eitaa logo
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
144 دنبال‌کننده
190 عکس
644 ویدیو
23 فایل
Ŧ 🔷ختم قرآن مجازے☀ فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ مزمل/ 20 پس هرآنچه براے شما امڪان داردقرآن بخوانید. قال النبی(ص):«نوروا بیوتڪم بتلاوة القرآن » «نورانی ڪنیدخانه‌هاے خودرابا تلاوت قرآن ڪریم ». https://eitaa.com/joinchat/3671326949Cf91e492d6f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستی گفت من رژیم دارم گفتم : شما وزن متعادلی دارید . نیاز به رژیم نیست او گفت : رژیم در تغذیه نیست رژیم تفڪر و رفتار است در این رژیم اجتناب می ڪنم از : ۱- افڪار منفی ۲-آدمهاے منفی مخرب و غیرسازنده ۳-ڪسانی ڪه لبخند را از من می گیرند. ۴-آنهایی ڪه باعث میشوند سایه غم و حسرت بر نگاهم چیره شود ۵-آنها ڪه باعث می شوند اعتماد به نفسم را از دست بدهم ۶- آنهایی ڪه چوب لاے چرخ زندگیم می گذارند او گفت :اگر یڪ ماه این رژیم را رعایت ڪنم ؛ کلی از بیماریهاے فڪرے و وسواسی من ڪم میشود و  ڪیفیت زندگی ام بالا میرود 💙 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
•ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° #قسمت_ششم ✍داستان دنباله دار جذاب مذهبی   📝عاشقانه اے براے تو: ✍ این قسم
•ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° قسمت_هفتم :داستان دنباله دار جذاب 📝(عاشقانه اے براے تو) ✍این قسمت (زندگی مشترک) 👝وسایلم رو جمع ڪردم و رفتم خونه مندلی ... دوست صمیمیم بود ... . 🍃به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم ... جرات نمی‌ڪردم بهشون بگم چڪار می خوام بڪنم ... ما جزء خانواده‌هاے اصیل بودیم و دوست‌هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن و در شان ارتباط داشتن با ما می‌بودن ... چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر ... . 🌼اومد خونه مندلی دنبالم ... رفتیم مسجد و براے مدت مشخصی خطبه عقد خونده شد ... ☘بعد از اون هم ازدواج مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت ڪردیم ... تا نزدیڪ غروب ڪارها طول ڪشید ... 🌹 ثبت ازدواج، انجام ڪارهاے قانونی و ... . ☘اصلا شبیه اون آدمی ڪه قبل می‌شناختم نبود ... با محبت بهم نگاه می‌ڪرد ... اون حالت ڪنترل شده و بی‌تفاوت توے رفتارش نبود ... 🌷سعی می‌ڪرد من رو بخندونه ... اون پسر زبون بریده، حالا شیرین زبونی می‌ڪرد تا از اون حالت در بیام ... . 🌿از چند ڪیلومترے مشخص بود حس گوسفندے رو داشتم ڪه دارن سرش رو می‌برن ... از هر رفتارش یه برداشت دیگه توے ذهنم میومد ... 🌼 و به خودم می‌گفتم فقط یه مدت ڪوتاهه، چند وقت تحملش ڪن. این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه ... نفرت از چشم هام می‌بارید ... . 🌺شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ... با بی‌حوصلگی گفتم: صبر ڪن برم وسایلم رو بردارم ... . ☘خندید و گفت: شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی‌تونی وارد خونه من بشی ... . 🌷هنوز مغزم داشت روی این جمله اش ڪار می‌ڪرد ڪه گفت: برو تو. دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدے ... ⚡️چند قدم ازم دور شد ... دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب‌هاے قشنگ ببینی ... و رفت ... . ✍ادامــه دارد.... •ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° لحظه هاتون زیبا و سرشار از عاشقانه های الهی 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسوس بَرین عُمر گرانمایه ڪه بگذشت ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند ما شب شدو روز آمد و بیدار نگشتیم... 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
•ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° قسمت_هفتم :داستان دنباله دار جذاب 📝(عاشقانه اے براے تو) ✍این قسمت (زندگی
•ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° قسمت_هشتم :داستان دنباله دار مذهبی جذاب📝(عاشقانه‌اے برای تو) ✍این قسمت  ((معادله غیر قابل حل)) 🍂رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ... مغزم از پس حل معادلات رفتارش برنمی اومد ... . 🍃چند دقیقه بعد ڪلا بیخیال درڪ ڪردنش شدم ... ✨جلوے چشم هاے گیج و متحیر مندلی، از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و جیغ می‌ڪشیدم ... 🌿تمام روز از فڪر زندگی با اون داشتم دیوونه می شدم اما حالا آزاد آزاد بودم ... 🌷فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه ... با بچه ها روے چمن‌ها نشسته بودیم ڪه یهو دیدم بالاے سرم ایستاده ... 🌻بدون اینڪه به بقیه نگاه ڪنه؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت ... . 🌺بعد رو ڪرد به منو با محبت و لبخند گفت: سلام، روز فوق العاده اي داشته باشی ... . 🌹بدون مڪث، یه شاخ گل رز گذاشت روے ڪیفم و رفت ... جا خورده بودم و تفاوت رفتار صد و هشتاد درجه ایش رو اصلا درڪ نمی‌ڪردم ... . 🍂با رفتنش بچه ها بهم ریختن ... هر ڪدوم یه طورے ابراز احساسات می‌ڪرد و یه چیزے می‌گفت ولی من ڪلا گیج بودم ... 🌼یه لحظه به خودم می‌گفتم می خواد مخت رو بزنه ... بعد می‌گفتم چه دلیلی داره؟ 🍃من ڪه زنشم. خودش نخواست من رو ببره ... یه لحظه بعد یه فڪر دیگه و ... . 🌼ڪلا درڪش نمی‌ڪردم ... ✍ادامــه دارد.... •ღ•⇨ ↬  ↫ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅ لحظه‌هاتـــون ‌‌زیباو سرشار از عاشقانه‌هاے ‌الهی 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا