‌کردیم یک «پلاستیکی» آخر هرچیزی می‌گذاشتیم و جای خالی را پر می‌کردیم، درخت پلاستیکی، شیر پلاستیکی، مرغ پلاستیکی و...، اگر هم کسی اعتراض می‌کرد می‌گفتیم: تو ندیدی، هست، بابام برام خریده. یکی از این اشیاء که خیلی بحث‌برانگیز شد، «مرده پلاستیکی» بود که سرش آن‌قدر دعوا شد که کل بازی به‌هم خورد. دیشب از فراق دوری کربلا، داخل نقشه داشتم مشایه را می‌دیدم و نادانسته از حجم تمدن نهفته در کشور عراق، حیرت‌زده بودم و «یافتم یافتم...» سر می‌دادم. یافتن ایران فرهنگی، آن‌سوی مرزهای تحمیلی، برایم شگفت‌انگیز بود. مدائنی که تنها افتاده بود و تمام آثار باقی‌مانده از دوران ساسانی که هیچ اتفاقی برایش انجام نشده‌بود. بغداد باستانی با تمام هویت ایرانی. اما بیشتر از هرکدام، «هترا» مرا به فکر فرو برد و در حیرت این همه عظمت ماندم. هترا شهر باستانی اشکانیان، همان تکّه دورافتاده از ایران کنونی و جاخوش‌کرده در گوشه‌ای از ایران فرهنگی. همان شهر پر از داستان‌های اساطیری که هویت معماری ایرانی را به رخ می‌کشید و سرفراز مانده بود، حتی از هجوم شاپور اول ساسانی، اما زور داعش بیش‌تر بود... داعشی‌ها به مدد ابزار جدید، الهه شهر را سر بریدند و امان از بمب‌هایی که به جان این تکّه از وطن افتاده بود... کی؟ ۱۳۹۳ هجری خورشیدی، همان‌وقت که من یادم نیست همان‌وقت که نمی‌دانم مسئولین هم یادشان هست یا نه؟ هترا به طول اشکانیان تا سال ۹۳ را تاب آورده بود، ولی داعش را نه، داعش دست‌ساخته آمریکا و اروپا، همان‌هایی که مدعی تمدن جهانی هستند، همان‌هایی که گرگِ هار داعش را به سرزمین‌های اسلامی فرستادند. یاد بازی بچگی‌ام افتادم و تلخندی زدم و گفتم مدعیان «تمدن پلاستیکی» دارند هویت بسیاری از سرزمین‌ها را به نابودی می‌کشانند. «تمدن پلاستیکی» واقعاً برازنده آنان است، وقتی که برای به‌ذلت‌درآوردن مردمان بااصالت در سرزمین‌های اسلامی آنان‌ را تحت سخت‌ترین تهاجمات سیاسی و فرهنگی قرار می‌دهند تا شاید کم بیاورند و پا پس بکشند تا شاید پلاستیکی‌بودن هويت‌شان در این هیاهوها گم شود. اما امام حسین(ع) برای‌مان پدری می‌کند و ما را از درون‌مان بیرون می‌کشد و هويت و ارزشمندی‌مان را به عالم نشان می‌دهد. امام حسین(ع) قدرت بی‌انتهای تمدن اسلامی را نشان‌مان می‌دهد. امام هنوز هم «هل من مبارز» می‌طلبد برای مبارزه دائمی و خستگی‌ناپذیر جنود تمدن اسلامی در مقابل تمدن پلاستیکی. 🖊 فاطمه میری‌طایفه‌فرد -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye