#امام_حسین
#اسارت
#حضرت_رقیه
#کوفه
#نیزه
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمهام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
تمام اهل حرم را سوار محمل کرد
عمو نبود... پدر، کارِ عمه مشکل شد
میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:
عقیله همسفر مشتی از اراذل شد
تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که
نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد
چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد
گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد
به جای تکتک ما عمه کعب نی خورده
برای تکتک ما مثل شیر حائل شد
خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو
چگونه دختر حیدر به شام داخل شد
هزار خطبهی قرّاء خوانده خواهر تو
جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد
عقیله، کعبهی غم، قبلةُ البرایا* بود
ز اشک نیمهشبش خاک دشتها گِل شد
میان نافلهها یاد مادرش میکرد
همیشه روضهی او برکت نوافل شد
اگرکه پیر شدم، عمهام مقصر نیست
گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد
* قبلة البرایا: از القاب حضرت زینب به معنای قبله و پیشوای ابرار
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
به غیر ماتم تو ماتمی ندارد دل
اگر تو باب نجاتی غمی ندارد دل
هوای مملکت سینه ام هوای شماست
چرا که غیر شما محرمی ندارد دل
دمم حسین ولی بازدم حسن جان است
به غیر این دو دمه که دمی ندارد دل
به یاد زخم تن تو اگر نریزد اشک
برای زخم خودش مرهمی ندارد دل
به غیر پرچم "لبّیک یا ابالاحرار"
به روی شانه ی خود پرچمی ندارد دل
به غیر مجلس ذکر حسین ع انصافاً
هوای محفل دورهمی ندارد دل
بیا و باز دل خسته را هوایی کن
دلم شکسته مرا نیز کربلایی کن
#اسماعیل_شبرنگ
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
آسمان پیشِ تو تعظیم کند جا دارد
جلواتِ رخِ تو بسکه تماشا دارد
نسل در نسل همه عاشق ومجنونِ توأیم
خوش بحالِ دلِ ما مثل تو لیلا دارد
روزگاریست که ماسائلِ این درگاهیم
دلمان در حرمِ امنِ تو مأوا دارد
شکرِ حق پلکِ تری دارم و این چشمانم
همه شب سهمیه از حضرت زهرا دارد
دیده ام ، هر که رسیده است در این ره به خدا
تربت کرب و بلایت به مصلی دارد
مادرم با نمکِ روضه بزرگم کرده
حُبِ تو ریشه در این آب وگِلِ ما دارد
هر کسی صاحبِ اشک است نظر کردة توست
گونة سرخ شده جلوة زیبا دارد
به سر وصورت زخمیم مباهات کنم
رُخِ زخمی شده در چشمِ تو معنا دارد
به فدایِ رخِ نیلی شدة مادرِ تو
فاطمی هر که شود صورتش امضا دارد
نگرانِ سفرِ کرب و بلائیم همه
اربعین جلوه ای از محشرِ کبری دارد
هر کسی پایِ پیاده ز نجف راه افتاد
سرِ تعظیم به گلدستة سقا دارد
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_اسارت
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها، ملائک میفرستند
صدها سلام از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر میرسد صدیقه ی کبری به زهرا
پس میرسد صدیقه ی صغری به زینب
ام النجابت آنقدر پاک و زلال است
عمری حسادت میکند دریا به زینب
عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة ست یعنی
داده خدا علم لَدُنّی را به زینب
عُون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای اعطینا بزینب...
