eitaa logo
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
166 دنبال‌کننده
285 عکس
59 ویدیو
1 فایل
امام خامنه ای: درجمهوری اسلامی هرکجا که قرارگرفتیدآنجارا مرکزدنیابدانیدوآگاه باشیدکه همه کارهابه شمامتوجه است. به_حکم_آتش_به_اختیار قدمی برداریم درجهت دغدغه های رهبرمان دغدغه هایی ازنوع فرهنگی!✌ راه ارتباطی شما: @Fateme_art70
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 حاج آقا می گفت: آهای جوون! بچه مذهبی! طلبه! صدای هل من ناصر را نشنیدی؟ از چی میگذری برای دینت؟ از جوونی ات میگذری؟ از خوشی هات میگذری؟ روز قیامت جوابی داری بدی؟ @rahe_ebrahim
🌸🍃🌸🍃 اَللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَهِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَهً لَهُ فِي عُنُقِي خدايا! در صبح اين روز و تا زندگي كنم از روزهايم، براي آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مي كنم! @rahe_ebrahim
گفته بودند: "فلاني پشت سرت كرده." دست هايش را برد بالا. گفت: "خدايا! من بخشيدمش، تو هم اورا " @rahe_ebrahim
💠لبنانی بود، ولی دوست داشت یک خانه هم توی داشته باشد. پول داد به امام گفت: " زحمتش را شما بکشید." گفت : "یک خانه خوب برایت خریده ام. این هم قباله اش."ویک کاغذ گذاشت جلویش. 💠مرد خواند: " برای این مرد خانه ای در خریده است که یک طرف آن به خانه متصل است، طرف دیگرش به خانه و دو طرف دیگرش به خانه ي و ." 💠مرد با کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش. امام گفت : " پولت را دادم به فقرای مدینه." خانواده اش را قسم داده بود وقتی مُرد، نوشته را بگذارند توی کفنش. روز بعد ازدفنش آمدند سرقبرش؛ دیدند نوشته ای آنجا گذاشته شده: " به وعده اش وفا کرد." @rahe_ebrahim
این و این جامعه آنقدر کار در آن هست که دیگر استراحت بی استراحت، آنقدر کار هست که میتوان انجام داد بی آنکه پست و سمت و حکم و ابلاغی در کار باشد. @rahe_ebrahim
می گفت: "کار کردن تو مملکت (عج) رو عشقه! هر جا لازم باشه حاضرم کار کنم. چه فرماندهی در جنگ، چه کارگری در کارخانه." 🌹 @rahe_ebrahim
🌷چشم هایش داشت بسته می شد. گاه گاه از گوشه و کنار خانه صدای گریه بلند می شد. منتظر نشسته بودند کنار بسترش. خودش گفته بود جمع شان کنند. 🌷هیچ کس نمی دانست این لحظات آخر چه  می خواهد بگوید. نگاه کرد به صورت تک تک شان، گفت: " ما کسی که را بشمارد، شفاعت نمی کنیم."   @rahe_ebrahim
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
🍃اوایل انقلاب ماشین ژیان داشت. بهش گفتم: "این همه ماشین توی پارکینگ، چرا یکیش رو بر نمی داری سوارشی؟" می گفت: همین هم از سرم زیاده. 🍃از استانداری دو تا حواله پیکان فرستادند. هر پیکان، چهل و پنج هزارتومان. یکی برای صیاد و یکی برای من. صدایش را در نیاوردم. نود هزارتومان جور کردم و ریختم به حساب وقتی فهمید، با ناراحتی گفت: "کی پیکان خواسته بود؟" 🍃ماجرا را گفتم. ژیانش را گرفتم و بیست هزار تومان فروختم و بیست و پنج هزارتومان هم براش وام گرفتم تا خیالش راحت شد. چند سال بعد ستاد مشترک ارتش بهش حواله داد قبول نکرد که با پول ستاد به حج برود، پیکانش رو فروخت خرج مکه اش کرد. 🌹 @rahe_ebrahim
از بدی دل بستن به مال می گفت اما قبل از همه خودش به آن عمل می کرد. می گفت: "خداوند در قرآن فرموده: مومنین از آنچه خدا آنها کرده کنند. اینکه اضافه مال را بدهی می شود اما باید از آنچه به آن داری بگذری. 🌹 @rahe_ebrahim