eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق به اینجا آمدم عاشق ازینجا میروم نوکر به دنیا آمدم نوکر ز دنیا میروم قبل از تمام نوکران  زهرا به هیات می‌رود وقتی به روضه می‌روم دیدار زهرا می‌روم من دوست دارم‌ روضه را چون خانه ی امن من است غمهام یادم می‌رود تا پیش آقا می‌روم این کوچه آن کوچه حسین  این خانه آن خانه حسین مجنونم و دنبال او صحرا به صحرا می‌روم صدسال عارف هرچه کرد آخر نشد کارش درست من این مسیر سخت را با گریه حالا می‌روم مولا تنزل میکند  نوکر ترقی میکند او رفته در گودال و من بالای بالا می‌روم وقتی که چشمم بسته شد ارباب خاکم میکند تا خانه ی قبر خودم کی گفته تنها می‌روم؟! یک چند وقتی میشود راهم نداده کربلا از برکت نام حسن امسال اما می‌روم زینب صدا می‌زد حسین خون گریه کن برحال من دارم کنار قاتلت تنهای تنها می‌روم @raziolhossein
در عالم ذر خدای باری.. با شیعه گذاشته قراری گفتیم به غربت تو لبیک گفتیم به ماتم تو آری چون روی تورا به عرش دیدیم.. رفتیم به سجده اختیاری! مادر که حسین گفت..گفتم.. چه اسمِ عجیبِ گریه داری! منت سر تو گذاشتیم و.. منت سر ما نمی‌گذاری! خیر از دوجهان نبینی ای چشم.. از داغ حسین اگر نباری بر گریه کنان تو حسین جان جز گریه مباد کار و باری! نذر موی اکبر تو قومی نذر موی دخترت تباری مرداب شدیم و گریه کردیم با گریه شدیم رود جاری از برکت پرچم عزایت روی سر ماست سایه ساری دکّان نزدم کنار نامت دور است ز عشق،هر قماری مشکیِ تو کرده ایم بر تن به به! جانم! چه افتخاری! گریه کن تو پیمبرانند ما نیز دراین وسط غباری ما لایق دوزخیم اما.. داریم به تو امیدواری ما چشم امید بر تو داریم از این و از آن چه انتظاری؟! افسوس نمی‌شود بفهمیم.. مارا چقدَر تو دوست داری! بگذار که کربلا بمیرم چون با تو خوش است همجواری هرسال به شوق اربعینت.. کارم شده ثانیه شماری . . بعد از تو اسیر گشت زینب بعد از تو چه روز و روزگاری؟! سخت است برای دختر تو بی سایه ی تو شتر سواری @raziolhossein
بگو حسین که این زنگ خانه ی زهراست بگو حسین که این اسم اسمِ خاص خداست بگو حسین که اسمش عجیب شیرین است بگو حسین که قند مکرّر لب‌هاست فقط به یک نفر آن‌هم حسین گفتم چشم من اختیار دلم دست سیدالشهداست به شکر اینکه به ما اذن نوکری داده تمام عمر اگر سجده اش کنیم سزاست من از حسین به غیر خودش نمیخواهم ز یار غیر خودش خواستن خطاست خطاست آهای نوکر آقا مراقب خود باش! که در مسیر تو صدجور بازی دنیاست اگر حسین تو را رد کند زبانم لال پناهگاه تو از این به بعد کیست؟! کجاست؟! هزارسال به عرش است پرچم این شاه هزار قرن دگر نیز پرچمش بالاست به روز حشر که مردم فراری اند از هم همه به دور حسینیم صحنه اش زیباست برای کرببلا ثبت نام در روضه ست بگو حسین قلم دست حضرت آقاست میان آن‌همه زخم و میان آن‌همه خون هنوز بر نی زیباییِ رخت پیداست.. @raziolhossein
صبر کن تا نقل این مطلب کنم.. من که باشم صحبت از زینب کنم؟! عقل آدم مات این نور جلی ست گفتن از زینب فقط کار علی ست یک علی در قامت زهراست این شاه‌بیت شعر عاشوراست این فاتح اعجوبه ی بی ذولفقار جوشنش صبر است و شمشیرش وقار نام زینب بعد یا هو آمده نوح هم در کشتی او آمده! عالم هر علم،بی آموزگار مثل او هرگز نبیند روزگار سرنوشت جنگ را تغییر داد آبرو برده ست از ابن زیاد جوهر مردانگی از این زن است نور هفتاد و دوتن از این تن است چندروزی هست حالش درهم است بازهم زینب گرفتار غم است پیش نجمه پیش لیلا و رباب از خودش دارد گلایه بی حساب نیست از پیکار او را توشه ای با پسرهایش نشسته گوشه ای گفت شاها راهشان را سد نکن! جان زینب این دوتا را رد نکن گرچه ناقابل،برای زینب اند این دوتا سرمایه های زینب اند هردو را بفرست سوی کارزار تو نباشی بچه میخواهم چکار؟؟ جان به کف دنبال جانان میروم بعد از این‌ها خود به میدان میروم! کاش میشد شمر خنجر میکشید حنجر این دو پسر را می‌برید تا بمانی تو کنار خواهرت ای همه سرها به قربان سرت این دوتا باشند اذیت می‌شوند شاهد رنج اسارت می‌شوند وقت غارت هر دو هق هق می‌کنند با اسیری رفتنم دق می‌کنند @raziolhossein
