#یادداشت
آخر کسانی که می گویند کار باید برای #خدا باشد، از من انتظار تعظیم در مقابل شان را دارند.
کسانی که از مقابل، مرا به راه راست هدایت می کنند، از پشت پایم را می گیرند.
کسانی که در میدان #عمل، در اوج #غرور، قرار گرفته اند، فریاد می زنند:
غرور شما را نگیرد. ذکر #خدا یادتان نرود. من نیز در مقابل این کسان، نه رفتنم حرکتی دارد و نه ماندنم سکوتی. چه کنم؟
راهی برایم بنمایان.
#شهید_علی_سیفی
#سیره_شهدا
#نفاق🚫
#تلنگر
@rahe_ebrahim
#به_خـاطر_بسپار💙
عملیات بیتالمقدس تازه تمام شده بود، که خبر رسید #اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده است.
از طرف سپاه چند نفر رو انتخاب کردند که برای ایجاد یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند.
من هم یکی از انتخاب شدهها بودم. وقتی برادرم #حسن فهمید، آمادهی رفتن شدم، بهم گفت:
«نکنه فکر کنی چون برای جنگ با #اسرائیل انتخاب شدی، کسی هستی و مهم شدی؛ نکنه #غرور بگیردت.
اینم بدون که تو با نیروهای بسیجی هیچ فرقی نداری. اونجا هم که رفتی برای #خدا کار کن و #مراقب باش خودت رو گُم نکنی»
#شهید_حسن_باقری
#به_روایت_برادر
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim
#شهید_حمید_باکری 🌹
💠حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟!
نامه پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط.
💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان #غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به خطا بروم.
همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم.
#به_روایت_همسر
#کتاب_نیمه_پنهان_ماه
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim