eitaa logo
ققنوس
1.6هزار دنبال‌کننده
322 عکس
119 ویدیو
5 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت هشتم) «صدای مرگ بر اسراییل از بیت رهبری» ، مهندس(!) را دعوت می‌کند، این قصه عناوین و القاب هم سرِ درازی دارد، از طرفی آن‌چه مرام و مطلوب جامعه ستایش‌گران بااخلاص است، همین بیت معروف است: شوكت و دولت و منصب به كسان ارزانی از عناوين جهان مرثيه‌خوان ما را بس از سوی دیگر هم انگاره غلطی در اذهان بسیاری، شکل گرفته، مبنی بر عدم علمیت و توانمندی‌های مختلف مداحان اهل‌بیت(ع) که گاه لازم است برای عده‌ای یادآوری شود امروزه مداحان بسیاری داریم که مدارج عالی علمی را طی کرده‌اند، در حوزه و دانشگاه مشغول تحصیل هستند، اهل پژوهش و تتبع و تألیف هستند و... را ابتدا نمی‌شناختم، اما بعد دیدم که دیده‌ام و به یاد نداشته‌ام، دیدم پیش از این در گوشی فیلمی از جلساتش دارم و البته در این ایام بیش‌تر شناختمش، جوانی مؤدب و متین، اهل خطه ورامین، بعد از دیدار هم فهمیدم خادم هیأت‌ها و رابط مشعر در منطقه قرچک ورامین است: افتاده بر پایش قلم‌هایی که قادر نیست یعنی که از زهرا نوشتن کار شاعر نیست باید یکی همواره از ما بهتران گوید روح‌القدس باید خودش از عمق جان گوید باید بگوید نور در اوزان نمی‌گنجد در شعر شاعر روح الرّحمان نمی‌گنجد خیر کثیر حضرت داور تولد یافت مجموعه پیغمبر و حیدر تولد یافت ناموس حق گهواره‌جنبانش ملک باشد تنها فدک نه سهم‌الارثش نُه فلک باشد هفت‌آسمان را هم بگردی مثل زهرا نیست معراج‌رفته تازه می‌فهمد که زهرا کیست صدای به‌به... جمعیت بلند می‌شود... به گمانم در همین حین و وارد حسینیه می‌شوند... همان جلوی درب ورودی، سمت چپ جمعیت می‌نشینند و ردیف دیگری، عمود بر جمعیت شکل می‌گیرد... ادامه می‌دهد: روح عفاف است و حجاب ارثیه زهراست الگوی مادرهای ما صدیقه کبری‌است ما را به راه راست دعوت می‌کند زهرا با فعل و تقریرش هدایت می‌کند زهرا محتاج زهراییم در معبرگشایی‌ها هستند زیر منت او کربلایی‌ها مدیون زهرا بود هر نسلی حسینی بود اندیشه زهرا در افکارِ خمینی بود تصویر ما از فاطمه تعریف قرآنی‌است شاگرد درس مکتبش قاسم سلیمانی‌است صدای تشویق حضار بالا می‌رود... رزمنده‌ها را نهضت زهرا به خط کرده زهرا سلیمانیِ ما را تربیت کرده ارزش ندارد جان اگر نذر ولایت نیست پایان راه فاطمیون جز شهادت نیست باید شناسایی کنیم اهداف دشمن را باید بشارت داد فرداهای روشن را سیدعلی‌مان فتح خیبر می‌کند فردا فرزند حیدر کار حیدر می‌کند فردا باز هم صدای تشویق حضار به گوش می‌رسد... ای رهبرم نطق بلیغت همچو طوفان است فرمان دهی حیفایشان با خاک یکسان است با سر بیفتد قوم فرعون زمان در نیل شیعه کمر بسته به نابودی اسراییل تشویق حاضران به اوج می‌رسد و فریادهای «مرگ بر اسراییل» در فضای حسینیه می‌پیچد... فردا همه راهی قدس از سمت لبنانیم در مسجدالاقصی نماز شکر می‌خوانیم راهی برای عده‌ای یاغی نمی‌ماند نامی از اسرائیل هم... «باقی نمی‌ماند» را جمعیت یک‌صدا می‌خوانند... فردا که شوق هر فلسطینی تماشایی‌است بیت المقدس تا مدینه راهپیمایی‌است صدای «احسنت احسنت» جلسه بالا می‌رود... از ته جلسه یکی فریاد می‌کشد «دوباره دوباره!» و این بیت تکرار می‌شود... و نهایتاً سه بیتی که اگر نبودند، کار در اوج پایان یافته بود: بیرون کنیم از منطقه حکام ظالم را قطعاً بگیریم انتقام حاج قاسم را آقا خلاصه ما همه پا در رکاب هستیم تا پای جان پای نظام و انقلاب هستیم ما در جهاد جبهه تبیین به صف هستیم سربازهای لشکر شاه نجف هستیم آقا با لبخند و سرتکان‌دادن «طیب‌الله انفاسکم» و «احسنت» می‌گویند و کمال رضایت خود را ابراز می‌دارند... اوج ابزار احساسات و عواطف جمعیت حاضر در جلسه همین اجرا بود که از قبل هم در جلسات انتخاب، پیش‌بینی کرده بودم... وقتی که به بازنویسی این بخش از جلسه می‌رسم، در راه فرودگاه امام‌خمینی(ره) با حاج‌آقای همراه هستیم... (برای سفری که اگر توفیق بود شاید وقایع آن سفر را هم برای‌تان بازگو کنم) از قضا حرف دیدار می‌شود و اجراها و...