وقتی زمان جنگ تو در کارزار شد.. دیدم خود حسن روی مرکب سوار شد گفتی که قاسمم نفس کوفیان برید.. از ترس بین قافله داد و هوار شد! خود و زره نیاز نداری تو حیدری مبهوت رزم حیدری ات ذوالفقار شد انگار ناقه ی زن ملعونه پی شد و انگار مجتبای جمل آشکار شد از میمنه به میسره کولاک کرده ای هر مدعی مقابلت آمد شکار شد با یک اشاره پوزه ی ازرق به خاک خورد با یک جرقه کار بقیه فرار شد عباس کیف کرد چه مردانه می‌زدی لشکر مقابل غضبت تارو مار شد من چهارقل برای تو خواندم عزیز من دورت شلوغ شد جگرم پرشرار شد ! وقتی که دوره شد بدنت بین اسب‌ها.. صحرا مقابل نظرم پر غبار شد تحت الهنک ز روی تو افتاد وای من چشمان شور آمد و کار تو زار شد زیبای خانواده ی من گونه ات شکست کعبه میان قوم زنا سنگسار شد می‌خواستم که حجله ببندم برای تو با سُمّ اسب سینه ی تو همجوار شد داماد کربلا چه حنایی به مو زدی با خون عروسی ات چقدر ناگوار شد با بند بند وا شده از هم تکان نخور تو دست و پا زدی و عمو بی قرار شد یکبار تو به زور نفس میکشی ولی شرمندگی من ز غمت بی شمار شد فکری به حال تازه عروست نمیکنی؟! افتادی و بدون تو بی سایه سار شد @raziolhossein
فکر کن تشنگی به دنیا نیست.. خیمه ی ما کنار دریا نیست فکر کن در مدینه ایم اصلا.. خبر از آفتاب صحرا نیست فکر کن شیر می‌خوری راحت.. مادرت شرمسار بابا نیست فکر کن مشک ها پر از آب است غصه ای در وجود سقا نیست فکر کن حرمله نیامده است.. تیرها با کمانش اینجا نیست فکر کن تختِ تحت خوابیدی همه اش واقعی ست رویا نیست آه دیگر بس است فکر و خیال پسرم جا برای حاشا نیست به خدا مادر تو صد دفعه.. رفت دنبال آب، اما نیست! بین آغوش من بمان امن است جای دیگر بغیر بلوا نیست تو حواست فقط به بابات است چاره ات خواب نیست لالا نیست پسرم حرمله کمان دارد تیرهایش یکی و دوتا نیست تیر مردانه می‌زنند به تو ذره ای رحم بین اینها نیست تیر آمد..درست سمت سرت سر روی پیکر تو حالا نیست بین میدان و خیمه مانده حسین راه دیگر برای آقا نیست ختم تو پشت خیمه برپا شد! عفو کن مجلس تو غوغا نیست @raziolhossein1
حالا که دیگر هست راه آسمان بسته.. دشمن روی ما آب را با قصد جان بسته زخم لبت وا شد..زبانت را نکش رویش جان رباب آرام شو طفل زبان بسته! میخواستم در مجلس دامادی ات باشم مادر به تو صدجور امیدِ گران بسته گریه کنی با تیر می‌گیرد تو را از من چون حرمله امروز بر دوشش کمان بسته ّذبح تو خیلی جایزه دارد دراین لشکر او هم‌ برایش شرط با شمر و سنان بسته من با صدای تیر فهمیدم تورا کشتند چشمان من را اضطرابِ تیرشان بسته حالا سه دندان داری اما حیف پنهان است آنقدر محکم تیر خوردی شد دهان بسته تیری که چشمان عمویت را زیارت کرد حالا دخیلش را میان ابروان بسته آواره شد از غربتت بابات ای مظلوم راهش به میدان بسته، راهش بر زنان بسته سخت است اما از روی نیزه نیوفت اصلا دشمن تورا با روسری خواهران بسته @raziolhossein
همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لب‌های حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن @raziolhossein
