🔶️ #معرفی_کتاب
🔹️#شنبه_عزیز
✍ به قلم مطهره شیرانی
داستان در دهه پنجاه شمسی در منطقه جویباره ی اصفهان میگذرد. سعی شده در بستر چنین مکان تاریخی به همزیستی بین دو قوم مسلمان و یهودی پرداخته شود.
شخصیت اصلی داستان رحیم پسرخوانده شیخ محل در مخالفت و لجبازی با شیخ، شاگرد مغازه یک عتیقه فروش یهودی بدنام شده است. در ادامه طی رفت و آمدهایی که به واسطه موقعیتش پیدا کرده، دل به دختری یهود زاده به نام راحیل میبندد.
از طرفی دوست نزدیک رحیم طی یک نا آرامی و دعوا که بر سر پدر آن معشوق است، کشته میشود. رحیم در دوراهی بزرگی قرار می گیرد. به مرور مشخص می شود دوست رحیم نه بر سر یک اتفاق و کینه، بلکه در جریانی مرتبط به قاچاق عتیقه توسط یهودی ها قربانی شده.
شیخ محل یک قرآن خطی در خانه دارد که از اجدادش به ارث رسیده، شمعون سعی می کند از طریق رحیم به نسخه دست پیدا کند.
در پس زمینه رمان به مهاجرت عمدهی یهودی ها و دست های پنهان در تلاش برای جمع آوری یهودیان در فلسطین اشغالی پرداخته می شود..
#مطهره_شیرانی
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔶#شنبه_عزیز
🔹#مخاطب_نوشت✍
با رحیم حدودا سال ۱۳۹۳ آشنا شدم. وقتی بعد از ظهر روزی پائیزی دست هایمان را زده بودیم زیر چانه هایمان و زل زده بودیم به لب های مطهره. نشسته بودیم دور یک میز و مطهره از روی دفتر خطی خطی اش برایمان داستان کوتاه تازه از تنور درآمده اش را میخواند . صحنه ای که رحیم لپ شمعون را کشید توی ذهنم ماندگار شد هرچند این صحنه وقتی داستانش را به رمان تبدیل کرد در پیرنگ جدید حذف شد.
وقتی شنبه ی عزیز را شروع به خواندن کردم یک سوم اولش برایم کند پیش رفت، اما دو سوم باقی مانده را بست نشستم و در یکی دو روز تمام کردم.
در تمام مدت، سعی می کردم یک نقطه ضعف یا حداقل سوتی پیدا کنم.
کمی سخت بود. چون متن تقریبا یکدست بود.
ویژگی دیگر متن توصیف های فراوان از شخصیت ها، صحنه و محیط پیرامون قهرمان است. توصیف ها در طی ماجراها خیلی خوب جا افتاده بود.
گاهی بعضی از توصیف ها ذهنم را مشغول می کرد که ارتباطش با خط اصلی و کارکردش در پیش برد ماجرا چیست؟
اما باز هم آن توصیف جوری نبود که از متن بیرون زده باشد و نچسب باشد.
به عنوان اولین رمان برای یک نویسنده کار تروتمیز و خوبی از آب درآمده.
وقتی داریم این رمان را میخوانیم حس میکنیم با یک نویسنده ی تازه کار اما با استعداد و حرفه ای طرف هستیم که پیرنگ رمانش را خیلی خوب و دقیق کار کرده.
و تمام تلاشش را کرده تا هرآنچه را از عناصر و ویژگی های داستان میداند در رمانش پیاده کند.
با یک رمان شلخته طرف نیستیم.
همان طور که پایان بندی اش بر خلاف برخی از رمان های ایرانی خیلی سرهم بندی شده و عجولانه نیست.
از صحنه های آخر رمان و شباهت قهرمان و نامدار لذت بردم.
ویژگی دیگر رمان فضا و زمان و مکان واقعه است.
شاید رمان دیگری شبیهش نباشد. کوچه پس کوچه ها و دالان های مسقف بازارهای اصفهان. شخصیت هایی که شبیه آدم های معمولی اند و همان احساساتی که ممکن است از ذهن هرکسی بگذرد. اما پنهانش میکند. همان شخصیت ها و همان احساسات در این رمان به یک ماجرا تبدیل می شوند بدون اینکه قهرمان تلاش کند خودش را خیلی خوب و مثبت نشان دهد. اما در عین حال مسیر رشد مخصوص به خودش را طی می کند.
گاهی در بعضی از رمان ها سعی می شود شخصیت هایی ساخته شوند که خاص هستند.
رحیم ما یک نوجوان معمولی است با احساسات معمولی. اما با خودش روبه رو می شود. همان جوری که هست.
به قلم✍: مریم زمانی
#مطهره_شیرانی
#معرفی_کتاب
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸#شنبه_عزیز
🔷#معرفی_کتاب
شما #صدای_کتاب را میشنوید🎧
.
شمعون روی سکوی انتهای حمام کنار خزینه ی آب داغ نشسته. حتما سبیل اصغر را چرب کرده که حمام خیلی شلوغ نشود.
حمام خلوت یعنی آشنای کمتر، یعنی دردسر کمتر!
اگر بفهمند جهود پا به حمامشان گذاشته اند بی بُروبَرگرد یک آشوبی به پا می شود.
✂️برشی از کتاب شنبه عزیز
به قلم✍ مطهره شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔸#شنبه_عزیز
🔷#درباره_نویسنده
.
سرکار خانم مطهره شیرانی متولد سال ۱۳۶۷. متاهل و دارای دو فرزند هستند👫. رشته تحصیلی شان کارشناسی ارشد فیزیک.💡
از سال ۹۱ فعالیت در عرصه نوشتن را با استاد دانشگر آغاز کردند و اکنون ده سال مداوم است که در پناه روایتخانه قلم میزنند.✒️
پنج سال ابتدایی را به تمرین نویسندگی و داستان کوتاه پرداخته اند.
آثار های چاپ شدهی ایشان در کتاب های جمعی عبارتند از:
■روز دیدار
■داستان های سپید
■معجزهی بن سای
■حسن یوسف
بعد از پایان دوره داستان کوتاه وارد دوره رمان شده اند.
دو رمان به پایان رسیده ایشان،
●شنبه عزیز
و
●قلعه پرتقالی
است
و اکنون نیز درحال نوشتن رمان پل هستند.
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔸#معرفی_کتاب
🔷#شنبه_عزیز
نویسنده نوشت📝✍
.
شنبه عزیز از یک داستان کوتاه متولد شد که وقتی در جمع دوستانم خواندمش شورانگیز بود، روایت یک نوجوان از کار کردن در عتیقه فروشی یک پیرمرد جهود زاده. رحیم میان چرک نویسهای دفتر مشق بلاتکلیف مانده بود تا روزی که در یک پیاده روی عصرگاهی تصمیم گرفتم پا به یکی از عتیقه فروشیهای چهارباغ بگذارم. صدای زنگوله سردر مغازه، گرمای علا الدین آبی رنگ و حال و هوای عتیقه فروشی شهر فرنگی ساخته بود پر از آشنازدایی نسبت به دنیای آن سوی در. اینجا اشیا روح داشتند، این را به وضوح حس کردم. همانجا رحیم دوباره پا گرفت.
نتیجه شد چهار بخش داستانی از واگویه های ذهنی رحیم. بازنویسی و بسط داستان یک سالی طول کشید. بعد از آن که رمان را برای چند ناشر فرستادم و به جایی نرسید با مشورت استاد پیرنگ جدیدی با شخصیتهایی بیشتر نوشتم. لوکیشن داستان را حضورا بررسی کردم. بازارچه های داستان زیر سقفهای گنبدی، حمام سفید، زورخانه و مساجد و کنیسه ها همه مکانهایی واقعی هستند.
