#شعائر_حسینی
#علم
تیغه به تیغهی علمی که پر از شفاست
یادآور رشید علمدار کربلاست
سبزه به سبزه پر شده روی تنش دخیل
دانه به دانهی گره هایش گره گشاست
پر باز میکنیم و به پرواز میرسیم
تا لحظهایکه بار علم روی دوش ماست
اینها همیشه اول هر دسته میروند
دست علم کشان خدا رایةالهداست
موسی پیمبر است و عصا نیز معجزهش
اینجا به دست نوکر عباس هم عصاست
آن لب که بر ضریح علمدار بوسه زد
گر کمتر از مسیح خطابش کنم خطاست
حکم نجات ما همه در دست ساقی است
در کشتی حسینیه عباس ناخداست
باید میانه را به اباالفضل داد و بس
هرجا زهیر سمت چپ است وحبیب راست
رخصت اگر به جنگ بگیرد چه میشود
آتش همیشه دستخوش کام اژدهاست
دستش اگر بریده شده از سرحرم
تا روز حشر پرچم عباس روی پاست
هر پرچمی که نابه حق آمد خراب شد
اما هنوز زیر علم ها برو بیاست
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
#دوبیتی
زبانحال امام سجاد با بنی اسد
مگذار سخن بگویم از وضع بدن
وضعی دارد که در نیاید به سخن
بشنو سخنی، مپرس علت از من
نزدیکترین جا به بدن، قبر بکن
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
#نیزه
در آسمان فراقت، هلال را دیدم
نمردم و سرِ نیزه، هلال را دیدم
منی که روی تو را بی بهانه می دیدم
به صد بهانه فراق و ملال را دیدم
صدای قاری من از تنور می آمد
چه شد که بر سر نی این محال را دیدم
دلم ز رأس تو جویای شام هجران شد
ز عطر یاس، جواب سؤال را دیدم
بدون شرح و بیان، وصف حال تو گویاست
به زخم ابروی تو شرح حال را دیدم
اگر چه گیسوی خاکستری کبابم کرد
ز جلوه ی تو شکوه و جلال را دیدم
به من چو از سر نیزه نظاره می کردی
نگاه ملتمس خردسال را دیدم
تمام داغ و فراق تو داشت زیبایی
چرا که در رخ تو ذوالجلال را دیدم
مرا به مجلس ابن زیاد سنجیدی
ز هیبتم به رخت وصف حال را دیدم
چنان غم تو به ایراد خطبه ام وا داشت
که خود صلابت یک سرو دال را دیدم
منم معلّم تفسیر سوره ی مریم
که پاره پاره کتاب زلال را دیدم
ببین که دست خدا با سپاه کوفه چه کرد
در این سپاه شکست و زوال را دیدم
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
به خون نشسته چرا ای حسین من رویت
سفیدتر ز سپیده شده چرا مویت
هلال من که غروب تو زود و خونین بود
کبود گشته چنان روی مادرم رویت
نسیم چون که به تو میرسد شود خوشبو
شمیم باغ جنان میوزد ز گیسویت
به روی نیزه سرت را به کوفه میبینم
ز کربلا دل من بوده در تکاپویت
بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد بر من
صدای روح نوازی ز لعل دلجویت
وضو ز خون جبین میکنم در این محمل
نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت
اگرچه بر سرنیزه نمیرسد دستش
سهساله دختر تو میکند چو گل بویت
مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست
که چند لحظه ببینم جمال نیکویت
به هر کجا که رَوی ای گل سرنیزه
در این سفر دل زینب بود پرستویت
به جان زینب خود کن عنایت و کرمی
که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه #نیزه
#اسارت
هلالِ يك شبه بر نيزه دلبري داري
به شهرِ كوفه ظهوري پيمبري داري
چقدر زخمي و خاكستري شدي پيداست
عجيب دردِ سر از نورِ سروري داري
طلوعِ مغربِ خون بي خبر كجا رفتي؟
در اين سه روزه نگفتي كه خواهري داري؟
چه ديده اند كه دست از تو بر نمي دارند؟
جز اين سرِ سرِ ني، چيزِ ديگري داري؟
خروش أًمْ حَسِبَت كوچه كوچه را پُر كرد
چه بغضِ خسته اي و گريه آوري داري!