در یازده بهارم، تنها حسین گفتم یاد حسن که کردم، یک یاحسین‌ گفتم عمه نوازشم کرد، زیرا حسین گفتم به تو عمو نگفتم، بابا حسین گفتم! باید همه بدانند، در زیر دین هستم عبداللهم ولی من، عبدالحسین هستم مانند قاسم عزمِ کشته شدن که دارم در رگ‌رگ وجودم، خون حسن که دارم گیرم زره ندارم! یک پیرهن که دارم! جای کلاه‌خودم، عمامه من که دارم بگذار من بیایم تا راه حل بسازم مثل حسن بجنگم صدها جمل بسازم بی اکبر و ابالفضل، دور تو بود خلوت گفتی بمان به خیمه، گفتم عمو اطاعت عمه مراقبم بود، با صد هزار زحمت تنها زدی به میدان، آخر چقدر غربت! دیدم به‌قصد قتلت، لشکر به راه افتاد تا پیکر شریفت، در قتلگاه افتاد بر پیکرت کشیدم، با گریه پیکرم‌ را دادم نشان به عالم، آن روی دیگرم را نذر سر تو کردم، دستان لاغرم را بازو شکست و دیدم‌ بازوی مادرم را شکر خدا که من هم، پای تو جان سپردم دیدی که من دلیرم! دیدی به درد خوردم! @raziolhossein
پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است عشق او راه مرا سمت خدا انداخته بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد! لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است! هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال این طبیب محترم کارش شفای عاجل است از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است از کنار علقمه گودال پیدا میشود دور تا دورش صدای خنده های قاتل است @raziolhossein
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود.. قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت مشک آبش تا  به خاک افتاد جسمش آب رفت تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است! علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است این قد و بالا برای کودک شش ساله است گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر با همان چادر سر اورا ببندد زودتر نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی خیمه بی عباس شد حال عقیله مضطر است اولین بار است زینب غصه دار معجر است ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است @raziolhossein
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما.. به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم! گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم قبول! بی توسفر میکنم به شام اما.. کنار شمر برادر گمان نمیکردم تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان‌ نمیکردم سربریده به هرمادری نشان دادند ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم به آیه خواندن تو با همان لب زخمی که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم @raziolhossein
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود مارا به سخت جانی خود این گمان نبود ناراحتم زیاد نماندم کنار تو شمر آمد و برای نشستن زمان نبود هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است مانند من غریب دراین‌ کاروان نبود ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت ای کاش بین قافله ای ساربان نبود ماندم چرا به زور کشیدند از تنت آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود گفتم به آفتاب نتابد روی تنت شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود با لشگری برای سرت جنگ کرده ام پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود دیروز شش برادر کرار داشتم امروز دور خواهر تو جز سنان نبود آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک جای تن تو برروی ریگ‌ روان نبود ای وای از این سفر که بدون تو میروم تنها شدن که حق من نیمه جان نبود باد صبا ببر به نجف روضه مرا روضه بخوان که دخت علی در امان نبود ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است اما دگر اسیر شدن رسممان نبود @raziolhossein