؛ ، شاعر این اشعار تماس گرفته بود و از تغییر اشعار گلایه کرده بود، ظاهراً همین سه بیت پایانی بود که یکی هم دچار اشکال وزنی شده بود و محل نقد... هم شاکی بود از این مسأله که علی‌رغم تذکرات، هر سال تکرار می‌شود... زبان بدن خوبی را هم در این اجرا از خود به نمایش گذاشت... نکته مهم‌تر درباره این بود که خودش بود و نه دیگری! اگر این‌جا این‌گونه حماسی خواند، در هیأت خودش هم همین است و این یک امتیاز ویژه بود، چرا که شده بود عزیزی در بیت چنان انقلابی اجرا کرده بود که حنجره‌اش هم پیش از این، چنین اشعاری را به خاطر نداشت و نیز بعد از این! ادامه دارد... @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت بیستم و پایانی) «در باغ شهادت را نبندید...» ، را می‌بینم که دغدغه را دارد، این فصل معلی قرار است در نیمه اول شعبان به شادی مردم در ایام فرح اهل‌بیت(ع) بپردازد و هم دست راست است برای بستن محتوای برنامه، دنبال قول‌گرفتن از حاج است برای شب میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار، با صحبت می‌کنیم و مثل همیشه با بزرگواری و متانت می‌شنود و با تأملی هم می‌پذیرد... باز هم ابراز محبت می‌کنند و از هدیه‌ای که بچه‌ها برای تجلیل به ایشان داده بودند، تشکر می‌کنند، با آب و تاب برای توضیح می‌دهند که من هدایای زیادی دریافت کردم، اما این تابلو چیز دیگری است... تابلوی خوشنویسی که در وسطش این مصرع نقش بسته: «در باغ شهادت را نبندید» و در اطراف آن چهارده نفر یادداشتی نوشته‌اند و حدود سیصد نفر از مداحان جوان با اثر انگشت‌شان تأیید کرده‌اند... را هم کنار درب خروجی می‌بینم، عجله دارد، برای برنامه معلی و اختبار یا همان شکار سوژه‌ها، عازم سفر هستند، الحمدلله پرانرژی و باانگیزه... هم و هم چندباری تأکید می‌کنند که برای این فصل هم باید بنشینیم و صحبت کنیم، اما ظاهراً هم سر آن‌ها خیلی شلوغ است و هم سر ما... ✳️✳️✳️ مقابل درب خروجی کشوردوست، و ، با هم گرم گرفته‌اند، می‌گوید که با یکی از کارهای خیلی حال کرده است و چندبار گوش داده، هم می‌گوید « داداش! خب این نظرت رو بگو دیگه! همه فقط «سلانه» رو گیر می‌دن! این همه کار دیگه ما خوندیم...» آخرین نفرات هم از یکدیگر پراکنده می‌شوند، تأکید می‌کند که باید با هم بنشینیم و صحبت کنیم و یادآور می‌شوم امروز سال‌گرد آخرین هم‌نشینی است، پارسال، همین روز، همین ساعات، ! ✳️✳️✳️ کشوردوست را می‌روم بالا به سمت جمهوری، بعد هم جمهوری به غرب به سمت ماشین، بلافاصله بعد از گرفتن گوشی با تماس گرفته بودم و قرار بود کنار ماشین یکدیگر را ببینیم... در همین حین، حاج را سر یکی از کوچه‌ها می‌بینم، منتظر همراهان قمی است، از فرصت استفاده می‌کنم و دقایقی درباره اجراهای امسال گپ می‌زنیم، حاج و حاج سوار بر ماشین می‌رسند و همراه‌شان می‌رود... مسیر را ادامه می‌دهم تا ماشین ... و بعد هم بازگشت به مینودر... ✳️✳️✳️ بعدتر (در همان سفر سوریه) حاج‌آقای برایم نقل کردند که بعد از اتمام برنامه خدمت آقا می‌رسند، هم بوده، می‌خواهند را هم بگویند که رفته وسط جمعیت و نمی‌شود... آقا ابراز رضایت کرده بودند از برنامه امسال و خاصةً از اجرای ، سه مرتبه تکرار کرده بودند: «اجراتون خیلی خوب بود» برای چند نفر از مهمانان خارجی تقاضای تبرکی می‌کنند، آقا هم می‌سپارند که هفت عدد چفیه برسانند به که البته دیر می‌رسد و مهمانان رفته‌اند، ایشان هم همراه خودش آورده بود سوریه شاید از آن‌جا بتواند برساند... اخبار و اتفاقات بعد از دیدار کم نبودند، اگر بخواهم به همه آن‌ها بپردازم، حالاحالاها باید این سلسله یادداشت را ادامه دهم که نمی‌دهم!، اما کاش قلم‌های بیش‌تری به گردش دربیاید، ما به این واقعه‌نگاری‌ها نیاز داریم، آیندگان بیش از ما... ✍️ @qoqnoos2