دلم هواي دمي روضه خوانيت كرده
اگر هنوز سرِ نيزه حنجري داري؟
دراين تجمع شادي و هلهله با من
براي سينه زدن خسته مادري داري
ز طاقِ گيسويت آياتِ نور مي ريزد
به دامنم تبعاتِ تنور مي ريزد
دلي كه در قفسِ آهِ آتشين مانده
فقط به عشقِ تو در غربتِ زمين مانده
بزرگِ قافله، اين بار تو شمارش كن
براي ماندنِ من، چند نازنين مانده؟
چه تكّه تكّه پَرِ نازِ شاپرك هايي
كه بينِ حلقه ي زنجيرِ آهنين مانده
به قدرِ زخمِ تو نذرِ شكستگي كردم
اداي نذرِ شريكت فقط جبين مانده
بيا و جاي خودت را به نيزه محكم كن
هنوز سنگِ لبِ بام در كمين مانده
در اين شلوغيِ بازار جاي شُكرش هست
به حفظِ آبرو يك گوشه آستين مانده
دلِ رقيه ات از قصه ذوب مي گردد
سخن بگوي، مرا دلخوشي همين مانده
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#کوفه
#اسارت
رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب
هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزارسال ز داغ تو پیر شد زینب
سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب
چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب
همان زمان که به سرنیره ها زدند او را
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب
نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب
بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
هر کس که روی عشق تو محکم حساب کرد
درد جهان غم زده را کم حساب کرد
خوشبخت آنکه خرج عزاخانه ی تو را
بر خرج زندگیش مقدم حساب کرد
سعی و طواف دور ضریح تو را خدا
بالاترین عبادت عالم حساب کرد
اشکی که با شنیدن نامت چکیده شد
آنرا قبول توبه ی آدم حساب کرد
اندازه ی پر مگسی اشک روضه را
در پای بنده قدر مسلم حساب کرد
رد کرد اجر نافله های مرا ولی
آهی که پای روضه کشیدم حساب کرد
از من گذشت فرصت یک شب هزار ماه
قدر مرا به ماه محرم حساب کرد
موی سفید و دیده ی بارانی مرا
هر کس که دید قوت مرا غم حساب کرد
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#کوفه #اسارت
#مجلس_ابن_زیاد
مزن آتش به قلبم ای ستمگر یابن مرجانه
مزن زخم زبان بر دخت حیدر یابن مرجانه
منی که سایه ام را چشم نامحرم ندیده بود
شدم هم صحبت تو ای ستمگر یابن مرجانه
همین سر را که بنهادی میان طشت ای نامرد
بود ریحانه قلب پیمبر یابن مرجانه
نوامیس خدا را کوچه و بازار گرداندی
نکرده کس چنین با قوم کافر یابن مرجانه
دلم آتش زدی ای بی حیا با طعنه های خود
نگفتی دیده ام داغ برادر یابن مرجانه
تو بنشستی کنار سفره آب و غذا اما
گرسنه،تشنه ، اولاد پیمبر یابن مرجانه
گهی کنج تنور و گه به روی نیزه ها رفته
مدارا کن مدارا کن به این سر یابن مرجانه
حسین را کشتی و دست از سر او بر نمیداری؟
به لبهایش مزن با چوب دیگر یابن مرجانه
ببین دردانه هایش را که مثل بید میلرزند
پدر را میزنی در پیش دختر یابن مرجانه!؟
چرا میخندی ای نامرد بر موی سپید او
حسینم پیر شد از داغ اکبر یابن مرجانه
رباب است این ،عروس فاطمه مهلت بده یک دم
که گیرد این سر بشکسته در بر یابن مرجانه
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین
خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین
دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود
کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین
با خجالت گوشۂ هیئت نشستم غرق اشک
روسیاهم! آمدم آقا، نگاهم کن حسین
نفْس طغیان کرد و از من حالِ خوبم را گرفت
با خود آوردم گناهم را، نگاهم کن حسین
خوب میدانم بدم امّا بزرگی کن بیا...
در میام روضه این شب ها، نگاهم کن حسین
با دل و جان مادرت را دوست دارم مثل حُر
پس به جان مادرت زهرا نگاهم کن حسین
کنج کشتیِ نجاتت کاش جایی داشتم
کاش جایی داشتم آنجا، نگاهم کن حسین
در دو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری
من به دردت میخورم آیا؟! نگاهم کن حسین
#م_عاطفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده
در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده
کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش
روبهروی صاحبان سبحه و زر ایستاده
گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده
مثل کوهی باز هم اللهاکبر، ایستاده
گاه بالای سر سرهای بیتن گریه کرده
گاه بالای سرِ تنهای بیسر ایستاده
در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند
آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده
کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی
اینکه در این مسجد بیبام و بیدر ایستاده
زن مگو، بنتالجلال اختالوقاری آسمانی
مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده
با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه
راستقامت عین عباس دلاور ایستاده
خم به ابرویش نیامد از ملامتهای دشمن
بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده
کیست اینزن، اینکه چونسروی میانآتشودود
با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده
شام، تاریکاست و خیلکوفیان در شب شناور
زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده
زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم
آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده
پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا
بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده
#سعید_بیابانکی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
فطرس غم ما به دلبر ما برسان
حرف دل این شکسته دل را برسان
من بال و پرم شکسته ، دورم زحرم
تو عرض سلام من به آقا برسان
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#دوبیتی
کسی گل را میان خَس ندیده
زنی اینقدر دلواپَس ندیده
شدم راهی شام و کوفه عباس
منی که سایه ام را کَس ندیده
#علی_سلطانی
@raziolhossein