در کربلا صبور رسید و دچار رفت زینب عزیز آمد و با حال زار رفت آنکس که روزگار به گردش نمیرسید.. آخر به سایه ستم روزگار رفت روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر آن سان سوار آمد و این سان سوار رفت! بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن.. بین غریبه آمد و با نیزه دار رفت زینب اگر چه وقت بلا پس نمیکشید هرجا صدای حرمله آمد کنار رفت! میخواست تا وداع کند با تن حسین اورا چنان زدند ز قلبش قرار رفت خلخال دختران همه سوغات کوفه شد از آن به بعد پای همه روی خار رفت احمد عمامه را به زمین زد میان عرش وقتی بروی معجر زینب غبار رفت @raziolhossein
از بچه هات هیچ کسی کم نمی‌ شود باشد بخواب، بدتر از این غم نمی‌ شود باید چه کرد در وسط این حرامیان با دست بسته مقنعه محکم نمی‌ شود پیشانی ام که بوسه زدی را شکسته اند مرهم حریف شدت دردم نمی‌ شود هر کار می‌کنم بروند آن طرف، ولی اوباش مانده دور و برم کم نمی‌ شود @raziolhossein
نبریدم!پسر مادرم اینجا مانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند مونس بی کسی من تک و تنها مانده کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آبروی همه عریان رو صحرا مانده بین یک گونی کهنه سر اورا بردند ته گودال ولی پیکر او جا مانده ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مرو همسفر ما مانده چند باری شده گم کرده ام اورا اصلا بس که از دور تنش مثل معما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ بازهم آمده این حرمله وا مانده برسانید خبررا به علمدار حرم چادر زینب تو زیر لگدها مانده  ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم چشم من سمت علی اکبرم اما مانده.. @raziolhossein
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم.. گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم ولی به کندی خنجر! گمان نمیکردم! همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه ی لشکر گمان نمیکردم @raziolhossein
اشک غریب عاقبتش شرم آشناست بدبخت آن کسی‌ست که از صاحبش جداست یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم باید وبال گفت به دستی که بی‌ دعاست پایی که نیست در پی تو لنگ میزند دنبال تو دویدن ما آبروی ماست از دیگران دوا برسد درد مطلق است دردی اگر ز تو برسد مرهم و دواست هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم آقا بگو که خیمه زهرایی‌ات کجاست؟ حق می‌دهیم دل به دل ما نمیدهی ما سالهاست عادتمان لاف و ادعاست سجده بغیر تربت اعلی نمیکنیم مهر قبول سجده ما مهر کربلاست هرچه زدند باز ز جایش تکان نخورد زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست @raziolhossein
خانه ها را روضه کردی خانه ها جنت شدند کل زحمت های ما در روضه ات رحمت شدند بیشتر از آهوان سگ میرود با صاحبش.. بیشتر از پاک ها آلوده ها دعوت شدند مور را اینجا سلیمان می‌برد بالای قصر.. شاه با سائل سر یک سفره هم صحبت شدند این جوانها که پی کار شما افتاده اند.. از همه دل کنده اند آماده خدمت شدند خستگی نوکری از نوکری کمتر نبود خواب های ما به زیر پرچمت طاعت شدند فرش های خانه را فرش حرم کردی حسین خاک های ساده زیر پای تو تربت شدند آبرودار محلم کرده ای با معرفت! جمع ذلت های من با نام تو عزت شدند کودکان ما دویدند آنقدر در روضه ها.. تا جوانانی رشید و خوش قد و قامت شدند این زمین روضه یک قطعه ز خاک کربلاست روضه‌رفته های ما به کربلا دعوت شدند حرصشان در آمد از یارب و یارب گفتنت نیزه بین حنجرت کردند تا راحت شدند @raziolhossein