در نسخه نهایی داستان شنبه عزیز رحیم یک راوی پنهان است، به این معنا که کمتر ذهنیاتش را واگویه میکند. در طول داستان با سلسله ماجراهایی روبرو هستیم که رحیم را با ضعفهایش روبرو میکند، باعث رشد او میشود و به مقصد میرساند. داستان تم معمایی دارد. از اواسط داستان به بعد گره گشاییها آغاز میشود.
#مطهره_شیرانی
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🎞 ببینید
🔸فیلم بایگانی شده از پخش زندهی رویداد «تماشای جبهه مقاومت» و جشن امضای کتاب «شنبه عزیز»
🌱 باحضور حجةالاسلام علی اکبر براتی
#طوفان_الاقصی #مقاومت
#شنبه_عزیز #مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 #معرفی_کتاب
🎧 شما #صدای_کتاب را میشنوید!
🔸شمعون روی سکوی انتهای حمام کنار خزینهی آب داغ نشسته. حتما سبیل اصغر را چرب کرده که حمام خیلی شلوغ نشود.
حمام خلوت یعنی آشنای کمتر، یعنی دردسر کمتر!
اگر بفهمند جهود پا به حمامشان گذاشتهاند بیبُروبَرگرد یک آشوبی به پا میشود.
✂️ ️برشی از کتاب #شنبه_عزیز
✍ به قلم #مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📚 #معرفی_کتاب
شنبه عزیز
به قلم مطهره شیرانی
#نویسنده_نوشت
🔹شنبه عزیز از یک داستان کوتاه متولد شد که وقتی در جمع دوستانم خواندمش شورانگیز بود، روایت یک نوجوان از کار کردن در عتیقه فروشی یک پیرمرد جهودزاده.
🗒 رحیم میان چرک نویسهای دفتر مشق بلاتکلیف مانده بود تا روزی که در یک پیادهروی عصرگاهی تصمیم گرفتم پا به یکی از عتیقه فروشیهای چهارباغ بگذارم. صدای زنگوله سردرِ مغازه، گرمای علاء الدین آبی رنگ و حال و هوای عتیقه فروشی شهر فرنگی ساخته بود پر از آشنازدایی نسبت به دنیای آن سوی در. اینجا اشیاء روح داشتند، این را به وضوح حس کردم. همانجا رحیم دوباره پا گرفت.
🔸نتیجه شد چهار بخش داستانی از واگویههای ذهنیِ رحیم. بازنویسی و بسط داستان یک سالی طول کشید. بعد از آن که رمان را برای چند ناشر فرستادم و به جایی نرسید با مشورت استاد پیرنگ جدیدی با شخصیتهایی بیشتر نوشتم. لوکیشن داستان را حضورا بررسی کردم. بازارچه های داستان زیر سقفهای گنبدی، حمام سفید، زورخانه و مساجد و کنیسه ها همه مکانهایی واقعی هستند.
📖 در نسخه نهایی داستان شنبه عزیز، رحیم یک راوی پنهان است، به این معنا که کمتر ذهنیاتش را واگویه میکند. در طول داستان با سلسله ماجراهایی روبرو هستیم که رحیم را با ضعفهایش روبرو میکند، باعث رشد او میشود و به مقصد میرساند.
داستان تم معمایی دارد و از اواسط داستان به بعد گره گشاییها آغاز میشود...
#مطهره_شیرانی #شنبه_عزیز
#نویسندگی #فلسطین
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
شنبه عزیز
به قلم مطهره شیرانی
#مخاطب_نوشت
(بخش اول)
🍂🍁 با رحیم حدودا سال ۱۳۹۳ آشنا شدم. وقتی بعد از ظهر روزی پائیزی دستهایمان را زده بودیم زیر چانههایمان و زُل زده بودیم به لبهای مطهره. نشسته بودیم دور یک میز و مطهره از روی دفتر خطی خطی اش برایمان داستانِ کوتاه تازه از تنور درآمدهاش را میخواند. صحنهای که رحیم لُپ شمعون را کشید توی ذهنم ماندگار شد هرچند این صحنه وقتی داستانش را به رمان تبدیل کرد در پیرنگ جدید حذف شد.