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
این خانواده به خدایم میرسانند
دل میدهم یا به رقیه یا به زینب
مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد
شیعه توسل میکند هرجا به زینب
اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم میسپارد
روز جزا انسیه الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که میرسد حلما به زینب
امُّ المَصائب را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
(در هر نماز شب برای من دعا کن)
هی عرض حاجت میکند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت میدهد سقا به زینب
او به اسیری رفته، ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش
خون گریه دارد میکند صحرا به زینب
پا جای پای مادر خود میگذارد
روی کبود، ارثیه ی زهرا به زینب
نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست
پیرزنی که میدهد خرما به زینب
تنها رباب از حرمله دلخور نباشد
ملعون جسارت میکند حتی به زینب
سرهای روی نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت میزند اما به زینب
منزل به منزل در بیابانها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز
با تازیانه میزند فردا به زینب
سرهای روی نیزه میبارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
چهها که با دل زینب نکرده این کوفه؟
تو نیسوار و منم کوچهگرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه
من از فراق نگارم عزا گرفتهام و
گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه
ادامهدار شده خاطرات کرب و بلا
چه آتشیست به پا در نبرد این کوفه
به جای نان و رطبهای هر شب بابا
چه لقمهها که نصیبم نکرده این کوفه
به خاندان رسول خدا کنایه زدند
چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه
نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن
که سکه میخورد آقا به درد این کوفه
بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی
که پاسخیست خدایی، به عهد این کوفه
#حسین_ایمانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
خدا کند زِ لبت یک سلام هم باشد
و سایهات به سرم مستدام هم باشد
بریز گیسویِ خود را به شانههای نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد
کم است اینهمه دشنامهای طولانی
که کوچه کوچه نگاهِ حرام هم باشد
گذشتن از گذرِ تنگِ کوچهها سخت است
و سخت تر که در آن ازدحام هم باشد
فقط نه اینکه پُر از آشناست هر طرفم
کنیزِ خانهیمان رویِ بام هم باشد
شبِ گذشته یتیمت به ضربِ زجر آمد
بلورِ خورده تَرَک بی دوام هم باشد
چه حال میشوی آن لحظهای که تنهایی
اگر که با تو سنان هم کلام هم باشد
لباس کهنهی خود را برایم آوردند
میان کوفه کمی احترام هم باشد
دلم خوش است که با نیزهی تو می آیم
اگرچه فاصله ام یک دو گام هم باشد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
خيال كن شب و ماه تمام هم باشد
به روى نيزه سر يك امام هم باشد
همیشه کوچه باریک دردسر ساز است
خدا نکرده اگر ازدحام هم باشد...
تمام شهر اسیر ابهتش گردد
اگرچه خطبه او بی کلام هم باشد
تمام کوفه شمارا شناختند و زدند
گمان مکن که علیک السلام هم باشد
میان اینهمه اوباش...اینهمه دختر...
غم مواظبت از هرکدام هم باشد
امان ازاینهمه آیینه و از این همه سنگ
اگر که جمعیتی بی مرام هم باشد
خیال کن نگران سر به نی باشی...
خیال کن همه جاپشت بام هم باشد...
درست...،!تا کمر ناقه نور بوده ولی
خیال کن که به دورش عوام هم باشد
شلوغی گذر و سنگ بام و خاکستر
در انتهای گذر بزم عام هم باشد
#محمد_جواد_پرچمی
@raziolhossein
#شعائر_حسینی
#علم
تیغه به تیغهی علمی که پر از شفاست
یادآور رشید علمدار کربلاست
سبزه به سبزه پر شده روی تنش دخیل
دانه به دانهی گره هایش گره گشاست
پر باز میکنیم و به پرواز میرسیم
تا لحظهایکه بار علم روی دوش ماست
اینها همیشه اول هر دسته میروند