باز چشمم به بلایی روشن است امتحان تازه صبر من است بعد گودال تو با حالی جدید میروم امروز گودالی جدید گریه کن بر روضه مکشوفه ام پابرهنه کوچه گردِ کوفه ام غم زیاد است و پریشانی زیاد دارم اینجا آشنایانی زیاد وای بر این روزگارم وای وای محملی بی پرده دارم وای وای خنده ها بر اشک و آهم میکنند می‌شناسند و نگاهم‌ میکنند جای گل زخم زبانم میدهند این و آن بر هم نشانم میدهند! سعی و کوشش های من بی حاصل است دست بسته رو گرفتن مشکل است حرمله.. این حرمله.. این حرمله.. می‌زند ما را و میگیرد صله ساقی بی دست!عباسم مدد دست های من شکسته از لگد ای هلالِ چشم بر من دوخته! موی تو مانند مویم سوخته! با لباس پاره روی پرغبار بودم از ام حبیبه شرمسار بچه ها از ضعف افتادند و بعد نان به ما خیرات میدادند و بعد جمع کردم لقمه ها را از حرم خطبه خواندم یک‌صدا چون مادرم.. سفره هاتان‌ نان‌ اگر دارد ز ماست! نان به سفره دار دادن کی رواست؟! ای که خوردی سالها نان علی! حال میخندی به طفلان علی؟! جان زینب را به لب آورده اید بعد نذر ختم قرآن کرده اید؟! آب میخوردید از دریای ما بود دخل و خرجتان هم پای ما مزد ما این است..این چشم تر است یاعلی جان دخترت بی معجر است! @raziolhossein
هرکجا نام تو آمد کار ما فریاد شد غصه‌آبادِ دل نوکر حسین آباد شد یا حسین مادرم اول به من تاثیر کرد طفل او در گاهواره عبد مادر زاد شد پیش معصومین عزیزم چون عزیز من تویی آنقدر گفتم حسین تا مادرت دل‌شاد شد از تو آقایی میاید از منِ بد نوکری هر کسی پیگیر کار روضه شد امداد شد یک نفر از برکت نامت شفایش را گرفت یک نفر از برکت تو صاحب اولاد شد حُر بدون تو به زندان هوای نفس بود تو در آغوشش گرفتی بعد از آن آزاد شد کربلای ما به امضای بزرگ مشهد است جلوه ی شش گوشه ی تو پنجره فولاد شد آن سه روزی‌ که تنت افتاد عریان روی خاک.. روضه خوان پیکر تو ناله های باد شد @raziolhossein
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را مگر طواف کنم خانه کریمان را حسن حسن به لبم آمده به این امید.. که بر دلم بگذارند نور ایمان را سلام من به شریفه عقیق سرخ حسن کریمه ای که از‌او دیده ایم احسان را کرامتش نبوی نور عصمتش علوی دخیل چادر او کرده اند عرفان را بگو به هرچه گرفتار وقت وقت عطاست شریفه پر بکند کیسه گدایان را خدا گواه که هر حاجتی روا بشود به او قسم بدهی گر خدای سبحان را نوشته اند که با عمه اش اسیری رفت گذشت پای برهنه همه بیابان را نوشته اند که خیلی زدند بانو را به حکم بغض حسن میزدند ایشان را عذاب زخم زبان بیشتر ز شلاق است چه حرفها که نگفتند این اسیران را صبا برو به مدینه بگو به بابایش که دخترت چه کند ناقه های عریان را @raziolhossein
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو،تو نما قبول زحمت همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت @raziolhossein
همین که کرد تجلی رخ منور تو‌. به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب.. تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو آهای بی کسِ بر نیزه رفته نامت چیست؟ کجاست اهل و عیالت کجاست خواهر تو؟! سر تو سوخته اما چراغ دِیر شده گمان کنم که مسیح است نام دیگر تو ببخش خون سرت با گلاب پاک نشد عمیق وا شده پیشانی مطهر تو بگو چرا عوض خانه ی مسلمانان رسیده است به آغوش راهب این سر تو؟! بگو چرا بروی نیزه گریه میکردی مگر چه منظره ای بود در برابر تو؟! سر بریده زبان باز کرد ای راهب.. بس است..سوختم از این سوال اخر تو شده مقابل تو دختری کتک بخورد؟ شده غریبه بیاید به سمت خواهر تو؟ @raziolhossein
نگفته ام غم دل را ، نگفته بسیار است غمی که می کُشَدَم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه ، به یاد حمله زجر زمان خواب ، دو چشمم همیشه بیدار است تو رو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد می کُشد ما را خدا کند که بخوابد ! رباب تبدار است نمی روم سر بازار ، درد سر دارد عذاب هر شب من ازدحام بازار است حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلاً حصیر ، روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز جای غل و سلسله به گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم  " اذل عزیزنا " یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بد گرفتار است @raziolhossein
باید که از زندان غم ها پر بگیرم یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم وقتی گرفتارند خواهرها چگونه.. راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟ من که نخ عمامه ام حبل المتین است سخت است از عمامه خاکستر بگیرم از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم اصلا تمام سعی من در راه اینست گهواره را از حرمله دیگر بگیرم حالا که ناموسم معذب در گذرهاست هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر دراین میانه روضه مادر بگیرم شرمنده از بابا شدم بیمار بودم آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم بین قنوتم آرزوی مرگ کردم شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم @raziolhossein
باید که از زندان غم ها پر بگیرم یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم وقتی گرفتارند خواهرها چگونه.. راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟ من که نخ عمامه ام حبل المتین است سخت است از عمامه خاکستر بگیرم از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم اصلا تمام سعی من در راه اینست گهواره را از حرمله دیگر بگیرم حالا که ناموسم معذب در گذرهاست هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر دراین میانه روضه مادر بگیرم شرمنده از بابا شدم بیمار بودم آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم بین قنوتم آرزوی مرگ کردم شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم @raziolhossein
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟! دوباره یار سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟! به حد وسع برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟! چه روزها که فقط منفعت پرست شدی چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟! زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی چقدر محضر او دیده ی تر آوردی؟! ادای منتظران را فقط دراوردی بیا به کار بیاییم انحطاط بس است عمل کنیم، که بازی با لغات بس است بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم به‌ جای ننگ شدن باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم خدا کند که بسوزیم و  آه.. گریه کنیم بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده  که داغ او به دل اهل روستا مانده @raziolhossein
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان آتش در معجرش سوخت دختر بزور آستین معجر به سر رفت مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقه صدها نفر رفت مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد دختر به کاخ شام با درد کمر رفت مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر به پیش دیده انصار افتاد دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت @raziolhossein
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من! وای از شام که بغض پدرم را دارند.‌. سرهرکوچه معطل شده ام،خسته شدم! چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند! سر بازار که رفتیم سرم داد زدند... ای ابالفضل بیا! نیت دعوا دارند! جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند دخترانی که پس پرده عصمت بودند.. بعد تو در وسط مجلس می جا دارند! @raziolhossein