eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.5هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باب الحرم _ حاج محمود کریمی.mp3
3.33M
|⇦•دیشب تا صبح گریه کردی.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محمود کریمی •ೋ
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه88 به نیت ظهور منجی عالم بشریت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐  - آیا ندیدی‌ کسانی‌ ‌را‌ ‌که‌ می‌پندارند ‌به‌ آنچه‌ ‌به‌ سوی‌ تو نازل‌ ‌شده‌ و آنچه‌ پیش‌ ‌از‌ تو نازل‌ گشته‌ ایمان‌ دارند! [ولی‌] می‌خواهند داوری‌ ‌را‌ پیش‌ طاغوت‌ برند، حال‌ ‌آن‌ ‌که‌ دستور یافته‌اند ‌که‌ ‌به‌ ‌آن‌ کافر شوند، ولی‌ شیطان‌ می‌خواهد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ گمراهی‌ دوری‌ ‌در‌ اندازد 61 - و چون‌ ‌به‌ ‌آنها‌ گفته‌ شود: ‌به‌ سوی‌ آنچه‌ ‌خدا‌ فرستاده‌ و ‌به‌ سوی‌ پیامبر بیایید، منافقان‌ ‌را‌ می‌بینی‌ ‌که‌ ‌به‌ کلی‌ ‌از‌ تو روی‌ می‌گردانند 62 - ‌پس‌ چرا وقتی‌ ‌به‌ سبب‌ کارهایی‌ ‌که‌ ‌به‌ دست‌ ‌خود‌ کرده‌اند مصیبتی‌ ‌به‌ ‌آنها‌ رسید، نزد تو می‌آیند [و] ‌به‌ ‌خدا‌ سوگند می‌خورند ‌که‌ ‌ما [‌از‌ داوری‌ طاغوت‌] جز نیکی‌ و سازش‌ دادن‌ قصدی‌ نداشتیم‌! 63 - ‌آنها‌ کسانی‌ هستند ‌که‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ دل‌های‌ آنهاست‌ آگاه‌ ‌است‌ ‌پس‌، ‌از‌ آنان‌ روی‌ گردان‌ و پندشان‌ ده‌ و ‌با‌ آنان‌ سخنی‌ رسا و مؤثر ‌در‌ جانشان‌ بگو 64 - و هیچ‌ پیامبری‌ ‌را‌ نفرستادیم‌ مگر ‌آن‌ ‌که‌ ‌به‌ اذن‌ ‌خدا‌ فرمانش‌ برند و ‌اگر‌ ‌آنها‌ هنگامی‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌خود‌ ستم‌ کردند، پیش‌ تو می‌آمدند و ‌از‌ ‌خدا‌ آمرزش‌ می‌خواستند و پیامبر [نیز] ‌برای‌ آنان‌ طلب‌ آمرزش‌ می‌کرد، قطعا ‌خدا‌ ‌را‌ توبه‌پذیر و مهربان‌ می‌یافتند 65 - ‌پس‌ نه‌، ‌به‌ پروردگارت‌ سوگند، ایمان‌ نمی‌آورند مگر ‌این‌ ‌که‌ ‌در‌ اختلافی‌ ‌که‌ دارند تو ‌را‌ داور کنند و آن‌گاه‌ ‌در‌ دلشان‌ ‌از‌ حکمی‌ ‌که‌ کرده‌ای‌ ملالی‌ نیابند و بی‌چون‌ و چرا تسلیم‌ شوند 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✍🏻رهبر_معظم_انقلاب ▪️ بنده حوائج یڪ ساله خود را در ایام_فاطمیه می‌گیرم *لبیڪ ـ یا ـ امام ـ خامنه اۍ🥀🤚🏻* 🕊️▪️🍃
🟢 *۹سفارش از قران که اگر عمل کنیم خیلی از رفتارهایمان شاید شکل دیگری بخود گیرد* *🟢 فَتَبَيَّنُوا:* اهل تحقیق و بررسی باشید، قبل از اینکه سخنی بگویید، خوب در باره آن تحقیق کنید. *🟢 فَأَصْلِحوُا* اگر بین دوستان و آشنایان شما کدورتی هست، میان ایشان صلح و سازش برقرار کنید و خود نیز اهل صلح و سازش باشید. *🟢 وَأَقْسِطُوا:* عادل باشید و براساس حق قضاوت کنید و در اجرای حق، میان دوست و آشنا با غریبه فرقی نگذارید. *🟢 لَا يَسْخَر:* دیگران را مسخره نکنید، مردم‌ و‌ اقوام گوناگون را به سُخره نگیرید. *🟢 وَلَا تَلْمِزُوا:* به دیگران طعنه نزنید و از آنها عیب جویی نکنید. *🟢 وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب:* لقب‌های زشت و ناپسند بر یکدیگر مگذارید و از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند صدا بزنید، شدیداً اجتناب کنید. *🟢 اِجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ:* از بسیاری از گمانها دوری کنید، همچنین از گمان بد در مورد دیگران به شدت خودداری کنید. *🟢 وَلَا تَجَسَّسُوا:* اهل جاسوسی و پرده دری نباشید و در کار و زندگی دیگران سرک نکشید. *🟢 وَلَا يَغْتَب:* اهل غیبت پشت دیگران نباشید و جلساتی را که در آن غیبت کسی می شود، ترک کنید. 🟢این سفارشات ۹گانه در سوره مبارکه حجرات آمده و برخی از رهنمودهای الهی در تعامل با سایر انسانها را به اختصار بیان فرموده است. https://chat.whatsapp.com/KTwtxPoS23FLcCxvudtPRd 🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 "مداحی برای خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها)" با صدای دل انگیز "شهید ابراهیم هادی" 🌸🍃 🌷یادش با ذکر ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س) 📹/شهید محمد اسلامی نسب ملقب به شهید ✅ببینید واکنش رهبر معظم انقلاب بعد از دیدن مصاحبه این شهید
خواهر شهید می گوید: [برادرم همیشه در مورد حجاب به من تاکید می کرد، همیشه می گفت بی حجاب نباش روسری بگذار، نمازت را اول وقت بخوان، هیچگاه بدون پوشش بیرون نیا.. مرا دوست داشت چون از او کوچکتر بودم مرا در بغل می گرفت و می بوسید و همیشه تاکید می کرد درس بخوانید تا به جایی برسید] شهید حسن علیپور. http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوای فاطمیه به صدا در می‌آید و مهمانان خصوصی پروردگار سر سفره زهرای مرضیه دعوت می‌شوند.
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #چهاردهم دوس
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت خانه ی پدری ایوب بودیم که برای اولین بار از حال رفتنش را دیدم.... ما اتاق بالا بودیم و ایوب خواب بود. نگاهش می کردم، منتظر بودم با هر نفسی که میکشد، سینه اش بالا و پایین برود... تکان نمی خورد.... ترسیدم. صورتم را جلوی دهانش گرفتم. گرمایی احساس نکردم. کیفم را تکان دادم، آیینه کوچکی بیرون افتاد. جلوی دهانش گرفتم، آیینه بخار نکرد. برای لحظاتی فکر کردم مردی را که حالا همه زندگیم شده است، مرد من،.. تکیه گاهم.،.. از دستش داده ام. بعدها فهمیدم از حال رفتنش، یک جور حمله عصبی و از عوارض است. دیگر برای زنده نگه داشتن ایوب شروع شد. حس می کردم حتی هم مرا می کنند و می گویند: "عاقبت راهی که انتخاب کرده ای، خیر است" یکبار مصرف غذا می خوردیم،... صدای خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث می شد حمله عصبی سراغش بیاید. موج که می گرفتش، مردهای خانه و همسایه را خبر می کردم. آنها می آمدند و دست و پای ایوب را می گرفتند. می افتاد به بدنش. بلند می کرد و محکم می کوبیدش به زمین. را می کردم توی دهانش تا زبانش را گاز نگیرد. طوری سفت می شد که حتی مرد ها هم نمی توانستند را از هم باز کنند. لرزشش که تمام می شد، شل و بی حال روی زمین می افتاد. انگشت های خونینم را از بین دندانهایش بیرون می آوردم. نگاه می کردم به مردمک چشمش که زیر پلک ها آرام می گرفت مردِ من آرام می گرفت. مامان و آقاجون می گفتند: "با این حال و روزی ک ایوب دارد، نباید خانه ی مستقل بگیرید، پیش خودمان بمانید." به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت مامان را توی یکی از دو اتاق خانه جا داد. دیگر از سر زهرا و شهیده نیفتاد... ایوب خیلی می کرد. وقتی می فهمید از این اتاق