🌈💙
#زندگی_بهشتی
حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من میگفت: « فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند؟»
میگفتم:« مقنعه را میگویی؟»
میگفت: « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و
روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست.
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی. »
گفتم:« من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟
خندید گفت:« هر دوش »
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، به کجا رسیده.
#شهید_حمید_باکری 🌹
#به_روایت_همسر
@rahe_ebrahim
#شهید_حمید_باکری🌹
#وصیت_به_احسان_و_آسیه:
برحذر باشيد از وسوسه هاي نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد.
@rahe_ebrahim
#زندگی_بهشتی 💙
یک بار گفت:« میآیی #نماز_شب بخوانیم؟»
گفتم:« بله.»
او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم.
نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم:« تو هم با این #نماز_شب خواندنت... چقدر طولش میدهى؟ من که خوابم گرفت، مؤمن خدا... .»
گفت: « سعی کن خودت را عادت بدهى. #مستحبات، انسان را به خدا نزدیک ترمیکند».
#شهید_حمید_باکری 🌹
#به_روایت_همسر
#سیره_شهدا
join⤵️⤵️
@rahe_ebrahim
#شهید_حمید_باکری 🌹
💠حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟!
نامه پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط.
💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان #غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به خطا بروم.
همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم.
#به_روایت_همسر
#کتاب_نیمه_پنهان_ماه
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
#درس_اخلاق #ایمان آن است که به هنگام سخن از #دیگران از خداوند پروا کنی. #حضرت_علی_علیه_السلام #نه
#زندگی_بهشتی 🌈❤️
از خودمان که حرف می زدم، چیزی نمی گفت. آمده بود بیمارستان، قبل از تولد احسان.
به شوخی می گفتم:
وای #حمید! بچه مان آن قدر زشت است که با تو مو نمی زند.
می خندید.
اما تا می خواستم حرف دیگران را بزنم.
می گفت:
برو بند ب. حرف دیگری بزن.
از این حساسیت هایش که نشانه سلامت روحش بود خوشم می آمد.
#شهید_حمید_باکری🌹
#به_روایت_همسر
#قرار_بندگی
#غیبت⛔️
#نیمه_پنهان_ماه
@rahe_ebrahim