☕️ وقتی شنبهی عزیز را شروع به خواندن کردم یک سوم اولش برایم کند پیش رفت، اما دو سوم باقی مانده را بست نشستم و در یکی دو روز تمام کردم.
در تمام مدت، سعی می کردم یک نقطه ضعف یا حداقل سوتی پیدا کنم. کمی سخت بود. چون متن تقریبا یکدست بود.
👌ویژگی دیگر متن توصیفهای فراوان از شخصیتها، صحنه و محیط پیرامون قهرمان است. توصیفها در طی ماجراها خیلی خوب جا افتاده بود.
گاهی بعضی از توصیفها ذهنم را مشغول می کرد که ارتباطش با خط اصلی و کارکردش در پیش برد ماجرا چیست؟
اما باز هم آن توصیف جوری نبود که از متن بیرون زده باشد و نچسب باشد.
🔸ادامه دارد....
✍️ مریم زمانی
#شنبه_عزیز #فلسطین
#مطهره_شیرانی #غزه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
📖 #معرفی_کتاب شنبه عزیز به قلم مطهره شیرانی #مخاطب_نوشت (بخش اول) 🍂🍁 با رحیم حدودا سال ۱۳۹۳ آشن
📖 #معرفی_کتاب
شنبه عزیز
به قلم مطهره شیرانی
#مخاطب_نوشت
(بخش دوم)
🥇 به عنوان اولین رمان برای یک نویسنده، کار تروتمیز و خوبی از آب درآمده.
وقتی داریم این رمان را میخوانیم حس میکنیم با یک نویسنده ی تازه کار اما با استعداد و حرفهای طرف هستیم که پیرنگ رمانش را خیلی خوب و دقیق کار کرده. و تمام تلاشش را کرده تا هر آنچه را از عناصر و ویژگیهای داستان میداند در رمانش پیاده کند. با یک رمان شلخته طرف نیستیم.
⛳️ همان طور که پایان بندیاش برخلاف برخی از رمانهای ایرانی خیلی سرهم بندی شده و عجولانه نیست. از صحنه های آخر رمان و شباهت قهرمان و نامدار لذت بردم.
🏵 ویژگی دیگر رمان فضا و زمان و مکان واقعه است. شاید رمان دیگری شبیهش نباشد. کوچه پس کوچه ها و دالانهای مسقف بازارهای اصفهان. شخصیتهایی که شبیه آدمهای معمولیاند و همان احساساتی که ممکن است از ذهن هرکسی بگذرد. اما پنهانش میکند. همان شخصیتها و همان احساسات در این رمان به یک ماجرا تبدیل میشوند بدون اینکه قهرمان تلاش کند خودش را خیلی خوب و مثبت نشان دهد. اما در عین حال مسیر رشد مخصوص به خودش را طی میکند.
گاهی در بعضی از رمانها سعی میشود شخصیتهایی ساخته شوند که خاص هستند.
رحیم ما یک نوجوان معمولی است با احساسات معمولی. اما با خودش روبه رو میشود. همان جوری که هست...
✍ مریم زمانی
#شنبه_عزیز #نشر_صاد
#مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
41.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تماشا کنید..
🌤 رویداد «تماشای جبهه مقاومت» در روزهای پرتلاطم #طوفان_الأقصى پیرامون تحولات جبهه مقاومت با حضور حجتالاسلام علیاکبر براتی برگزار شد.
با نگاه ایشان، تحولات جبههی مقاومت را تماشا کردیم؛ آموختیم و فراگرفتیم. برای تنها سلاحمان، نوشتن. برای قدرت گرفتن قلممان. در روزهایی که دستمان برای حضور در جبههی دفاع از مظلوم کوتاه است...