می خواهند بروند آن اتاق، را می بست و می گفت: _ "بیایید رد شوید نگاهتان نمی کنم." حالا غیر از آقا جون و مامان، رضا و زهرا و شهیده هم شیفته اش شده بودند و حتی او را از من بیشتر دوست داشتند. صدایش می کردند: "داداش ایوب" خواستم ساکتشان کنم که دیدم ایوب نشسته کنار دیوار و بچه ها دورش نشسته اند. ایوب می خواند: _ "یک حاجی بود، یک گربه داشت." بچه ها دست می زدند و از خنده ریسه می رفتند. و ایوب باز می خواند.. کار مامان شده بود گوش تیز کردن،.. صدای بق بق را که می شنید، بلند می شد و بی سر و صدا از روی پنجره . که می رسیدند سر کوچه، قبل از اینکه توی بلندگو هایشان داد بکشند: "آهن پاره، لوازم برقی...." مامان خودش را به آنها می رساند می گفت: _مریض داریم و آنها را چند کوچه بالاتر می فرستاد. برای بچه های محله هم گذاشته بود. همیشه توی کوچه بود. وقتی مامان دستمالی را از پنجره آویزان می کرد، بچه ها حال ایوب است و می توانند سر و صدا کنند. را که برمی داشت، یعنی ایوب خوابیده یا حالش خوب نیست به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
کَلِّمینِی یا اُما! فَـأَنـَا ابْـنُك الحُسَین،"  اما امشب جواب بچه هاش رو داد،موقعی كه علی غسل رو تمام كرد،كفن كرد،بندهای كفن رو بست، حسنین آمدند،ناله زدند،  "کَلِّمینِی، کَلِّمینِی" ،می گفتند،یه وقت دست هارو از زیر كفن بیرون آورد، دو تا آقازاده رو به سینه چسبانید،امیرالمؤمنین قسم یاد كرد أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ". پسراش گفتن:با ما حرف بزن،اما زهرا ناله زد، مثل اون موقعی كه بین در و دیوار بود،زهرا،همیشه پدر صدای تو رو می شنید، غم از دل ِ بابا می بردی،اما اون جا یه جور دیگه ناله زدی، : "یا أبَتاه! هکَذا یُفعَلُ وَ ابنَتِکَ"  ببین دارن با دخترت چه می كنند.امشبم ناله زد، وقتی علی از غسل فارق شد،دست ها رو از زیر كفن بیرون آورد،ناله زد،صیحه زد،اما زهرا با ناله ی تو ملائكه ی آسمان ها همه سوختند، ببین با دل علی چه شد؟ زهرای من موقع غسل و كفن ناله زدی،علی هم یه ناله ای زد، به همه گفته بود آروم گریه كنید،مردم مدینه خبر دار نشن، شاید حیفش اومد بیان كنار جنازه ی مادر، صورت بچه هاش رو كبود كنند، اما یه وقت دست به دیوار گذاشت،شروع كرد های های گریه كردن،علی مگه بازوی ورم كرده اش رو ندیده بودی؟
بچه ها بياييد. حسن جان! حسين جان! زينبم! عزيزم ام كلثوم بيائيد با مادر وداع كنيد. سخت است ميدانم، خدا در اين مصيبت بزرگ به اجر و صبرش ياريتان كند آرامتر عزيزان! از گريه، گريزي نيست، اما صيحه نزنيد، شيون نكنيد، مثل من آرام اشك بريزيد
نميدانم چطور تسلايتان دهم. اين مادر، آخر مادري نبود كه همتا داشته باشد، كه كسي بتواند جاي او را پر كند، كه جهان بتواند چون او دوباره بزايد .اما تقدير اين بوده است، راضي شويد به مشيت خداوند و زبان به شكوه نگشائيد رويش را؟ سيماي مادر را؟ باشد. باز ميكنم، هر چند كه دل من ديگر تاب ديدن آن چهرة نيلي را ندارد. واي، مهتاب چه ميكند با اين رنگ روي مهتابي اينقدر صدا نزنيد مادر را! او كه اكنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش كنيد و آرام اشك بريزيد
مگر می شود، دلت داغدار آن گلبرگِ نیلی باشد و اشکانت منتقم مادر را تمنا نکند؟! یا فاطر بحقّ فاطمه عجل لولیک الفرج...