دست علم کشان خدا رایةالهداست
موسی پیمبر است و عصا نیز معجزهش
اینجا به دست نوکر عباس هم عصاست
آن لب که بر ضریح علمدار بوسه زد
گر کمتر از مسیح خطابش کنم خطاست
حکم نجات ما همه در دست ساقی است
در کشتی حسینیه عباس ناخداست
باید میانه را به اباالفضل داد و بس
هرجا زهیر سمت چپ است وحبیب راست
رخصت اگر به جنگ بگیرد چه میشود
آتش همیشه دستخوش کام اژدهاست
دستش اگر بریده شده از سرحرم
تا روز حشر پرچم عباس روی پاست
هر پرچمی که نابه حق آمد خراب شد
اما هنوز زیر علم ها برو بیاست
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
#دوبیتی
زبانحال امام سجاد با بنی اسد
مگذار سخن بگویم از وضع بدن
وضعی دارد که در نیاید به سخن
بشنو سخنی، مپرس علت از من
نزدیکترین جا به بدن، قبر بکن
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
#نیزه
در آسمان فراقت، هلال را دیدم
نمردم و سرِ نیزه، هلال را دیدم
منی که روی تو را بی بهانه می دیدم
به صد بهانه فراق و ملال را دیدم
صدای قاری من از تنور می آمد
چه شد که بر سر نی این محال را دیدم
دلم ز رأس تو جویای شام هجران شد
ز عطر یاس، جواب سؤال را دیدم
بدون شرح و بیان، وصف حال تو گویاست
به زخم ابروی تو شرح حال را دیدم
اگر چه گیسوی خاکستری کبابم کرد
ز جلوه ی تو شکوه و جلال را دیدم
به من چو از سر نیزه نظاره می کردی
نگاه ملتمس خردسال را دیدم
تمام داغ و فراق تو داشت زیبایی
چرا که در رخ تو ذوالجلال را دیدم
مرا به مجلس ابن زیاد سنجیدی
ز هیبتم به رخت وصف حال را دیدم
چنان غم تو به ایراد خطبه ام وا داشت
که خود صلابت یک سرو دال را دیدم
منم معلّم تفسیر سوره ی مریم
که پاره پاره کتاب زلال را دیدم
ببین که دست خدا با سپاه کوفه چه کرد
در این سپاه شکست و زوال را دیدم
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
به خون نشسته چرا ای حسین من رویت
سفیدتر ز سپیده شده چرا مویت
هلال من که غروب تو زود و خونین بود
کبود گشته چنان روی مادرم رویت
نسیم چون که به تو میرسد شود خوشبو
شمیم باغ جنان میوزد ز گیسویت
به روی نیزه سرت را به کوفه میبینم
ز کربلا دل من بوده در تکاپویت
بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد بر من
صدای روح نوازی ز لعل دلجویت
وضو ز خون جبین میکنم در این محمل
نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت
اگرچه بر سرنیزه نمیرسد دستش
سهساله دختر تو میکند چو گل بویت
مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست
که چند لحظه ببینم جمال نیکویت
به هر کجا که رَوی ای گل سرنیزه
در این سفر دل زینب بود پرستویت
به جان زینب خود کن عنایت و کرمی
که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه #نیزه
#اسارت
هلالِ يك شبه بر نيزه دلبري داري
به شهرِ كوفه ظهوري پيمبري داري
چقدر زخمي و خاكستري شدي پيداست
عجيب دردِ سر از نورِ سروري داري
طلوعِ مغربِ خون بي خبر كجا رفتي؟
در اين سه روزه نگفتي كه خواهري داري؟
چه ديده اند كه دست از تو بر نمي دارند؟
جز اين سرِ سرِ ني، چيزِ ديگري داري؟
خروش أًمْ حَسِبَت كوچه كوچه را پُر كرد
چه بغضِ خسته اي و گريه آوري داري!
دلم هواي دمي روضه خوانيت كرده
اگر هنوز سرِ نيزه حنجري داري؟
دراين تجمع شادي و هلهله با من
براي سينه زدن خسته مادري داري
ز طاقِ گيسويت آياتِ نور مي ريزد
به دامنم تبعاتِ تنور مي ريزد
دلي كه در قفسِ آهِ آتشين مانده
فقط به عشقِ تو در غربتِ زمين مانده
بزرگِ قافله، اين بار تو شمارش كن
براي ماندنِ من، چند نازنين مانده؟
چه تكّه تكّه پَرِ نازِ شاپرك هايي
كه بينِ حلقه ي زنجيرِ آهنين مانده
به قدرِ زخمِ تو نذرِ شكستگي كردم
اداي نذرِ شريكت فقط جبين مانده
بيا و جاي خودت را به نيزه محكم كن
هنوز سنگِ لبِ بام در كمين مانده
در اين شلوغيِ بازار جاي شُكرش هست
به حفظِ آبرو يك گوشه آستين مانده
دلِ رقيه ات از قصه ذوب مي گردد
سخن بگوي، مرا دلخوشي همين مانده
#علیرضا_شریف
@raziolhossein