🖋📚 جشن امضاء کتاب «شنبه عزیز» با حضور نویسندهی اثر، مطهره شیرانی چاشنی این رویداد دوست داشتنی بود.
#غزه #فلسطین #مقاومت
#شنبه_عزیز #مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📇 #معرفی_نویسنده
🤝 نویسندگی رفاقتی
💭❗️هیچوقت به نویسندگی فکر نمیکردم، دانشجوی فیزیک بودم ولی علاقهمندی های جانبیم میچربید. هیچ کاره و همه کاره. یکی از مشغلههای جدّیم رفاقت بود و به اصرار یکی از همین رفقا پایم به کلاس داستانِ دانشگاه باز شد، فقط برای اینکه دلِ دوستم نشکند و باز چهار سال بعد هنوز آدم نشده بودم، چون یک بار دیگر به خاطر دلِ دوستم داستان نویسی را با استاد دانشگر از سر گرفتم. بچهها رفتند، آمدند ولی من ماندگار شدم...
#مطهره_شیرانی
#شنبه_عزیز
#بهزاد_دانشگر
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📘 #معرفی_کتاب
شنبه عزیز
به قلم مطهره شیرانی
#تجربه_نوشت
(بخش اول)
💡جرقهی شنبه عزیز با یک آیین سنتی یهودی زده شد که از قدیمیترها شنیده بودم.
🔥روزهای شنبه دست به آتش بردن برای جهود حرام است. برای همین مرسوم بوده غروب شنبه یهودیها از خانه بیرون آمده و از مسلمانها میخواستند چراغهایشان را روشن کنند.
این ماجرا در ذهن من بستر داستانی شد برای عشق یک پسرِ مسلمان به دختری یهودی.
❤️🔥 شنبه عزیز وَرای یک داستانِ عاشقانه سعی دارد بافت بومی منطقه و نحوهی همزیستی مسلمانها و یهودیها را نشان دهد، روابطی که گاه مسالمتآمیز است و گاه دچار چالش میشود.
مردم شناسی یک وجه بسیار پررنگ در این رمان است.
🔹 ادامه دارد...
#شنبه_عزیز
#مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
📘 #معرفی_کتاب شنبه عزیز به قلم مطهره شیرانی #تجربه_نوشت (بخش اول) 💡جرقهی شنبه عزیز با یک آیین سن
📗 #معرفی_کتاب
شنبه عزیز
به قلم مطهره شیرانی
#تجربه_نوشت
(بخش دوم)
🏘 یکی از لذت بخشترین مراحل کار برایم جوباره گردی بود. وقتی سقاخانهی زیبای بین دو بازارچه و کوچهی کریم ساقی را دیدم به نظرم رسید خانهی شیخ باید جایی توی همین کوچه باشد.
🔸یک کوچهی مسقف خیلی تنگ و تاریک بود که باعث شگفتیم شد. کوچه را تا انتها رفتم. بعد از تمام شدن سقف، یک تک خانهی نقلی دو طبقه بود که حس کردم از شدت اوراقی نزدیک است فرو بریزد، این کوچه و خانه در تصویرپردازی خانهی زاغول و صحنهی اولیه برخورد زری و مصطفی به کارم آمد.
هم چنین سردر خانهی اسحاق، ما به ازای بیرونی داشت.
🔹مغازهها و خانههای به جا مانده از یهودیها همگی یک پله از سطح کوچه پایینتر است. این نوع معماری گویی برمیگردد به ذهنیتی که درباره اهل کتاب وجود داشته. طراحی خانهها به نوعی ست که آب باران از درون خانه جهود توی کوچه سرازیر نشود. یک در آبی چوبی با پلهای که پایین میرفت شده خانه ی راحیل...
#شنبه_عزیز
#مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡#بازتاب_کتاب
🎥 گزارش تصویری شبکه اصفهان از جشن امضای کتاب «شنبه عزیز» در حاشیهی رویداد «تماشای جبهه مقاومت»
#شنبه_عزیز #روایتخانه
#مطهره_شیرانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane